بگذار آمین دعایت باشم (۲)

1399/09/26

...قسمت قبل

درود و عرض ادب خدمت دوستان . ممنون که برای مطالعه این داستان وقت گذاشتین . اگر کم و کاستی داره به بزرگی خودتون ببخشید ، اگرم اشتباهی تو داستان بوده بذار به حساب حواس پرتی و ضعف بنده در نگارش .
باز هم سپاس

اون شب وقتی برگشتیم خونه دیدیم اپارتمانمون کمی شلوغ و پر رفت آمد شده .این آپارتمانو پدر من ساخته بود و همه واحداش فروخته شده بود . واحد ماهم طبقه ششم و یا بهتر بگم پنت هاوس بود . هر طبقه دو واحد بود بغیر از طبقه ششم که تک واحد و در اختیار ما بود.  پدرم این واحدو به عنوان کادوی عروسی بهمون داده بود . وقتی خواستیم سوار آسانسور بشیم دیدیم که داخل کابین پره از خرت و پرت . گویا واحد شماره هشت طبقه پنجم که به تازگی فروخته شده بود رو تحویل گرفته بودن و داشتن اسباب کشی میکردن . بخاطر همین اسانسور پر بود از وسایل سبک که مجبور شدیم از طریق راه پله بریم .
شهرزادم شالش از رو سرش افتاده بود رو گردنش ، مانتو باز سفید رنگ ، شلوار جین یخی  که چسبیده بود به تنش و پاها و رونهای خوشتراشش حسابی خودنمایی میکرد . وقتی به طبقه پنجم و کانون سر و صدا رسیدیم با همسایه جدیدالورودمون مواجه شدیم . با دیدن ما اومد جلو سلام و علیک کرد . یه اقای حدودا 47 ،48 ساله و خیلی خوش مشرب .
_سلام علیکم جناب کسری
تعجب کردم که فامیلی منو از کجا میدونه و چطور منو میشناسه که بلافاصله خودش با دیدن چهره متعجب من گفت : جناب کسری بنده از فامیلهای دور پدرتون هستم و در اصل ایشون بانی خرید این آپارتمان برای ما شد . گویا اینجا قبلا متعلق به پدرتون بوده . ؟!
-سلام از بنده آقای …؟
-ساسانی هستم
_مخلصیم آقای ساسانی . انشاله با دلخوشی و سلامتی . ایشون همسرم شهرزاد هستش . اگر امری داشتین طبقه بالا در خدمتتونم .

شهرزاد بااقای ساسانی سلام علیک کرد و همین حین خانوم ساسانی هم اومدن و حال و احوال کردن باهامون .
-ایشون همسر بنده مینا خانوم هستن .
_خوشبختم
_انشاله مبارکتون باشه

  • آقای ساسانی شما و مینا خانوم تنهایین ؟؟؟
    -والا نه … کوچیک شما سیاوش پسرم هم هست که داره با اسانسور وسیله میاره .
    همینکه این حرفو زد در اسانسور باز شد و یه پسر 16،17ساله از اسانسور بیرون اومد . سیاوش که معلوم بود خیلیم پسر مودب و با نزاکتی بود باهامون سلام علیک کردو پیش باباش ایستاد .
    چیزی که توجهمو به خودش جلب کرد این بود که سیاوش چقدر پسر تو دل برو و خوشگلی بود . یه پسر سفید با چشم و ابروی مشکی و موهایی که به زیبایی حالت گرفته بود . بینی کوچیک و چشمای خیلی گیرا و اندام متناسب که لباسی که پوشیده بود به زیبایی به تنش نشسته و دلربایی این پسر رو دوچندان میکرد .
    یه تیشرت جذب سفید به همراه یه شلوار اسلش سفید طوسی تنش بود که سفیدی لباس ، سفیدی پوستش رو بیشتر نمایان میکرد . یه لحظه که چشمم به شهرزاد افتاد دیدم محو تماشای سیاوش شده و چشم ازش برنمیداره ولی چون سیاوش کم سن و سال بود به این کار شهرزاد حساسیت نشون ندادم .
    بعد کمی گپ و گفت با خونواده آقای ساسانی ازشون خداحافظی کردیم .
    -میگم شهرزاد، پسرشون ماشاله هزار ماشاله چقدر خوشگل بود .
    -اره…خدا برا پدرمادرش نگهش داره ، من که دیدمش یه لحظه کپ کردم .

