بهترین رویا

1393/07/13

زیاد میرفتم خونشون آخه محمود با داداشش تنها زندگی میکردن ، داداشش اصلا از من خوشش نمیومد به خاطر همین هروقت نبود میرفتم پیش عشقم واقعا عاشقشم میدونم اونم خیلی منو دوست داره ولی عشق من بیشتره اون روزم مثل روزای دیگه بهم گفت احمد شیفت و بیا خونمون منم حسابی تیپ زدم و به خودم رسیدم تا اومد دنبالم ، محمود آدم شوخیه ولی اون روز خیلی ساکت و آروم بود رسیدیم خونه و رفتم تو اتاق تا لباسام رو عوض کنم اونم رفت تو آشپزخونه تا شربت بیاره ،وقتی از اتاق اومدم بیرون یه جوره خاصی به هیکلم نگاه کرد ، چیزی نگفتم و نشستیم رو مبل ، از محمود بگم که قیافش زیاد خوب نیست ولی هیکلش خیلی توپه درست برعکس من که همه میگن قیافه خوبی دارم ولی هیکلم معمولیه ما قبلا باهم لبا بازی کرده بودیم ولی سکس نه ، اون روزم محمود حالش زیاد خوب نبود ولی نمیدونستم چشه یه ذره که گذشت همینطور که تو بغلش لم داده بودم سرم رو چرخوند و شروع کرد ازم لب گرفتن چشماش خمار خمار بود ، بغلم کرد و منو نشوند رو پاهاش ، دیدم سیخ کرده ، همینجور که ازم لب میگرفت دستشو کرد زیر بلیزمو بدنم رو ماساژ میداد رفت سراغ گردنم و شروع کرد به خوردن ، بعدم من گردن و گوشاش و واسش خوردم که صدای نفساش بلند شد بعد کم کم شروع کرد سینه هامو از روی لباس مالوندن ، خودمو عقب کشیدم و گفتم چیکار میکنی؟ با مظلومیت تو چشمام نگاه کرد و گفت خواهش میکنم ، من همیشه آرزوی داشتن سکس با عشقم و داشتم و تو رویاهام بهش فکر میکردم ولی خیلی میترسیدم ،وقتی تو چشام نگاه کرد بی اختیار شدم اونم سریع بلیز و سوتینم رو درآورد و شروع کرد به خوردن سینه هام ، دیگه حالم دست خودم نبود ، فقط تند تند نفس میکشیدم که یهو بغلم کرد و بردتم تو اتاق و گذاشتم رو تخت تی شرتش رو در آورد و اومد روم خوابید ، عاشق هیکلش بودم ، دوباره شروع کرد به خوردن لب و سینه هام و دستش رو از روی شلوار میکشید رو کسم ، کسم خیس خیس شده بود ،بلند شد و شلوارم رو درآورد نتونستم هیچ عکس العملی نشون بدم ، خودشم زیاد روش نمیشد واسه همین شرتم رو درنیاورد خوابید کنارم و دستش رو کرد تو شرتم و دوباره شروع کرد لب گرفتن وقتی کسم رو میمالید دوست داشتم جیغ بزم ، وحشیانه دستن رو از روی سوراخ کونم تا روی چوچولم میکشید ، یهو تو چشمام نگاه کرد و گفت دوست داری بخورمش؟ گفتم آخه محمود… حرفم و قطع کرد و داد زد دوست داری یا نه ،فقط نگاش کردم ، پاشد شرتم و درآورد و شروع کرد به خوردن ، کارش عالی بود داشت دیونم میکرد ، فقط جیغ میزدم اونم قربون صدقم میرفت ، ده دقیقه ای خورد که دیدم یهو بلند شد و زیپ شلوارشو باز کرد و کیرشو آورد بیرون ،چشمام گرد شده بود وقتی قیافمو دید خندید و گفت دیگه طاقت نداشتم ، شروع کرد به مالوندن کیرشو گفت ایستاده میخوری یا نشسته ، چشمام دیگه داشت از کاسه درمیومد فقط بهت زده نگاش میکردم که دوباره خودشو مظلوم کرد و گفت یعنی نمیخوای 1حالی بهم بدی؟ بازم بی اختیار شدم بلند شدم و اون خوابید رو تخت ، خیلی از ساک زدن بدم میومد و بلدم نبودم ولی به خاطر عشقم شروع کردم به خوردن یکم که خوردم دیدم زیادم بد نیست محمودم حسابی داشت حال میکرد یکمی که گذشت بلند شد بغلم کرد و خوابوندم رو تخت و خوابید روم و کیرش رو میمالوند به کسم ، گفتم عشقم حواست باشه گفت چشم فداتشم فقط حالشو ببر ،از تماس کیرش با کسم حالم بدتر میشد ، شروع کرد به خوردن لب و سینه هام دیگه جونی واسم نمونده بود ، دوباره برعکس شدیم و واسش خوردم ولی آبش نمیومد ، شروع کرد به لاپایی رفتن ، گفت آبم رو بریزم رو سینه هات گفتم بریز ، بعداز حدود 1ربع آبش اومد و همش رو ریخت رو سینه هام ، ولی من هنوز ارضا نشده بودم ، شروع کرد به خوردن کسم ،اینقدر کسم و خورد و مالوند که ارضا شدم ، بعد اومد بغلم خوابید و تا موقع رفتن کلی عشق بازی کردیم

نوشته: ؟


👍 0
👎 0
15626 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

439288
2014-10-05 15:12:47 +0330 +0330
NA

جقی دختر نما

0 ❤️

439289
2014-10-05 17:09:00 +0330 +0330
NA

گاهی ادم دلش میخواهد

کفشهایش را در بیاورد…

یواشکی نوک پا نوک پا از خودش دور شود…

بعد بزند به چاک…فرار کند از خودش…
گاهی عمر تلف میشود ؛
به پای یک احساس …
گاهی احساس تلف میشود ؛
به پای عمر !
و چه عذابی میکشد ،
کسی که هم عمرش تلف میشود ؛
هم احساسش…

0 ❤️

439290
2014-10-05 18:11:55 +0330 +0330
NA

پسری عقده ای نفهم! مجبورت نکردن از زبون یه دختر داستان بنویسی!
نوع نگارش و کلماتت داد میزنه یه جقی بی ارزش بیشتر نیستی!
ننویس

0 ❤️

439291
2014-10-05 18:31:24 +0330 +0330

منم خیلی مظلومم ، اصلا تو محل بهم میگن آموزگار مظلوم، یه حالی بده دعاتم میکنم ، کون گلابی تمیز و لذیذ عزیززم

0 ❤️

439292
2014-10-06 07:45:52 +0330 +0330

بابا مایه دار

0 ❤️