بهشت نوجوانی

1396/05/03

همه ما بعضی وقتا هوس میکنیم یه کاری انجام بدیم. آدمای شکمو هوس شکلات و شیرینی و … میکنن. آدمای حشری هوس کییییر. وقتی به چیزی که هوس کردی میرسی، هر چقدر بیشتر برای رسیدن بهش زحمت کشیده باشی، برات لذت بخش تره.
پدر من یه رفیق داشت که از بچگی هم با هم همسایه بودن هم هم کلاسی. اونا رفاقتوشون رو تا بعد از ازدواجشون هم حفظ کرده بودن. برای همین من و محمد هم که بچه های‌اونا بودیم با هم رفیق صمیمی بودیم. محمد یه پسر سرزبون دار و من ‌برعکسش خجالتی. محمد یه ته ریش جذاب و صورت استخونی داشت. منم تقریبا همینطور. اون ۱۸ سالش بود و من یه سال کوچیکتر از اون. وقتی رسیدیم بابلسر یه خونه ویلایی که مال یکی از اهالی اونجا بود و ۵ دیقه با دریا فاصله داشت برای سه شب کرایه کردیم. هشتاد متری میشد. از در که وارد میشدی دست چپت حموم و دستشویی بود و انتهای پذیرایی آشپزخونه بود. طبقه دومش هم سه تا اتاق خواب بزرگ داشت. وقتی ظهر رسیدیم بعد اینکه ناهار رو خوردیم یکم استراحت کردیم و بعد از ظهر رفتیم دریا. طوفانی بود. به همین بهونه وقتی موج شدید میومد خودمو پرت میکردم تو بغلش. اونم متوجه منظورم شده بود اما ما تا حالا درباره این مسائل صحبت نکرده بودیم به خاطر همین سخت بود راضیش کنم منو بکنه. روز بعد من و اون تو یکی از اتاقای بالا نشسته بودیم و گپ میزدیم. بهش گفتم هوس یه چیزی کردم. گفت چی؟ گفتم بیا اصن بیس سوالی بازی کنیم. تو حدس بزن من هوس چی کردم. اونم چون فکر میکرد باید یه خوراکی باشه، اولین سوالی که پرسید این بود که خوردنیه؟ گفتم آره. خلاصه هر طوری بود با کلی راهنمایی رسوندمش به کیر. تعجب کرده بود. کلی خندید و بعدش گفت تو جنبه نداری وگر نه با هم سکس میکردیم. گفتم از کجا میدونی جنبه ندارم؟ گفت میترسم همه چی رو لو بدی. گفتم مگه دیوونه ام. اینجوری آبروی خودم میره. گفت پس باید صبر کنی تا یه موقعیت خوب پیش بیاد. بعد از ظهر خانواده ها میخواستن برن بازار. من و محمد گفتیم چون صبح رفتیم دریا خسته ایم به خاطر همین خونه میمونیم. همه رفتن. سریع در رو از پشت قفل کردم. شلوارک سفیدش رو از پاش درآوردم و هلش دادم رو مبل سه نفره چرمی قهوه ای. جلوش زانو زدم. یه دستی به سرم کشید. یه لبخند زدم و کیر نیمه بیدارش رو کردم تو دهنم. مث بادکنکی که داره باد میشه یواش یواش تو دهنم بزرگ شد. خیلی شیرین بود. اون یه هفته پیش پشماشو زده بود و تقریبا تر و تمیز بود ولی من تازه دو روز پیش زده بودم. سفید سفید. مثل آینه. بی ایراد. دیگه طاقت نداشتم. دوس داشتم سریع تر جر بخورم. با دستای لاغر و انگشتای کشیده و ظریفش سرمو گرفت و کیرشو از دهنم کشید بیرون. از روی مبل بلند شد. گفت بریم بالا روی تخت. جلو افتادم. پشت سرم راه افتاد و راه به راه چک سکسی میزد. یه بالش گذاشت زیرم. وقتی تفش افتاد رو سوراخم برای اولین بار از کون دادن ترسیدم. ولی به خودم تلقین کردم که لذتش از دردش بیشتره. یه مقدار انگشتم کرد تا گشاد شم. بعد خم شد و بوسم کرد و در گوشم گفت آماده ای؟ سرمو به نشونه رضایت تکون دادم. سرشو کرد توم. یه احساس بدی داشتم. خیلی دردم اومد ولی هیچی نگفتم. یه کم تلمبه زد و بعدش آورد بیرون. طبقه بالا یه میز ناهار خوری کهنه بود که استفاده ای ازش نمیشد. منو گذاشت روی اون و فرغونی منو گایید. ارتفاع میز‌ با کیرش میزون بود. بدون هیچ زحمتی عقب جلو میکرد. پاهام روی شونه هاش بود. مچ پام رو گرفت و از روی شونه هاش برداشت. پاهام کاملا به بدنم عمود شد. یه لحظه کیرش با تمام قدرت تا ته فرو کرد و نگه داشت احساس کردم کیرش سفت تر شد. چن لحظه بعد آبشو ریخت تو کونم. جاتون خالی خیلی داغ بود. رفتیم یه دوش بگیریم که تو حموم برام یه جق زد. وقتی از حموم اومدیم بیرون مث جنازه افتادیم. از اون شب به بعد ما دو تا با هم تو یکی از اتاقای بالا میخوابیدیم. اما چون گشاد شده بودم و کلی درد داشتم دیگه درم نذاشت فقط ساک و لاپایی و ۶۹. حتما لایک و دیسلایک بدید. نظرتون مهمه.

نوشته: محسن


👍 22
👎 13
17755 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

641790
2017-07-25 20:36:35 +0430 +0430

قبلانا داستانا و خاطرات زیادی میخوندیم اینجا

ولی انقدر فحش نًثار نویسنده کردن که کسی دیگه خاطراتشو نمیزاره

واقعا اینجا رو هم ریدیم توش

چرا آخه فرهنگ هیچی رو نداریم؟

که چی مثلا میایم واسه خوشمزه بازی و خودی نشون دادن به نویسنده فحش میدیم؟

یکم عوض بشیم و تا ابد عوضی نباشیم بهتره

2 ❤️

641794
2017-07-25 20:52:03 +0430 +0430

نظرم چیه؟از همجنسبازی و این کون کونک بازیا بدم میاد،پس لایک نمیکنم…ولی چون غلط املایی نداشتی و نوشتت معقول به نظر میرسید،بابت همین دیسلایک هم نمیکنم…

0 ❤️

641799
2017-07-25 21:01:15 +0430 +0430
NA

کسمیخ:|
کیون نشور:|
عامل فساد:|
طرد شده از انجمن جقیایه خجالتیه کیر دوست:|
غریب کیون ده:|

1 ❤️

641842
2017-07-25 22:50:57 +0430 +0430

دیسلایک.

0 ❤️

641859
2017-07-26 00:34:28 +0430 +0430

DISLAIK

0 ❤️

641893
2017-07-26 05:43:44 +0430 +0430
NA

sami_sh فداووو مداووو

1 ❤️

641956
2017-07-26 11:44:02 +0430 +0430
NA

داستانت قشنگ بود.من خوشم اومد…ی عده میان کامنت میزارین توهین ناسزا میگین…یا باور نمیکنید یامخالف فلان سکسین.یا میان اینجا طرفو ب راه راست هدایت میکنن.حه جالب باز بعضیامیان غلط املایی میگیرن…خب خاهر برادر من شماهای اینقد خوبین چرا میان تواین سایت؟؟!!اینجا ن استاد نگراش املامیخاد ن استاد تقوا درستکاری…

0 ❤️

641985
2017-07-26 18:04:12 +0430 +0430

خداقو
ت صفا باشه داداش

0 ❤️