به وقت فاحشگی

1397/05/21

فریبا معرفیش کرده; همسن من هست با بقیه مددجوها فرق داره شاید چون همسن هستیم شاید چون برخلاف بقیه دانشگاه رفته به هر حال حس نزدیکی می کنم باهاش
شروع می کنه به گفتن:
از بچگی عاشق لاک بودم
عاشق رژ
عاشق کفش تق تقی
عاشق لباس عروس و ماشین عروس
الان چی؟ الان از همه اینا بدم میاد،از امیر متنفرم
شاید اگه کسی دیگه جای امیر بود من انقدر تو لجن دست و پا نمیزدم
من کی انقدر خراب شدم؟
دوسال بود زنش بودم،خیلی خوب بود وقتایی که حالش خوب بود ولی وقتی پای پول میامد از سگم سگ تر می شد
اگه خودش برام خرید میکرد و دلش می خواست خوب بود
اما اگه میخواستم برم باشگاه،ناخن بذارم یا مو رنگ کنم یا حتی ابرو و اپلاسیون می شد سگ…
از همه اینا بدش میامد موقع پول دادن
چقدر دلم لباس خواب میخواست
چقدر دلم ست لباس زیر میخواست
من که خونه بابام همه این کارا می کردم حالا باید کلی التماس می کردم یا تحقیر می شدم
بارها کار پیدا کردم گفت نه که نه…
یه دختر ولخرج زن آدم خسیس بشه!!!
بارها شده بود می گفت هر چی میخری فاکتور میاری
یا خرید خونه می کردم نباید جمع و جور می کردم باید صبر می کردم آقا بیاد ببینه پولش که به مرغ و گوشت تبدیل شده…
وضعش بد نبود یعنی ندار نبودیم ولی زورش میامد پول به خیلی چیزا بده
سر پول کاشت ناخن چقدر گفتم چقدر ناز کردم تا راضی شد
خیلی وقتا راضی میشد اما یا با غر یا با منت بعدش
پارسال یه روز مردادی بود از هفت تیر رد شدم چشمم یه مانتو گرفت عجیب دلم خواستش
مانتو باهام حرف میزد
یه مانتو مجلسی که برای عروسی دختر خالمم می شد تن کنم
توراه زنگ زدم بهش گفت بیام خونه صحبت می کنیم
وقتی می گفت صحبت می کنیم یعنی بعد کلی حرف راضی می شد
خودمو مثل بچه ها تو مانتو تصور کردم
بچه بودم بچه هستم یه زن ۲۷ ساله لوس کم از بچه نیست!
شب اومد تا قیمت گفتم ۲۵۰ تومان گفت نه !من این همه کار کنم تو ۲۵۰ بدی مانتو؟چه خبره
اگه نداشت دلم نمی سوخت ولی داشت با پدرش کار می کرد و زورش میامد خرج کنه یا مولی که حقش بود از باباش بگیره
خرید و فروش آهن وضایعات خیلی پول توشه
بیخیال مانتو شدم
قبلا بیخیال کیف چرم شده بودم
بیخیال فلان لباس خواب سکسی شده بودم که براش بپوشم
بیخیال خیلی چیزا شدم
بارها گفته بودم که اگه سرکار می رفتم منت نمی کشیدم
یه سه روز بعد میرم بیرون یه سمندی بوق میزنه چه کونی بلیسمش
۱۰۰ میدما فقط سوراختو بلیسم
میترسم تو محلمونه
سرمو بالا نمیارم
بارها یه قیمت فاحشه ها فکر کرده بودم
به درآمدشون
به مانتو و پول آرایشگاه و…
به چیزایی که دلم میخواد
به یه مرد که پشتم باشه یه مرد جز شوهر خسیس من
یک ماه بعد از جلوی مانتو فروشی رد میشم مانتو دیگه نیست،سرمو میندازم پایین و رد میشم
منتظر تاکسی می مونم یه زانتیا نگه می داره
نمیرم
پراید نگه میداره میگا شبی ۸۰
تو دلم میخندم
یه ۲۰۶ نگه میداره بیا راضیت می کنم
دستم میره سمت دستگیره
دستم می لرزه اما در ماشین باز می کنم
«امیر کجایی که ببینی گه زدی به زندگیم»

نوشته: رسپینا


👍 25
👎 17
24363 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

710024
2018-08-12 21:14:47 +0430 +0430

لعنت به کشورمون که روز به روز دلار میره بالا

0 ❤️

710028
2018-08-12 21:16:02 +0430 +0430

سرو تهش یکی نبود

0 ❤️

710064
2018-08-12 22:21:37 +0430 +0430

اخه کجای دنیا و کدوم عقل سلیمی به ی نفر حق میده ک ب یک ادم عاقل و بالغ دیگه بگه نه توحق نداری کار کنی و باید بشینی تو خونه بچه درست کنی و کل هنرت اشپزی باشه…اه

