بزار از دردا بگم ...

1396/11/17

میخام از دردا بگم …
۳۰سالمه ،زندگی فوق العاده سختی داشتم هر دردی که بگی کشیدم مرد شدم قوی شدم اما کاش این جایی که زندگی میکنم مرد شدنو از من نگیره …کاش اینجایی که زندگی میکنم تو همین ایران تو همینجا کاش دروغ گفتنو یادم ندن …کاش یکاری نکنن دخترا و زنامون بدنشونو حراجی کنن ،کااااااش یکاری نکنن پسرامون بیان کون بدن پسرایی که قراره پدر باشن تکیه گاه یه پسر ویه دختر کوچولو باشن و …و دخترایی که قراره مادررر باشن !
دوسال خارج کشور تو لندن زندگی کردم زندگی کردمو و زندگی دیدم چقد فرهنگ واحترام دیدم چقد محبت و امید دیدم چقد آرامش دیدم …
توقع نداشته باش پسرای این جامعه کونی نشن وقتی پدرمادراشون معنی ارزش قایل شدن برای بچه رو نفهمیدن وقتی همش خردش کردن وقتی همش تو سرش کوبیدن وقتی گفتن بهش تو بی عرضه ای وقتی گفتن تو بی لیاقتی تو مرد نیستی !!ببین این جمله نمیسازه ها این جمله مردش نمیکنه نامزدش می‌کنه بدترش می‌کنه …وقتی سیستم آموزشی کشورمون بلد نیس چجوری تربیت کنه بلد نیس چجوری آموزش بوده …تو لندن میان پیش بینی میکنن ۳۰سال دیگه یه عده ای باز نشست شدن چه نیروی کاری لازم دارن و بچه های اون دهه رو سوق میدن بیشتر به اون سمت وبیکاری به وجود نمی آید بیکاری به وجود نمیاد تا یه عده ای گشنه نخابن تا یه عده ای از سرنداری کس وکون ندن …فرهنگ ومذهبی که اونجا هست اینجا نیس به والله اونجا شاید پنج درصد جامعشون گی هست نه مثل ایران نه مثل ایرانننن …اینجا یکی واقعا گی نیس ولی چون محبت ندیده چون طعم دوس داشتنو نچشیده میاد غرق محبت یکی دیگه میشه بعدش میشه کونی …

۱۵سالم بود از پیش خانوادم رفتم چون دیگه تحمل بی مهری هاشونو نداشتم وقتی سر یه نمره کمم به جای تشویق کردنم اسم بی عرضه رو بهم دادن وقتی پدرم حتی تو یه عید هم بغلم نکرد …شاید اینا مشکلات کوچیکی باشه وهمینا بعدا میشه درد جامعه !یاد ندادن که باید برای بچه ارزش قایل بشی باید انقد اونو بزرگ تر از همه بدونی که اونم به خودش باور و ایمان داشته باشه نشه توسری خور نشه عقده ای نشه کسی که اعتماد به نفسش زیر صفره …
رفتم کار کردم از پس خودمم براومدم تو ۲۴سالگی رفتم لندن کار کردم و وضعم خیلی خوب بود دیگه نمیخاستم بیام ایران تا وقتی که داداش ۱۸سالم بهم زنگ زد …من قید خونوادمو به کل زده بودم حتی داداشمم ندیده بودم تو این سالها وقتی گریه کرد و از دردش تو یه خونواده بی محبت گفت وقتی گفت چقد ضعیف شده وقتی التماس کرد برگردم فهمیدم فهمیدم که قلب من اونجاس من به وطن خودم تعلق دارم اما نه این کشوری که الان هست یه کشور خوب ومدرن یه کشور اخلاق مدار …
برگشتم ایران …واقعیت اون چیزی نبود که من تصور میکردم وقتی عزیزمو داداشمو کسی که مرد تصورش میکردم کسی که میگفتم وقتی بیام ایران خودم دستشو میگیرم بلندش میکنم در اصطلاح خودمون یه کونی شده بود
وقتی برام تعریف میکرد گریه میکرد دنیا رو سرم خراب شده بود مقصر خودمو میدونستم بابا ومامانمم محبتو دریغ کردن! لعنت به من …من چرا رفتم وتنهاش گذاشتم ؟؟
دست روش بلند نکردم نشستم به حرفاش گوش دادم تا آخرش درد ودلاشو شنیدم بغلش کردم گریه کردم …
وقتی ازش پرسیدم داداشم چرا ؟؟؟جوابی که داد این بود :داداش خیلی تنها شدم بعد رفتنت داداش محبت ندیدم از پدر مادرم وقتی خودم محبت ندیدم پشتیبانی ندیدم حمایت ندیدم چجوری میتونستم به آینده ای امیدوار باشم که بتونم دست یه دختر دیگه رو بگیرم …وقتی محبت ندیدم رفتم سمت کسایی که بهم محبت کردن …داداشی وقتی سمت دختر میرفتم از من دور میشد انگار تو ذهنش از کلمه پسر یه غول ساخته بودن وقتی محبتی از دختر هم ندیدم رفتم سمت کسایی که بهم محبت میکردن از هر لحاظی تامینم کردن !

