بوی خوش زن

1393/04/28

هر چی می گشتم اون دختری که باب طبع من بود رو پیدا نمی کردم ، اونجوری که من می خواستم ، در واقع اونجوری که تقریبا همه ما میخواییم : خوشگل باشه ، قدش به نسبت بلند باشه ، پوستش سفید باشه ، شیطون باشه و …
اما بالاخره پیداش کردم ، نمی دونم شایدم اون منو پیدا کرد البته ایناش زیاد مهم نیست ، مهم اینه که چطوری شروع شد و چه اتفاق هایی افتاد .
نمی دونم توجه کردین یا نه ، معمولا اس ام اس های شبانه ای که میدیم حال و هواش فرق داره ، توش احساس بیشتری به خرج میدیم ، قربون صدقه ها زیاد میشه ، عزیزم ها از ته دل میشه البته واسه بعضیا از ته کیر .
به هر حال چون جفتمون اهل شعر بودیم معمولا اس ام اس های شبانه مون دیگه خیلی احساساتی می شد ، همه چیز از این تیکه شعر فروغ فرخزاد شروع شد که برام اس ام اس کرد :
دست پیش آر و در آغوشش گیر
این لبش ، این لب گرمش ای مرد
این سر و سینه سوزنده او
این تنش ، این تن نرمش ، ای مرد
قلبم تند تند میزد ، دوست داشتم بهترین جواب رو بهش بدم اما طوری باشه که این حسش ازش نپره ، ولی برای اینکه ببینم اشتباه نکرده باشم منظورش رو اینطوری جواب دادم :
به چشمانت می نگرم ، لب هایم را به صورتت نزدیک میکنم ، نفس داغت به صورتم میخورد و بی اختیار هجوم وحشیانه لبهایم را به صورتت نگه میدارم .
وقتی اس ام اس داد که نه ادامه بده ، دیگه بهش فرصت ندادم و شروع کردم به تند تند نوشتن تا وقتی که اس ام اس داد دارم میمرم از خواب . اون شب تموم شد و هرچند شب یکبار صحبتامون به این قضیه سوق داده می شد .
تقریبا دو سه ماهی از شروع آشناییمون میگذشت تا بالاخره شرایط مهیا شد تا بیارمش خونمون ، انگار جفتمون می دونستیم که قراره چه اتفاقی بیفته ، جفتمون تر و تمیز و عطر و ادوکلن زده کنار هم نشسته بودیم که گفتم یادته از فروغ برام نوشتی که گفته بود دست پیش آر و در آغوشش گیر ؟ گفت آره ، منم تو بغلم گرفتمش و شروع کردم به بوسیدن لب هاش ، لبامو روی لباش گذاشته بودم ، طعم رژ لب و آب دهن و شهوت و لرزش دستام ، زبری صورت ته ریش دارم و بوی کرم پودر و کوبه های بی امون قلبش جفتمون رو وادار می کرد به ادامه کار .
لبهاشو میمکیدم ، زبونمو توی دهنش می چرخوندم ، زبونشو میلیسیدم ، توی موهام چنگ میزد و خودشو بهم میمالوند ، تند تند نفس می زدیم ، از صورت هم جدا شدیم ، توی چشماش نگاه کردم ، تار موهاشو از صورتش کنار زدم .
بهم گفت خیلی دوستت دارم و بهم دوباره نزدیک شد ، اول فکر کردم میخواد دوباره لب بگیریم اما شروع کرد به زبون زدن گردنم . وقتی اینکارو میکرد کاملا هوش از سرم پریده بود . تی شرتش رو در آوردم ، سوتینش رو باز کردم البته نه با یه دست ، چاره داشتم چهارتا دست دیگه هم قرض میکردم از بس برام سخت بود ، چیکار کنم دیگه زیاد این کاره نیستم . با دوتا دستم سینه هاشو چنگ میزدم ، لای سینه هاشو از هم باز کردم و زبونمو کشیدم چاک سینه اش ، بدنش داغ داغ شده بود . یه مقدار با نوک سینه اش بازی کردم تا سفت و بزرگ بشه بعدش شروع کردم به مکیدنشون ، انگار روی ابرها پرواز میکرد، یه گاز کوچولو از نوک سینش گرفتم تا وحشی ترش کنم .
آروم آروم اومدم پایین و زبونمو دور نافش می کشیدم ، زبونمو کردم توی نافش ، خوشش میومد . دوباره پایین تر رفتم و شلوارشو کشیدم پایین تا بعدش شورتشو بکشم پایین اما از استرش کم مونده بود پوست پاشم با شلوار بکشم پایین .
کس خیلی خاصی نداشت که بگم چنین بود و چنان بود اما خب به هر حال کس بود و ترجیح میدادم براش بلیسم تا خوشش بیاد ، لای کسشو باز کردم و شروع کردم به لیسیدن ، از لبه های کسش لب میگرفتم و با زبونم با چوچولش باز میکردم تا یهو یه خورده لرزید و ارضا شد .
منم کیرم همینطور خبردار وایساده بود و جفتمون رو نگاه میکرد ، تف زد بهش و شروع کرد برام به مالیدن ، ما هم که بی جنبه تا دست طرف خورد به کیرمون آبمون اومد البته مثل بعضیا سیل راه نیفتاد خیلی معمولی بود .
خیلی خسته بودیم و توی بغل هم دراز کشیدیم ، تمام این حال و احوالات یک طرف اما این در آغوش کشیدن آخرش رو با هیچی عوض نمی کنم .
وقتی از خواب بیدار شدم دیدم کنارم کسی نیست و دستم بعد از جق هنوز توی شورتمه ، خودمونیم خواب بعد از جق خیلی کیف میده .

نوشته:‌ اسپارتاکوس


👍 0
👎 0
38937 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

427695
2014-07-19 16:01:22 +0430 +0430

بی عرضه یه سوتین رو نمی تونی باز کنی!یه گیره که بیشتر نیست :|
ولی منم یه بار رکب خوردم دستمو برم پشت که سوتین رو باز کنم دیدم نیست :|
همینجوری داشتیم لب میگرفتیم یهو بلند شدم گفتم از همین الان داری پنهون کاری میکنی.گیره سوتینت کو؟!!! دیدم از اوناییه که از جلو گیره میخوره حسابی کیر شدم -_-
ولی کردمش خوبم کردمش آخر داستان خوب باشه حال کنید :D
حالا داستان : کس کش اومدی سوژه ی جق زدنت رو تعریف کردی؟میخوای برینم پس کله ی بابای جاکشت؟!!!برو دیوث برو تا …

0 ❤️

427696
2014-07-19 19:56:20 +0430 +0430

اسم داستانت آدمو یاد جاودانه مارتین برست می اندازه!و آل پاچینو اون کلنل کور :|

0 ❤️

427698
2014-07-20 06:27:34 +0430 +0430
NA

کجا با هم اشنا شده بودىد

0 ❤️

427699
2014-07-20 08:00:46 +0430 +0430

لطفا گورتو گم کن بچه کونی

0 ❤️

427700
2014-07-20 08:19:55 +0430 +0430
NA

به جرات میتونم بگم قشنگ ترین داستان شهوانی همینه. دستت درد نکنه داستانت خیلی خیلی باحال بود. یعنی قشنگ ترکوندی <3

0 ❤️

427702
2014-07-26 11:05:56 +0430 +0430
NA

تحریم‌ها اثر گذاشت توبه توبه توبه

0 ❤️

427703
2014-08-13 06:24:09 +0430 +0430
NA

ههههههههههههههههههههههههههه

0 ❤️