برادر خواهر دیوث (۳)

1401/01/11

...قسمت قبل

شاهین شلیک کرد ، دو سه متر جلوتر سمت راستم سنگ فرش حیاط با برخورد گلوله ترکید ، سمت چپم چمن های بلندی داشت که خیلی وقت بود هرس نشده بودن بی اختیار روی چمن ها به پهلو افتادم و شلوارم رو که با دست های بسته نگه داشته بود از دستم رها شد و روی چمن ها افتاد .
وقتی صدای پریدن شاهین از بالای پله ها به داخل حیاط رو شنیدم، سر جام زانو زدم ، گفتم نزن نزن ، گوه خوردم .
پشتم به شاهین بود و وقتی شاهین بهم رسید ضربه محکمی رو پشت سرم حس کردم که بعد از اون ضربه چشمام سیاهی رفت و بیهوش شدم .
نمیدونم خواب میدیدم یا تو خواب و بیداری چیزی می شنیدم، یه زن و مرد داشتن باهم صحبت میکردن ، حرف هاشون برام نامفهوم بود و انگار فارسی صحبت نمیکردن ، تنها چیزی که از بین حرف هاشون تو ذهنم مونده اسم شادی و سهراب بود چون فقط این دوتا کلمه فارسی بود بین حرف هاشون ، انگار یک ساله خوابیدم و همش خواب میبینم که گاهی لذت بخش و گاهی ترسناک بود ، اما هیچ چیز برام واضح نبود .

تمام توهمات و خواب هام محدود شد به یک اتاق خواب ، چشمام رو باز کردم ، داخل یک اتاق خواب بودم ، دستام به دو طرف بالای تخت دو نفره بسته شده بود و پاهام به دو طرف پایین تخت .
سرم پر از درد بود و تمام بدنم درد میکرد ، کسی رو ندیدم ، از زاویه تابش نور خورشید و پنجره که بیرون مشخص بود اول فکر کردم طلوع خورشیده دقت که کردم قله کوه نزدیک به شهر رو دیدم که همیشه خورشید اونجا غروب میکنه
یعنی من از نصفه شب تا الان بیهوش بودم ، چطور ممکنه ، تازه الان داشت حس هام به کار میفتاد،  حس لامسه ام بهم میگفت که یه چیزی تو کونم فرو رفته ، بیشتر که تمرکز کردم مشخص بود که چیزی داخل سوراخ کونم فرو کردن ، الان که اینو فهمیدم درد شدیدی رو تو کونم حس کردم .
صدا کردم کسی اینجا نیست ، آهای کسی صدای منو میشنوه ، صدام رو بالا بردم و داد زدم آهای کسی اینجا نیست ، کمک ‌
جوونی تو بدنم نبود و آروم گرفتم ، به تابلو عکس قدیمی روبروم خیره شدم ، چند نفری تو عکس بودن که هیچ کدوم شبیه شاهین و شقایق نبودن حتی بهشون نمیخورد فامیل اینا باشن ، یه رادیو قدیمی ، کمد ، تخت و دراور هم قدیمی بودن ، واسه زمان خودش خیلی شیک و باکلاس بوده ، مشخصا این خونه برای پدر و مادر شاهین و شقایق بوده و اونا به وسایل قدیمی دست نزدن .
در باز شد و شقایق وارد اتاق شد ، حرفی نزدم و فقط منتظر موندم تا اون چیزی بگه ، شقایق سلام کرد و خیلی راحت اومد نشست کنارم روی تخت ، دستی به کیر خوابیده ام کشید و گفت آقا سیاوش ما چطوره ،

  • به نظرت باید خوب باشم ، چیکار کردین با من از دیشب تا حالا .
  • میخوام باهات رو راست باشم ، شاهین اختلال جنسی داره ، اون میتونه به خاطر ظاهر و تمکن مالیش خیلی راحت با خیلی از خانمها ارتباط بگیره و سکس کنه ، حتی اگر مثل آدمیزاد تو رابطه رفتار میکرد خود منم حاضر بودم باهاش سکس کنم ، اما اون نمیتونه عین آدم سکس کنه ، دوست داره با دردسر و خشونت و تحقیر این اتفاق واسش بیفته .
  • من بیهوش بودم با من چکار کرده ،این چیه داخل من فرو کرده ، بکشش بیرون
  • شاهین طبقه همکف نشسته ، بهم تاکید کرده هرکاری خلاف نظر اون انجام بدم تو رو زنده نمیزاره و من تا چند وقت باید بردگیشو کنم .
    گفتم شقایق تو منو باز کن ، من هم تورو نجات میدم هم خودمو ، این چه زندگی مزخرفیه که تو با این روانی داری .
    شقایق دستش رو روی کیر به آرومی بالا پایین میکرد و نوازشش میکرد، گفتم شقایق اون کوفتی رو ولش کن ، باز کن منو.
  • شاهین پایین پیش تفنگشه،  اولین پله رو که بری پایین مطمئن باش زدتت.
  • اصلا ولش کن ، من که میدونم دست تو با شاهین تو یه کاسه است،  بگو نقشه چیه من همون کار رو کنم فقط منو ولم کنید ، شقایق لبخندی زد و گفت نقشه ما نیست نقشه شاهینه،  شاهین خیلی بابت شکستن بینیش ازت شاکیه و میدونه تو پات رو از این خونه بزاری بیرون میری شکایت میکنی یا انتقام میگیری،  گفتم من غلط کنم ، به شرافتم قسم شما منو ول کنید دیگه اصلا این سمت شهر نمیام ، فراموش میکنم شما رو دیدم اصلا ، فقط ولم کنید .
  • شاهین تضمین میخواد .
  • چجوری یعنی ؟
  • باید ازت فیلم بگیریم تو فیلم عادی برخورد کنی ، اگر ازادت کرد ، بعدا بتونه علیه ات استفاده کنه و یا پخشش کنه ، یوقت بعد از آزاد کردنت ، از ترس آبروت نری براش شر درست کنی ،
  • تو فیلم چکار کنیم مثلا
  • همین کارایی که قبلا کردیم ، جدا از قضیه ای که شاهین روانی برامون درست کرد من خیلی از سکس باهات حال کردم دوس دارم هزار بار دیگه باهات تجربه اش کنم ، الانم من بدجور هوس کیرت رو کردم .
  • منکه یک روز بیهوش بودم نمیدونم تو بیهوشیم باهام چکارا کردین ، تنها چیزی که الان حس میکنم درد شدید تو کونم و سردرد و کوفتگیه .
  • منطقی هم به قضیه نگاه کنی تو چاره ای نداری، یا قبول میکنی پیشنهاد  شاهین رو و در آخر با یه تجربه جدید از سکس میری خونه خودت ، یا میتونی قبول نکنی و در آخر به خونه ابدیت تو قبرستون بری ، اما قبول کن، خوش میگذره بهت نگران نباش .
  • چه تضمینی وجود داره فیلم بگیرید و بعدا پخشش نکنید .
  • اینجا الان تو نمیتونی شرط بزاری جواب خیلی سادس یا اره یا نه ، تا تو فکر هاتو کنی من یکم به این آقا کوچولو خوشگلمون حال بدم .
    شقایق رفت بین پاهام نشست و از زیر تخمام شروع کرد لیسیدن و کیر شل و ولم رو با دستش می مالید،
    گفتم شقایق من دارم از گشنگی تشنگی میمیرم ، جون سکس ندارم ، دستام رو باز کن یه چی بده بخورم.
    سرش رو بلند کرد تاپ خودش رو کشید بیرون انداخت کنار ، دو تا سینه درشتش افتاد بیرون ، دست گذاشت زیرشون و گفت گشنته،  بیا اینو بخور ، اگر سیر نشدی یه کلوچه کرمدار تپل هم دارم ، میدم اونم بخوریش،  اگر باز هم سیر نشدی یه سوسیس تخم مرغ شاهین داره ، اون حتما سیرت میکنه .
    یک لحظه تصور کردم که شاهین کیر و خایه اش رو فرو کرده تو حلقم گفتم  جان هرکی دوس داری و می پرستی برو با شاهین صحبت کن ، شاید الان قبول کنه منو ول کنید برم ، به جان خواهرم  و دخترش که تو دنیا فقط اونا رو دارم ، از اینجا برم هیچ کاری به ضرر شما نمیکنم .
    شقایق بی اعتنا به کیر خوردن خودش ادامه داد تا بلکم راست بشه این بی صاحاب، کیرم کم کم تو دهن شقایق سفت شد ، تنه کیرم رو دو دستی گرفت و سرش رو یه مک محکم زد ، انقدر محکم که یکم دردم گرفت و وقتی کیرم از بین لبهاش بیرون زد صدای تلوپ بلندی داد ،خودش رو یکم بالا کشید و کیرم رو گذاشت وسط سینه هاش و با دو دست سینه هاشو به کیرم فشار داد .
    ’ الان که این راسته بهتر فکر میکنی ، خوب جوابت چیه ؟
  • جواب چی آخه ، کونم بزارید یا بکشینم ، خدا لعنتتون کنه ، ای لعنت بر جد و آباتون.
  • الان که علی الحساب برات یه ساک مجلسی زدم ، حسابی هم قراره تو کسم تلمبه بزنی .
  • هر گوهی میخواید بخورید ، بخورید فقط زودتر تمومش کنید این مسخره بازیتون رو
  • آفرین پسر خوب فقط واسه شروع  جوری بخور برام که شب خونه خودت بخوابی نه تو وان پر از شاش
  • من از شاش متنفرم،  قرار نیس که روم بشاشین
  • چند بار بگم اینجا تو تصمیم گیرنده نیستی ، الانم یه آمپول تقویتی برات میزنم که جون سکس کردن داشته باشی .
  • آمپول چی نکشیمون،  اسمش چیه واسه چیه ، اصلا من خوبم ، نمیخوام تقویت بشم ، نزن نزن …
  • اگر میخواستیم بکشیمت که اون موقع که بیهوش بودی کشته بودیم نترس چیز خوبیه

یه پارچ آب و لیوان کنار تخت بود برام ریخت و سرم رو یکم بالا گرفت تا بخورم ، خیلی تشنه ام بود و تا آخرش که خوردم دیدم آب بدمزه بود گفتم توش چیزی بود که فقط گفت آب بود دیگه بعد ،
از یه ظرف بالای تاج تخت که از قبل آماده شده بود یه سرنگ برداشت و تا قطره آخر داخل رگم کرد .
منم که دست و پاهام بسته بود و نمیتونستم کاری کنم ، پس مثل بچه آدم وایسادم تا کارش رو کنه .
بعد زانو هاشو گذاشت دو طرف سرم و کسش رو چپوند تو دهنم . چشمامو بستم و براش لیسیدم،  پیش خودم گفتم هرچند به قیافه اینا نمیخوره آدم کش باشن ، اما یه اپسیلون هم اگه اینکارو کنن ، من چند ساعت تحمل کنم بلکم ولم کنن ، بالاخره اینم یه تجربه جدیده ، مردهای کونی که خیلی لذت میبرند از دادن ، شاید منم لذت بردم ، یبار که هزار بار نمیشه ، هی با خودم کلنجار میرفتم که فقط یکاری کن از اینجا در بری،  مهم نیس چجوری فقط باید برم.
تو همین حین شقایق هم با یه دست موهام  رو نوازش میکرد و با یه دست کیرم رو می مالید تا نخوابه.
به این فکر میکردم که تو آب چی حل کرده بودن و سرنگ توش مواد مخدر بوده شاید ، خیلی زودتر از چیزی که فکرش رو میکردم تو بدنم داشت اتفاقاتی میفتاد،  سرگیجه اولین علامتش بود .

خودمو سپردم به روزگار کیری که ببینم تهش چی میشه ، حسابی کسلیسی میکردم ، که دست شقایق چرب شد و کیرم راحت تو دستش لیز میخورد .
حس کردم دیلدویی که تو کونم فرو کرده بودن آروم آروم داره در میاد ، بعد از چهار  پنج
ثانیه باز روونتر دوباره فرو رفت ، مشخصا چرب شده بود که انقدر راحت رفت داخل ، یکم که به مغزم فشار آوردم دیدم یه دست شقایق روی سرم و یکیش روی کیرمه ، پس اونی که پشت شقایق داره اینکار ها رو میکنه شاهینه .
یه لحظه از ترس لرزی به بدنم افتاد ، اما آمپول و اون آب که نمیدونم توشون چه کوفتی بود بی خیالم کرده بود ، گفتم هر چه بادا باد ، فضای موجود داشت واسم لذت بخش تر میشد ، کس شقایق داشت تغییر ماهیت میداد ، میشد برام خوشمزه ترین غذای دنیا و خوشبو ترینِ عطرها ، زبونم رو لول میکردم و میدادم تو کسش و با دماغم چوچولشو ماساژ میدادم ، نفسم که میگرفت چوچولشو به دهن میگرفتم و با تمام توانم میمکیدمش، شقایق خودشو بالاتر کشید و سوراخ کونش رو گذاشت رو زبونم ، دماغم داخل کسش بودو زبونم رو سوراخ کونش می چرخید، تو حالت عادی تا حالا سوراخ کون هیچ بنی بشری رو نلیسیده بودم ، اما اون موقع واسم شده بود شیرین ترین مزه دنیا ، شقایق که تو اوج لذت بود گفت سیاوش تو بهترین کسلیسی هستی که تو عمرم دیدم ، جونم بخور همش مال خودته،  بعد پاهاش رو یکم بازتر کرد و نشست رو صورتم ، اولش یکم نفس داشتم و به خوردن ادامه دادم ، نشستنش طولانی شد و داشتم خفه میشدم ، با این حال تلاشی واسه زنده موندن نکردم و گفتم بمیرم در حالی که این کس و کون بهشتی عامل مرگمه،  شقایق که متوجه بی حرکتی من شد از روی صورتم بلند شد و یکی محکم زد تو گوشم ، دردشم لذت بود ، گفتم جوون دوباره بزن ، گفت نمیر که حالا حالا ها باهات کار دارم .
صورتش رو نزدیک صورتم کرد و بدنش رو روی بدنم سر داد تا کسش رسید به کیرم ، لبام رو وایساد مکیدن و موهام رونوازش کرد ، کیرم به راحتی داخل کسش شد و شقایق شروع به سواری کرد ، پاهام رو میتونستم بیشتر از قبل تکون بدم،  اون لحظه نفهمیدم طناب ها شل شدن یا کلا باز شده ، دیگه اراده ای هم واسه فرار کردن نبود ، الان یه کیر خر هم میوردن میکرد تو کونم فقط میگفتم جوون .
سرم روی تخت بدون زیر سری بود و زاویه دیدم از پایین تخت خیلی محدود ، حضور شاهین رو پایین تخت حس میکردم ، اما دیگه استرسی نداشتم ، شقایق تا جایی که میتونست نشست روی کیرم و دستش رو برد عقب و دیلدو رو به سختی عقب جلو کرد ، چون به کمر خوابیده بودم باید سخت میبود عقب جلو کردنش ، اما چون روان شده بود و
مدت زیادی اون تو بود ، میشد راحت جلو عقبش کرد ، درد سوراخ کونم داشت به لذت تبدیل میشد .
شقایق خم شد سمتم و سینه هاشو تو صورتم مالید ، این همه زیبایی غیر طبیعی بود ، احتمالا چنتا عملی رو بدنش انجام داده بود ، مشغول سینه خوردن شدم ، عقب جلو شدن دیلدو ادامه پیدا کرد،  مطمئن بودم که کار شاهینه ، اهمیت ندادم و سعی کردم لذت ببرم از فضای موجود ، شقایق کیرم رو که دراومده بود رو گذاشت دم سوراخ کسش و یکم رفت پایین گردنشو گذاشت روی زبونم و حسابی گلوشو خوردم ، به کمرش قوس میداد و نصف کیرم تو کسش جلو عقب میشد،  دیلدو همچنان به آرومی تو کونم عقب جلو میشد ، کم کم شقایق پایین تر میرفت و چونه و لب و لپ و گونه هاشو لیسیدم،  حریصانه به خوردن ادامه دادم که شقایق گوشش رو سمتم گرفت و لاله گوشش رو از مکش زیاد سرخ کردم .
شقایق گفت سیاوش تو بهترین کسلیس نیستی ، بهتربن لیسنده جهانی ، درجه شوالیه لیسنده ها رو بهت اهدا میکنم،  کاش میشد تا آخر عمر کنارم داشتمت و تو فقط بدنم رو مک میزدی ‌.
اثرات موادی که تو بدنم بود هر لحظه بیشتر نمود پیدا میکرد و هر لحظه حس نشئگی واسم بیشتر میشد
شقایق حسابی داشت رو بدنم کیر سواری میکرد و انگارداشت ارضا میشد یهو کشید بیرون ، چرخید و با کس و کونش نشست روی دهن من ، سوراخ کونش رو دماغم بود و کسش روی دهنم رو پوشونده بود، گفت سیاوش جونم بخور که دارم میشم ، پاهام رو جمع کرد تو دلم و با دستاش مچ پا هامو گرفت .
دیلدو کامل از سوراخ کونم دراومد و یه دیلدو نرم تر و کلفتر رفت داخل ، وقتی بدن شاهین به کونم برخورد کرد ، فهمیدم که بالاخره کونم رو به باد دادم ، شاهین گفت سیاوش جان لذت میبری که ، یکی کونت رو میگاد ، تو هم که کس و کون حرومی میخوری .
یاد جریان بیهوشی و فرار دیروز  افتادم ،  به خودم گفتم سیاوش شل کن امروز رد شه بره،
شاهین گفت جنده خانم یکم این کس و کونت رو بده بالا آقا سیاوش منوچهری خفه نشه یکم نفس بکشه و حرف بزنه ،
شقایق بلند کرد خودش رو ، شاهین داشت تو کون مفلوک من تلمبه سنگین میزد ، شاهین با یه دست فیلمبرداری میکرد و با یا دست برای من جق میزد ، گاییده شدن کونم خیلی تحریکم کرده بود ، از دیشب هم کیرم همش شق بود و ارضا نشده بودم،  دیگه اگه الان ارضا نمیشدم از شق درد میمردم ، شقایق که تو این فاصله خودش حسابی کسش رو مالید،  دوباره کس و کونش رو چپوند تو دهنم و  گفت خوب بخور آقای منوچهری که دارم میشم، منم یکم تمرکز کردم روی شهوت موجود و سعی کردم به دیشب فکر نکنم ، فقط خواستم که ارضا بشم ،
شاهین که با ریتم تند تر داشت تلمبه میزد که شقایق تو دهنم ارضا شد ، صورتم خیس شد از ارضا شقایق ، شقایق بلند بلند آه و ناله کرد و کف دو دستشو گرفت زیر کسش ، خوب که خیس شد ، دو دستی افتاد به جون کیر من ، تاثیر اون چیزای کوفتی داشت به حد اعلاش می رسید که انگار تمام وجودم از کیرم پاشید بیرون ریخت روی سینه های خودم .

آخرین تصویری که از اون لحظه یادم موند اینه که شاهین همچنان دوربین به دست تلمبه میزد و منم همزمان با ارضا شدنم دیگه نمیتونستم حتی فکر کنم ، سرم گیج میرفت و دیگه چیزی یادم نیس .

چشمامو که باز کردم تو ماشینم بودم ، صندلی کناری راننده رو خوابونده بودن و دراز کشیده بودم رو صندلی ، انگار خیلی وقت بود تو ماشین بودم ، بدن درد و سردرد شدید داشتم ، بلند شدم یکم به اطراف نگاه کردم . انگار نزدیک غروب بود و باز یک روز دیگه به من گذشته ، خوشحال شدم از اینکه از دست اون دوتا روانی نجات پیدا کردم ، اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که چجوری مادرشون رو بگام ، من باید اون دو تا رو بکشم تا آروم بشم .
روی صندلی راننده یه برگه آچار بود که داخلش متنی پرینت گرفته شده بود و یه میکرو رم هم پایینش چسبیده بود ، داخلش نوشته شده بود
قبل از هر اقدامی خوب فکر کن ، من برای تخلیه حس های متفاوتم با بقیه ، یکارایی کردم که دست خودم نبود ، تو مسیری قرار گرفتم که مجبور شدم به اینکه ادامه بدم و آخرش چیزی شد که خودمم خیلی راضی بهش نبودم ، اگر کار احمقانه ای بکنی مطمئن باش فیلم کامل این چیزایی که تو رم هست رو پخش میکنم ، مطمئنم تو واسه آبرویی که تو شهر داری نمیخوای این اتفاق بیفته پس شتر دیدی ندیدی .
رم رو زدم داخل پخش ماشین ، چنتا عکس و یه فیلم داخلش بود . پلی کردم فیلم رو ، من رو نشون میداد که دارم کسخوری شقایق رو میکنم که
شاهین گفت جنده خانم یکم این کس و کونت رو بده بالا آقا سیاوش منوچهری خفه نشه یکم نفس بکشه و حرف بزنه ،
شقایق بلند کرد خودش رو ، صورت من به وضوح مشخص بود و سرخوش از سکس بودم و چندان چهره ناراضی نداشتم از مفعول بودن و کسلیسی و بردگی ، یه لبخند احمقانه هم به لب داشتم ، دوربین اومد پایینتر که شاهین داشت برام جق میزد و کیر شق شده من حاکی از رضایت به سکس تو این شرایط بود و دوربین یکم پایینتر رفت که شاهین تو کون مفلوک من تلمبه سنگین میزد ، یک لحظه کیرش رو کشید بیرون و سوراخ باز شده منو نشون داد که انگار صد ساله کارم کون دادنه ، وقتی به راحتی کیرش رو تو فرو کرد ، با سرعت زیاد وایساد تلمبه زدن ، بعد ارضا شدن شقایق روی صورتم رو فیلمبرداری کرد و در ادامه ارضا شدن من با دستای شقایق رو بدن خودم ، بعد دوربین رو داد به شقایق و شاهین پاهای منو جمع کرد و گفت داش سیاوش یکم باید تنگت کنم تا ارضا بشم خیلی گشادی تو .
اشکم داشت در میومد از این کاری که باهام کرده بودن که شاهین کشید بیرون و گفت سیاوش جان چشارو ببند که دارم میشم و اومد روی سینم و موهای منو گرفت و صورتم رو پر کرد از آب منی ، وسط ارضا شدنش کیرش رو گذاشت داخل دهنم و مقداری رو ریخت تو حلقم ،
حالت تهوع گرفتم و حتی فرصت نکردم در رو باز کنم و تو کف پایی آوردم بالا ، چیزی تو معده ام نبود همش آب بود که بوی کثافت میداد ،
اون لحظه من بیهوش بودم اما طوری صحبت شد و فیلمبرداری شد که انگار من با رضایت اینکار رو کردم .
قطعا اگر این فیلم پخش میشد من دیگه نمیتونستم به زندگی ادامه بدم .
تو فیلم اصلا از شقایق و شاهین جز پایین تنه چیزی نبود و از محیط فقط تخت تو فیلم افتاده بود .
به سختی از ماشین پیاده شدم و کف پایی رو انداختم داخل خیابون و از داخل صندوق عقب بطری آب رو کشیدم بیرون و دهنم رو صدبار شستم ، سوار که شدم گشتم دنبال گوشیم و پیداش نکردم .
راه افتادم رفتم سمت خونه ، دیگه عکسها رو نگاه نکردم ، رسیدم خونه ناخودآگاه گریه ام گرفت ، تو حیاط تمام لباس هام رو درآوردم و لخت رفتم داخل ، با تلفن ثابت سه پرس غذا سفارش دادم که گفت یه ساعت دیگه میاد
رفتم تو حموم حسابی آب خوردم و بعد انگشت انداختم تو حلقم تا حالت تهوع گرفتم و باز استفراغ کردم ، شاید فرقی نمیکرد اما این یه کوچولو تسکینم میداد که منی یا شاش یا هرچی تو معده ام هست میاد بیرون ،بعد از تکرار اینکار ، مثل دیوونه ها تنم رو میشستم و گریه میکردم ، یه ربع فقط مسواک میزدم که نصف خمیر دندون رو تو دهنم خالی کردم .
با صدای زنگ خونه رفتم حوله تن کردم و رفتم غذا گرفتم .

