بهترین عید سال

1393/02/28

سلام
من پیمانم اهل اصفهان داستانی که میخوام براتون بگم برمیگرده به سه سال پیش که با دختری تو چهارشنبه‌سوری اشنا شدم اسمش سپیده بود
یکم از خودم بگم من قدم 175 وزنم56 و الان 21 سالمه هیکل ندارم لاغرم اما از قیافه ندارم
سپیده دختری سفید ناز کون گنده وبه شدت ملوس
خب دیگه بریم سراغ خاطره من
چهارشنبه‌سوری باحالی بود من خودم ترقه درست میکنم اون شب چهارشنبه‌سوری باحالی بود داشتیم اذیت میکردیم من چشمم به دختر تقریبا 17 یا 18 ساله افتاد خیلی ناز بود با یه ساپورت مشکی و یه مانتو قرمز خیلی لباسش بهش میومد اومد جلو من وایساد سلام کرد گفت
-پیمان شمایید
-بله بفرمایید
-ترقه دارید
-بله
-میشه به منم بدین
دست کردم تو جیبم چندتا بهش دادم
-بفرمایید
-ممنون مرسی
-خواهش میکنم اختیار دارید
-خدافظ
-خدافظ
تا ساعت 11:30 کنار اتیش بودیم تازه یه سری قلیون بار گذاشته بودیم و داشتیم با الکل و سوسیس حال میکردیم که گوشیم زنگ خورد
-بله بفرمایید
-سلام
-سلام شما
-کاری داشتی
-خانوم شما زنگ زدی
-اخه نه شمارتو دادی گفتم حتما کاری داشتی باشه پس هیچی خدافظ
من که کف کرده بودم نمیدونستم چه خبر شده دست کردم تو جیبم دیدم بله شمارمو با ترقه ها بهش دادم ولی خوشحال بودم چون خودم تخم یه همچین کاری رو نداشتم (یه ذره خجالتی بودم) خلاصه گذشتو من فردا صبح بهش زنگ زدم باهم کلی حرف زدیم بیشتر راجب بهش فهمیدم تو این تعطیلات عید دیگه رومون تو رو هم باز شده بود سینزده بدر رفتیم باهم شهربازی خیلی از جاهای شلوغ خوشم میاد تو سالتو وکشتی همش خودمو بهش نزدیک میکردم اونم بدش نمیومد ناخواسته دستم رفت رو کسش خیلی داغ و خیس بود سرخ شدم اما اون به روم نیاورد تو قطار وحشت بودیم که یه لب داغ ازم گرفت وای چه حالی داد گرم و نرم خوب بلد بود لب بگیره واقعا خوشم میومد اروم اروم دستشو بدد تو تو موهام و چنگشون میزد تو اسمونا بودم که لبامون ازهم جدا شد و به هم خیره شدیم بخاطر دیروقت بودن وترس از باباش گفت امشب با دوستاش رفت یه جا با خانواده دوستش تو جنگل فردا میاد خونه ما هم خالی بود همه رفته بودن بیرون گردش شبم بیرون میموندن
تا رفتیم تو خونه ما دوباره لبامون به هم گره خورد داشتم لباساشو در میاوردم که دستشو گذاشت رو کیرم بدنش گرمایی خاصی داشت مانتوشو دراوردم که لباشو جدا کرد سرشو انداخت پایین زیر چونشو گرفتم گفتم چی شده اگه ناراحتی ادامه ندیم گفت نمیدونم کاری داریم میکنیم درسته یا نه دستاش تو دستام بهش دلداری میدادم که من دوسسش دارمو میخوام وقتی درسم تموم شد با هم ازدواج کنیم اونم تو چشاش خوشحالی موج میزد همینطور که باهاش میزدم دستاشو میبوسیدم اون که دیگه ناراحت نبود خودشو در اختیار من گذاشته بود منم از نوک انگشت پا تا لاله گوششو میلیسیدم اما کسو کونشو گذاشتم برا اخر(اون یه کسه تپل داشت و کون متوسط اما پستونای درشتو سفتی داشتکسش سفید ولی وقتی بازش میکردی خیلی سرخ بود کونشم که دیگه نگو) یه انگشتمو کردم تو کونش و با اون یکی پستوناشو میمالوندم و با زبون کسشو میخوردم واقعا که حسه باحالی بود یه دفعه رفت دو ویبره پاهاشو قفل کرد به کمرم بدنش گرم شد تمام ابش خالی شد رو تخت اومد رو من خوابید و5 دقیقه گذاشتم استراحت کنه بعد که حالش جا اومد کیرمو گرفت دستشو گذاشت تو دهنش کارش بد نبود ولی حال میداد بهش گفتم بسه گفت میخوای توش کنی یا لاپایی گفتم هر جور تو راحت تری گفت بکن توش منم اروم یه انگشت کردم تو بعد دو انگشت دیدم جا باز کرده گفتم یکم دیگه ساک یزن ساک زد بعد دو پا رو کول کردمش که راحت بره تو اونم اروم کیرمو کردم تو اولش معلوم بود خیلی درد داشت اما بعد براش عادی شده بود همش اه اه میکرد تا دوباره ارضا شد منم چند تا تلمبه زدم دیدم داره ابم میادگفتم کجا بریزم که کیرمو در اورد کرد تو دهنشو مک زد همه ابمو خورد بعد رفتیم حموم اونجا هم دوباره کسشو خوردم تا ارضا شد
الان دو ساله که نامزدیم و همدیگه رو دوس داریم
با تشکر

نوشته: پیمان


👍 0
👎 0
15376 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

418634
2014-05-18 08:00:38 +0430 +0430
NA

اقا نظرات همه پاک شده چرا؟
مثل اینکه دستهای پنهان و پشت پرده داریما…

0 ❤️

418635
2014-05-18 12:23:53 +0430 +0430
NA

جلل الخالق
اینجا همه از کس میکنن دختره رو!تازه دختره هم خودش میگه منو بکن از جلو! بعدشم در حال پاره شدن پردش و اون همه درد داره حال میکنه و ارضا میشه؟؟

0 ❤️

418636
2014-05-18 13:37:54 +0430 +0430
NA

خوشم اومد که گفتی خودم تخمشو نداشتم
راجب دستای پشت پرده هم یکی تحقیق کنه لدفا
نظراتو پاک میکنن گاهی اوقات…خصوصا کوبنده هاشو!

0 ❤️

418638
2014-05-18 15:49:14 +0430 +0430
NA

~X(

0 ❤️

418637
2014-05-18 16:40:35 +0430 +0430
NA

Ajaaaaaaab

khodaish in hame dastan khundam vali tahala in hame kos shero yeja nadide budam

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها