بهترين سكس من با همسر خودم

1390/07/21

سلام به همه
من نیلوفر هستم و 6 ماهه که به این سایت سر میزنم. ماجرایی هم که میخوام تعریف کنم مربوط به همین میشه.
من دو ساله ازدواج کردم. تا قبل ازدواج نه دوست پسر داشتم و نه سکس از بعد ازدواج هم چون هم خودم و هم شوهرم آدمای هاتی هستیم هیچوقت احساس کمبود نکردم. اما اردیبهشت امسال بود که شوهرم قرار شد بره ماموریت چند ماهه خارج از کشور. شب رفتنش که اصلا سکس نکردیم چون 4 میخواست فرودگاه باشه و همه مدارکشم همیشه پخش و پلاست. خلاصه همسرم رفت سفر. محمد من رفت سفر. وقتی آدم یه نفرو هر روز و هر شب میبینه اصلا به فکرشم نمیرسه که در نبودش چقدر ممکنه دلش واسش تنگ بشه. محمد هم تا دو هفته اول خیلی زنگ نمیزد تماس خیــــــلی کم! منم کلی ذوق داشتم که واسه ناهار و شام و… راحتم و میتونم آزادانه با خانواده و دوستام برم گردش و خرید و … یه دو هفته که گذشت دلم وااااقعا واسش تنگ شد. اونم همین شکایتو داشت. کم کم شهوت بهم فشار آورد. گاهی واقعا شیطنت به سرم میزد. واسه اینکه حالم بهتر شه از 8 صبح سرمو با استخر و باشگاه و خونه مامانم و دانشگاه و… گرم میکردم تا آخرا شب اما فایده نداشت. همون موقع بود که با سایت شهوانی آشنا شدم. خیلی شبا میومدم اینجا.
بگذریــــــــــــــــم!!!

بعد سه ماه و چند روز محمد من از سفر برگشت. نمیدونم چجور توصیف کنم حالمو. اون روز از صبح به خودم رسیدم. تمام تنمو عطر زدم. موهامو سشوار کشیدم. یه جوراب شلواری توری و یه لباس خواب قرمز مشکی با کفش 10cm . خودم گفتم الان محمد بیاد خونه میگه یا خداااااا سه ماه نبودم این چرا انقدر شیطون شده. میدونستم که اونم الان داره میترکه. چون با شناختی که ازش داشتم میدونستم اونورم که هست شیطنت نمیکنه. (اگه دوستان سایت اصرار دارن که من در اشتباهم و شوهرم با زن دیگه ای سکس کرده و… آقا نوش جونش!!!)
ساعت 12 و اینا بود که محمد برگشت. از همون اول که نپریدم بغلش! اول چمدونشو گرفتم یه چای واسش آوردم و سوغاتی هامو بازرسی کردم گفت :“خانم لطف کن از اینا یه چندتایی رو که خودت دوست داشتی واسه مامان اینا بذار” چای رو خورد و نشست رو مبل و حرف میزد. هنوز لباساشم عوض نکرده بود. رفتم نشستم رو پاش. خودمو لوس کردم گفت این خانم خوشگل ما واسه کی انقدر خوشگل کرده؟ خودمو لوس کردم و خندیدم گفت قربونش برم! چرا انقدر لاغر شدی؟ گفتم نبودی همه ش باشگاه و اینور اونور رفتم دیگه گفت بله!!! میخواستی استخون بدی دست من؟ لبامو بوسید و کفشامو از پام در آورد و بعد منو بلند کرد برد توی اتاق خواب روی تخت. گفتم محمد میدونی چیه؟ هیچوقت انقدر نخواستمت. خندید گفت منم فدات شم منم بخدا دلم واست یه ذره شده بود. منو آروم خوابوند. جوراب شلواری توری بدجور تحریکش کرده بود.

تو این 3 ماه انقدر شهوتم زیاد شده بود که خیس خیس بودم. موهامو آروم کشید گفت خانم من چی میخواد؟ گفتم محمدشو! دکمه هاشو باز میکرد منم نشستم روی تخت و کمربندشو باز کردم و با ملاحتی که محمد عاشقشه شلوارشو دادم پایین. کمکم کرد شورتشم در آوردم. کیرش سفت سفت شده بود. همشو دادم تو دهنم. و بعد یه مک محکم از سرش زدم. محمد گفت وااااای نیلو منو کشتی دخترر… محکمتر ساک زدم که گفت واااااای دارم میام. من هنوز لباس تنم بود نمیشد ریخت رو سینه هام فوری یه دستمال در آوردم دادم دستش و با دستم آبشو آوردم. گفتم محمد!!! زود انزال نبودی ها!! گفت عزیزم من سه ماهه سکس نداشتم خب فدات شم. کلی خندیدیم که محمد آبش تو 2 دقیقه اومده بود. میدونستم که تا نهایتا یه ربع دیگه باز راست میکنه. لبامو محمکم با لباش گرفت و دستشو از زیر لباس خوابم برد روی سینه م. نوازشش میکرد و گاهی هم میمالیدش سفت و بعد اومد روی گردن و زیر گوشم رو میبوسید و نفس گرمشو میداد روی گردنم که هر باز بیش از پیش منو تحریک میکرد. زیر گوشش گفتم محمد خیلی دوست دارم قربونت برم. لباس خوابمو کامل در آورد. جورابم هم از پام در آورد. شورت توریم دیگه خیس خیس شده بود. خودم ازش خواستم کیرشو بذاره لای سینه هام. وااااای چه حالی میداد کم کم کیرش داشت سفت سفت میشد. روم آروم دراز کشید و سرشو مالوند به سینه هام و بعد شروع کرد به خوردنش. گفتم محمد جان اینهمه مقدمه نمیخواد بذار توش مردم بخدااااا. گفت ای جانم. عزیزم دلم میخواد بعد 3 ماه بیش از اینا تحریک شی و لذت ببریم. نترس تا صبح دارم واست. داشتم میمردم. اون زیر هی باسنمو تکون میدادم که کسم به کیرش بخوره. محمد هم میخواست من به له له بیفتم ول نمیکرد. کم کم اومد پایین اول از نوک پامو لیس زد تا کشاله ران که دیگه یه آآآخ بلند گفتم و گفتم محمد توروخدااااا. من همیشه از اینکه محمد کسمو بخوره خجالت میکشیدم واسه همین نمیره سراغش چون تا زبون بهم بزنه از خجالت سرد میشم. گفت خانمم ، نیلو جونم ، سه ماهه ندیدمت قربون اون نگاه نازت بشم. این بار دیگه حرف حرف منه. شوتو آروم داد پایین. اول کسمو تو دستش مشت کرد. بعد یه زبون زد.سر محمدو گرفتم خندید گفت نذار دستاتو ببندما. دیگه واااااقعا تو اوج شهوت بودم نمیتونستم جلوشو بگیرم یا نه بیارم. یه زبون زد چوچوله م خیس شد و شروع کرد با دست مالوندنش. تو فضا بودم. سرشو برد پایین و لیسش زد. خیلی آروم و بعد دو تا انگشتشو آروم داد داخل کسم. من تنگی دهانه واژن دارم واسه همینم تو سکس خیلی دردم میاد و اگه قبلش انگشتم نکنه تحمل کیر کلفتشو ندارم. گفتم محمد توروخدا. دست کشید اومد پیشم لبامو بوسید گفت چشم. رفت پایین و کیرشو زد به سر چوچوله م دیگه فکر کنم اه و ناله م تا سر کوچه هم میرفت که محمد کیرشو آروم داد تو کس من. چون چند .وقتی سکس نکرده بودم خیلی درد داشت (خانمایی که تنگی دهانه واژن داشته باشن میدونن چی میگم) محمد یه بالش گذاشت زیر کمرم و کیرش تا ته رفت تو. دستاشو محمکم گذاشت رو سینه های من. سرشو آورد پایین و دستاشو گذاشت دو طرفم میگفتم محمد آآآی میگفت ای جان اسممو صدا کن نیلوفرم. با دستام چنگش میزدم و میگفت چنگ بزن. بزن. نیلوفرم دوست دارم خیلی دلم واست تنگ شده بود.
