بچگی من و نادیا

1391/07/30

خاطرات یک دوست
سلام اسم من احسان و ميخوام اين داستان واقعي رو كه اولين داستان سكسي منه براتون تعريف كنم يادمه 8 سالم بود كه با دختر همسايمون هم بازي بودم و يكسره با هم بوديم يك روز كه مثل هميشه تو خونه با هم بازي ميكرديم يهويي ناديا(دختر همسايه مون) شلوارشو كشيد پايين و گفت ببين! منم كه تا اون لحظه همچين چيزي نديده بودم شكه شدم رفت وگذشت تا اينكه من كلاس پنجم بودم و ناديا چهارم يك روز ناديا اومده خونمون و داشتيم با هم گرگم به هوا بازي ميكرديم ما طبقه بالا بوديم و خانواده منم طبقه پايين ، يهويي دستم خورد به كون ناديا واي اينقدر نرم بود كه ديونه شدم و به بهونه اينكه بيا پايين از كونش ميگرفتم و ميمالوندم! يكي دو روز بعد ناديا اومد خونمون و مثل هميشه مشغول بازي بوديم يهو نميدونم چي شد كه چهار دست و پا شد منم كه با ديدن كونش ديونه شده بودم يهويي ديونه شدم و كونشو چسبيدم وااااااااي كه چه كون نرمي داشت! يكم مالوندمش و خودمو بهش چسبوندم وااااااااي كه چه حالي ميداد يكم خودمو عقب جلو كردم يهو يك حالتي بهم دست داد خيلي ترسيدم و از ناديا جدا شدم و رفتم دستشويي ديدم يك مايع سفيد رنگ از كيرم زده بيرون كه بعدا فهميدم ابم بوده ، باز هم رفت و گذشت تا اينكه من شدم سوم راهنمايي وناديا دوم يك روز من مريض بودم و نميتونستم تكون بخورم مامانم كار داشت بايد ميرفت بيرون بخاطر همين مامانم رفت پيش مامان ناديا و گفت كه با ناديا بيان خونه ما تا وقتي مامانم مياد اونا هم اومدن ومامانم رفت من زير پتو بودم مامان ناديا به ناديا گفت من ميرم خونه خالت تا نيم ساعت ديگه ميام اگه احسان چيزي خواست بهش بده اونم قبول كرد! يادمه شبكه دو يك فيلم سينمايي ايراني گذاشته بود و داشتيم ميديدم كه ناديا گفت احسان سردمه منم گفتم بيا پهلوي من اونم اومد و كنارم دراز كشيد نميدونم چي شد كه ناخداگاه لبامون رفت رو هم واااااااي چه لباي شيريني داشت داشتم مي مردم از بس خوشمزه بود دستمو بردم روي كسش يكم ماليدم اونم داشت كير منو از جا درمياورد من كه حالا ديگه حرفه اي شده بودم قشنگ داشتم كس نازشو ميمالوندم بعدش رفتم سراغ كونش يكم انگشتمو خيس كردم و سر انگشتمو كردم تو كونش و يك اخ كوچولو گفت شروع كردم يواش يواش فرو كردن توكونش واي كه چقدر تنگ بود.كم كم دمر خوابوندمش منم رفتم روش يكم سر كيرمو كردم تو كونش ديدم خيلي درد ميكشه بي خيال شدم و گذاشتم لاي پاش و تلنبه زدم اينقدر زدم كه ابم اومد همش ريخت لاي پاهاش اين اولين داستان سكس من بود اميدوارم خوشتون اومده باشه.پایان.مرسی

نوشته: pknik


👍 0
👎 1
52374 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

339362
2012-10-22 00:55:32 +0330 +0330
NA

اخه چی بگم حیف فحش حرفه ای با این داستان والا با این نوناشون

0 ❤️

339363
2012-10-22 01:36:08 +0330 +0330

سارق جان :H :D
کپی پست نکن اسم داستانهارو هم عوض نکن سارق فرهنگی :T

0 ❤️

339364
2012-10-22 02:22:45 +0330 +0330
NA

والا … !!

0 ❤️

339365
2012-10-22 04:16:56 +0330 +0330
NA

بچه کونی اخه تو کیر داری کس ننه شومبولی پدر سگ حروم زاده اصن میدونی تلمبرو چی جوری مینویسن حروم لقمه که میگی زدم کونی تو اگه داستانه کون دادنتو می نوشتی شاید باور میکردم. اسکل حرومی

0 ❤️

339366
2012-10-22 04:59:14 +0330 +0330

نخونین واقعا نخونین

0 ❤️

339367
2012-10-22 05:03:23 +0330 +0330
NA

نظرات خوندم ديدم بي تربيتين داستان نميخونم تا حال كنم.جون جون جون.خوش باش نويسنده تراوشاتم به شما سرايت نكرد هرچندهزار سال يك بار اين حالت دارم،جمعا٥٠بارنشده شانس فعلأباشما يار بود تا از زهرتلخ چيزم درامان باشي.شادباش.شايد متوجه نشي بزارسرفرصت!
بچه هاي بد چرا. من از حق انتقاد محروم كردين؟

0 ❤️

339368
2012-10-22 07:13:18 +0330 +0330
NA

مادرت با کی قرار داشت ک توی مریضو تنها گذاشت کونو؟

0 ❤️

339369
2012-10-22 16:58:38 +0330 +0330
NA

چی بگم من نظری نمی دم چونکه واقعا نویسنده واقعا نویسنده ست حیف که حقش ضایع شده و اومده داستان کون بنویسه این باید می رفت رمان می نوشت چون حتما جهانی می شد ولی دلم می سوزه براش شرکتی لطف کنه بیاد از نوشته های این بنده خدا پشتیبانی کنه شاید نوشته هاش به چا پ برسه

0 ❤️

339371
2012-10-26 21:50:16 +0330 +0330
NA

قشنگ بود ولی بجاي کیر میگفتی دودول بهتر بود

0 ❤️

339372
2012-11-20 13:34:57 +0330 +0330
NA

:)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) دماغشو نگاه پینوکیو

0 ❤️

549641
2016-07-20 18:38:14 +0430 +0430

مزخرف و احمقانه بود

0 ❤️