بعد از خواستگاری

1390/05/20

با سلام خدمت تمام دوستان گل شهوانی
من ساسان هستم(نویسنده ی داستان : یه چیزی تو خونمون کمه!)
اول از همه خیلی ممنونم از نظر های خوبی که دادید. تصمیم گرفتم داستان بعد از خواستگاری رو هم برای شما عزیزان بنویسم.


(خیلی مختصر می گم اینجا هاش رو ) :
در مجلس خواستگاری ازم پرسیده شد که چی داری؟؟؟ بابام هم قبلاً بم گفته بود اگه اینو پرسیدن هر چی که به ذهنت میرسه بگو دارم!!! من هم همین کار رو انجام دادم .
در مورد شغلم هم خودشون میدونستن تو شرکت بابام کار می کنم و سوالی در این مورد نشد.
بعد از تموم شدن مجلس رفتیم خونه و همه خوابیدن به جز من که داشتم به حرف هایی که بین من و مینا رد و بدل شده بود فکر می کردم تا یواش یواش خوابم برد …
تقریباً ساعت 10 صبح برادرم بیدارم کرد و گفت بابا کارت داره منم بعد از شستن دست و صورتم رفتم طبقه ی پایین.همه سر میز صبحانه نشسته بودن منم با گفتن یه صبح به خیر رفتم و سر میز نشستم.زیر چشمی بابام رو نگاه می کردم که تند تند داره صبحونه می خوره ولی چیزی نمی گه بش گفتم :
بابا کاری داشتی با من — بابا :یه بیست دقیقه دیگه می خوایم بریم بنگاه !!!
فهمیدم برا چی می خوایم بریم پس حرفی نزدم و به خوردن ادامه دادم…
خلاصه سرتون رو درد نیارم یه خونه ی بزرگ (نه زیاد بزرگ 120 متری ) تو تهرانپارس برام خرید یه پرشیای نک مدادی هم که قبلاً برام خریده بود دیگه تقریباً همه چی جور بود و …( خدایی می گم من خاک زیر پای پدر و مادرمم هر چی دارم از اونا دارم )
بعد از خیلی کار های دیگه ما با هم عقد کردیم(تو این دوران من واقعاً مزه ی دوران نامزدی رو چشیدم)
بگذریم یه روز مینا بهم زنگ زد… مینا : سلام بی نمک — من : باز تویی مو دماغ همین دیروز بهم زنگ زده بودی چی می خوای از جونم----- مینا : خوب خوب پر رو نشو کارت داشتم ---- من : امممم یه وقت دیگه کارت و بگو سرم شلوغه ---- مینا : چیکار داری ---- من : کامپیوتر بازی می کنم ----- مینا : اگر دستم بت برسه می کشمت (هر دو با هم خندیدیم ) ببین ساسان بیا بریم تهرانپارس اثاث ها رو بچینیم ---- من : نمی شه بیخیال شی باشه نمی شه اشکال نداره!!! نمی شه نه واقعاً نمی شه !!؟؟؟ ---- مینا : نه پاشو بیا اینجا کی می رسی ؟؟؟------یه ساعت دیگه خوبه ؟؟؟؟ البته به غیر از اون دو ساعت که تو ترافیکم ---- مینا : (یه خنده ی کوتاه ) باشه یه ساعت دیگه حاضر میشم…
راه افتادم با 20 دقیقه و خورده ای تاخیر رسیدم دم در خونه ی مامی جون (مادر زنم و می گم) و مینا رو برداشتم و رفتیم تهرانپارس … خلاصه شدم خر بیست من شیرده (چی گفتم ؟؟؟؟!!!) منظورم اینه عین خر ازم کار کشیده شد و بعد برای یه استراحت به آشپزخونه رفتیم … مینا زیر سماور رو روشن کرد(نه بابا اون از این کارا نمی کنه من و باش چه دلخوشم ) دوشاخه چایی ساز رو زد به برق و شروع کردیم به حرف زدن
من : کون من و جر دادی تو این و ببر اونو بیار !!! مینا : حالا حالا ها باید نوکریم رو بکنی — من : چییییی می گیییییییییییی ؟؟؟!!! یه دفعه زد زیر خنده جوری که منم خندم گرفت یه لحظه چشم تو چشم شدیم و خندمون یواش یواش وایستاد یه دفعه مینا بغلم کرد و فقط لبام رو یه بوس خیلی کوتاه کرد … برق از کلم پرید من آدم دختر بازی نبودم و این اولین بار بود که یه دختر من و بوس کرد خیل بهم حال داد دوست داشتم باز هم بوسم کنه اما سرش و انداخته بود پایین اینبار من بغلش کردم یه هنوز سرش پایین بود یه خورده موهای لخت طلاییش رو نوازش دادم سرش و آورد بالا و تو چشم هام زل زد یواش یواش لب هامون نزدیک هم شد اولش زیاد وارد نبودیم ولی پس از یکی دو دقیقه بلد شدیم قلبم داشت شدیداً میزد انگار که … نمیدونم یه حس خیلی خوبی بود نمیدونم چقدر طول کشید که گفتش ساسان — من : بله ؟؟؟ — مینا : دوستت دارم — من : منم همینطور ---- مینا : می خوام با هم باشیم ---- من : مگه الان با اون عمه خوشگلتیم ؟؟؟ ---- مینا : بابا انقدر خودت و نزن به اون راه دیگه میدونی چی میگم— من : … اممممم …
جفتمون از خجالت سرخ شده بودیم لحظه ی قشنگی بود حتی از خود سکس هم باحال تر بود یواش یواش از هم جدا شدیم و دوباره محکم هم و بغل کردیم دوباره بوسه ها شروع شد با این تفاوت که فقط لب نبود گردنش رو
دیوانه وار می خوردم صورتم سرخ سرخ شده بود و داغ داغ بود تیشرت زرد رنگش رو از تنش درآوردم دستم و دور کمرش حلقه زدم و لبام و رو لباش گذاشتم نمی دونم چرا ولی می خواستم گریه کنم انگار به یه چیز دست نیافتنی رسیده بودم اصلاً نمیدونم چه جوری وصفش کنم ولش کنید … سوتینش رو باز کردم چشمام که به سینه هاش افتاد احساس کردم چیزی در وجودم به غیر از عشق طغیان کرد آره شهوت زده شده بودم سر سینش رو اول یه کم نگاه کردم و بعد کردم تو دهنم
مینا سینه های گردی داره بزرگ هم نیست به خاطر همین وقتی دهنم و باز می کنم نصف کمترش میره تو دهنم
بعد از حسابی خوردن عین اینکه سیر شده باشم حواسم به صدای چایی ساز جلب شد با خنده گفتم اونم داره میزنه تو سرش تو این موقعیت اونم یه خنده ی کوچیک کرد و با دست راستش پیریز رو از برق کشید منم دوباره به کارم ادامه دادم با خجالت زیاد دکمه ی شلوار لی آبی رنگش رو باز کردم دستام میلرزید یواش یواش شلوار رو کشیدم پایین چشمم که به شورت و روناش افتاد برق از کلم پرید انگار یکی با دسته بیل کوبیده باشه تو سرم دو تا دستام رو گذاشتم رو دو تا ساق هاش و از پایین تا بالای رونش کشیدم خواستم شورتش رو هم درارم که خجالت کشیدم و به خوردن لب هاش مشقول شدم اونم مشغول شد به باز کردن دکمه های پیرهنم معلوم بود اونم خجالت میکشه سرش تقریباً پایین بود نشستم رو زانو هام و و یه لحظه چشم هام و نیمه بسته کردم و شورتش رو تا زانو کشدم پایین تقریباً پاهاش و بست یه نگا که به لای پاش کردم یه چیز هفت مانند دیدم که عجب چیزی بود دیگه از خود بی خودم کرد پاش و از هم باز کردم و برای اولین بار توی زندگیم به دیدن همچین چیزی مشرف شدم دیگه حالم دست خودم نبود و شروع کردم به بوس کردن و لیس زدن کوسش دستام رو هم گذاشته بودم رو قمبل های کونش و میمالیدم صداش در اومده بود بلند شدم سر پا چون زانو هام درد گرفته بود انگار اونم شدید حشری شد بود سر پا خم شد و بعد از باز کردن کربند و زیپ شلوار شورت و شلوار رو با هم کشید پایین و بی مقدمه عضو شریف ما رو همچین گرفت تو دستش که نگو و بپرس بعد شروع کرد به لیس زدن ولی توی دهنش نکرد منم ازش نخواستم بلندش کردم سر پا و کیرم و گذاشتم بین پاهاش و شروع کردم به لب گرفتن وای نمیدونید چه حسی بود هیچی اولین سکس نمی شه بعد از یه مدت برش گردوندم و چسبوندمش به دیوار به قمبل کونش نگاه کردم
واااااااااااااااااااااااااااااای دیوانه کننده بود کیرم و گرفتم تو دستم هی می کشیدم بین کونش و روی کسش داشتم دیونه می شدم همش دنبال یه سوراخ بودم که بکنم توش بش گفتم چیکار کنم گفت بریم حموم فهمیدم می خواد پردش رو بردارم رفتیم تو حموم اومدم ازش لب بگیرم گفت بجم!!! منم برش گردوندم حالا مشکل اینجا بود کجای کسش بذارم که یهو به مغز 3 کیلوییم یه فکری رسیدم سر کیرم و گذاشتم اول کسش و با طرف بالا کشیدم و یکم هم فشار دادم هر جا احساس کردم کیرم یه خورده رفت تو وایستادم و فشار دادم احساس کردم کیرم به یه چیز گیر کرد فهمیدم همینه یه ذره عضو شریف و دادم عقب و محکم تر حل دادم تو که یهو یه جیق بلند زد توی حموم هم صدا پیچید و اکویی شد منم گرخیدم نزدیک بود خودم و خیس کنم فاز و ماز و اینا همش ریده شد بش یه نگاه به صورتش کردم ببینم زندست یا مرده دیدم سرخ سرخ شده و داره چشم هاش رو رو هم فشار می ده دهنش هم باز گفتم مینا زنده ای یا اول زندگی بیوه شدم ؟؟؟؟ تو همون حالت یه خنده همراه با درد کرد و گفت خیلی بیشعور و بینمکی الان وقت شوخیه ؟؟؟؟ خلاصه یکم شروع کردم به جلو عقب کردن که گفت وایستا بابا چرا حولی برو شیر آب و بیار بشورم منم اطاعت امر فرمودم سر شیر رو گرفتم طرف کسش و آب و باز کردم که یهو از جاش پرید و هی می گفت هو هوی گفتم چته ؟؟؟ گفت خیلی بیشهوری آب به این سردی رو می گیری رو آدم ؟؟؟؟؟!!!
خلاصه یه ببخشید گفتم و آب و ولرم کردم و هم اون و شستم هم ساسان اصغر را …
دوباره همو تو آغوش گرفتیم بوسه های مکرر از همه جای بدن همدیگه خیلی عاشقانه و رومانتیک دو باره برش گردوندم و دستاش و گذاشت رو دیوار حموم کیرم و یواش یواش هول دادم تو یه آه خوشگل گفت که همیشه بعد از رفتن کیرم تو کسش می گه یه چند ثانیه صبر کردم و شروع کردم به تلمبه زدن به غیر از حال دردش هم می اومد این و می شد از چهرش بفهمی توی فاز بودم که سرو صداش بالا زد شروع کرد به یه لرزش خیلی خفیف بعد منم کیرم و از تو کسش در آوردم و یه دفعه چند تا قطره آب بی رنگ ازش پاشید بعد بقیه آبش روی کسش روان شد وای چه منطره ای آدم برا اولین بار این چیز ها رو ببینه خوب مخش عین من می گوزه دیگه نمی گوزه ؟؟؟؟
خودشو ولو کرد تو بغل من منم از صمیم قلب تو آغوش گرفتمش دوست داشتم بازم بکنمش ولی این و میدونستم که نمی تونه (دیگه اونقدر هم پخمه نبودم که هیچی ندونم)
خلاصه ما هم با یکم جلق زدن خودمون و ارضا کردیم و آبم هم نه پاشیدم تو صورتش نه پاشیدم رو بدنش نه تو دهنش ریختم کف حموم بعدش هم یه دوش گرفتیم و اومدیم بیرون و لباسامون و پوشیدیم و رفتیم خونه هامون
قصه ی ما به سر رسید …
ا ا ا ا ببخشید یه لحظه جوگیر شدم …
سعی کردم داستان و درست و حسابی براتون تعریف کنم ولی به خدا من بهتر از این نمی تونم بنویسم باز هم دوستان اگه بدشون اومد ما را مورد لطف و کرم خود قرار بدن و حلال کنن …
همتون و دوست دارم اگر خواستید بگید تا سکس های جالب دیگمون رو هم براتون بگه
خداحافظ …

