بسیجی خایه مال کسکش

1396/09/04

سلام خدمت بچه های شهوانی…من گاهی وقتا که چشمم به داستان های سکس با محارم میخوره به شدت عصبانی میشم و نگران از این جامعه ی حشری…اما از کاری که با زنعموم کردم یک درصدم پشیمون نیستم…داستانم کاملا واقعی و مربوط به 3 ماه پیشه…بریم سره داستان…م
ن مثلا آریا (برا حفظ حریم خصوصی) 20 سالمه و یه زنعموی بسیار مذهبی(از اون خارکسه های درجه یک) دارم به اسم مریم و 33 سالشه …من شاید گاهی زنعموم رو دید میزدم (اونم از رو کنجکاوی جوانی) اما فکر اینکه بخوام باهاش سکس کنم هیچ وقت به سرم نمیزد…ما هممون تو یه روستا از شمال زندگی میکنیم و موقع انتخابات چند ماهه گذشته یک پسر مثلا به اسم (احسان) کاندیدای شورای روستایی بود و رئیس پایگاه بسیج محلمون بود و سره کوچمون نونوایی داشت مدام به زنعموم گوشزد میکرد که براش رای جمع کنیم … اقا ما براش بخاطر زنعموی جندمون کلی جمع کردیم و این آقا احسان شد شورای محل…

بعد چند هفته من یه روز رفتم نونوایی و زنعموم تو نونوایی داشت با احسان حرف میزد و اونا متوجه حضور من نشدن و در پایان حرف هاشون احسان از کلمه ی فدات بشم و عزیز دلمی استفاده کرد و این خیلی ناراحتم کرد …من یهو رفتم داخل و اونا هل کردن و منم نشنیده از موضوع گذشتم و زنعموم که چادری و محجبه هم هست سریع رفت خونه …منم نون رو گرفتم رفتم خونه…دو روز بعد پسر عموم که 5 سالشه اومد پیشم و گوشی زنعمومو آورد که براش بازی بریزم و منم گوشی رو گرفتم و یهو کنجکاو شدم که برم تو تلگرامش از طریق لپ تاپم نفوذ کنم…آقا من این حرکت رو کردم و با کامپیوترم وارد به تلگرام گوشی زنعموم شدم جوری که اون نمی فهمید و هرچی پیام میداد منم میدیدم…من از 1 بعدازظهر تا یازده شب چیزی ندیدم اما از یازده شب که عموم رفت سره کار دیدم زنعموم داره با یه مرد غریبه به طرز بسیار حیوانی سکس چت میکنه …من به شدت شکه شدم از این پیام ها و متوجه شدم احسان …همون بسیجیه خایمال داره زنعمومو میگاد…زنعموم عکس کسشو میفرستاد و اون جاکش عکس کیرشو …من اول خیلی ناراحت شدم و چون لطف و کمک های عموم … به بابامو هیچ وقت نمی تونستم فراموش کنم.عموی بدبختم که هیچ مشکل مالی نداشت و 4 میلیون حقوق و بهترین خونه و ماشین زنش داشت بهش خیانت میکرد…از چت و عکس ها اسکرین شات گرفتم و گوشی رو ورداشتم که زنگ بزنم عموم و بگم همه چی رو اما با خودم فکر کردم که اگه چیزی بگم ممکنه اتفاقای بدی بیفته…فرداش زنعموم رو صدا زدم و همه چیو گفتم و موقع حرف زدن زنعموم که شد من با گوشیم صداشو ضبط کردم و اون اعترافشو کرد و منم هم اسکرین شات ازش داشتم و هم اینکه با صدای خودش پیشم اعتراف کرد و یه مدرک حسابی ازش داشتم…زنعموم جلوم گریه کرد و با التماس ازم خواست چیزی نگم و تو اون لحظه ها من به فکر سکس نبودم تا اینکه از شدت ناراحتی به یکی از صمیمی ترین دوستام جریان و گفتم و اون دیوس بود که حس شهوت و انداخت تو دلم…دوستم بهم گفتم که ای کاش موقعیت منو داشتن با این مدرک و کس مفتی میکردن…من اولش ناراحت شدم و گفتم نه اما اون گفت پس تا آخر جوونیت جق بزن …

بعد از چند روز از اون قضیه …یه روز من خیلی حشری بودم و به فکرم افتاد که زنعمومو بکنم و بهش پیام دادم گفتم میخوام به عمو بگم و اون بازم گریه زاری کرد که نگم…بعد از چن اس ام اس گفتم اگه به من ندی من همه چیو لو میدم و اونم گفت (البته خیلی خلاصه )باشه و قبول کرد بهم بده وفقط یه بار …فردای اون روز عموم شیفت صبح بود و بچه ش هم کلاس زبان رفت…قرار شد برم خونشون…وقتی رفتم خونشون زنعموم با یه بولیز و دامن بلند ایستاده بود و با قیافه ی درهم گفت بیا به کارت برس و دیگه هم خونمون نیا من گفتم جنده خانوم کیره آقا احسان میره تو کست …مگه کیره ما خار داره …؟یهو کونشو مالیدم و مقاومت کرد و گفت تو اتاق خواب…حین عبور از در اتاق خواب اونو محکم از پشت بغل گرفتم…وای چه کون نرمی ووو از رو شلور چند تا تقه دادم و دامنشو کشیدم پایین. یه شلوار تنگ که کون قلمبه ش داشت شلوار و جر میداد…شلوارشو کشید پاییین و یه ماچ به لپ کونش دادم و شورتشم یهو دادم پایین…سوراخ کون قهوه ایش داشت دیوونم میکرد …انگشتم و گذاشتم تو کونش تا نصف فرو کردم و اون هم یه جیغ کوچیک کشید و با یه دستم کس بی پشمشو میمالیدم جوری که اشک شهوت تو چشم مریم جونم جمع شده بود …دوبارهرفتم سمت سینه هاش و 10 دقیقه عین وحشی ها میک زدم …زنعموم دیگه ناله های شهوت ناکش اتاق و پر کرد و من با یه حرکت کیره کلفتمو کردم تو کس لیزه مرریم …اون بلحظه هیچ وقت یادم نمیره کسش پر از آب شده بود و من با یک دقیقه تلمبه آبم اومد …زنعموم سریع پاشد وگفت سریع برو …اما من کون میخواستم…به زور خوابوندمش و کیرمو تا ته کردم تو کونش و اونجا بود که صدای مرم بالاتر رفت…وای که چقد داغ و تنگ بود…انگار به عموم زیاد کون نمی داد…زیاد طول نکشید که دوباره آبم اومد و اینبار زنعموم رفت و خودشوجمع کرد…من دیگه نای بلند شدن نداشتم…و سریع از خونه زدم بیرون …از اون به بعد دیگه باهاش کات کردم …اما اون هنوز به احسان میده و مطمئنم یه روز عموم متوجه میشه و طلاقش میده…

پایان


👍 3
👎 23
49440 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

663122
2017-11-25 21:52:22 +0330 +0330

خوب کاری کردی حقش بود به عموت بگی

0 ❤️

663130
2017-11-25 22:12:21 +0330 +0330

برو خار کسده کیییر خر تا دسته تو کوون تو و زن عموی جنددت با این داستان تخمی تخیلیت

1 ❤️

663134
2017-11-25 22:23:07 +0330 +0330

بگیر بکنش بابا ، چرا ولش کردی

0 ❤️

663151
2017-11-26 00:36:02 +0330 +0330

اگه داستان واقعی بود باس عموتو از دست اون جنده نجات میدادی کونی…ولی از اب گل الود ماهی گرفتی…

1 ❤️

663155
2017-11-26 01:14:54 +0330 +0330

وباز هم يك دروغ از يك جقي
تا تلمبه زدي بعد يك دقيقه آبت اومد ؟ خواست بره اما تو كون ميخواستي و يهو كردي تو كونش ؟
خخخخخخخ
برو عمو جون مشق هات بنويس نزديكه امتحانات ميان ترمه
ظاهراً موقع كون دادن به احسان اين جفنگيات نوشتي
كير تك تك موجودات نَر توي روستاتون تو كون خودت و خاندانت .

0 ❤️

663161
2017-11-26 04:34:11 +0330 +0330

فانتزی های تخمی با استفاده از تکنولوژی
پسرم زن عموت تو رو آدم حساب نمی کنه بعد تو اون رو فاجعه می کنی که ذهنت اروم بشه
یه بسیجی هم که معلوم نیست کی بهت کیر زده رو میاری که مثلا شخصیت داستانت درست بشه
روستا ؟ کلاس زبان ؟ حقوق بالا ؟ شیفت شب ؟ بیا بکن و برو ؟
دلم به حال بچگیت سوخت اما دفعه ی بعد پاروی نانوایی رو تو کونت می کنم

4 ❤️

663178
2017-11-26 07:21:08 +0330 +0330

اگه داستانت واقعیه تاازش زده نشی بکنش اون دیگه میده چه بهترکه به غریبه نده

0 ❤️

663179
2017-11-26 08:30:07 +0330 +0330
NA

فکر کردی ما کس خلیم بدبخت توهمی اگه این داستان واقعین داشت تو هیچ وقت نمیذاشتی زن عموت بره به احسان بده .

0 ❤️

663297
2017-11-27 07:55:05 +0330 +0330
NA

کس کش جقی

0 ❤️

663366
2017-11-27 22:04:04 +0330 +0330
NA

کیر تک تک موجودات روستا تو کس مادرت ملجوق (clap)

0 ❤️

673781
2018-02-15 12:44:44 +0330 +0330

این بسیجی ها کثیف ترین و شهوتی ترین قشر جامعه اند نورد داشتیم از شدت شهوت اب کسش تا چادر نفوذ کرده

0 ❤️

731905
2018-11-23 22:16:36 +0330 +0330

عزیز دل …وقتی یکبار ارضا شدی که بلافاصله نمیتونی بکنی تو کونش…در کوتاهترین زمان یک ربع باید صبر کنی ولی تو این فاصله تخمها رو با قاشق بده تو

0 ❤️