شهرزاد

با دیدن سیاوش یهو جاخوردم . خداییش خیلی خوشگل بود . چشاش سگ داشت . لبای قرمز و متقارن ، بینی فندقی ووووو…به جرات میتونم بگم تا به امروز پسری به این خوشگلی ندیده بودم . مخصوصا معصومیتی که تو چهرش بود اونو خواستنی تر کرده بود. نمیدونم چم شده بود . باز یاد اون پسر بچه ای که تو جاده دیده بودم افتادم و منقلب شدم ، با این تفاوت که سیاوش خیلی خیلی خوشگلتر از اون بود . جوری که حتی شاهینم لب به تعریف و تمجید از زیبایی این پسر گشود .
دوست نداشتم با فکر کردن به این موضوع دچار خیانت عاطفی به شوهرم بشم بخاطر همین وقتی رسیدیم خونه به شاهین گفتم : شاهین ؟
-جان شاهین ؟؟
-میای باهم بریم حموم ؟
-نیکی و پرسش ؟ چرا که نه … تو برو تا منم گوشیمو بذارم شارژ و بیام
زود رفتم حموم وام رو پر آب و کف کردم ، لباسامو کندم و با یه گیلاس آبجو تو دستم وارد وان شدم و به سرمو به زیرسری تکیه دادمو پاهامو دراز کردم .
چشامو بسته بودم و تو آب داغ دراز کشیده بودم و تو افکار خودم غوطه ور بودم که شاهین وارد وان شد . اصلا متوجه اومدنش نشده بودم.  کمی جابجا شدم تا شاهین بتونه طبق روال همیشگیمون بجای من قرار بگیره و منم برم وسط پاهاش و پشت به شاهین تکیه بدم بهش. 
همیشه وقتایی که دوتایی میرفتیم حموم ، شاهین تکیه میداد به وان و پاهاشو دراز میکرد بعدش من میرفتم و تکیه میدادم به سینش .

شاهین دستاشو از پشت انداخت دور گردنم ، کمی سرمو رو به عقب خم کردم و شاهینم لپمو بوسیدو از پشت بغلم کرد. منم دستامو گذاشتم رو دستاش و چشامو بستم . جرعه ای از ابجو رو خوردم و به شاهینم دادم .
-شاهین خیلی دوستت دارم
-خانومی منم خیلی دوستت دارم .
شاهین گیلاسشو گذاشت کنار و دوباره دستاشو از پشت دور من قفل کردو سینه هامو تو دستاش گرفت و کمی فشارشون داد . رو سینم خیلی حساس بودم . وقتی نوازش میشدن بلافاصله شهوت بر من غالب میشد که همین اتفاق هم افتاد .
همیشه تو خونه انواع ابجو ، شراب و انواع نوشیدنیهای الکلی داشتیم ولی فقط وقتایی که مهمون داشتیم یا شب تعطیلی و یا مراسماتی مثل سالگرد ازدواج و تولد و … میخوردیم . الان هم ابجو تاثیرشو رومون گذاشته بود .

