به گا رفتن پویان

1393/04/23

سلام
اسم من پويان نظريان اهل يکي از شهر هاي کوچيک شمالم تموميه اسم هاي اين داستان مستعارن همين جا عذر ميخوام اگه غلط املايي داره خاطره ام

طبق معمول داشتم نقش بچه مثبت ها رو تو فيس بوک بازي ميکردم برعکس خيلي از رفيقام که در همش در حال لاس زدن با دختران من با چوس کلاس سعي مي کردم نظر بعضي از دخترا رو جلب کنم
يه روز در حال صحبت کردن با يکي از ادد ليستام که خيلي آدم عوضي بود در حال کل کل و اينا يهو يکي از دختراي ليستم که زياد پي ام ميداديم بهم پي ام داد که پويان من فردا دارم ميرم يه جايي تنهام ميتوني منو برسوني ؟
اسم دختره رو ميزارم هنگامه…من که حال نداشتم با بي حوصلگي ميخواستم بپيچونمش ولي بعد به سرم زد يه حاليم بکنم باهاش آخه خيلي دختر هاتي بود و همش در حال لاس زدن بود
قبول کردم که با ماشين برسونمش البته جاي دور نريم توو دلم پشيمون شدم چون اگه لو ميرفتم خيلي بد ميشد آخه بين دخترا واسه خودم اسم و رسم پيدا کرده بود
فرداي اون روز با 206رفتم دم خونه دختره وقتي سوار ماشينم شد از بوي عطرش مست شدم و دوس داشتم همون جا بکنمش ولي خوب نميشد اول اون بايد پا ميداد شايدم اصلا نميخواست اينکارو بکنه
بعد سلام احوال پرسي آدرسو پرسيد تقريبا جاي دوري بود…راه افتاديم بعد 5دقيقه توي يه تقاطع وقتي در حال دنده عوض کردن بودم هنگامه دستشو گذاشت رو دنده…کاملا مشخص بود که ميخواريد…منم کس کش تر از اين حرفا بودم بهش گفتم هنگامه
امروز يه چيزت هستاااا که يهو گفت خوب منم دل دارم ديگه…اينو که گفت فهميدم بهله اين دختره واقعا ميخوادش و اصلا قصدش از اين قرار همين بوده…
بهش گفتم خوب چرا زودتر نگفتي که نياز داري که يهو ديدم لبشو چسبوند به لبم طوري که يه لحظه فرمون از دستم در رفت بهش گفتم آرووووووووم الان يه جاي دنج پارک مي کنم حسابتو ميرسم
يه 3 4 دقيقه اي گذشت يه جاي خوب پيدا کردم که اون ساعت بعد از ظهر ماشين زياد رد نميشه رفتم سراغش از لباش شروع کردم و سينه هاشو ميماليدم اونم کير منو از رو شلوار ميماليد…
همين طور حال ميکردم که زيب شلوارمو داد پايين کيرمو کرد تو دهنش…واي داشتم ميمردم همين جور داشتم حال ميکردم که يهو فهميدم يه ماشين به جاي اينکه رد شه از کنارمون پشتمون پارک کرده…
وقتي آروم به هنگامه گفتم فهميدم يه چيزي کيرمو قفل کرده بدجوري هم درد دارم نگو هنگامه کيرمو گاز گرفته از درد داشتم ميمردم که يه مشت به تخمام زد سرم سياه شد
يه يارو که بعدا فهميد پسر خاله ي هنگامه بود از ماشين پياده شد منو تو ماشين خودش که يه سمند مشکي بود انداخت بعد 2 3تاي با رفيقاش شروع کردن کتک زدن من يهو ديدم يکي کيرشو در آورد کرد تو دهنم
پسر خالهه با صداي خفه نميدونم دقيق يادم نيست ولي ميگفت دفعه ي آخرت باشه از اين گوه ها ميخوري خيلي از همون دخترايي که براشون نقش بازي ميکنه ميشناسنت چه گوهي هستي بعد يه چاقو در آورد
منم که در حال التماس که بيخيال شن يکيشون شلوارمو در آورد و بدون هيچ مقدمه اي 4تا انگشتشو کرد تو کونم
من که اهل کون دادن بودنم رو از خيليا مخفي ميکردم و فقط با بادمجون و خيار حال ميکردم ولي اينبار اين 4 انگشت خيلي سخت بود…
رفيق پسر خالهه وقتي انگشتاشو درآورد به پسرخاله تعارف زد ولي اون گفت سگ اينو نميکنه
به هر حال کارشو شروع کرد
از اين جا به بعدشو واقعا يادم نيس چون تا مرز بيهوشي رفتم از درد و ناراحتي
فقط يادمه وقتي بيدار شدم پشتم جاي کمربند بود ظاهرا هنگامه با کمربند بدجوري کتکم زد
اون روز و اون هفته و اون ماه بدترين ماه زندگيم بود
نميدونم چجوري فراموشش کنم

دوستان اين خاطره واقعي بود بدنوشتنم تقصير خودم نبود چون احساس وحشتناکم راجع به اون اتفاق هنوز نميذاره درست و حسابي زندگي کنم به بزرگي خودتون ببخشين

نوشته:‌ پویان ن


👍 0
👎 0
30124 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

427043
2014-07-14 18:49:39 +0430 +0430
NA

ببخشید اینو میگم ولی خیلی ضعیف نوشتی.
توو این سایت داستانهای خوب زیاد هست، اوایل نوشتن هرچه بیشتر بخونی بهتره.

0 ❤️

427044
2014-07-14 19:26:48 +0430 +0430
NA

خودت نوشتی کسکشی دورویی بیشرفی بیناموسی عوضی :| >>>دیگه چه فحشی ما بهت بدیم که شاید سرعقل بیایی؟ :|
برو بمیر :|

0 ❤️

427045
2014-07-14 20:06:29 +0430 +0430
NA

15سالمه کون میدم.هرکی میخواد کونمو بکنه پیام بده و عکس کیرشو بفرسته.

0 ❤️

427046
2014-07-15 00:07:12 +0430 +0430
NA

تو خصوصی برات پیام گذاشتم

0 ❤️

427047
2014-07-15 07:13:51 +0430 +0430
NA

کونی بود بعد ادای بچه مثبتا رو در میاوردی!!!؟؟؟بابا تو دیگه کی هستی.

0 ❤️

427049
2014-07-15 08:59:02 +0430 +0430
NA

بابا فهمیدیم کونی هستی نیازی ب این کس شعرانبود میخاری میاییم میخارونیمت ok

0 ❤️

427050
2014-07-15 10:46:59 +0430 +0430

ریدم تو قیافت

0 ❤️