به چه کسی دل بستم

1391/11/11

سلام دوستان
اسم من موب بوی هستش خیلی وقته تو این سایت می چرخم فکنم شیش ماهی میشه .من داستانای زیادی خوندم و یکی از بزرگترین مشکل هاش اینه که کسایی که با گوشی وارد میشن وقتی نویسنده با عدد می نویسه مشکل دار میشه جمله بگذریم .
یکم از خودم و مهتاب واستون بگم :من شصت و شیش کیلو وزنمه و یک و هفتادو هشت سانتی متر قدمه و شانزده سالمه حتما الآن میگین چرا تویی که به سن قانونی نرسیدی وارده این سایت شدی باید بگم که الآن وضع جوری شده که بچه پنجم دبستان هم از من و شما بیشتر چیز بلده خوب برگردیم سر خاطره مهتاب هم یک و شصت پنج قدش و چهل و دو کیلو وزن داره و پانزده سالشه جفتمونم تو کرج زندگی میکنیم ماجرا از اونجا شروع شد که من توی یکی از چت ها داشتم وقت رو می گذروندم در تیر تابستان نودویک که اسم یه دختره رو دیدم یه حس عجیبی نسبت بهش پیدا کرده بودم بهش پی ام دادمو یه ذره حرف زدیمو گفتم فیس بوک داری گفت آره هم دیگرو ادد کردیم و حرف زدیم یه حس خوبی بهش داشتم نمیدونم چی بود تا اینکه یه بهش گفتم دوست دارم باهات دوسشم گفت مگه نیستیم گفتم منظورم دوست پسره گفت یه دونه دارم نمی تونم بهش خیانت کنم و از این کس شعر ها باهاش سر همین موضوع دعوام شد و گذشت تا آخر مرداد دوباره باهم دوست شدیم این دفعه بای آهنگی مخش رو زدم توسط تکست های آهنگ حالا بعد یه هفته زنگ زد و گفت موب بوی من نمی تونم باهات دوسشم و…گفتم باشه ولی حداقل بذار تا آخر تابستون باهم باشیم قبول کرد حالا جالبش اینه که آخرای تابستون داشت واسم بال بال میزد مدرسه هم شروع شد و زمان مثل برق می گذشت تو اواخر مهر بود که با یکی از دوستام رفتم دیدمش نمی خوام یه مشت کس وشعر تحویلتون بدم مثل بعضیا که میگن طرفم شاه کسه و از این جور خالی بندیا یه دختر لاغر موهای لخت و صورت نمکی نازی داشت به دل من که نشست من و دوستم و مهتاب راه میرفتیم و دوستم هی تیکه می انداخت منم بهش گفتم رضا بسه دیگه چرخیدیمو خندیدیمو اصلا لباش رو نگاه نکرده بودم وقتی نگام به لباش افتاد آنتن ما بلند شد و داشت شلوارم و جر میداد بعد از یک ساعت و نیم چرخیدن خداحافظی کردیم و رفتیم منم عهد کردم با خودم که همیشه تنها سر قرار برم باز زمان مثل برق و باد می گذشت بار دوم رفتم پیشش و باهم گشتیم تا اینکه از یه کوچه خلوت داشتیم میومدیم وقتی داشتیم ازپیاده رو رد می شدیم گفت یه لحظه وایسا پام ترکید از بس راه رفتیم و نشست لب سکو منم کنارش نشستم و یه ذره لاس زدیم داشتم تو ذهنم نقشه می کشیدم که چه جوری لباش رو ببوسم که یه دفعه انگاریکی هلم داد توصورتش یه ذره اولش تعجب کرد ولی بعدش همکاری کرد بعد یه ذره لب بازی اینا بعدش رسوندمش تا جایی و خدافظی منم رفتم خونه گذشت تا بار سوم که جوری مسیر رو تنظیم کردم که از همون کوچه خلوته بریم از کنار همون سکو داشتیم رد میشدیم که گفتم من پام دردگرفته وایسا اونم صبر کرد دیدم نه نمی خواد بشینه دستمو دراز کردم دستشو گرفتم و نشوندم کنار خودم یه ذره حرف زدیم و لاس و بعدش گونش رو بوسیدم بعد همین کار وتکرار کردم تا این که لبش رو بوسیدم و بعد دستم رو گذاشتم رو سینه هاش و بعد از سه چهار بار دست مالی گفت نکن گفتم چرا گفت حالم بد میشه و اینا گفتم باشه بعدش باهم راجع به سکس و خود ارضایی حرف زدیم گفتم تو خود ارضایی میکنی گفت نه گفت تو چی گفتم آره ولی کم گفت چرا گفتم کسی که مثل من ورزش میکنه نباید قوای جسمانی بدنش ضعیف بشه مخصوصا ما هایی که رشته ورزشمون نیاز زیادی به قدرت بدنی داره گفت راستی نگفتی چه ورزشی انجام میدی گفتم من یک سال و نیمه که پارکور کار می کنم و ازاین حرفا دوباره لب تو لب شدیم و بعد به خودمون اومدیم دیدیم ای وای خیلی دیر شده بدو بدو امدیم و خداحافظی کردیم و کم کم حس کردم داره سرد میشه نسبت به من تا اینکه همین امروز گفت مامانم ازم قول گرفته که باهات تموم کنم نمی دونم راست میگه یا دروغ چون من واقعا اولین کسی بود که خیلی دوسش داشتم میگن به هرکی خوبی کنی از دست میدی که واقعا هم راسته آخرین حرفم هم بهش این بود خیلی بد میبینی و واست گرون تموم میشه وقطع کردم حالم بهم ریخته بود ولی درس بزرگی گرفتم به قول ابلیس دل نبند به هر انی فکر نکن که برتری آره بعد می خوام حالا حالا تنها باشم نمی خوام جوانیم و بااین چیزا خراب کنم این اولین داستانی بود که می نوشتم امید وارم خوشتون بیاد اگرم که نه من دوچیز رو رعایت کردم یکی این که خیلی کم غلط املایی داشتم دوما عدد هارو با حروف نوشتم هرکی هم می خواد فحش بده بره به خودش و خانوادش و فامیلاش فحش بده که بچشون رو این جوری بار آوردن .مرسی که خاطره ام رو خوندید بای

نوشته: mob boy


👍 0
👎 0
20595 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

356330
2013-01-30 02:10:42 +0330 +0330
NA

خب برگردیم به نظر دادن:

داستانتو تا اونجایی خوندم که در چت روم احساس کردی یک حس خاص به یکی از چتر ها داری.داستان

که مز خرف بود اما:

از همین جا اعلام می کنم ندید به نفر بعدی حس خاصی دارم.فیس بوکتو بده تا بریم واسه باقی قضایا. :D

بچه جان وقتی می گن پایین 19 سال یعنی همین .از چت کردن حس پیدا کردی؟بابا ایول تله پاتی…

0 ❤️

356331
2013-01-30 02:51:13 +0330 +0330
NA

داستان مزخرفی بود …خوشم نیومد …آمیرزا بیا دیگه !!!کی داستان میذاری دلم آب شد .
:D ~X( :’’(

0 ❤️

356332
2013-01-30 03:38:16 +0330 +0330
NA

آمیرزاااااااااااااااااااااااااااا !!!
دمت گرم !خیلی عالی بود …کلی خندیدم با این انشای جالبت …حتما فردا با اولیات بیا سایت ادمین جون کارت داره .
=)) :SS :? :D
وای که چه اعجوبه ای هستی آمیرزا …
از داستانای سایت بهتر بود انشات با غلطای املایی با مزت …
واقعا دست مریزاد …لذت بردم …ادامه بده …آفرین >:D< =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D>