یه لحظه خشکم زد !وقتی بهش گفتم تو مردی باید بااینا کنار میومدی وخودتو میساختی نباید خودتو ضعیف تصور میکردی بهم گفت :داداش بسه اینا همش الکیه کی گفته پسر گریه نمیکنه کی گفته پسر نمیشکنه کی گفته پسر به آغوش ومحبت نیاز نداره اونم تو سنی که من بودم همش خرد میشدم خرد خرد …
درکش کردم وخم شدمو پاهاشو دستاشو بوسیدم معذرت خاستم معذرت خاستم از طرف خودم که چقد بی غیرت بودم داداش کوچولومو تنها گذاشتم از طرف پدر مادرم معذرت خاستم که چرا وقتی نمی دونستن زندگی چیه محبت چیه زندگی شروع کردن بچه به دنیا آوردن ؟؟
وقتی پاهاشو بوسیدم گفت شرمندتم داداش نمیتونم تو روت نگا کنم …بهش گفتم لامصب نگو اینو لعنت به من که تنهات گذاشتم بیشترش تقصیر منه …
کم کم ازش مرد ساختم دستشو گرفتم حمایتشو باور کردم انقد پسرای مختلف تحقیرش کرده بودن اعتماد به نفسش زیر صفر بود خودشو باور نداشت اول باورو بهش یاد دادم یاد دادم بفهمه چقد وجودش واسه این جهان هستی مهمه چقد می‌تونه مهم باشه چقد می‌تونه قوی باشه که نه تنها اینکارو رها کنه بلکه تو زندگیش پیشرفت کنه دنیاشو بسازه …و الان امسال سال ۱۳۹۶داداش من پزشکی قبول شد و الان داره ترم اولشو میخونه :)من داداشمو فقط با اون تفکرایی که تو خارج از کشورم یاد گرفته بودم ساختم …

میخام بگم منم میتونستم بزنم زیر گوشش دعواش کنم یکاری کنم ازم بترسه متنفر بشه نزدمش …وقتی کتکای بابام درداشون هنوز حسش تو بدنمه !باید متاسف بود برا پدر مادراییی که فک میکنن تا نزنی زیر گوش بچه ،تربیت نمیشه :/

شاید بگید داداش تو گی نبوده یعنی تحت شرایطی خاسته گی باشه! منم خیلی خوب می‌دونم حس گی بودن تو بعضیا هستش ولی فقطط شاید پنج درصد جامعه رو بگیره نه این همه …باور کنید خیلی از اونایی که فاعلن بخاطر این که دختر بهشون محل نمیده میرن اینکارومیکنن چون مخ زدن پسر راحت تره خب پسر برا همه چی پایه هست !اگه بیکاری نبود پسرا هم توان ازدواج داشتن اینططوری نمیشد وقتی دخترا سعی میکردن بجای این که بشینن تو خونه به امید شوهر پولدار که اونم پولدار یه درصد کمی هست مخصوصا تو ایران !این درکو داشتن که خودشون پیشرفت میکردن خودشون پولدار میشدن و کار خودشونو از دیگران انتظا
ر نداشتتن …