چون خیلی حشری بودم پایه شدم خودمم فعالیتی کنم گفتم بیا تو بخواب من میرم رو کیرت. گفت ای جااانم میری رو کجا؟؟ گفتم میرم رو کیر خوشگلت. دیگه نمیدونم چی شد که محمد از قبلم حشری تر شد. گفت کس زن منه کس نیلوی منه مال خودمه. دوستش دارم نازنینمو. خوابید رفتم روی کیرش و بالا پایین شدم. گاهی نعره میزد میگفتم محمد یواشتر الان همسایه ها میان اینجا میخوان مقتول شده باشیا. میخندید. میگفت فدات شم چیکار کنم؟ سینه هامو گذاشتم رو صورتش و بالا پایین میشدم. پاهام داشت میلرزید گفتم محمد بریم سگی. جونشو ندارم دیگه بالا پایین شم. پاهامو بوسید پا شد گفتم محمد میخوای از عقب…گفت نه کس به این تنگی چیکار به کونت دارم؟ عزیزم ناجور حشری شدی ها. ولت کنم میگی محمد عقب و جلومو یکی کن! خندیدم و سرمو انداختم پایین. گفت با این شرم و حیات منو انقدر حشری نکن د دختر! از عقب گذاشت تو کسم که نزدیک بود در برم. محکم منو گرفت گفت نگاش کن چه زود در میره. داد زدم محمد محکمتر! سفــــت! توروخداااا… محمد گفت نه خیر تو امشب بدجووور حشری شدیا. وایسا. رفت آشپزخونه و با یه خیار قلمی نه چندان کفل برگشت گفت گلم تو اینجور دوست داری؟ بازم تریپ با سرم و حیا خندیدم گفتم آره. خیارو قشنگ چرب کررررد. اول انگشت کرد تو کونم که واااقعا سوخت. گفتم آآآآآخ. گفت جانم جان آروم باش. خیارو گذاشت توش دیگه داشتم میمردم. با اینکه قطر زیادی نداشت اما خیلی دردم اومد. شاید نهایتا 2 سانت قطرش بود. گفت حالا بیا بغل شوهر خودت. منو به پشت خوابوند. گفتم محمد کیرتو میخوام. از جلو با دقت و آروم داد توی کسم. محکم بازوشو چنگ زدم (تا دو هفته جای این چنگم موند) محمد خیلی محکم و سفت تلمبه میزدو تا ته میبرد بیرون و دوباره میداد تو و صدای جفتمون بلند بود. تقریبا یه دقیقه یا یه دقیقه و نیم دووم آوردم از شدت درد نزدیک بود گریه کنم. محمد خیارو در اورد. منو بلند کرد و ایستاده شروع کرد به کردن من از کس. نگام میکرد و میگفت نیلوفر به دنیا نمیدمت. آبش اومد ریخت توی کسم و محکم سینه مو چنگ زد و ولو شدیم روی تخت تو بغل هم. گفت نیلوفر! شب عروسیمونم انقدر حال نداده بود. کونم درد میکرد. محمد با روغن ماساژش داد. رفتم واسه جفتمون شربت آوردم. یکم تو بغل هم حرف زدیم. بحث به سفر و قضایای مالی کشیده بود.که دوباره بحثو بردم رو سکس. موهامو رو سینه م افشون کرد. سرشو فشار داد توی سینه م. دیگه عطش قبلو نداشتیم. پاهامو داد بالا و آروم کرد توی کسم. میدونستم این بار خیلی طول میکشه تا آبش بیاد. تو همون پوزیشن که محمد عاشقشه ادامه دادیم. آروم و ملایم حرکت میکرد. بعد پشتمو کردم بهش. سینه هامو گرفته بود توی دستاش و محکمتر تلمبه میزد. بهد گفت خانمم بیاد زیرم هرچند سروره. گفتم زبونت شبا چه خوب کار میکنه محمد. خوابید روم و تلمبه میزد. درد زیادی نداشتم. اما بازم شهوت بود که به من رو آورده بود و صدای اه و ناله م میپیچید. محمد گفت خانم خوشگله بریم حموم؟
من طی این 2 سال یه بارم تو حموم سکس نکرده بودم. فقط وقتی محمد دستش شکسته بود میرفتم و میشستمش وگرنه پیش نیومده بود. گفتم محمد رفتی خارج چیزایی میخوای ها خندید بغلم کرد رفتیم تو حموم )حموم روبرو اتاقمونه) آب گرمو باز کرد با من ور رفت و منو خوابوند کف حموم. سردم شد گفت ای جانم باشه بیا بغلم ببینم. همونجور ایستاده منو گرفت. آبو تنظیم کرد و بعد تو همون حالت ایستاده تلمبه زد. کف حموم که گرمتر شد منو خوابوند و روم خوابید. میترسیدم صدام بپیچه بره بیرون. صدا نمیزدم. گفت نیلو ساکتی. صدام بزن. داد بزن. اسممو صدا کن. محکمتر و تندترش کرد. دیگه از شدت هیجان منم به وجد اومده بودم گفتم جووون محمد محمد عشقمی خیلی دوست دارم. خیلی دوست دارم به خدا. محمد سفت ترش کرد تا آبش اومد. بعد وانو پر کرد و گفت این تو بیا بغلم ببینم. بیا باهام حرف بزن ببینم نبودم چقدر خوش گذشته. رفتم بغلش نشستم.دستشو از جلو گذاشت روی چوچوله م و آروم میمالیدش. یه دستشم رو سینه م بود. خیلی ملایم. چشامو بستم و سرمو دادم عقب و حرف میزدم آروم آروم. گفت خوش گذشت فدات شم. بعد یه دوش مختصری گرفتیم و حوله هامونو پوشیدیم رفتیم اتاق. خیلی خسته بودم. کیر محمد باز یه کوچولو سفت شده بود. گفتم محمد به اون کیر خوشگلتم بگو بخوابه. گفت د دختر تو اینجور حرف میزنی من بدتر میشم که اما شوخی کردم. نترس خودمم جون ندارم!