0 ❤️

356333
2013-01-30 05:21:36 +0330 +0330
NA

خیلی انشات قشنگ بود آمیرزا…بوس

0 ❤️

356334
2013-01-30 05:45:15 +0330 +0330
NA

آمیرزا یه دونه باشی :D‏ تیکه فرنودو خوب اومدی خیلی حال کردم :D‏ این متد جدیده هم جالبه ها :D‏ غارچ خور

0 ❤️

356335
2013-01-30 05:49:06 +0330 +0330
NA

جیگری آمیرزا… جیگر

0 ❤️

356336
2013-01-30 05:49:32 +0330 +0330
NA

جیگری آمیرزا… جیگر

0 ❤️

356337
2013-01-30 06:36:13 +0330 +0330
NA

آمیرزا معتاده داستانهات شدم به خدا، یه روز نخونم افسرده میشم

0 ❤️

356339
2013-01-30 06:49:00 +0330 +0330

ایول ایول ؛امیرزا رو ایول

0 ❤️

356340
2013-01-30 07:37:05 +0330 +0330
NA

با کسب اجازه از همه منتقدان داستان و به خصوص آمیرزا
موضوع انشاء: شب پیش را در شهوانی چگونه گذراندید؟
به نام یگانه ادمین و چند هزار مریدش و فرشته رفع اسپمش
ما دیشب نام کاربری خودمان را وارد کردیم و پسورد را وارد کردیم و اولین کاری که در سایت انجام دادیم کسچرخی بود به دنبال یک عکس لخت که ماشاله آغا مهراد و استاد و باکاردی و دوستان کارشان 18/75 بود و همه داشتن از آنطرف تاپیک هایشان را داغ میکردند تا از دهن نیافتد و ماهم میرفتیم و نظر میدادیم
یک عکس بیتربیتی دیدیم که یک زن لخت شده بود و بین 5 آغا با شور و شعف زیاد ایستاده بود و ما در نظرمان آمد که این خانم خوشحال است که بعد در عکسهای بعد دلمان برایش سوخت . یکی از همشهری هایمان شماره خود را گذاشته بود زیر عکس و گفته بود من ساسان از تهران و ماهم که نمیدانستیم نوشتیم نقی انشایت را نوشته ای ؟
که امروز برای ما در مدرسه شاخ و شانه میکشید که سروتهش را با یک فحش بیتربیتی هم آوردیم
بعد رفتیم داستان بخوانیم که دیدیم طرف نوشته 190 قدم است دختر سایز بیتربیتیش 75 است و به دختره گفتیم بیا بکنیم اوهم زود کند ولی آن داستان دروغ است چون بابایمان 6 ماه دزدکی در دستشویی با یک خانم هر شب حرف میزد تا آن خانم راضی شد.
در شهوانی همه مثل فامیل خودمان هستند خاله ،عمو ،دایی،عمه و خلاصه حس نوستالژی به خاطرات دکتر بازی در این سایت موج میزند چون هر کس در کودکی شوشول پسر همسایه را دیده باشد میاید و مثل خاطره اولین جشن تولدش آن را برای ما مینویسد. ای کاش من بزرگ بودم تا ببینم شوشل ماهم 20 سانت بزرگ میشود یا نه حتی یک داستان خاندم که نوشته بود 24 سانت و ما با خطکش اندازه گرفتیم و دیدیم 20 سانت از دول بزرگتر بود تازه یکی داستان نوشته بود که با دختر خاله خود بیتربیتی کرده است یاد خودم افتادم که با الهام در زیر زمین داشتیم گنجشک او را نگاه میکردیم ولی یادمان می آید مجبور بود زود شلوارش را پایش کند تا گنجشک فرار نکند. ما در کلکسیون عکس های بیتربیتی داداشمان چند عکس ایرانی دیده ایم که اینجا یک مرد نوشته بود عکس های جدید زنم و ما از آن روز فکر میکنیم اون زن داداش ماست ولی داداشمان او را به خانه نمی آورد و ما از رفتن به سایت شهوانی این نتیجه را میگیریم که آنجا خیلی خوب است ولی برای افراد زیر 18 سال خوب نیست و ما از وقتی رفته ایم جرق میزنیم که یکی از دوستانمان به ما گفت گوساله اون جلق است نه جرق
و دیگر خانم معلم این انشای ما بود تو را به امامزاده بیژن قسم نمره مارا از این آمیرزا بیشتر بدهید من دیشب مجبور شدم فیلتر شکن را آپدیت کنم .
خانم تو رو خدا شما اگر ادمین را میشناسید بگویید دوستمان اسپم شده است مشکل او را حل کنند خیلی دوست دارد زیر داستانها نظر بگذارد

0 ❤️

356341
2013-01-30 09:11:48 +0330 +0330
NA

آمیرزا جان ببخشین
من زیاد خوشم نیومد معذرت میخام
همون حکایتت خیلی با کلاس تره

0 ❤️

356342
2013-01-30 09:14:39 +0330 +0330
NA

شیرجوان…:

باهات موافقم 100%

0 ❤️

356343
2013-01-30 09:16:34 +0330 +0330
NA

ای ول جوونور تو این سایت همه دو دولشون بالای 20 سانته قطرش 5 سانته همه بدن سازن و همه بچه ی تهرانن وضع مالیشونم خوبه وخلاصه مدیر عامل یه خرابه ای هستن هر کی ام یه عکسی از یه گوش کناری پیدا میکنه عکس زنشه یا خواهرش

0 ❤️

356344
2013-01-30 09:20:45 +0330 +0330
NA

آميرزا! جونور! جفتتون هزارتا لايك دارين ! باريكلا! خوشمان آمد <3

0 ❤️

356346
2013-01-30 11:06:12 +0330 +0330
NA

بابا این دیگه چی بود…
شر و ور اضافی…
آخی جیگولو آدم از پشت پی سی به کسی احساس پیدا میکنه؟؟؟
پشمک کدوم آدم الاغ رو دیدی واسه قرار با یه دختر دوستشو هم ببره؟؟؟
این آمیرزاحق داره بهت هفت بده…
آخه این همه نوشتی یه دو تا نقطه میذاشتی ما بفهمیم کجا حرفای مزخرفت تموم میشه…

خوبت بشه پسره دروغگو…

0 ❤️

356347
2013-01-30 11:12:20 +0330 +0330

آمیرزا

شرمنده ببخشید اینو میگم ،ولی منم خوشم نیومد از این انشا

با شیر جوان و پروازی 100موافقم

حکایتهات حرف نداره عزیزم

0 ❤️

356348
2013-01-30 12:32:27 +0330 +0330
NA

با تشکر از همه دوستانی که انشای منو خوندن و برای اون وقت گذاشتن بخصوص آمیرزا که جوابیه از برای این حقیر سراپا تقصیر نگاشته اند بد دیوار کاهگلی تارنما
بسی جای کار دارد این کمترین به گرد پای مرکب تیزپای نگارش شما برسد آمیرزا

0 ❤️

356349
2013-01-30 13:38:00 +0330 +0330
NA

آمیرزا کلی خندیدم.مرسسسسی

0 ❤️

356350
2013-01-30 16:36:32 +0330 +0330
NA

دارمت آمــــــــــــیرظــــــــــــــــا!!!

0 ❤️

356352
2013-01-31 01:26:42 +0330 +0330
NA

آميرزا 100000 مين
ايل ياشا

0 ❤️

356353
2013-01-31 01:32:58 +0330 +0330
NA

بچه جون قوانين سايت رو رعايت نكنى يه وقت چشات رو باز ميكنى ميبينى كونت رو به باد دادى ها
برو 18 شدى بيا

0 ❤️

356354
2013-01-31 18:34:30 +0330 +0330

کمتر جق بزن که آب کیر با مخت قاطی نشه

0 ❤️

356355
2013-01-31 18:35:46 +0330 +0330

هنوز زودته بخدا هنوز زودته ما هم قد تو بودیم پامونو جلو بابامون دراز نمیکردیم

0 ❤️