بهترین شب زندگی سارا

1393/07/23

سلام دوستان خاطره ای که میخوام براتون بگم مربوط میشه به پارسال اگه یکم طولانی هستش شما ببخشید اما عین حقیقته و واسم اتفاق افتاده خب من سارام 17 سالمه اصلا هم نمیخوام بگم که خوشگلم چون باید دیگران در موردم نظر بدن ولی خودم از چیزی هم که هستم راضیم اینم بگم که من یک دختری هستم که از هیچی نمیترسه بریم سر اصل داستان… پارسال ماه رمضان بود و من به خاطر نذری که کرده بودم باید روضه میگرفتم اما چون تو خونمون کسی روضه نمیگرفت من مجبور بودم برم پیشه مادر بزرگم.

مادربزرگم تنها زندگی میکنه تو یه ساختمان دو طبقه که از شانس ما مستاجر پایینی خونرو خالی کرده بود منم از اونجایی که خیلی شر هستم به عشقم زنگیدم و گفتم که شب که مادربزرگم خوابید بیا باهم بریم طبقه یا پایین اولش میترسید اما اینقدر گفتم تا راضی شد ولی من به سرم زد که اونجا حال نمیده و باید تو اتاق کناره هم باشیم و اتاقی که من بودم هم تختش دو نفره بود با هزار بدبختی مسعود رو راضی کردم بالاخره شب شد و مادربزرگم خوابید در ها رو هم قفل کرد اما کلید هارو کنار خودش گذاشت مسعود هم خبر داد که تو کوچه است ساعت نزدیکای یک بود اروم اروم رفتم تو اتاق مادربزرگم حتی نفس هم نمیکشیدم کلید هارو برداشتم و جیم زدم اومدم در و باز کردم در حیاط رو هم از قبل باز کرده بودم که مسعود اومد تو خونه خونه دوبلکس بود بهش گفتم من اروم اروم میرم توهم پشت سرم بیا واسه رفتن به اتاق من هم باید از جلوی اتاق مادربزرگم رد میشدم به اونجا که رسیدیم من وایسادم بهش گفتم زود برو تو اون اتاق تا بیدار. نشده رفت و من هم پشت سرش رفتم تو اتاق و در قفل کردم که از پشت بغلم کرد منم همینطور رفتم عقب که خورد به تخت و هلش دادم و افتادم روش لباشو ول نمیکردم اونم ول کن نبود همینجور که لبامو میخورد دسشو آورد رو سینه هام که من شل شدم منو برگردوند و خودش اومد روم زود بلوزش رو درآورد و افتاد به جونم اول لبام بعد گردنمو خورد بعدش گفت خانومی اجازه هست بلوزتو در بیارم که من با تکون دادن سر بهش اجازه دادم تا بلوزمو در آورد گفت جون چی میبینم مال خودمه خوردن داره اول یکم از رو سوتین مالیدشون بعد سوتینم رو هم در آورد و یکی رو میخورد و با دستش اون یکی رو میمالید منم دیگه فقط نفس نفس میزدم و آه و ناله میکردم بعد از چند دقیقه دیگه اون کیره خوشگلشو میخواستم دستمو از رو شلوار گذاشتم روش که یه بوس از لبام کرد و گفت کیر میخوای عشقم منم گفتم اره و اون شلوارشو کند و دراز کشید گفت بخورش عشقم ماله خودته منم شورتشو با دندون کشیدم پایین اول اون کیره خوشگلشو بوس کردم بعد کردمش تو دهنم و واسش ساک زدم اونم هی قربون صدقم میرفت و منو دیوونه تر میکرد که یهو گفت بسه دراز بکش دراز کشیدم رو تخت و شلوار و شورتمو در آورد و شروع کرد به خوردن کسم منم موهاشو گرفته بودم و سرشو فشار میدادم به کسم دیگه طاقتم تموم شده بود میخواستم منو بکنه گفتم مسعود منو بکن جرم بده گفت میخوام از کس بکنمت گفتم من دخترم پرده دارم گفت هیس امشب زنم میشی تو ماله منی نترس میام خواستگاریت منم راضی شدم پاهامو گذاشت رو شونش و کیرشو میمالید به کسم دیگه داشتم میمردم گفتم مسعود بکن توش سره کیرشو گذاشت لب کسم و فشار داد که نرفت تو منم تا اومدم داد بزنم دسشو گذاشت رو دهنم گفت اروم مادربزرگت بیدار میشه بعد همونطوری که دستش رو دهنم بود یهو کیرشو تا ته کرد تو کسم درد تو بدنم پیچید و اشک تو چشام جمع شد دستم و انداخته بودم دوره کمرشو با ناخونام بدنشو چنگ میزدم اونم شروع کرد تند تند تلمبه زدن که یهو کیرشو کشید بیرون و ابشو ریخت روم با دستمال کیرشو پاک کرد و کنارم دراز کشید نازم کرد و گفت ببخشید که درد کشیدی گفتم عیبی نداره عشقم. و پا شدم لباسمو پوشیدم نشستم تو بغلش اونم لباس پوشیده بود و داشتیم باهم شوخی میکردیم که دستشو گذاشت رو سینم و گفت سوتین نپوشیدی گفتم نه گفت سارا بازم میخوام اما از کون گفتم وای نه من دیگه نميتونم گفت مگه دسته خودته باید بهم بدی برم گردوند شلوارمو کشید پایین یکم کونمو لیس زد بعد کیرشو تا دسته کرد توش و تلمبه زد 15 دقیقه ای تلمبه زد که آبش اومد و منو محکم گرفت و همشو خالی کرد تو کونم بعدش هم یکم کناره هم دراز کشیدیم و ساعت 3صبح بود که گفت من دیگه میرم رسیدم خونه بهت پی ام میدم منم اول رفتم واسش در هارو باز کردم بعد که اون رفت قفل کردم و کلید رو اروم گذاشتم سره جاشو رفتم تو اتاق افتادم رو تخت امیدوارم خوشتون اومده باشه دوستان واسه خوشبختیمون دعا کنید چند روز دیگه قراره بیان خواستگاری دعا کنید بهم برسیم دوستون دارم.