فردای اون روز از خونه بیرون رفتم و سیم کارتم رو سوزوندم و همون شماره قبلی رو گرفتم ، کلی خرید کردم و برگشتم خونه ، بعد از اینکه سیم کارت انداختم تو گوشی قبلیم ، هزار تا پیام برام اومد و صد نفر زنگ زدن ، خیلیا رو جواب ندادم ، سعی کردم چند روزی تنها باشم .
یک هفته گذشت و یکم حالم بهتر شده بود ، خیلی فکر کردم که با چنتا آشنایی که دارم برم شکایت کنم و شاهین و شقایق رو به خاک سیاه بشونم،  یا چند نفر اجیر کنم حتی اون دوتا رو بکشم و قبل کشتن صد برابر اون کاری که باهام کردن و رو باهاشون کنم .
هر فکری میکردم آخرش به این نتیجه می رسیدم اگر یه اپسیلون درصد نقشه ام شکست بخوره و اونا فیلم و عکسها رو پخش کنن دیگه این شهر جای زندگی نیست و باید برم بمیرم.
یروز صبح رفتم بالاخره نمایشگاه و سعی کردم به زندگی عادی برگردم ، سعی کردم فراموش کنم چی به سرم اومده و فراموش کنم جریان رو .

چند روزی همه چی خوب پیش میرفت که یکی از نمایشگاه دارای شهر که یجورایی تو ماشین خارجی رقیب اصلیم بود تو واتس آپ پیام داد سلام سیاوش منوچهری عزیز با یه استیکر خنده
+سلام آقای فاضلی عزیز
-خوبی شما خوش میگذره
+چی شده یادی از ما کردی
-یه فیلم دیدم بازیگرش خیلی شبیه تو بود یاد شما افتادم گفتم یه حال و احوالی کنم
+فیلم چی ، اسمشو بگو خودمم نگاه کنم
-اسم نداشت اما توش اسم اونی که شبیه شما بود هم اسم خودت بود سیاوش منوچهری

تازه الان یاد فیلم شاهین افتادم ، اخه چرا پخشش کردن اینا ، ضربان قلبم رفت روی هزار ، سرم داشت میترکید که یه پیام دیگه اومد .
علی عسگری : داداش کجایی کار واجب دارم باید ببینمت
تو یک ساعت صد تا پیام اومد از دوست و دشمن
فرخ جولایی: سیاوش تو گروه دوستان یه کلیپ اومده میخوان آبروتو ببرن، خودت دیدیش؟
امید مومنی : سلام
قاسم عبدالهی: سیاوش
سعید صدوقی: دهنت سرویس منم دلم خواست
کارواش : استیکر خنده و خجالت

