بعد کلی بدبختی، آخر کردمش

1395/04/23

سلام. این داستانی که میگم اولین تجربه سکسی من و اولین داستانیه که مینویسم. من 20 سالمه 179 قدمه و تقریبا 65 کیلو و لاغر هستم.
اولین بار باهاش تو آتلیه دوستم آشنا شدم و تا قبل از اون فقط با جق آشنا بودم!
وقتی دیدمش هم اون از من ، هم من از اون خوشم اومد. زن بانمکی بود و به دل مینشست. قریب به دو ساعت باهم اختلاط میکردیم. ساعت 8 بود میخواست بره خونه که من تا یه مسیری رو همراهیش کردم و اون رفت و منم رفتم خونه.
فردا صبح که دانشگاه بودم تو کلاس همش فکرم پیشش بود و به خودم میگفتم که ای کاش شمارشو میگرفتم و… که یهو یکی اس داد “سلام خوبی؟” یه حسی میگفت خودشه ولی گفتم بذار مطمئن شم.(پیام هایی که دادیم خیلی زیاده ، نمیخوام سرتونو درد بیارم) خلاصش فهمیدم خودشه و شمارمو از دوستم تو آتلیه گرفته.بهم دیگه یا زنگ یا اس میزدیم که تو همین اس دادنا کم کم رومون بهم باز شد و منم خیلی مسائل جنسی رو میکشیدم وسط تا جایی که یه روز گفت پول نیازم و 3 میلیون پول قرض میخوام و اگه بخوای به جاش بهت میدم(یعنی هم پولو پس بده هم منو راه بندازه!). منم که از خدا خواسته ولی فقط در به در دنبال مکان بودم.
تقریبا چهار ماه با هم اس ام اس بازی میکردیم که یه روز خبر از خونه رسید که میخوان برن خونه خواهرم خارج از شهر(منظور شهری دیگه) منم به هوای اینکه دارم دانشگاه و سرکار میرم و سرم شلوغه و … نرفتم.
البته قبل تر از یه جاهایی بو به مشامم رسید که خانم بدحساب تشریف دارن و عملا پولی که بهش بدم به فنا میره. منم با یه رفیقام هماهنگ کردم که اگه زنگ زدم و حرفی از پول زدم بگو جایی گیر افتادم و تا ظهر پولو میزنم به حسابت.
شب قبل از رفتن خونواده باهاش هماهنگ کردم و گفتم پول و مکان هردو حاضره. خانم هم برا صبح اوکی داد. خلاصه تا صبح دلم داشت مث سیر و سرکه میجوشید هم از حالی که قراره بکنم هم از ترس. صبح که اهل خونواده خواستن برن بابام سوییچ ماشینو با خودش برد!! و با ماشین خواهرم رفتن و منم تو دلم گفتم حتما باید اینجوری برینی تو حالم!!؟؟
خلاصش قرارمون که ساعت 9 بود رسید و منم زنگ زدم آژانس و فرستادم دنبالش. بماند کلی جلو آژانس فیلم بازی کردم که فامیلیم و … خخخخ(عجب آدمیم من دیگه. بیخود بابام سوییچ نبرد!!)
آزانس خانومو آورد در خونه و منم از شانس بسیار بسیار خوبم هیچکدوم فضولای همسایه تو کوچه نبودن. رفتیم تو نشستیم. بعد از احوال پرسی و یه گپ کوچیک رفتیم تو اتاقم و چندتا عکس سکسی از کامپیوترم نشونش دادم که یه دفعه رو تخت خوابید و گفت تشنمه برام آب میاری؟ منم رفتم یه شیشه آب خنک براش آوردم و برگشتم دیدم با یه شرت و کرست رو تخت خوابیده. منم موقعی که داشت آب میخورد لخت شدم و رفتم کنارش رو تخت خوابیدم.
همونجور که خوابیده بود رفتم روش خوابیدم شروع کردم خوردن گردن ولباش. بدنی سفید ، کمی چاق ، تو پر با کوس و کون گوشتی که کیر هر آدمی رو راس میکرد. سینه های سایز 75 به قدری برام دلچسب بود که نمیتونستم ولش کنم. رفتم سراغ کسش که بخورم گفت نخوری چون بدم میاد بعدش ازهم لب بگیریم. منم انگشتمو کردم تو کوسش که انگشتم خیس خیس بود. انگشتمو در آوردم و به جاش سر آقابزرگ رو گذاشتم دم لونه با یه فشار خیلی کم تا ته رفت تو. که تازه فهمیدم کوس کوس که میگن اینههههه. ولی ناموسا عجب چیزیم بود.
شروع کردم تلمبه زدن که بعد دو دقیقه دیدم دارم منفجر میشم که کشیدم بیرون دوباره با سینه هاش بازی کردم و شروع کردم خوردنش. دوباره شروع کردم تلمبه زدن که تا خواست آبم بیاد در اوردم و ریختم رو شکمش. دو سه دقیقه بیحال افتاده بودم روش که دوباره راس کردم و شروع کردم به تلمبه زدن و انقدر سریع و محکم زدم که اختیارم از دستم خارج شد و نصف ابم تقریبا تو کوسش خالی شد. دیگه نای حرف زدنم حتی نداشتم. همونجور کنار خوابیدم و یه دستم رو سینش بود! که گفت پاشو جمع کن میخوام برم. رفت دستشویی خودشو تمیز کرد بعد اومد لباس پوشید که بره. منم جلو خودش زنگ زدم دوستم که طبق برنامه دوستم پیچوند و از یه شماره کارت گرفتم. نشوندمش یه آبمیوه با دوتا قرص ضدبارداری فوری حل شده داخلش بهش دادم خورد زنگ زدم آزانس و پول آژانسو حساب کردمو رفت منزل.
البته رابطمون هنوزم ادامه داره و یه بار دیگه با یه ترفند دیگه کردمش! که داستانش مفصله.