نوشته: سارا


👍 0
👎 0
29364 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

440655
2014-10-15 15:38:56 +0330 +0330
NA

از پرده حرفی نزدی

0 ❤️

440656
2014-10-15 15:40:49 +0330 +0330
NA

روزت قبوله درگاه حق :))))

3 ❤️

440657
2014-10-15 16:01:52 +0330 +0330
NA

سه چراغ سبز پیش من داری

0 ❤️

440658
2014-10-15 17:59:24 +0330 +0330
NA

حتما میاد شک نکن

0 ❤️

440660
2014-10-15 20:39:43 +0330 +0330
NA

علنا جنده بودی!
روزه توسرت بخوره
پشت گوشتو با2تا آینه هم ببینی نمیاد خواستگاریت!!!
زکککککککککککیی

0 ❤️

440661
2014-10-16 00:31:24 +0330 +0330

عمرا بیاد خواستگاریت،،،دلتو خوش نکن الکی،،،

0 ❤️

440662
2014-10-16 02:50:26 +0330 +0330
NA

بدبخته جغی…هیچ دختری انقد زود راضی نمیشه که یه پسر انقد زود پردشو بزنه…تخیلاتت تو کونه خر

0 ❤️

440663
2014-10-16 03:05:10 +0330 +0330
NA

عمرا بیاد دلتو خوش نکن, خرش از پل گذشت!!

0 ❤️

440665
2014-10-16 06:31:04 +0330 +0330
NA

این ک نمیاد خواستگاریت شکی درش نیست عمرا بیاد…فضای سکسیش خیلی خلاصه بود…درکل ممنون ک وقت گذاشتیو نوشتی

0 ❤️

440666
2014-10-16 09:17:20 +0330 +0330

داستان پردازیت قشنگ بود !! اینم که گفتی نترسی !!! تقریبا دختر خانوما یواش یواش دارن از اقا پسرها نترس تر میشن و شکی درش نیست !! و اما در اخر کیر نقره ای ۲۵ سانتی منقوش به نقش رستم به عنوان جایزه به شما داده می‌شود تا از این پس با ان خودتانرا ارضا کنید چون در خواب شب هم نخواهی دید مسعود جون به خواستگاریت بیاد !

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها