داستانی که ميخوام براتون بنويسم مربوط ميشه به يک سال پيش
يه شب حوصلم سر رفته بود رفتم تو چت يه کم مسخره بازی درآرم شايد حالم بر گرده سر جاش
خلاصه رفتم تو چت يه آيدی انتخاب کردم و بهش پی ام دادم و چت کرديم باهم اسمش نازنین بودبچه پاسدارن بود عکسمو بهش نشون دادمو اونم عکسشو داد بد نبود قیافش خلاصه اينکه ادش کردم
با اينکه زياد اهل چت نبودم يه مدتی باهاش چت کردم تا اينکه يه روز بهش گفتم که ميخوام ببينمت
یه روز قرار گذاشتيم و رفتم سر قرار و خلاصه يه کم چرتو پرت گفتيم کم کم داشت ازش خوشم مييومد دختره مهربونی بود البته شيطون گاهی وسط حرف زدن ميديدم که داره به کيرم نگا ميکنه البته از دفعات دوم سوم اين بيشتر شدبعد اون دفعه چند بار ديگه ديدمش …
اما چون من کارم تو شرکت زياد بود و اکثر وقت آزادمم با دوست فابم بودم بعضی وقتا يه ماهم مي شد که نمیدیدمش آخه من هميشه با دوسه نفر دوست ميشدم با يکيشون فاب بودم
اون موقغ هم دوس دختر فابم همه جور حالی بهم ميداد خلاصه … چون کم می دبدمش يکی دوبارم قهر کرد باهام تا اينکه يه روز سمس دادم معذرت خواهی کنم و تموم کنم باهاش چون نمی خواستم اذیت بشه که ديدم سمس داد: بيمعرفت خونتون دعوتم نميکنی؟؟؟
مات و مبهوت مونده بودم از سمسش آخه من دوسه بارم بیرون
نديده بودمش اما گفتم شايد مي خواد بياد خونه يه کم بحرفيم (من آدم راحتيم
اينجوری نيستم که دختر اگه اومد خونمون حتماً ترتيبشو بدم)خلاصه بهش گفتم فردا طرف ظهر بيا
اونم گفت باشه ….فردا شد…طرفاي ظهر ديدم زنگ زد گفت من نزديک خونتونم بيا دنبالم
رفتم دنبالش و اومديم تو خونه تا رسيديم تو خونه مانتشو درآوورد زيرش يه تاپ نازک صورتی پوشيده بود
که سينه هاشو ميشد براحتی از زيرش ديد
من که ميخش شده بودم …يه باره بهم گفت: هوووو به چی زل زديی؟…منم خودم زدم به اون راه که هيچی تاپت چه خوشگله…
گفت آره تازه خريدم …و یه خنده معنی دار تحویلم داد
رفت رو مبل نشست منم رفتم يه کم خوردنی اوردمو نشستم کنارش
تو چشاش يه برقی بود معلوم بود که حسابی حشرش زده بالا اما من بروی خودم نياوردم
يه ساعتی گذشت کلی لاس زدم باهاش و…. يه بار گفت رضا دوس داری ……….بقيشو نگفت گفتم چی ؟گفت يعنی نميدونی؟منم که منتظر فرصت بودم گفتم چرا عزيزم ميدونم
دستامو که دور کمرش بودو رسوندم به سينه هاشو چرخوندمش طرف خودم
اروم لباشو بوسيدم و يه لب حسابی گرفتم ازش … کيرم داشت شلوارمو جر ميداد
نازنين خيلی بغلی بود اگه يه کم قدش بلندتر بود تيکه رديفی ميشد
بغلش کردم اونم پاهاشو دور کمرم حلقه کرد بردمش تو اطاق خودم
خوابوندمش رو تخت يه پامو گذاشتم لاي پاهاشو يه دستمم روي کونش و شروع کردم از بدنش تعريف کردن در همين حین دستمو يواش يواش بردم طرف کسش از رو شلوار يواش يواش می ماليدم کسشو اولش مقاومت کرداما وقتی ادامه دادم هچيی نگفت چند دفيقه که گذشت يه باره پريد تو بعلم گفت بکن منو منتظره چی هستی؟ منم يه لب جانانه ازش گرفتمو گفتم باشه عزيزم الان می کنمت سفید برفی تاپشو درآوردمو…. واااااااااای که چه سينه هايی داشت باورم نميشد بدنش اينقدر سفيد باشه بدن دوس دختر فابمم اينقد سفيد نبود شروع کردم سينه هاشو خوردن اونم کم کم آهو اوهش شروع شدد يواش زيپ شلوارشو باز کردم آروم شلوارشو کشیدم پايين يه بار دستشو گذشت رو کسش گفت نه رضا ازعقب حالم گرفته شد يه کم…
گفتم باشه شرت سفيدشو در آوردم واااای چه کوسی داشت گوشت خالی……. حيف که نميذاشت….
از کونشم که ديگه هر چی بگم کم گفتم يه کون بي مو سفيد من که ديگه رگای کيرم داشتن خودشونو
جر ميدادن يه کم لوسيون ماليدم به کونشو اروم کيرمو گذشتم دم سوراخ کونش آروم آروم کردم تو يه جيغ بلند زد بهش گفتم ساکت آبرومو بردی که الان همسايه ها ميگن چی شده
يواش يواش همه کيرمو کردم تو کونش تا آخر کيرم رفت تو…
دوباره تانصفه درآوردم دوباره کردم توو… اينقدر اينجوری کردم تا سوراخ کونش شل بشه
کم کم سرعتم رو بيشتر کردم اون فقط ناله ميزد اهو اوه ميکرد اصلاً تو اين دنیانبود کم کم داشت آبم ميومد ا
اصلاً دوست نداشتم آبمو بريزم بيرون حيف اين کون به اين سفيدی بود آبم اومد همشو ريختم تو کونش
داد زد گفت سوختم منم آروم بوسش کردامو ديگه هيچی نگفت کيرمو درآوردمو يه بوسش کردم
رفتم wc و اومدم ديدم هنوز رو تخت افتاده يادم اومدکه اون هنوز ارضا نشده رفتم بغلش نشستم و کامل چسبوندمش به خودم هنوز داغ داغ بود سرشو آورد بالا گفت رضا ميخواام هنوز… منم که ماشالا هميشه تو سکسام 5-6 سری جواب ميدادم
قبول کردم يه بار برگشت گفت رضا من openام بهش گفتم پس چرا نذاشتی ازجلو بکنمت
خنديدو هيچی نگفت گفت هنوزم که پيشتم که حالا از جلو بکن وای منو مي گيی کير بيشرفم که تا دودقيقه پيش خواب خواب بود يه بار تا اسم کس شنيد مثله برج ميلاد زد بالا بدون مقدمه
خوابوندمش رو تخت آروم خوابیدم روش يه لب ازش گرفتم سينه هاشو با دستم ميماليدم تا قشنگ دیوونش کنم بعد با دستش کيرمو دم کسش تنظيم کرد و آروم کردم توو وااااااااااااای چه نرم و گرم بود
يه کم بال پايين شدم تا قشنگ کسش خيسه خيس بشه بعدش سريعتر کردم بعد چند دقيقه يه باره
ديدم يه جيغ اروم زدو بيحال شد فهميدم ارضا شده اما من که هنوز ارضا نشده بودم
نميخواستم اذيتش کنم کشيدم بيرون کيرمو اما خودش دوباره کردش تو گفت ميخوام
کير ميخواااااام… منم فهمديم که تو حال خودش نيست ادامه دادم چند دفيقه بعد ديدم آبم داره مياد ايندفه سریع کشيدم بيرونو ريختم رو سینه هاشّ اروم خوابيدم کنارش خودشم باورش نميشد
يه کم چرت و پرت تحويل هم داديم بعدش رفت حموم
زنگ زدم دوپرس برگ اوردن که بچم تقويت شه ناهارو زديمو بردمش تا خونشون
بعد اون چند سري زنگ زد که برم خونشون اما متاسفانه چون کار شرکتم سنگين بود
نتونستم برم بعد يه مدتم گير داد که من عاشقتمو از اين چيزا منم که ميدونستم اين دختر
حالش دست خودش نیست يه روز رک باهاش حرف زدم و ديگه ارتباطمو باهاش قطع کردم البته
الان که فکرمی کنم می بینم حیف شد …
دفعه دیگه براتون از سکس یا دوست فابم می گم…
نوشته: سوارس
خلاصه بعد از چت روم و مخ زدن و خیلی کارای دیگه …
من که خودم رفیق فاب داشتم با اینکه از نازنین خوشم اومده بود اما خواستم ردش کنم
اونم واسه اینکه منو که در همه چی بی همتا هستم از دست نده گفت بیا منو بکن
بعله
اومد خونه من بردمش رو تخت و شرو ع کردم که دیدم میگه:
نبینم که باز نشستی
منتظر چی هستی؟
حالا که من لخت شدم
باید به من بچسپی
کردیمو ریختیمو بعله…
از اونجائی که نطفه من به سرعت برق تبدیل به بچه میشه آخه من سوپر منم و من دوس دارم بچم تقویت بشه کباب برگ با دو تا گوجه سفارش دادم تا بچم جون بگیره…
نامرد کبابیه یه جور ابن کبابو با دو تا گوجه هاش چیده بود که شبیه آلت خودم با تخمام شده بود
بعله…
بیخود ! تو که دوست دختر فاب داشتی واسه چی با نازنین دوست شدی ؟
سمس؟ منظورت اس ام اس ؟ میمردی درست می نوشتی میمون خائن ؟
آه باز تاپ صورتی نازک ، کجایی ساینا جونم حال اینو بگیری :d
من کلا نظرم نسبت به برج میلاد عوض شد =))
نه لطفا به کار سنگین شرکتت برس دیگه داستان ننویس
جدیدا تمام دخترها اوپن شدن و آقاپسرهای شیردل هم بدون ترس از اینکه دختره بیفته گردنش تا دسته براش جامیکنه
وقتی راوی گفته دوست دخترم پس یعنی هیچ تعهدی باهم ندارن و ممکنه هرلحظه جدابشن پس خیانتی در کار نیست
سارا سوویت گفته بود میمون خائن که واقعا موندم چه داستانی رو شما خیانت نمیدونید؟حالا اگر دختره داستان نوشته بود نظر میدادین خیلی قشنگ بود ادامه بده
ضمنا بهتره شما لطفا نظر خودت رو بده کاری به سایناجون جونیت نداشته باش(البته باعرض معذرت از ساینا خانوم چون نمیدونم چرا وقتی خودشون بلد نیستن1نظر درست بدن اینقدر اسم ایشون میارن)
مواظب الت باش عزيزم تو كار سنگين شركت يه وقت نيوفته!!!
بهت فحش نمیدم چون میدونم دلت فحش میخواد بسووووووز
این روزها هم تو شهوانی اول شدن سخته
گویا بعضی ها کلا اینجا میخوابن
رک و راست بگم که حالم از این کلمۀ کوچه و خیابونی «فاب» به هم میخوره. اگه اینجا بودی، بدون تعارف توی صورتت بالا میآوردم. آدم هر مزخرفی رو که توی خیابون میشنوه یا به کار میبره، نمینویسه!!
اولش توهم زدی که دختره رو از پشت کردی. بعدش دیدی نخیییییییییییییر؛ این توهم راضیات نمیکنه و هرچی مینویسی و استمنا میکنی، در دستیابی به انزال کامروا نمیشی. برای همین وسط داستان تصمیم گرفتی که دختره رو اُپن فرض کنی!
مثلاً اگه نمیگفتی دو پرس برگ آوردند و فقط مینوشتی که غذا سفارش دادی، ممکن بود شک کنیم که دروغ میگی و کل داستانت خیالبافیه؟!
میخواستم یه چیزی هم در مورد این تاپ صورتی بگم که دیدم با توجه به نظر دوستان، بخشهای مختلف نقد داستان به صورت تخصصی بین افراد مختلف تقسیم شده و در مورد رنگ تاپ باید صبر کنیم که خود ساینا جون بیاد تا نظرش رو بگه!!!
majboori dorogh begi?kar dashti touye sherkat ounvaght me3le bacheha rafti chat?baraye chat vaght dashti?dg nanevis plz
بابا كير تو مخت !!
جقي !! اينارو بايد بهت ميگفتم !!
اصلاحيه :من كه خيلي دوست دختر داشتم !!!( تقريبا 90 تا) خلاصه يكيشون فاب بود هميشه ميكردمش" يه روز از بي حوصلگي چت كردم يه دختره كه اسمش نازنين بود و بچه پاسداران بود" چت كردم!
يه دفعه دختره گفت ميخوام بهت كس بدم !!!منكه از اون پسرا نبودم كه كسي رو بكنم !!!(يعني عادت داشتم جق بزنم ) داشتم شيش و بش ميكردم كه گفتم بي خيال جق !!
از توابع ورامين يه تاكسي گرفتم و اومدم سمت تهران كه بابام زنگيد و گفت كسكش !!! گوسفندارو واسه چرا نبردي بيرون رفتي چه كوني بدي؟؟
خلاصه منكه رسيدم سر قرار ""واي ديدم دوباره تاپ صورتي كه نازنين گفت اونجوري نگاه نكن !! بيا بكن برو كه بايد نفر بعدي رو راه بندازم .
تا اومدم بكنم تو كسش گفت نه اول كون !! اي بابا مجبوري كردم كونش جيغ و فرياد كرد و منم كارموكردم تازه ابمم اومد !رفتم توالت ديدم كيرم گهي شده شستم و برگشتم .
گفت حالا بكن تو كسم منم كه به الاغ 7 تا سور زدم كردم تو كسشو حالا نكن و كي بكن!!
خلاصه من خياي كيرم كلفته جنبه دارم و يه روز چون وقت دادن خوب ميداد ولي من بايد از دهات ميومدم پاسداران " خيلي پول كرايه ماشينم ميشد . تازه بايد گوسفندارو چرا ميبردم و هفته اي يه بار هم نوبت اب باغمون بود و بابا ي كسكشم هم همش پي كار خودش بود !!! باهاش بهم زدم!!!
از اين به بعد ازسكس با خر ماده ي همسايمون مينويسم
خانوما ي محترم مخصوصا بچه هاي پاسداران بخونن!!!
اين داستان ريد به همه خانوما""" همه خانوما اينقدر زود ميدن .
به هركي هم ميدن بابا ديگه هيچ وقت شروع سكس با اقايون نيست !!
چقدر زود ميپرين تو بغل يه پسر !
امان از دست این مدیران شرکتی و کارمنداشون…ماشالا همه کس کن و خانوم باز و خوش تیپ و کمر توپ و وقتشونم که آزاد و چند تا خونه خالی همیشه فراهمو…کس خار زندگی.
من همیشه فکر میکردم کارمندا آدمهای ضعیف و نحیفی هستند، ولی اشتباه میکردم،همه آرنولدند !!
B) B) B) sara va sayna .
azizanam bayad be etelaetoon beresoooonam ke shadidan az joftetoon motenaferam.
hamchin kossher migid engar khodetoon kamelid .
motmaenam dar sathi nistid ke rajebe khaili az bacheha kos sher begid.
ehterame baghyero negah darid va be kasi tohin nakonid ta kasy kam be shoma tohin nakone.
rajebe adamhayy ke nemishnasid ghezavat nakonid.
nekbate meymooon harchi fosh bedy khodety.
[( B) :/ [( [( [(
بنازم به کیر آقایون که جدیداً با زور و التماس دخترا فقط راس میشه. بابا تو رو خدا این دکتر مهندسای بالقوتون رو خرج کنین یه بار هم شده ترتیب این دخترا رو بدین. علم و تجربه بشر ثابت کرده ظرف چند ساعت بازم دکتر مهندس تو تخمتون تشکیل می شه.
فقط یه جمله آشنا به گوشن خورد: کیررررررررر می خوام. تو یه کلیپ باحال اینو دیده بودم . فکر کنم جناب کارمند پرمشغله ما هم اون کلیپ رو زیاد دیده!
این تاپ صورتی بدجوری باب شده.
اگه یکی بیاد داستان گی با بابا بزرگشو بنویسه میگه بابا بزرگم تاپ صورتی تنش بود…
haji damet garm kheili toooop bood
bache bahali hasti
be kos sheraye ina tavajoh nakon
کیر تو کون خودت با رفیق های فابت
جلقی مردم ازار
مریضی با این داستان های تخمی تخیلی
وقت بچه های شهوانی رو میگیری؟
:? :? :? :? :?
:p
:p
:p
:p
1
:d