1 ❤️

710066
2018-08-12 22:25:24 +0430 +0430

این حرف رو از خیلی از خانمها شنیدم که در مورد شوهر یا دوست پسرشون میگن، وقتی خوبه خیلی خوبه… همیشه هم خنده م میگیره.ملاک اون خوبیها نیست زمانیکه همه چیز خوبه، مبنای سنجش بدیهاست.وقتی کسی رو میپسندید که نباید راه بیوفتید دنبال خوبیهاش و اثبات اونها، پسندش کردی تموم،الان دیگه دنبال فهمیدن بدیهاش باش،که اونها هستند که زندگی رو از هم میپاشونند.یه قاتل که هر روز ینفر رو نمیکشه؟یارو بعد ۶۰ سال زندگی یکیو کشته بهش میگن قاتل.
نمیدونم این مدرنیته و گذار از سنت به مدرنیسم تا کی میخاد در ایران طول بکشه؟ یه خر رو میبندیم به اتومبیلمون و هرجا لازم دیدیم پیاده میشیم سوار اون میشیم. طبق مد روز ظاهر میشیم و به قیافمون میرسیم و کیف چرم فلان مارک و مانتوی بهمان مارک… اما سنتی ازدواج میکنیم، یا اگرم قبلا با همسرمون دوست بودیم زحمت شناختنش رو به خودمون نمیدیم. خساست چیزی نیست که همون بار اول که با هم بیرون میرید نشه دیدش و فهمیدش.چشممون رو روی واقعیات میبندیم و بعد که زندگی اون روی دیگه ش رو بهمون نشون میده آسمون رو به ریسمون میبافیم که دیگران رو عامل اشتباهی که خودمون مرتکب شدیم معرفی کنیم.
چی بگم والا
هرچند کوتاه،اما زیبا نوشتید
لایک

5 ❤️

710097
2018-08-13 01:50:45 +0430 +0430
NA

بازم بنویس لایک

1 ❤️

710120
2018-08-13 04:26:09 +0430 +0430

لعنت بر رابطه بول با شهوت

1 ❤️

710141
2018-08-13 06:14:18 +0430 +0430

آدمهای خسیس ثروتشون واسه خودشون نیست ،تجربه اینو ثابت کرده.
داستانت قوی وتأثیرگذار نبود،
ولی حس میکنم استعدادشو داری ،
برای تشویقت لایکت کردم،‏
ادامه بده امابهتر.‏‎ ‎

1 ❤️

710179
2018-08-13 08:27:08 +0430 +0430
NA

هرزه بودن را الکی گردن کسی نندازید کسی که هرزه است فقط الکی دنبال بهانه است تا ذات خرابش را توجیه کنه

0 ❤️

710222
2018-08-13 11:46:03 +0430 +0430

پرویز پرستویی توی فیلم مارمولک یه جایی میگه لطفا خریت خودتان را گردن خدا نیندازید. لطفا ذات خراب وجندگی خودتان را گردن خساست شوهر ویا فقر نیندازید.چون هرزگی از اول توی ذات کسی هست که با یه تلنگر می ره تن فروشی میکنه
“اصل بد نیکو نگردد چونکه بنیادش بدست”

0 ❤️

710339
2018-08-13 22:05:55 +0430 +0430

هیچ چیز هیچ چیز هیچ چیز نمیتونه توجیح کننده ی خیانت باشه… حتی خیانت به یه آدم کثیف…

دیسلایک

0 ❤️

710414
2018-08-14 06:23:30 +0430 +0430

میتونیست طلاق بگیره…
دیس…

3 ❤️

710429
2018-08-14 07:52:53 +0430 +0430

چه تخمی برای خودت حق جندگی و هرزگی قائل شدی. خب غلط کردی روز اول که پولش چشمتو کور کرده بود بهش جواب مثبت دادی. تبلیغ میکنی هر کی شوهرش بهش یه چیزی نداد باید بره هرزگی کنه. برای اولین بار در همه داستانهایی که خوندم دیسلایک میدم.چون دقیقا معلومه با هدف خاصی نوشتی.

1 ❤️

710496
2018-08-14 15:04:45 +0430 +0430

میدونم که میخواستی و ذاتشو داشتی که بهتر بنویسی و بهتر بهش بپردازی ولی نتونستی اونقدر نفوذ و تاثیر به داستانت بدی…ولی سعی کن میتونی سوژه خوب بود
لایک بیست و سه

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها