من ملیکا هستم 23 سالمه دختر هاتی هستم میخوام یکی از بهترین خاطره های سکسی مو براتون بگم روز 18 فروردین سال 91 بود بارون میومد تازه هم دانشگاه شروع شده بود .من و دوستم باهم رفتیم یکم بگردیم که توی خیابون یه مزدا 3 واسمون نگه داشت.دو دل بودیم سوار شیم نشیم دیدیم یارو ول کن نیست.خلاصه سوار شدیم و همین صحبت های آشناییو اینها .پسره بهمون گفت بیاین بریم قلیون بکشیم.دوستم پیاده شد گفت من نمیام و کار دارم . فکر کنم ترسیده بود. من موندم و این آقا پسر .قیافش بد نبود چهارشونه و خوش استایل بود بارون به قدری شدید بود که بیرون دیده نمیشد.خلاصه قرار شد ما بریم سفره خونه که تو همین کوچه پس کوچه ها یهو یجا نگه داشت.بهش گفتم چرا وایسادی گفت خیلی دلم میخواد ببوسمت.معلوم بود بد حشرش زده بالا. منم که خیلی وقت بود سکس نداشتم اون روزم تازه رفته بودم اپیلاسیون و حمام بد جوری دلم کیر میخواست .خلاصه اومد جولو منو بغل کرد و یه لب حسابی ازم گرفت که بعد دو دقیه خیس کردم.اونم فهمید حال من خرابه سریع اومد رومو اهرم بغل صندلیو کشید صندلی خوابید و اومد روم. باز ازم لب میگرفت دستشو گذاشت رو سینه هام آروم مالید سفتی کیرشم رو پاهام حس میکردم.داشتم دیوونه میشدم.بش گفتم نکن داری حالمو بد میکنی . یه جووون در گوشم گفت که از حال رفتم .بش گفتم میخوای چیکار کنی ؟ گفت هرکار تو بخوای منم از خدا خواسته گفتم منو بکن.همونجا رو صندلی شلوارمو کشید پایینو کیرشو دراورد.کیرش خیلییی کلفت و خووب بووود هر دفه یادش میوفتم به حد مرگ حشری میشم.پا های منو باز کرد و یهو تا ته کرد تو کسم. دلم میخاست جیغ بزنم که یهو ازم لب گرفت و بعدش انگشتشو کرد تو دهنم منم انگشتشو گاز گرفتم که صدام در نیاد.یه چنت تلتبه زد و کیرشو دراورد پاهامو بهم چسبوند و از بغل گزاشت تو کسمو تلنبه میزد. دیگه داشتم از لذت میمردم ولی هنوز ارضا نشده بودم که کیرشو کشید بیرون و آبشو ریخت روی رون پام .صحنه کیرشو لحضه ارضا شدنش همیشه حشریم میکنه.
نوشته: ملیکا
سلام عزیزم .اگر اشتباه نکنم .من بودم .ماشین هم آوانته بود . حالا اگر هوس کردی در خدمتم .فقط این دفعه باید کون بدی
خوب بود کون هم توش بود اونم تا خایه رفتن کوسه شعر بود
ولی این سکس های یهویی مزه خیلی خوبی داره یکی میاد که قراره بره خب یه کم شیطنت هم چیز بدی نیس acute
خیلی باحال بود تو هوای بارونی فقط عشق بازی و سکس میچسبه مرسی