اونایی که ترنسن واقعا کار ندارم باهاشون کاش فرهنگش ایجاد بشه بهشون احترام بذارن واونا هم درارامش زندگی کنن ولی دارم از یه آدمایی حرف میزنم که تخت یه سری شرایط اینطوری شدن نمی‌دونم حالا شاید وضعیت مالی شاید لذت وجنون …نبود محبت …خیلی چیزا می‌تونه دلیلش باشه ولی باور کنید تمایل به هم جنس چیزی نیس که از بچگی تو ذهن و روان آدم باشه به مرور زمان ایجاد میشه من به همجنس گراها کاری ندارم میگم که خدا همه رو همجنسگرا خلق نکرده که شاید یه عده کمی باشن ولی واقعا دیگه من وقتی تاپیک های اینجا رو میبینم داستان هاشو میخونم میبینم چقد اشتیاق به کونی شدن وگی شدن زی
اد شده :|
نمی‌دونم فحشم بدین یانه ولی کاش فرهنگ این هم ایجاد بشه با فحش دادن کاری درس نمیشه با فحش دادن این مشکلات هیچ کدومش حل نمیشه …با فحش دادن دخترای جامعه من تصمیم نمیگیرن دیگه زیر هر آدمی نخابن …پسرای اینجا تصمیم نمیگیرن کونی بودنو بزارن کنار …
زندگی سخت میگذره خیلی سخت ولی میخام بگم من آدمی بودم بابام اومد جلو دوستام کتکم زد من آدمی بودم مادرم بابامو ول کرد رفت بایه نفر دیگه من آدمی بودم داداشم کونی شد اما خودمو ساختم خودمو ساختم و الان میتونم بگم میلیاردا پول تو حسابم نباشه ولی میلیون ها هست منم بخدا از نداری شروع کردم …
چرا باید وقتی یه پسری به یه دختر تو خیابون سلام میده حالا هرررر منظوری داشته باشه دختر برگرده بهش بگه سیکتیر یا گم شو …اون دختر می‌تونه با خوش رویی جوابشو بده با لبخند !پسرا هم یاد بگیرن پرو نشن
میدونید منظورم چیه منظورم اینه تو جامعه من حرف زدن پسر بایه دختر برا چن لحظه بده دخترا وحشت تمام عیار از پدرشون دارن بابت این موضوع …

یکم ظرفیتمونو بالا ببریم به هر حال تو هرجایی به دنیا اومدیم دیگه اومدیم دیگه کشور ما اینجاس کسی رو نمیشناسم کشورشو دوس نداشته باشه و پیشرفتشو نخاد کاش بیایم یکاری کنیم کشورمون اونی بشه که آرزوشو داشتیم

نمی‌دونم فحش بدین یانه برحال داستانی نبوده سکسی باشه خاستم پنج دقیقه وقتتون رو برای خوندن این حرفام بذارید ونظرتونو بگید
بگید آیا مخالفید با تموم حرفام یا موافق ؟براهمتون آرزوی شادکامی و موفقیت دارم .

نوشته: نریمان


👍 3
👎 3
3415 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

672522
2018-02-06 21:29:04 +0330 +0330
NA

كس نگو گاليور! نقشه رو رد كن

1 ❤️

672523
2018-02-06 21:35:31 +0330 +0330

من نمیدونم ادمین چرا این کسشعرا رو اینجا آپ میکنه؟؟ خودش نمیخونه اینا رو؟؟ اینجا بخش داستان هست…!!! این کونی بازیها رو هم ببرین تو بخش خودش…

0 ❤️

672528
2018-02-06 21:53:11 +0330 +0330

مادرکشورکارهای زیرزمینی هستیم وکونی شدن هم زیرزمینی است.تاوقتی شماکونی گری تان تابلونباشدواثبات نشده باشدشماپیروزید

0 ❤️

672540
2018-02-06 22:18:08 +0330 +0330

بهتر بود اسم رو تلنگر میزاشتی

ممنون از بابت همه حرفای منطقی و به جات

برای برادرت ارزوی موفقیت میکنم

0 ❤️

672556
2018-02-06 22:52:20 +0330 +0330

آدرس برادر دکترت رو به ما نمیدی ?

0 ❤️

672558
2018-02-06 22:57:54 +0330 +0330

نظرمیخوای تا میتونی کون بده،اصلأ روایت داریم کون برای دادن است، ریدن بهانه است،به داداش هم سلام منوبرسون

0 ❤️

672579
2018-02-07 00:29:35 +0330 +0330

گزززز

0 ❤️