بلند شدم رفتم سمت خونه شاهین،  اگر کاری نکرده بودم واسه آبروم بود حالا که فیلم رو پخش کردن حتما میکشمشون

یه قمه و گاز فلفل داشتم برداشتم رفتم در خونه، از دیوار کشیدم بالا همه در و پنجره ها بسته بود و در ورودی یه قفل کتابی زده بودن ،  اومدم داخل کوچه یه ربعی وایسادم که یه پیرمرد خرید کرده بود و داشت میرفت خونه بقلی ، گفتم آقا ببخشید خونه اقا شاهین کدومه من دوست قدیمیشم فقط میدونم خونش تو این کوچس نمیدونم کدوم خونه است ، گفت همین خونه کناری ، فقط خالیه خیلی وقته ، خودش که خیلی سال پیش ازدواج کرده خونش جدا شده از پدر مادرش که اون دوتا خدا بیامرز هم اوایل کرونا جفتشون کرونا گرفتن فوت شدن ، فقط یک ماه پیش انگار اینجا رو دادن کرایه به یه زوج جوون ، که اوناهم ده روز بیشتر ندیدمشون . گفتم به من تلفنی گفت که خودم میخوام برم خونه بابام ، خودش نبود شاید شما نشناختید ، گفت اولا تو که شمارشو داری یه زنگ بهش بزن دوما من شاهین رو از بچگی میشناسم مگه میشه اشتباه کنم

ادامه...

نوشته: سیاوش


👍 65
👎 4
96301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

866325
2022-03-31 01:41:35 +0430 +0430

انتظار نداشتم اینجوری تموم بشه

5 ❤️

866329
2022-03-31 01:47:04 +0430 +0430

پشمام

2 ❤️

866333
2022-03-31 01:56:13 +0430 +0430

جالب بود… دمت گرم… لایک

4 ❤️

866343
2022-03-31 02:43:43 +0430 +0430

پس از مدت ها تو شهوانی یه داستان خوب آپلود شد

4 ❤️

866344
2022-03-31 02:45:15 +0430 +0430

قشنگ بود دمت گرم رفتم تو داستان خودم رو جای سیاوش منوچهری گذاشتم چه بگایی درست شد براش

1 ❤️

866346
2022-03-31 02:59:00 +0430 +0430

داستانت خوب بود پایانش اصلا جالب نبود

1 ❤️

866347
2022-03-31 03:12:07 +0430 +0430

باید خونه رو بسوزونی

1 ❤️

866363
2022-03-31 05:37:08 +0430 +0430

با این قسمت حال کردم اما با قبلیا نه زیاد خوب بود

1 ❤️

866368
2022-03-31 07:31:02 +0430 +0430

حاجی آخرش چرا اینجوری شد چه کیری خورد

1 ❤️

866371
2022-03-31 07:42:18 +0430 +0430

دوستان ببخشید بابت تاخیر قسمت بعد رو فرستادم ایشالا زودتر بیاد تو لیست

1 ❤️

866393
2022-03-31 10:51:36 +0430 +0430

آخرش این خواهر برادر سیاوش منوچهری رو تبدیل به سیا کونی کردن!فیلمتم که تو شهر پخش شد حتما شدی کونی شهرتون.

1 ❤️

866436
2022-03-31 18:06:48 +0430 +0430

عواقب نکردنه مرجان خانومه ، دست رد به سینش زدی به کونت گذاشتن آقای منوچهری

1 ❤️

866573
2022-04-01 14:18:32 +0430 +0430

کوصی کردی کونی دادی جریمه / سزای کوص کنه ناشی همینه
😁😉

1 ❤️

866900
2022-04-04 00:52:00 +0430 +0430

تعریف کنم یکم ازت:خوب بود پایان قشنگی داشت سپردی به مخاطبت تا پایان بسازن.
نقد کنم یکم ازت: نقدی نیست از داستانت.جز اینکه کونی هستی شما.

1 ❤️