این بهترین سکس من و همسرم بود از شب عروسیم هم بیشتر حال داد البته خب ما سکس زیاد داریم. گاهی هم فقط در حد یه دخول و ارگاسم ساده و کوتاه. اما این یکی واقعا تا وقتی زنده باشم یادم هست.
من عضو سایت نیستم نمیتونم کامنت بدم. قطعا تاییدها ، و در عین حال توهین هایی هم به من خواهد شد. مثل همه نویسنده های دیگه. من فقط میخواستم خاطره قشنگمو شیر کنم. با امید به روابط سالــــــــمتر و لذت بخش تر هرچه بیشتر دوستان

نوشته: نیلوفر


👍 3
👎 0
283702 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

302342
2011-10-13 00:19:32 +0330 +0330
NA

به شما نيلوفر جان تبريك ميگم…از حرارتي كه در نوشتن به كار برده بوديد مشخصه كه اين سكس واقعا سكس بوده…يه تبريك ديگه به خاطر زندگي زيبا و سرشار از عشقتون…اميوارم هميشه موفق باشيد…

2 ❤️

302343
2011-10-13 00:32:25 +0330 +0330

به نظر من خوب بود ایول

1 ❤️

302344
2011-10-13 01:01:31 +0330 +0330
NA

قشنگ بود.خوشم اومد.

1 ❤️

302345
2011-10-13 01:02:19 +0330 +0330
NA

به نظر من درست نیست خوانواده هایی که کاملا در بند روابط خونوادگی هستن بیان و حریم خصوصیشونو اینطور واسه همه اشکار کنن! البته این صرفا نظر منه !

1 ❤️

302346
2011-10-13 01:02:49 +0330 +0330
NA

واقعا عالییییییییییییییییییییی

1 ❤️

302348
2011-10-13 01:49:12 +0330 +0330
NA

حرف كه اول داستان زدي لذت بردم برام جالب بود تفكر قابل تهسين داري هميشه كه از زندگيت لذت ببري خوش باشي شوهرت به داشتن چنين همسري بايد افتخار كنه >:)

1 ❤️

302349
2011-10-13 02:35:23 +0330 +0330
NA

از این آقا نوش جونش!!! خوشم اومد ;)
بد نبود موضوع خاصی هم نداشت یه سکس معمولی ، ولی بد توصیف نکردی ضمن اینکه وقت گذاشتی و این یعنی احترام به ما

1 ❤️

302350
2011-10-13 05:37:26 +0330 +0330
NA

خیلی عادی و به زبان ساده و معمولی ولی موضوعش از بقیه موضوع ها بهتر بود خسته نباشی

1 ❤️

302351
2011-10-13 05:46:40 +0330 +0330
NA

خیلی خوب بود، خوش باشید

0 ❤️

302352
2011-10-13 06:01:21 +0330 +0330
NA

داستان خوبی بود
دستت درد نکنه
ولی با هدیه جان کاملا =D>

0 ❤️

302354
2011-10-13 08:13:04 +0330 +0330
NA

خوش به حال محمد

0 ❤️

302355
2011-10-13 08:23:29 +0330 +0330
NA

خوبه که با شوهرت این کارو به خوبی انجام میدی ولی به نظرت درسته که بیای اینجا اینارو بگی …

0 ❤️

302356
2011-10-13 11:13:00 +0330 +0330
NA

داستانت خیلی خوب بود
هم اندازه اش و هم نوع نوشتنت
اما چرا هیچ وقت ننوشتی که خودت کی ارضا شدی؟
شایدم همزمان با هم ارضا شدید اما اگه می نوشتی بهتر بود
به خاطر داستانت مرسی
این اولین باریه که من یک امتیاز محشر به داستان می دم

0 ❤️

302357
2011-10-13 11:25:20 +0330 +0330
NA

مباركت باشه و چقدر خوبه كه تو حداقل از شوهرت لذت بردي !
واين بهترين سكسه ! بدون تعارف بگم ! اميد وارم كه هميشه اينجوري باشه ! به نظرم كسي كه شوهر داره ويا زن داره عين ساديسمه كه با كس ديگه سكس كنه!!

1 ❤️

302358
2011-10-13 13:51:52 +0330 +0330
NA

با استفان و هدیه کاملا موافقم. اصلا کسی که میخواد با کسای دیگه سکس کنه اصلا چرا ازدواج میکنه؟!
داستانتم خوب بود. به خودت و شوهرت تبریک میگم. اما به نظر منم خیلی خوب نیست که میای این چیزای خصوصیتو با شوهرت اینجا مینویسی. بذار فقط مال خودتون 2تا باشه.
موفق باشی!

0 ❤️

302359
2011-10-13 15:00:23 +0330 +0330
NA

elahiiiiiiiiiiiiiiiii azizam che romanticcccccc/ mahsharrrrrr bod .
asheqetonaaaaaaaaaaaaaaaaaaam

0 ❤️

302360
2011-10-13 16:00:49 +0330 +0330
NA

ای ول خدایییش منم حوشم اومد
مخصوصا با : شوهرم با زن دیگه ای سکس کرده و… آقا نوش جونش
خیلی حال کردم
اما دیکه در مورد روابطط جایی ننویس بذار خصوصی بمونه

1 ❤️

302361
2011-10-13 17:16:44 +0330 +0330

کاسه داغتر از آش که میگن همینه!
نویسنده حال میکنه روابط خصوصیش رو توی داستان منعکس کنه،
بعضیا میان گیر میدن که چرا اینکار رو میکنی؟
یکی (مثل من)برا کسب معلومات میاد این داستانا رو میخونه.

0 ❤️

302362
2011-10-13 17:40:36 +0330 +0330
NA

afarin khoda ro shokr ke inja 1 nafaro didim ke zano shohar vaghan ba hamdige hal ikonan ham to zendegi ham to sex in rabetaro azizam hamishe hefz kon ke khili ba arzeshe

0 ❤️

302363
2011-10-13 17:51:01 +0330 +0330
NA

راستشو بخوای داستانت اونقدرا که دوستان گفتن هم خوب نبود به نظر من نگارشت خیلی ساده بو و موضوع جدید و جالبی هم نداشت …اما خوب ممنون از داستانت . ولی من علت این همه تاکید رو نفهمیدم چی بود؟؟؟ سکس من با ((((شوهر خودم)))) یه چیز دیگه هم که توی داستانای سایت خیلی کلیشه شده ماجرای ماموریت خارج از کشور شوهران است… ببخشید شوهررر خودشششش…

0 ❤️

302364
2011-10-13 17:52:22 +0330 +0330
NA

خوووووووووب بوووووود

0 ❤️

302365
2011-10-13 18:31:57 +0330 +0330
NA

اگه سکس با محارم نسبی بنویسن دهنشون رو سرویس میکنند، سکس با محارم سببی رو بنویسن اعتراض میکنند! پس لطفا بیاین سکس با نامحرم بنویسین بلکه کسی گیر نده!

1 ❤️

302366
2011-10-13 18:48:49 +0330 +0330

جالب بود، خوشمان آمد!

0 ❤️

302367
2011-10-13 18:55:40 +0330 +0330
NA

خوب بود،مرسی،میزان دلتنگیت بعد3 ماه خیلی کم بود،انتظار داشتم تو داستانی ک نویسندش زنه،عاشق شوهرشم هست و بعد3 ماه دوری از زوجش تو آغوشش میره ،احساسات بیشتری ب کار میرفت.

0 ❤️

302368
2011-10-13 20:23:36 +0330 +0330
NA

حال حال حال.

0 ❤️

302369
2011-10-13 20:39:41 +0330 +0330
NA

اره منم موافقم

0 ❤️

302370
2011-10-13 20:41:44 +0330 +0330
NA

movafgh bashid jaleb boud ama hamishe az dastaneye sexyt ba shoharet bezar bekhonim

0 ❤️

302371
2011-10-14 14:40:34 +0330 +0330
NA

نیلوفرجان داستانت قشنگ بود من باخئندنش یه دست جق زدم
خدا قسمت کنه منم یه بار بتونم یه کس بکنم

0 ❤️

302372
2011-10-14 15:16:48 +0330 +0330
NA

سلام بچه ها خداوند كساني چه زن يا مرد كه به روابط خلاف رو مي آورند از همسر خود دلزده ميكند چه زن چه مرد توبه كنيد ودر قيد روابط سالم خانوادگي باشيد ببينيد همسر ميچسبد يانه خوشگلكم از اينكه خيانت نكردي خدا با توست دوستت داره البته من از اين عياش آخوندا بدم ميا اما مسيحي يهودي و حتي اين چينيهاي كه دين ندارند بعد ازدواج پايبندند اما دين ما گفته مرد 4 زن دايم و …زن صيغه كه همه اين مجتهدان قم چند زن دارند و زنان نيز قيد شوهر را زده و اين ميشود كه در مملكت آخوند زده ما هر زني دوست پسر ندارد امل است اي آخوندا شرم كنيد از اين مملكتداري و اسلامتان …

1 ❤️

302373
2011-10-15 00:15:21 +0330 +0330
NA

;) داستانت باحال بود من چند دقیقه پیش با یه داستانه دیگه ارضا شده بودم .ولی تا این داستانو خوندم بازم دست به دودول شدم.یا داستان واقعی بود یا تو انشات خوبه .خسته نباشی اگه تونستی ممنون میشم داستانه بعدیتو برام ارسال کنی.

1 ❤️

302376
2011-10-15 12:29:49 +0330 +0330
NA

از بعضی نظرات که گفته بودند چرا سکس با شوهرتو اینجا نوشتی واقعا تعجب می کنم !!! آخه اولا اینجا که هیچ کس کسی را نمی شناسه چه اشکالی داره داستان سکسی که خلاف اخلاق و شرع نیس را بنویسیم ؟
حالا یک زن شوهر دار بیاد از سکس با همسایه اش بگه خوبه ؟ ( مثل فرنگیس خانوم در داستان بازگشت به ایران 1 و 2 و 3 ؟)
دوما اتفاقا نوشتن داستان سکسی سالم مثل این داستان خیلی هم آموزنده و پر فایده است .

1 ❤️

302377
2011-10-15 18:47:34 +0330 +0330
NA

:X ;)

0 ❤️

302378
2011-10-17 15:05:15 +0330 +0330
NA

حالم یه جوری شد.خمون داستان تخمی تخیلی ها بهتره.اه اه اه
نمیدونم چرا این حس و پیدا کردم

0 ❤️

302379
2011-10-17 16:36:22 +0330 +0330
NA

خیلی زیبا بود مرسی

0 ❤️

302380
2011-10-20 18:31:05 +0330 +0330
NA

سلام نیلوفر خانوم.داستانت رو بهتر بود پیش خودت حفظ میکردی و بیان نمیکردی.داستانت خیلی خیلی طبیعی هست و شاید برای خیلی زوجها عادی باشه.اگر اغراغهایی که کردی رو حذف کنیم،داستان بی مزه ای هست.

