بردن دختر به خوابگاه پسرانه

1396/07/28

من سهیل ام… دیگه تقریبا همدیگه رو می شناسیم… حوالی سال82 بود که دانشجوی کامپیوتر دانشگاه صنایع و معادن بیرجند بودم و سه تا خوابگاه پسرانه دو طبقه با فاصله از هم در انتهای محوطه دانشگاه بود. خوابگاه ها هم چون خلوت بود و تازه ساز بجای تخت طبقه ای تخت چوبی یکنفره داشت و نهایت دو یا سه نفر تو یه اتاق بودن و از شانس من اتاق دو نفره به من افتاده بود که با حسین بودم ولی اون پنجشنبه و جمعه ها میرفت خونه عمه ش… یه روز عصر پنجشنبه سرد و برفی …با رحیمی و حسین هوس کردیم بریم بیرون کس چرخ رحیم آباد بیرجند… همنطور تیکه مینداختیم به دخترا و خوش بودیم تا اینکه گفتم بچه ها بریم بستنی بخوریم… رفتیم تو مغازه همراه ما دو دختر هم اومده بودن…که از همون نگاه اول با یکی شون چشم تو چشم شدم و خندید…گفتم حسین …عجب تیکه ایه… اگه بشه مخش رو بزنم عالیه… رفتم و جلو و گفتم اجازه س بشینم… گفت بفرما … دست دادم …با یه سری کس و شعر برای مخ زنی… فهمیدم حسابی هاته و پایه س…اسمش مرجان بود دانشجوی دانشگاه آزاد… دوستش هم مینا که اصلا حال نمیداد… پول میزشون رو من حساب کردم و گفتم بریم بیرون صحبت کنیم… همونجا به حسین و رحیمی گفتم… شما اگه خواستین برین…من فعلا با این کار دارم… که رحیمی گفت… اگه خبر بکن باشه ما رو یادت نره…مرجان مینا رو فرستاد و گفت شاید دیر بیام… حواست باشه… رفتیم تو پارک وحدت پشت شمشادا… یکم صحبت های سکسی و و نهایت همدیگه رودستمالی کردیم که مرجان گفت … سهیل من خیلی امشب حشری ام… باید بکنیم… دیگه این مدلی جنده ندیده بودم… به سختی از با وجود پالتو و شلوار جینی که پوشیده بود یه راه سوراخ برای کیرم پیدا کردم و یه دقیقه ای کردمش که اصلا حال نمیداد… و هوا خیلی سرد بود و گوز تو کون آدم یخ میزد…تا به خودمون اومدیم ساعت 10و نیم بود… خیلی نگران شد… گفت برای دخترایی که بعد 10 برن خوابگاه کمیسیون تشکیل میدن و با خانواده تماس می گیرن… حالا چکار کنم… گفتم خوب امشب نرو… گفت مشکل نرفتن نیست…مشکل دیر رفتنه… نهایت بچه ها میگن رفته تهران… گفتم بیا بریم خوابگاه ما… چشماش گرد شد… چی میگی؟… گفتم تو که الان تیپت پسرانه اس… شالت رو بردار و کلاه و شال گردن منو بپوش… میشی عین پسرا… یه مکثی کرد و گفت… وای من عاشق ریسکم ولی نه اینجوری… گفتم بریم… تاکسی گرفتم و رفتیم خوابگه…دم در نگهبانی بچه ها همینجوری میرفتن داخل و هیشکی به هیشکی کار نداشت …در تمام این فاصله دست مرجان رو گرفته بودم و خیلی سرد بود … و استرس رو میشد از حرفا و نگاهاش براحتی فهمید… وارد خوابگاه شدیم و رفتیم طبقه بالا…یکی دوتا بچه ها سلام کردن و منم خیلی ریلکس جواب دادم و رفتیم طبقه دو… اتاق من روبرو سرویس بهداشتی و حمام بود… همینکه کلیدانداختم…سیروس که بچه رشت بود از حمام اومد بیرون و لخت و مادرزاد…اومد جلومون…با هر دو مون دست دادو گفت…داش سهیل تیغ اگه داری بده… می خوام سیروس کوچولو و صورتم رو صفا بدم… گفتم…نوکرتم. و(… چهار تا بچه شمالی بودن گی که تو یه اتاق همیشه لخت بودن … و گاهی همینطوری هم از حمام و دسشویی استفاده می کردن… و هیشکی هم کار بکار شون نداشت… کلا خوابگاه و دانشگاه بی درو پیکر بود…)…یه لحظه دیدم چپ چپ داره مرجان رو نگاه میکنه… مرجان هم سرشو انداخته بود پایین ولی نمی تونست چشم از کیر کلفت سیروس برداره… مرجان رو فرستادم تو اتاق و دیگه داشت خیلی تابلو استرس بازی میکرد… سیروس گفت… داش سهیل … داداشمون مهمون ان… گفتم اره …پسر عمومه…امشب و فردااینجا هست…سریع یه تیغ بهش دادم و فرستادمش بیرون… نفسم دیگه بنداومده بود… و مرجان یه نفس بلندی کشید و افتاد رو تخت و شروع کرد…گریه…از نهایت ترس… رفتم بغلش کردم و همش به خودش فحش میداد که چکاری بود اومدم اینجا…اگه این فهمیده باشه چی؟… یکم آرومش کردم … و ازش خواستم دیگه راحت باشه…گفتم حسین هم اتاقیم تاشنبه ظهر نمیاد…دیگه خودم وخودتیم…کامپیوتر رو روشن کردم یه معین گذاشتم با صدای تقریبا بلند و. پریدیم تو بغل هم و با شهوت و شدت لباس های همدیگه رو کندیم… قد بلند و سینه های درشت و کون قلمبه و سبزه … ازش یه لعبتی ساخته بود…کسش یکم مو داشت که با لیس بلند من حسابی براش خیس ش کردم… همونطور که لب می گرفتیم من کسش رومی مالیدم اونم کیر منو… حسابی حشری شده بودیم.مرجان گفت من اوپن ام… بکن توش. درازش کردم و کیرم رو فرستادم تو کس داغش… گفتم …آتیشم زدی… چقدر تنگ و داغه… اونم گفت…جرم دادی کسکش… چقدر کلفته… دیگه تو حال خودمون نبودیم … با هفت یا هشت تملبه ای که زدم آبم اومد و ریختم رو کمرش… هنوز ارضا نشده بود و داشت چوچوله اش رو می مالید… منم کمکش می کردم و انگشتم رو کردم تو کس اش . که یه نفس عمیق کشید و بیحال شد… گفتم مرجان تاصبح می خوام بکنمت… … دقیقا یادمه تا تا ساعت 4 صبح که بیدار بودیم …سه بار دیگه کردمش با پوزیشن های مختلف که بار آخر دیگه آبم نیومد…هی فیلم سوپر میذاشتیم و تقلید می کردیم… بعدش تو بغل هم خوابیدم تا 12 ظهر… دوباره بجای صبحانه بازم سکس کردیم تو حالات مختلف… نهار هم رفتم پایین درست کردم… بعد از نهار هم تا شب دو بار دیگه کردیم… خلاصه ساعت 8 شب بود که حاضر شدیم بزنیم بیرون که مرجان رو برسونم خوابگاه… با همون استرس همیشگی از اتاق خارج شدیم و تا دم در هیشکی کار بکارمون نداشت تا اینکه سوار تاکسی شدیم ونفس راحتی کشیدیم… تو تاکسی شال و کلاهش رو باز کرد و شال خودش رو سر کرد که فهمیدم راننده داره هاج و واج نگاه میکنه…هیچی نگفت… فرداش که برای حسین تعریف کردم…اصلا باور نمی کرد… و هی مشت میزد که خیلی نامردی…باید یه بارم بیاری من بکنمش… که تقریبا یک ماه بعدش هم باز آوردمش و دو نفری کردیمش…

نوشته: سهیل


👍 7
👎 8
8979 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

658832
2017-10-20 20:34:38 +0330 +0330

جلل خالق این دیگه چه کس و شعری بود

0 ❤️

658857
2017-10-20 21:44:16 +0330 +0330

عجایب خلقتی دیدم… قشنگ همه رو اسکول کردی دیگه؟؟؟؟ تو خوابگاه دو روز دختر نگه داشتی هیشکیم نفهمید؟؟؟؟ خدایا یه خواهشی دارم میشه این یه مورد و شفا ندی یه کم بخندیم. 🙄

1 ❤️

658867
2017-10-20 23:51:10 +0330 +0330

جدا دیگه خیلی فانتزی بود
والا من یبار رفتم شهرستان خوابگاه پسرداییم از هفت خان رستم رد شدم بااینکه پسرم.مسووله خوابگاهم دوبار اومد ب
یه نگاهی کردو رفت ندیدم کسیم لخت مادرزاد بیاد تیغ از دوستش بگیره.بااینکه خوابگاه درجه سه هم بود.ریدی گل من

0 ❤️

658872
2017-10-21 00:51:30 +0330 +0330

داداش کسی که همراه وارد خوابگاه میکنه یا معمولا باید کسی که وارد میشه یه مدرک جلو در بذاره یا کسی که میارتش تو تعهد بده که اگر اتفاقی افتاد گردن اونه. پس اینجاش چرته که یه کلاه بذاری رو سرت همینجوری بری تو.
حالا اونش به کنار خوابگاه بی سر و صاحاب
داداش ما هم خوابگاه زندگی کردیم. اینقدرام دیگه پسرا با هم اورت نیستن که لخت مادرزاد توی راهروها راه برن از همدیگه تیغ بگیرن. خصوصا که میدونی معمولا حموم خوابگاهها یه جاییه که یه مقدار جداست از بقیه اتاقا یعنی تا خود حموم میخواسته لخت بره و بیاد؟
خصوصا تو خوابگاه معمولا اگر هم کسی یا کسانی گی باشن که نمیان اعلام کنن. ولی شما برنامه هاشون رو حتی داشتید کجاها سکس میکنن. تازه جالب اینجاست که همشهری هم هستن.
نکن داداش نکن

0 ❤️

658885
2017-10-21 06:11:05 +0330 +0330

بسیار تخمی و تخیلی
تو خارج هم کسی همچین کاری نمیتونه بکنه
ننویس
با این کاف سین شهرت مرز جندگی رو دوهزار کیلومتر جابجا کردی

1 ❤️

658892
2017-10-21 08:42:39 +0330 +0330

سهیل خان حالاتوسال96باموبایل دوربین و…نمیشه دختربه جایی بردچه برسه به تو14سال قبل بردی اون هم توبیرجندجایی که همه جاسوس هم هستندودرکردن یدطولایی دارند.حالاکجایی؟؟بیابیرجندراببین شده شهرارواح

1 ❤️

658894
2017-10-21 09:13:41 +0330 +0330

یا للعجب???
کسخلک جان کسشعری نوشتی که روی هر چی شاه کسخل هست رو سفیداب زدی.
مگه اتاق خواب ننت هست که هرکی هرکی باشه.

0 ❤️

658895
2017-10-21 09:15:07 +0330 +0330

عجب ؟؟؟؟؟؟ :( :(
یعنی هرچیز دیگری میگفتی شاید باور میکردم ولی اینو ننت هم بیاد ضمانت کنه تو کون من نمیره .
من شش سال دانشجو بودم و چهار سال و نیم خوابگاه . اخه کس کش خان اصلا گیرم که قیافش پسرانه شده بود که تقریبا محاله چون حتی اگه چشماش هم بیرون باشه بقیه میفهمن اونوقت هیچ نگهبانی ، مسئول خوابگاهی . ارشد خوابگاهی نداشت .

من نامزدم بردم خوابگاه کمپ فولاد ( جایی که کارمندش بودم ) تا یک ماه هر روز حراست بودم تا اینکه به خانوادش زنگ زدن و گفتن نامزدن .
کلا ریدی به سیستم اموزش عالی ذاداش . برو همون کف دستی ، چه کاریه بیایی داستان نویس بشی

0 ❤️

658896
2017-10-21 09:18:25 +0330 +0330

بابات گوساله تحویل جامعه داده

0 ❤️

658905
2017-10-21 10:22:36 +0330 +0330

بچه ها۰چرا داستانهایکسشری مثل این و کلا هر کسشری ک اینجا میخونیم پایینش هیچ کامنتی از نویسندش نیس۰فقط چنتا نویسنده ای ک این سایت داره مثل مسیحا م ارش و چیمن و۰۰۰ کامنت میذارن??کسی دلیلشو میدونه?

0 ❤️

658909
2017-10-21 10:52:11 +0330 +0330

امریکن پای رو خیلی دوست داشتی نه؟!

0 ❤️

658911
2017-10-21 10:54:34 +0330 +0330

با-مرام چون داستانای اینایی که نام بردی طرفدار داره و میان تشکر میکنن نویسنده هاشونم میان جوابشونو میدن

0 ❤️

658931
2017-10-21 13:57:43 +0330 +0330
NA

کوسشعر فاحش

0 ❤️

658943
2017-10-21 17:17:51 +0330 +0330

ما که تو خوابگاه بودیم گربه ماده میومد تو راهرو همه میفهمیدن. احیانا خوابگاه به جای دانشگاه تو یک کازینو بوده. بعد هم دختره خیلی هات بود ولی از دیدن ک…ر پسره گریه اش گرفت. پسره نگاهش کرد و نفهمید. گی بود و فرق دختر و پیر را نفهمید. ما تو خوابگاهمون بچه ها خیلی تو کف بودن. کیر همه بچه های فعلی اون خوابگاه به نیابت از کیر بچه های قدیمی یک به یک تو کونت.

0 ❤️

658959
2017-10-21 20:17:16 +0330 +0330
NA

تبریک میگم تو یه کسخل بی نظیری

0 ❤️

658974
2017-10-21 20:40:01 +0330 +0330

داداش حال کردم شاید تخیلی بوده ولی حال و هوای زمستون خیلی خوب بود
کلی خاطره زنده کردی ( خاطره رمانتیک ) :l

0 ❤️

659046
2017-10-22 06:12:45 +0330 +0330

حقیقتش کون سبزه کسی رو لعبت نمیکنه. باید سفید باشه

0 ❤️

659247
2017-10-23 14:50:26 +0330 +0330

حالا کاری به دروغ بودنش نداریم ولی عجب ریسکی . دختر دیوانه اگه هفت هشت تا پسر دیگه هم میومدن دو روز تمام سوراخ کونتو تلمبه میزدن که اندازه دهنت گشاد شه. هاهاهاها

0 ❤️

697111
2018-06-25 13:11:27 +0430 +0430

از همونجا ک گفت من خیلی حشریم منو بکن فهمیدم پشت این داستان مغز و دستای ی جقی ناموفق هس ک داره ترشح میدع ???

0 ❤️

704601
2018-07-23 05:16:49 +0430 +0430

فک نمیکنم بشه ها???
ولی در کل موفق باشید

0 ❤️

858182
2022-02-09 01:32:47 +0330 +0330

این کسشعری که تلاوت نمودیداگربفرستی هندبالیودحتما"وامریکاهالیوود عجب فیلمی میشه
وبه قول علمای اعلام وذیوالحقوقین کف دستی جق عقل ومخ تمام تعطیل شده وکله ات گوزپیچ شده

0 ❤️