دنباله…

نوشته:‌ ساسان


👍 0
👎 0
65646 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

293197
2011-08-11 21:53:49 +0430 +0430
NA

دمت گرم بد نبود حس میکنم راست گفتی.

0 ❤️

293199
2011-08-11 22:22:36 +0430 +0430
NA

خوب می گرفتیش…ها گرفتیش.
خوب پس هیچی دیگه …نوش جونت
.
.
.
داستان قبلیتم بعدا می خونم اگه خیانت کرده باشی میزان درک و شعورت معلوم می شه …فعلا که خیلی باحالی
بای

0 ❤️

293200
2011-08-11 22:23:02 +0430 +0430
NA

زیبا و بی ریا بیست دمت گرم :X

0 ❤️

293203
2011-08-11 23:05:17 +0430 +0430

خيلی کيری بود
اينم شد داستان؟
ريدی…
اون يکی داستانت هم از اين يکی تخمی تر بود
انگار ايستاده سر کوچه داره برای دوستاش خاطره تعريف ميکنه… خير سرت داری داستان مينوسی ها
کيرم تو استعدادت :D

0 ❤️

293204
2011-08-12 03:25:07 +0430 +0430
NA

واقعي بود… اميدوارم همه دوستان احساس سكس همراه با عشق رو مث اين دوستمون تجربه كنن!!!

منم تجربه كردم… نه با همسر چون مجردم. ولي با دختري كه خيلي دوسش داشتم…
و مي دونم چه حسي داشتي…

همه تونو دوست دارم فرزندان ايران زمين…

0 ❤️

293205
2011-08-12 03:39:05 +0430 +0430
NA

خیلی خوب بود دمت گرم بازم برامون بنویس

0 ❤️

293207
2011-08-12 05:46:49 +0430 +0430
NA

بعید می‌دونم که آدم متأهل بیاد و دربارۀ سکس با همسرش که تازه دوستش هم داره، داستان بنویسه و بدن زنش رو توصیف کنه! ولی هرچی باشه، از خاطرات سکس با محارم و گی خیلی بهتره.

0 ❤️

293208
2011-08-12 06:04:28 +0430 +0430
NA

dastanet bad nabood

0 ❤️

293209
2011-08-12 06:21:37 +0430 +0430
NA

ye dastane motefavet bood afarin kheyli hal kardam estedade dastan nevisi dari afarin

age hame hamin joori dastan benivisan ke alie bazam mamnoon az dastane ghashanget

0 ❤️

293210
2011-08-12 06:30:01 +0430 +0430
NA

خیلی عالی بود…دوست داشتم …به واقعیت نزدیک بود یا شایدم واقعی بود .به هر حال بازم بنویس.

0 ❤️

293211
2011-08-12 09:19:03 +0430 +0430
NA

دمت گرم اگه همونطور كه گفتى قدر پدرو مادرتو ميدونى داستانو نخوندم با نظر باقى نظر ميدم 20

0 ❤️

293212
2011-08-12 10:05:52 +0430 +0430
NA

<:P <:P ایول باحال بود…هم این داستان هم داستان قبلیت…

0 ❤️

293213
2011-08-12 11:03:15 +0430 +0430
NA

توجه توجه:
بیاین تو داستان اولین، بهترین، آخرین سکسم تا حالا یه بحثیه نظر بدین(با منطق)…همه شرکت کنین ببینیم حق با کیه…قربون همتون

0 ❤️

293214
2011-08-12 11:11:28 +0430 +0430
NA

جالب بود با لحن طنزت حال كردم

0 ❤️

293215
2011-08-12 16:21:26 +0430 +0430
NA

=D>
خوب بود نقطه ضعفی نداشتی خدایی
ولی به رسم رسومات کیر تو دهن راسگوت …راحت شدم هاییییییییییی

0 ❤️

293216
2011-08-12 16:22:48 +0430 +0430
NA

:) afarin ali bod.moshakhase ke rast neveshti.vase avalin bare k yek pesar ghabl az ezdevaj kos nadide!!!

0 ❤️

293217
2011-08-12 17:34:03 +0430 +0430
NA

خوشم اومد دمت گرم بازم بنوییس از اون شوخ طبعیت بیشتر خوشم اومد مرسی

0 ❤️

293218
2011-08-12 18:19:39 +0430 +0430
NA

خوب بود به نظرم داستان واقعی بود.
اگه بچه ها داستانهای واقعیشون رو با توجه به اصول داستان نویسی ویرایش کنند داستان بسیار جذاب و قابل قبول میشه

لطفا ادامه بده

0 ❤️

293219
2011-08-12 20:10:13 +0430 +0430
NA

داستانت واقعا قشنگ بود.
البته به نظر نمیرسه که واقعی باشه چون کمتر کسی داستان سکس با همسرش که خیلی هم دوستش داره مینویسه برای همینم میگم بیشتر فانتزی بود تا واقعی ولی خیلی خوب نوشتی.
ادامه بده.
آریایی باشید
بای

0 ❤️

293220
2011-08-12 20:15:02 +0430 +0430
NA

Aber11
دوست عزیز یه داستان بنویس ببینیم خودت چند مرده حلاجی؟؟
البته فکر نمیکنم از کله شما چیزی جز فهش بیرون بیاد پس همون بهتر که ننویسی :H

0 ❤️

293222
2011-08-13 00:35:24 +0430 +0430
NA

ساسان
دیگه ننویس لطفا ! افتضاح بود اون داستان قبلیت بهتر بود. پسر اینهمه ندیده نوبره :d

0 ❤️

293223
2011-08-13 14:41:15 +0430 +0430
NA

ساسان جون ببخشید معذرت می خواهم شرمنده داداش شما با شخصیت داستانهای م مودب پور نیستی یا نسبتی باهشون نداری ولی به هر جهت عالی بود با بنویس

0 ❤️

293224
2011-08-13 16:45:44 +0430 +0430
NA

کیرم تو کوست سارا دیگه پیام نذار از این سایت هم برو تو خودت مگه چی نوشتی که اینهمه ایراد میگری؟؟؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

293225
2011-08-13 16:58:08 +0430 +0430
NA

vaghean ghashang bud =; =; =; =; =; =; =; =;

0 ❤️

293226
2011-08-13 19:36:00 +0430 +0430
NA

100 رحمت به تو بابا
بازم بنویس فقط بیشتر توضیح بده و مهربون تر باش

0 ❤️

293228
2011-08-13 21:11:28 +0430 +0430
NA

Too delam moond ye dastan ke minevisid suti nadashte bashe !
Hadaghal un maghze kirit ro kar mindakhti ye bar dg mikhoondi in kos shereto :D
Vasata neveshte boodi ba mami joone zanet o khode zanet rafti tehran pars, ba’d inke asasa ro chidit o sexetoon shoroo shod mishe be man begi MAMI joonet koja raft ? ? :D
Maloome, roo kire man bala pain mirafto ah ah mikard :D Ajab kosi dasht haroom zade ! :D
Kiram too in maghzet kale kiri ! To az ghiafat mibare dokhtar bazi ba’d bara avalin baret shod ke ye dokhtar boosidet ? Jomle maroofam : to ke rast migi Vali KOSSE NANEYE 2ROOGH GOO :D
Sasan koon => Gondami :p

0 ❤️

293229
2011-08-14 10:41:48 +0430 +0430
NA

داستانت بد نبود … فقط احساس كردم يكمي دروغه …
شايد هم راسته و علت ديگه اي داشته كه اين داستانو نوشتي:
مثلا:
1- بيكار بودي خواستي همينجوري يه چيزي نوشته باشي… !! از نظر من اشكال نداره چون بهتر از جلق زدنه و كاربران سايت رو سرگرم ميكنه…!!
2- طرف دوست دخترت بوده و بردي رديفش كردي بعدش دكش كردي رفته …!! اگه اينجوري بوده آفرين… كسي كه كونش ميخاره واسه سكس بايد بكنيش… كار خوبي كردي…
3- طرف واقعا نامزدت بوده و گرفتيش ولي اونقدر بي غيرتي كه اومدي زنتو به حراج گذاشتي … كه اگه اينجوري باشه خاك توسرت كنم كوني …!!

0 ❤️

293230
2011-08-14 17:46:43 +0430 +0430
NA

جالب بود.حس میکنم اولین داستان سکسی واقعی بودکه توعمرم خوندم.بازنت خوش باشی.ایشالله خوشبخت شی

0 ❤️

293231
2011-08-17 07:24:49 +0430 +0430
NA

1-اینبار من بغلش کردم یه هنوز سرش پایین بود # ببخشید این یه این وسط چه کارست ؟!!! آها حیونی بیکاره داره دنبال کار میگرده ایول .
2- اولش زیاد وارد نبودیم ولی پس از یکی دو دقیقه بلد شدیم # بالاخره ما نفهمیدیم وارد نبودید یا بلد نبودید یا بلد بودید وارد نبودید یا توبلد نبودی یا من بلد نبودم یا تو کس خول شده بودی!!!
3- آره شهوت زده شده بودم سر سینش رو اول یه کم نگاه کردم و بعد کردم تو دهنم # داداش اون می زدست یا حیرت زدست یا بهت زده بعدش همچین گفتی سر سینشو نگاه کردم که فکر کردم سرش اخی شده بوده یا مثل اینکه مو از غذات در امده بوده یا…
4- چشمم که به شورت و روناش افتاد برق از کلم پرید انگار یکی با دسته بیل کوبیده باشه تو سرم # به به چه تشبیه قشنگی ولی اگه میگفتی انگار یکی دسته بیل کرد تو کونم قشنگتر نبود !!!ها.
5-و به خوردن لب هاش مشقول شدم اونم مشغول شد # اخمخ اون مش قو له البته فکر کنم زیاد متمعن نیشتم .
6- یهو به مغز 3 کیلوییم یه فکری رسیدم سر کیرم و گذاشتم اول کسش و با طرف بالا کشیدم و یکم هم فشار دادم هر جا احساس کردم کیرم یه خورده رفت تو وایستادم و فشار دادم # حالا از کجا میدونی 3 کیلو ها! یه فکری رسیدم یعنی چی رسیدم ؟ بهتر بود میگفتی یه فکری ریدم !!! ها بهتر نبود؟
7- چرا حولی برو شیر آب و بیار بشورم # شیر آب مگه اوردنیه ؟ شاید زبون بسته منظورش این بوده که شیلنگ آب و بیار یا دوش آب و بیار یا شیلنگ همسایه رو بیار ؟ نمیدونیم شایدم!!!
8- خیلی بیشهوری # آره این یکی رو با مینا جون موافقم بیشهور طر اذ طو طا هالا ندیدم.
9- وای چه منطره ای # آره راست میگه منطره فشنکیه!! ای خاک بر ملاجت .
10-اگر خواستید بگید تا سکس های جالب دیگمون رو هم براتون بگه # بیچاره دیگه آخرای عمرش بود نتونست بگه بگم گفت بگه یا نگه یا نمیگه یا اصلا اُستوروم آقزوآ با این داستان نوشتنت.

0 ❤️

293232
2011-09-02 02:29:35 +0430 +0430
NA

manam khosham umad khub bud
bokon nushe junet
dastanatam vasamun benevis
az modele sade va amianeye neveshtanetam khosham umad .eyva
l

0 ❤️

293233
2012-02-04 04:25:47 +0330 +0330
NA

نوش جااان

0 ❤️