امیدوارم با اینکه اولین بار شروع به نوشتن کردم خوشتون اومده باشه. فقط دمتون گرم فوش ندید. به جاش هرجا بد بود انتقاد کنید تا تو ادامه داستان اصلاح کنم.

نوشته: Makarov


👍 0
👎 0
38350 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

548819
2016-07-13 21:53:31 +0430 +0430

یه جا سوتی دادی اصفهانی هستی ، آخرش پولو دادی یا نه ؟

0 ❤️

548827
2016-07-13 22:45:51 +0430 +0430

این کجاش بعد کلی بدبختی بود :(

0 ❤️

548834
2016-07-13 23:18:58 +0430 +0430

رفتم آتلیه اصغرآقا، اونم وقتی منو دید حشری شد. خلاصه کرکره رو داد پایین و کیرشو تا دسته کرد تو کونم. اونقدر دردم گرفت که برای انتقام ازش اومدم اینجا راجع به خواهرش داستان نوشتم و دلم و ایضاً کونم خنک شد.
جاتون خالی فردا قراره بازم برم پیشش و ایندفعه قصد دارم راجع به زنش داستان بگم و دلمو خنک کنم.

0 ❤️

548837
2016-07-14 00:38:15 +0430 +0430

آمو مطمئنی ک آژانسو حساب کرده ی ؟ ؟ آخه یه جورای بعیدس . . !

0 ❤️

548889
2016-07-14 11:00:02 +0430 +0430

یه پایه برای سکس میخوام
مطلقه متاهل مجرد بیوه فرقی نمیکنی هدف درک و لذت از همدیگه است

0 ❤️

548895
2016-07-14 11:54:27 +0430 +0430

khaste nbshi my bro :(

1 ❤️

548899
2016-07-14 12:18:55 +0430 +0430

راست میگی بدبدخت بودی که میگی بالاخره … والا

0 ❤️

548935
2016-07-14 19:31:36 +0430 +0430

دادا همچین گفتی بدبختی فک کردم هفت خوان رستمو رد کردی.فک کردیم النه ک بخاطر سختیات اشک از چشممون دربیاد ?

0 ❤️

548945
2016-07-14 20:53:58 +0430 +0430
NA

بعد کلی بدبختی آخر کردمش…کله کیری طرف زرت کشیده پایین تو فرستادی توش بعد میگی بدبختی؟یا جقی هستی یا قطعا کونی

0 ❤️

549064
2016-07-15 18:57:52 +0430 +0430

عجججججججججججب

0 ❤️