برای اولین بار

1400/10/21

دایی : بیا شمعارو شوت کن تا صد سال زنده باشی 🤣
مامان : خب بشمارید که فوت کنه
۱۰ ۹ ۸ ۷
تا میشمارن آرزو کنم : خدایا چیز
۶ ۵ ۴ ۳ ۲ ۱
هوعف ولش کن فقط …
ماچچچ ایشالا صد ساله شی قربونت برم
عزیز جون : جواد امیر خدیج اححح ندا اون چاقورو بیار کیکو ببرم
رضا : عزیز به من این قسمت چشم نازنین رو بده
عزیز جون : من دیگ بیلمیرم «نمیدونم ترکی » هر جاش افتاد بخورید .
مثل همیشه لش و خسته از رو مبل پا شدم رو مبل تکی نشستم پیش دستیمو کتایون که بهش میگیم کتی گذاشت جلوم خودشم بزور جا کرد رو مبل پیش من خودم دختر لاغر و قد بلندی ام ولی کتی با اینکه حدودا ده سالشه هیکلش از من رو فرم تره سینه هاش بزرگ شدن یه باسن سفت داره
کتی آروم در گوشم گفت نازنین مهسا گفت بعد شام با هم بریم بالا خوراکی خریده کلی حال کنیم گفتم اوک و چنگال رو از دهنم در آوردم به مهسا که رو بروم بغل دست رضا نشسته بود و داشت در گوشش پچ پچ میکرد خیره شدم …
مهسا دختر دایی مامانمه ۱۵ سالشه پوست سفیدی داره بر خلاف من که سبزه ام ،
قدش کوتاهه و معمولا دوستاش میگن بغلیه ، زیادی شهوتی و حوله الآنم چسبیده به رضا معلوم نیست چیکار داره اون بدبختو آخه رضا کلا تو نخ مهسا نیست از این پسراس ک بچه پایین باخت نمیده و فلان فکرش فقط تو موتور و چاقو و قلیونه
بزور خودمو از زیر کون کتی کشیدم بیرونو پیش دستیمو گذاشتم رو اُپنو از زنداییم تشکر کردم و گفتم میرم بالا بخوابم کتی اومد بالا بگو شاممو با خودش بیاره دستت درد نکنه.
گفت : اوکی و یه نیشگون از سینم گرفت اصولاً خوشم نمیاد کسی بهم دست بزنه یه ترس خاصی دارم دردم گرفت در عین لبخند زدم و رفتم بیرون از خونه آروم درو بستم بچه ها متوجه نشن رفتم راه نیفتن دنبالم از پله ها رفتم بالا و از پشت در خونه رو قفل کردم لش خودمو انداختم رو تشکا . قفل گوشیمو باز کردم دوباره به پیوی علیرضا خیره شدم به خاطراتی که داشتیم و پیویی که به جا مونده از اون خاطراته ، آهنگ شام آخر داریوش رو براش فرستادم و دوباره بلاکش کردم نمی‌خواستم سر صحبت باز شه دوباره اهنگو پلی کردم و حس کردم اگه جای علیرضا باشم چه تصوری از این موزیک دارم که در با شدت زده شد از جام پریدم گفتم کیه صدای کتی بود باز کن نازنین یخ کردم کلیدو چرخوندم اومد تو
کتی : نازنین بیا سرد نشه منم با تو میخورم یه نگا کرد بهم خاک تو سرت هنوز این تنته من و مهسا عوض کردیم لباسمامونو
باشه خب کتی چیکار کنم مهسا کجا موند
کتی : گفت الان میام داشت با رضا حرف میزد
: خاک تو سر خرابش کنم
با هم شامو خوردیم گوشه آشپزخونه رفتم لباسمو عوض کنم که زیپشو‌ نتونستم باز کنم کتی رو صدا زدم بیا اینجا
: اومدم بله ؟
کتی این زیپو آروم باز کن پاره شه من میدونم و تو
کتی : باشه می‌دونم
زیپمو که باز کرد لباسمو از پشت گرفتم و رفتم جلوی آینه از داخلش تیشرت شلوارکمو برداشتم لباسمو در آوردم شلوارکمو پوشیدم و از تو آینه خودمو نگا کردم جون چه دختری آرایش بهم میومد یهو مهسا پرید تو
مهسا : به سلام جیندا خانوم اوه اوه نگاش کن
از پشت محکم چنگ زد به سینه هام از درد خودمو بغل کردم
: خر نفهم نگفتم نکن بدم میاد
مهسا : جوون بکنمت
چش غره ای رفتم و تیشرت لشمو سریع پوشیدم شلوارکم از زیرش معلوم نبود چون قد تیشرتم بلند بود هر کی میدید فک میکرد لختم از زیر، گوشیمو برداشتم و رو تشکا نشستم مهسا هم خودشو انداخت بغل دستم گفت با کی حرف میزنی گفتم هیشکی و صفحمو قفل کردم
کتی هم از بالای اُپن آشپزخونه خودشو انداخت تو حال و اومد بالا سر ما مهسا برگشت بهش گفت کتی یه پتو میاری ؟ اونم عین فرفره پرید مهسا پتو رو پاهای من و خودش کشید و از زیر دستشو کشید رو پام و یکم مالید بعد گفت کتی من با نازی کار دارم میری پایین ؟
: نه دیگه مهسا ترخدا خودت گفتی خوراکی میخوریم
مهسا : خب خره برا همون میگم دیگه برو پایین با سارا خوراکی ها تو کوله پشتیمه بخورید فقط به رضا و امیر ندید ها
کتی چشماش برق زد و گفت باشه منو یه بوس کرد و مهسارو بغل کرد و رفت پایین
مهسا یه چشمک بهم زد و پا شد و خیلی سکسی رفت سمت در و کلیدو چرخوندو قفلش کرد همیشه رو پنج پاهاش راه میره و سعی می‌کنه موقع راه رفتن کونش رو چپ و راست کنه تو خیابون هم همیشه جلوی مانتوش رو از جلو می‌کشه تو دستش که کون گوشتیش از پشت خوب نشون بده دوباره اومد پیشم خوابید نگاش کردم چیه میخوای به رلت با گوشی من زنگ بزنی ؟ مهسا بیخیالش شو دیگه نمیخوادت خب
مهسا : اح چی میگی فاطما ول کن اونو ، می‌خوام یه چیزی برات تعریف کنم
: خب بفرما
مهسا شروع کرد دیروز خونه خالم اینا بودیم خالم با مامانم رفتن بیرون پسر خالمم تو خونه خوابوندن گفتن من حواسم بهش باشه بیدار شد گریه نکنه یه ساعت بعد شوهر خالم اومد مامانم اینا هنوز نیومده بودن بعد بهم گفت چطوری خانوم خوشگله گفتم خوبم بعد آروم منو بوس کرد میدونی نازی بوسم که کرد آروم چشاش نیمه بسته شد اگه عین بابا بزرگ بوس میکرد میگفتم از محبته ولی این یه جوریه
: نمی‌دونم والا اونم عین خودت لاشیه
مهسا : وااای نازی اون جوری نگو دوسش دارم
: خاک تو سرت کنم
به مهسا نگا کردم یهو گفت چیه توام میخوای بوسم کنی ؟
: نه می‌خوام چیکار بچه
مهسا : ولی من می‌خوام
جااان😂😂؟ کصخلیا
مهسا : نازی واقعا میگم یه بار امتحان کن باهام خواهش میکنم اگه خوشت نیومد دیگه نکن نمیخوام‌ بکنمت که می‌ترسی
: آخه یه چیز میگی من خوشم نمیاد
یهو وزنشو انداخت روم موهای کوتاهمو با یه دستش گرفت و با اون یکی دستش صورتمو چرخوند مماس صورت خودش و لبای قلوه ای ایشو چسبوند به لبام یه بوسه بلند زد مقاومتی نکردم خواستم برای اولین بار امتحانش کنم این کارو بعدش زبونشو کشید روی لبام و آروم زبونشو کرد داخل . دهنمو نیمه باز کردم کل لباشو کرد تو دهنم منم لباشو مکیدم و زاویه صورتمو کج کردم یکم زبون بازی کردیم و لبشو کشید بیرون ، آروم لب پایینیمو چند تا گاز ریز گرفت و گفت قشنگ رنگ رژهامون قاطی شد یکم خودشو هل داد پایین تر هنوز پاهاش به نوک پام نرسیده بود قدش زیادی کوتاه بود لباشو چسبوند به گردنم و گفت اوه اوه چ ادکلنی زده پد سگ و زبون خیسشو کشید رو گردنم چندشم شد ولی یه لحظه حس کردم سیاهی چشمم رفت بالا . اومد بالاتر و نگام کرد چیشد خوشت اومده ها یه لبخند زدم زیاد اهل حرف زدن نبودم
پتو رو کلا انداخت اون ور کونشو کرد سمت صورتم و آروم شلوارکمو داد پایین تیشرتمو دادم بالاتر بعد شروع کرد با دستش مالیدن کسم . کونشو که رو هوا نگه داشته بود رو آورد پایین تر و نشست رو سینه هام و کونشو می‌مالید به سینه هام و کمرش رو قوس میداد و پایین و بالا میکرد سینه هام خیلی درد گرفته بود ولی شهوتی شده بودم دستامو از زیر سرم در آوردم و کمرشو دو دستی گرفتم و خودشو به سمت سینه هام فشار دادم اونم که خوشش اومده بود یهو پاشد و شرتک لی شو در آورد و پرت کرد یه گوشه و یهو کونشو گذاشت رو صورتم حس کردم دارم خفه میشم که خودش پا شد و اومد شلوارک منم در بیاره که مانع شدم گفت نازی بیاخ « بیخیال » بزار حال کنیم ، و منم سری تکون دادم و همراهیش کردم شلوارکمو که در آورد رفت سمت کیفش و کرم مرطوب کنندش رو آورد و ازش مالید به دستاش و شروع کرد به مالیدن پاهام لای رون هامو کلا کرم زد خیلی نرم شده بود تمام بدنم داغ بود ولی در عین به خاطر لختی و سردی کرم داشتم یخ میزدم مهسا دستای گرمشو کشید لای رون پاهام و اطراف کسم گفت اجازه هست ؟ یه چشمک زدم و خندیدم که سرشو کرد لای پاهام به چیزی دید نداشتم جز کون سفیدش که عین یه کوه مونده بود بالا و تکون تکونش میداد داشت آروم زبونشو به اطراف کسم میزد که یهو کل کسمو کرد تو دهنش و زبونشو چپ و راست میزد به کسم و میکشید لاش یه اح بلند کشیدم اونم چنگ زد به بغلای رونم و خیلی سریع کسمو میخورد و زبونشو عقربه وار میچرخوند توش که حس کردم خیس شدم یه بوسه ریز زد و بلند شد گفت بچرخ که حشری ام . چرخیدم گفت تزریق نمیخوام‌ کنم که کونو بده بالا و گفت اوه جیندا خانوم فک کنم سولاخت تنگ باشه چه حالی کنم من باز دست چربشو مالید به اطراف سوراخ کونم گفتم مهسا بسه دیگه بزار برای بعد بقیشو
: خفه شو نازی تا اینجا تو حال کردی تازه من می‌خوام حال کنم که نوک انگشتشو چسبوند به سوراخم‌ و آروم کرد تو .کونمو سفت کردم گفت شل کن شل کن ترخدا نازی بعد انگشتشو تا وسطا کرد تو که کونمو دادم پایین از درد گفت اح پاشد رف فک کردم بیخیال شد کلا نگا کردم دیدم داره بالشت میاره دو تا بالشت آورد گفت بزار زیر شکمت بالا بمونی گفتم یا ابرفرض بابا چ چیزا گذاشتم و کونم بالا موند دوباره شروع کرد انگشت اشارشو کرد داخل جلو عقب کرد یکم جا باز کرد ولی بازم درد داشت و می‌سوخت که دو انگشتی کرد تو و تند تند میکرد داخل و در میورد به حدی درد داشتم که حس کردم الان غش میکنم میفتم که دستشو در آورد تا سه انگشتی بکنه داخل خودمو انداختم پایین از بالشتا بی حال افتادم زمین
مهسا : خب چطور بود ؟
افتضاح فقط چون تو خواستی انجامش دادم
مهسا : زر نزن خدایی حال نکردی
: هی بد نبود
از پایین صدای بابای مهسا میومد مهساا بیا پایین داریم میریم فردا باز میایی درس کار میکنی با نازنین
مهسا شرتشو پوشید و بعد یه شلوار گشاد کشید روش در حال که کتاباشو داشت برمیداشت یه چشمک به من زد و گفت تدریس خوبی بود خانوم معلم بقیه ایشالا فردا
یه لبخند زدمو گوشیمو برداشتم و دوباره به آهنگ داریوش رو پلی کردم
نگفتم گفتنی هارا تو هم هرگز نپرسیدی
بچه ها نمی‌دونم خوب بود یا نه ولی فکر کردم قلمم بد نیست یه پیج اینستا دارم می‌خوام این داستان هارو به اشتراک بزارم و به شدت نیاز به حمایت داره چون این موضوع رو ریپورت میکنن

نوشته: مجوف


👍 7
👎 6
20701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

852743
2022-01-11 03:04:27 +0330 +0330

این چی بود من خوندم🤦‍♂️ خدایی خیلی سم بود😂😂 ننویسی والا سنگین تری بیخیالشی بهتره 😂😂😂😂 حداقل ۱ دور قبل اینکه آپلود کنی بخون ثواب داره 😂😂😂😂😂 وای نمیتونم جلو خندمو بگیرم

0 ❤️

852780
2022-01-11 07:14:50 +0330 +0330

بد نبود

1 ❤️

852790
2022-01-11 08:20:43 +0330 +0330

قشنگ بود بازم بذار

1 ❤️

852813
2022-01-11 10:55:33 +0330 +0330

کص شر بود

0 ❤️

852852
2022-01-11 15:55:12 +0330 +0330

دوستان، مشهد شمایل پیدا میشه. اگه هستی خبر بده

0 ❤️

852907
2022-01-11 23:56:42 +0330 +0330

حمایتت میکنیم، حمایتت میکنیم، خودت را هم میکنیم … حمایت عزیز دلم، فدای تو بشم، اینستاگرام هم نشد روی تلگرام کار کن، موفق بشی

1 ❤️

852992
2022-01-12 07:57:50 +0330 +0330

یه دوست دختر داشتم فقط تو توالت پارک بهم میداد…

0 ❤️