0 ❤️

302381
2011-10-23 14:49:02 +0330 +0330
NA

manam ba Mahsa koochooloo Movafegham :D

0 ❤️

302382
2011-10-28 01:25:26 +0330 +0330
NA

خوب بود نیلوفر
نیلوفر خانم هروقت یک بار کس دادی یک بار هم کون بده در یک نوبت سکس ما مردا اینجوری خیلی دوست داریم داستان خوب بود طبیعی بود

0 ❤️

302383
2011-10-28 21:15:51 +0330 +0330
NA

خیلی کیییییییییییییییری بود :"> :P

0 ❤️

302384
2011-10-29 11:20:39 +0330 +0330
NA

عالي بود.
اگه همه زنا اينقد هوا شوهراشونو داشته باشن ديگه مردا دنبال ناموس مردم نميرن.مگه اينكه مريض باشن. >:D< >:D< x-( :D

0 ❤️

302386
2011-10-29 20:21:03 +0330 +0330
NA

alyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyy bo0o0o0o0o0o0o0o0o0od vaghean

0 ❤️

302387
2011-11-09 15:23:02 +0330 +0330
NA

بهترین داستانی که از شهوانی خوندم همین هست …
فوق العاده بود

0 ❤️

302388
2011-12-15 14:32:52 +0330 +0330
NA

baz ye dokhtar dastan gofta!aaaa
khanoom b khodet nagir ina kos lisan vagarna dastaneto maloom bood az yeki shenidio khodet tajrobe nakardi, mardi k az mosaferato safare toolani miyad az in goha nemikhore, faqat khodesho erza mikoneo lala…
ounam chi… zani k 2 sal kardatesh, heh, osgol

0 ❤️

302389
2011-12-15 16:11:41 +0330 +0330
NA

ای ول آخرش ما یه داستان واقعی تو این سایت دیدیم.قشنگ بود کارتم درسته

0 ❤️

302390
2012-01-09 07:34:51 +0330 +0330
NA

مرسی خیلی خوشم اومد.
مخصوصا که با همسرتون بودید…

0 ❤️

302391
2012-02-05 07:32:29 +0330 +0330
NA

بعضیا که که خوری میکنن و میگن داستان خوب نبود
داستانت عالی بود

0 ❤️

302392
2012-02-10 08:54:52 +0330 +0330
NA

سلام.تبریک می گم نیلی جان.خاطره واقعی یعنی این.بازم از این کارا بکنین.منتظر خاطرات واقعی شما هستم.بازم بنویس.امیدوارم همیشه شاد ومسرور توام با زندگی بهتر روزاتون سپری بشه. پیر نشی دختر .اگه هم خواستی پیر بشی!به پای هم پیر بشی.

0 ❤️

302393
2014-01-25 12:48:35 +0330 +0330

عالی عزیزم… همیشه اینطوری داغ باشین واسه همدیگه…

0 ❤️

302395
2014-06-24 23:14:42 +0430 +0430
NA

کییییییییییییییییر کلفتم با خایههای درشتم بیخ کووووووس خیسو حشریت آخ جییییییییییگر

0 ❤️

302396
2014-11-03 10:35:03 +0330 +0330

عالی بود منم اگر زنم بهم اینطوری حال میداد هیچوقت دنبال کس دیگه ای نمیرفتم

0 ❤️

302397
2015-04-26 11:53:17 +0430 +0430
NA

چه عجب… یه اثری از عشق تو این سایت دیدیم!!!
اکثر داستانا مزخرف و چرند بودن…
ولی این عالی بود
ایشالا100 سال با هم باشین…
عشقتون هم هر روز بیشتر و بیشتر شه…

0 ❤️

302398
2015-05-16 16:50:59 +0430 +0430
NA

عالی بود داستان باید زن و شوهری باشه نه یه مشت داستان گی و خیانتو اینا واقعا کیف کردم اسم عشق منم نیلوفره قربونش بشم

0 ❤️