بلاخره کون مهسا رو گاییدم

1397/08/14

سلام.خدمت عضو های شهوانی . من حمید 17 سالمه .درسته سنم قانونی نیست ولی دوس داشتم یک خاطره خوب رو تو زندگیم براتون تعریف کنم .
از خودم بگم قد 168 وزن 65 قیافه بدیم ندارم یعنی معیار قیافه تا خود یارو رو نبینی نمیتونی نظر بدی . یه دختر عمه 16 ساله هم دارم که قیافه معمولی و وزن یکم پایین نسبت به سنش (چون وزنشو دقیق نمیدونم اینطوری میگم )کونشم تقریبا میتونم بگم از اندازه کون هم سن و سالیاش یکم بزرگترو خوش فرم تره و پستونای سایز 60(اینو شخصا ازش پرسیدم)که اسمش مهسا است . رابطه های من و اون از 13 سالگی شروع شد . هنوز کوچیک بودیمو خیلی چیزارو نمیدونستیم . با چیز هایی که تو ماهواره دیده بودیم میخواستیم اداشونو در بیاریم . که یبار تو انباری ازش لب گرفتم .اونموقع هیچ حسی به بدنش هم نداشتم و دست به هیچ جاش نمیزدم . اون روز گذشت و ما دیگه فرصتی نداشتیم تا اینکارو تکرار کنیم . چون خونه ما تهرانپارس و خونه اونا فیروز کوه بود . بعد دوسال موقعیتی پیش اومد و بهش پیشنهاد دادم . بعد دوسال دیگه برا بدنش له له میزدم و میخواستم از کون بکنمش که قبول نکرد . تعجب کردم فکر میکردم اونم مثل من دنبال یه فرصت بوده ولی نه اشتباه فکر میکردم.گفتم چرا تو که دوست داشتی . گفت اون دوسال پیش بود که بچه بودم و جوگیر که ادای فیلمای ماهواره رو در بیاریم ولی الان میدونم اونموقع چه غلطی کردیم.گفتم تو که اینطوری نبودی و این بهترین موقعیته که مسخره بازی در اورد و پاشد رفت.این موقعیت تو شهرستان بدست اومده بود که یک ماه کاملا میدیدمشو شرایطشو داشتم ولی قبول نمیکرد سکس کنیم . یه بار فقط به زور ازش لب گرفتم .که دوروز بعدش اصلا باهام حرف نمیزد .که یه روز ازش پرسیدم فیلم سوپر دوس داری نگاه کنی .بعد یه مکث طولانی گفت مگه داری .گفتم اووو تا دلت بخواد .که بعد اون تا دوهفته کارش شده بود دیدن فیلم سکسیای تو گوشی من .به بهونه همین میخواستم حشریش کنمو راضیش کنم که اصلا قانع نشد لجباز ?
عید اونسالم گذشت و فقط تنها چیزی که نصیبم شد یه لب ازش بود . گوشیم که نداشت فقط یه تبلت داشت که سیم کارت نمیخورد . اون سال هم گذشت که سال 96 باشه . سال 97 تابستون با خونواده عمو و عمه رفتیم شهرستان . تو راه داشتم همش به این فکر میکردم که چجوری میتونم مخشو بزنمش و بکنمش . چون میدونستم باز یه دوماهی پیش هم تو خونه بابابزرگمینا هستیم. وقتی رسیدیم از همون روز اول شروع کردم .لامصب کونش بزرگتر و پستونای خوبی در اورده بود . بدنش خوب شده بود ناموسا . یه روز باهم رفته بودیم باغ که از پشت بهش چسبوندم . یه ذره خوشش اومد و چند ثانیه وایساد ولی بعدش خودشو جدا کرد و گفت چه غلطی میکنی حمید . گفتم کاری که هم تو دوس داری هم من . گفت زر نزن من دوس ندارم. گفتم بیا رو رواست باشیم توام دوس داری دیگه .گفت خفه شو به سمت ده برگشت . واقعا اگه میاد تو مکانش اصلا مشکل نبود . مثلا همین باغ یا یکی از 5 تا اتاقای خونه بابابزرگم که رفت و امدم توش کم بود میشد سکس کرد . یا انباری ای که دور از خونه بود و توش خیار شور درست میکردن . منم یه دست از کلیدشو داشتم که دوچرخمو بردارمو و دوباره بزارم اونجا .یه بار ازش دلیلشو پرسیدم که گفت میترسم واقعا .منم با خنده گفتم چه ترسی 70 درصد لذتش برا دختراست تازه.که گفت از پردم میترسم که زدم زیر خنده .گفت خفه شو نخند که گفتم اسکل اخه من با کست کاری ندارم که از کون باهم حال میکنیم .گفتم تو مدرسه فکر کنم همکلاسیات مغزتو شستشو دادنا مشالا 16 سال سن داری باید این چیزارو بدونی دیگه .همینطوری که تو باغ بغل هم نشسته بودیمو حرف میزدیم دستمو بردم رو روناش میمالیدم که دیدم هیچی نمیگه .که یدفعه از جاش بلند شد و گفت بسته دیگه پرو شدی پاشو بریم.کم کم داشتم مخه شو تو راه میزدم .تو راه برگشت به ده همینطوری که باهاش حرف میزدم .از بغل رودخونه داشتیم رد میشدیم که از پشت انگشتش میکردم دیدم دیگه هیچی نمیگه .واای واقعا مخشو زده بودم که رسیدیم خونه .فردا قرار شد باهم بریم انبار خیار شور .رفتیم و کلیدو انداختم و درو باز کردم تو انبار همینطوری داشتم میمالیدمش که چشمم به یه روفرشی خاکی گوشه انبار خورد .از هیچی بهتر بود . پهنش کردمو مهسارو اوردم روش روسریشو در اورد و شروع کردیم لب گرفتن خیلی خوردنی تر از سه سال پیش ? همینطوری دیوونه وار لب میگرفتیم که یهو خودشو عقب کشید و گفت حمید ی وخ بابابزرگ نیاد بدبخت شیم . ترسو تو نگاش میدیدم. که گفتم نه بابا مطمعنم نمیاد . خابوندمش رو زمینو و مانتوشو در اوردم پستونای کوچیکو نازی داشت از زیر بلوز میمالیدمشون تیشرت خودمو در اوردمو دوباره شروع کردم لب گرفتن یه رژ بنفش زده بود که دیوونم نمیکرد . نمیدونم چرا بنفش چون معمولا قرمز میزد ولی عالی شده بود لباش . سر و صورتم دیگه رژی شده بود که بلوزشو در اوردمو و چشم به سوتین خوشگل کوچیکش افتاد که اون دو تا هلو زیرش بود سوتینشو به زور باز کردم چون واقعا بلد نبودم خخخ و پستوناشو میخوردم.
دستمم از پایین رو کسش گذاشته بودمو میمالیدم . یه نگاه بهش کردم که دیدم تو حال خودشه و داره حال میکنه . شلوارمو در اوردم گفتم نوبت توئه گف چی کار کنم گفتم ساک بزن . شروع کرد که دیدم دندوناش اذیتم میکنه و بلد نیست که گفتم فقط با دستات بمالش . با اون لاکای نارنجی حشری کنندش کیرمو داشت میمالید که دیدم یکم دیگه ادامه بدم ابم میاد بلند شدمو به پشت خوابوندمش یه سلوار لی جین تنگ پوشیده بود که بزور از پاش در اوردم . چی میدیدم به کون خوشگل جلوم بود میمالیدمشو . لمبراشو مبخوردم . یه تف سر کیرم انداختم اروم اروم به سوراخ کونش فشار میدادم که میدیدم اصلا نمیرفت تو خیس ترش کردم که یکم جا باز کرد .دیدم تازه داره دردش میگیره ئو میگه نکن توش لعنتی . همینطوری تف مینداختمو بیشتر جا باز میکردم . لامصب کونش اکبنده اکبند بود .تنگه تنگ .یه 5 دیقه ای همینطوری در حال گشاد کردنش بودم که نصف بیشتر کیرم میرفت تو کونشو برمیگشت . اونم درد و اخ اوخاش . کم تر شده بودو مثل اینکه داشت حال میکرد . سرعت تلمبه هارو بیشتر کردم .کشیدم .دیدم ابم اینطوری نمیاد خیلیم دیر شده بود .جواب اونهمه ادم تو خونرو دیگه سخت میشد داد که کجا بودیم . در اوردم از سوراخشو گفتم بخورش .این دفعه کمتر دندون میزد .دندوناش حشرمو میگرفت نمیزاشت ارضا شم واقعا. که گفتم بسته سرشو اوردم جلوئو یکم ازش لب گرفتم بهش گفتم به پهلو بخواب . یه 3 و 4 دیقه لا پایی زدم لای رونای خوشگلو حشری کنندش که ابم اومدو .بیرون روفرشی ای که پهن کرده بودیم ریختم کف انباری . یکم بدنشو و ممه هاشو مالیدم و ازش لب گرفتم . از لباش سیر نمیشدم .لبام که رو لباش میرف خیس خیس میشد لبامون .اونم معلوم بود حسابی داشت کیف میکرد. که لباشو برداشت از رو لبامو گفت حمید بسته دیگه دیر شده پاشو .
لباسامونو پوشیدیمو زدیم بیرون . تو شهرستان یه بار دیگه کردمش که حال دفعه اول واقعا بیشتر بود . از اون موقعی که برگشتیم تهران منتظر عید 98ام که دوباره تو شهرستان باهم حال کنیم . چون تو تهران فاصله خونه هامون زیاده و دوماه یه بار به زور خونه همدیگه میان خانواده هامون که اونم اصلا تو اپارتمانای لعنتی این تهران خراب شده نمیشه گاییدش اصلا موقعیتش پیش نمیاد . ولی لامصب شهرستان همه جاش مکانه .
ممنون که خوندید . اگه بعدنم تونستم بکنمش داستانشو مینوسم .

نوشته: ؟؟؟!!!


👍 4
👎 18
71501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

728536
2018-11-05 21:29:55 +0330 +0330

خدایی کاری با راست دروغ داستان ندارم ولی حضرت عباسی رژ بنفش رو با لاک نارنجی ست نمیکنن مگه رنگین کمونه

3 ❤️

728543
2018-11-05 21:50:56 +0330 +0330

آبت رو از روی رو فرشی هم پاک نکردی و یقیناً بابا بزرگت نفهمیده که چی گذشته به شما و همه چی به خیر و خوشی تموم شده. درسته پسرم؟

1 ❤️

728546
2018-11-05 21:54:55 +0330 +0330

رژ بنفش؟ لاک نارنجی؟؟ مهدکودکه عم‌جون؟

1 ❤️

728549
2018-11-05 21:57:40 +0330 +0330

این ارایشی که گفتب بیشتر شبیه اون بچهاس که تو پاساژا میرن گریمر رو صورتشون گریم میکنه،همونایی که شبیه حاج زنبور عسل و یوگی دوستان میشن اخوی

2 ❤️

728590
2018-11-06 06:38:54 +0330 +0330

تو کون تنگش آبت نیومد لاپاش گذاشتی اومد!!!
لاک بنفشش دیوونت نمیکرد!!!
بالاخره که دیگه

1 ❤️

728600
2018-11-06 08:09:56 +0330 +0330

دوستان کودک سالی که میاین اینجا تخیالتتونو خالی میکنین کون توش پر عنه دختر و پسر هم نداره همینطوری راحت میکنید توش کار حضرت فیله کونه اکبندو باز کردن طرف به معنای کلمه جر میخوره
حد اقل از دو نفر که کردن بپرسید بعد بیاید کصشر بنویسید
مرسی اه

1 ❤️

728607
2018-11-06 08:39:34 +0330 +0330

نه…واقعا دس خوش
احسنت به تو دلاور
تو انباری
بدون کاندوم
بدون تخلیه مقعد !
کردی تو کونش
در آوردی کردی دهنش
بعدشم ازش لب گرفتی؟!
بابا تو دیگه کی هستی
صد باریکلا

3 ❤️

728773
2018-11-07 04:51:59 +0330 +0330

لاک نارنجی؟

0 ❤️

729187
2018-11-08 22:35:42 +0330 +0330
NA

داستانت خوب بود.ولی همه اون خیار شورایی که تو انبار بود تو کون جفتتون.مرسی اه

0 ❤️