  • شاهین بمال
  • عاشق این سینه های خوشگل و پهنت هستم شهرزاد . خیلی تحریک کننده س .
  • پس باید حسابی تحریک شی که امشب خیلی بهت نیاز دارم .
    حموم ساکت ساکت بود ، هیچ صدایی ازمون درنمیومد . فقط صدای نفسهای خفیف من و گهگاهی صدای تکون خوردن آب و کف داخل وان .
    چشمام بسته بود و سینم تو دستای شاهین و داشتم از پوزیشنم نهایت لذت رو میبردم . کیر شاهینو رو باسنم حس میکردم . دقیقا لای باسنم افتاده بود که برای اولین بار داشتم از کیر رو باسنم لذت میبردم . هیچوقت آنال سکس نکرده بودم  و اعتقادی هم بهش نداشتم اما الان وقتی نوک کیر شاهین به سوراخ کونم مالیده میشد لذت عجیبی میبردم برا همین کمی خودمو تکون دادم تا بیشتر از این حالت لذت ببرم .
    کمی فاصله گرفتم و بدون اینکه برگردم یا چشامو باز کنم دستمو بردم عقب و کیر شاهینو زیر اب گرفتم تو دستم و کمی با دستم ماساژش دادم تا سفت و کلفتر بشه . شاهین کمر سفتی داشت . دیر راست میکردو دیر ارضا میشد که من عاشق این مردونگیش بودم .
    چند دقیقه ای تو دستم باهاش ور رفتم ، یهو یه فکری به ذهنم رسید . دوست داشتم سکس امشبمون یه سکس عالی و داغ از آب دربیاد . هم بخاطر اینکه امشب شب تولد شاهین بود و هم اینکه حسابی دلم سکس میخواست و از همون اول معلوم بود که قراره حسابی خوش بگذره بهمون .
    شاهینم مثل من حرف زدن توی سکس حسابی تحریکش میکرد ، پس باید باهاش حرف بزنم تا زودتر و بهتر تحریک بشه . اما چی باید بگم ؟ گاهی اوقات حرف خودش پیدا میشه ولی الان سختم بود .
    -شاهینم؟
    -جونم عروسک؟
    شاهین چرا هیچوقت ازم کون نمیخوای ؟
    -دوس ندارم اذیت شی
    -شاهین؟
    -جانم؟
    -میخوام کون بدم بهت
    -عزیزم سختته . تا حالا آنال نداشتی و نمیشه یه شبه شروع کنی .
    -پس کمکم کن .
    -شاهین؟
    -جون دلم؟
    -یادته وقتی باهم دوست بودیم تو ماشین سه بار پشت سرهم ارضام کردی؟
    -اره …عالی بود … یادش بخیر …برفم میبارید و داخل ماشین دیده نمیشد. 
    -یه چیزی بگم ؟
    -بگو خانومم
  • برام پلاگ میخری ؟
    -چی هست؟
    _همون گوی هایی که میکنن تو باسنشون تا جا باز کنه .
    _اهان فهمیدم . واقعا عزمتو جزم کردی کون بدی ؟
    _دوس نداری خانومت بهت کون بده؟
    _اخخخخخخ.چرا دوس دارم .
    _کیر کلفتتو میکنی توی کون تنگم و از اکبندی درش میاری .
    _با این کیر پاره میشی خانومم
    _عاشق کیرتم شاهین . عاشق کلفتی و یکدستیشم . وقتی میکنیش تو دهنم میمیرم از لذت . اگر یکم بیشتر و طولانی تر برات ساک بزنم خودم ارضا میشم .
    _اهههههه شهرزاد …امشب چت شده دختر ؟ منم خراب کردی . به همین زودی راست کردم .
    -بمالش به کونم
    خودمو عقبتر بردم و باسنمو چسبوندم به کیرش .
    تمام این حرفا با صدای خیلی آروم و مثل اینکه داریم درگوشی حرف میزنیم زده میشد .
    طاقت نیاوردم ، برگشتم به سمتش . شاهینم کمی خودشو جلو کشید تا از روبرو بشینم بغلش . پاهامو انداختم به دو سمت بدنش و کسمو روی کیرش قرار دادم (البته داخل نکرده بود)و میمالیدم به کیرش .
    دستامو دورگردنش قفل کردم لبامون به هم گره خورد . تو این پوزیشن من یه سروگردن از شاهین بلندتر شدم . شاهین سرشو رو به بالا خم کرده بود و سر من رو به پایین . از لبهای هم سیر نمیشدیم .
    عاشقانه می پرستیدمش . همیشه دوست داشتم شاهین غالب و من مغلوب باشم . دوست داشتم زیر هیکل مردونش قرار بگیرم . دوست داشتم تو آغوشش گم بشم ولی الان برعکس شده بود که اینم بخاطر تنگی جامون و پوزیشنمون بود .
    دستای شاهین دور کمرم قفل بود و دستای من دور گردن اون .
    از مالیده شدن بدن لختم به تن عظلانی شوهرم نهایت لذت رو میبردم .

شاهین دستشو برد رو کیرش که با کسم تنظیم کنه ولی مانعش شدم . در گوشش گفتم :عجله نکن آقا پسر !مگه جنده پولی آوردی خونت؟ حالا حالاها باهات کار دارم .
از وان دراومدم و دست شاهینم گرفتم با خودم کشیدم رفتیم زیر دوش خودمونو اب کشیدیم . البته زیر دوشم ایستاده بودیم و شاهین خم شده بود و داشت لبو گردنو سینه منو میخورد و کیرشم چسبیده بود به شکمم .
بعد چند دقیقه تنپوشمون رو تنمون کردیم . شاهین یهو منو از زمین بلند کرد و دستشو انداخت زیر زانوهام و یه دستش هم زیر گردنم منو به سمت تختمون برد و انداختم رو تخت . فاصله بین حموم و اتاق خواب من از ترس افتادن دستامو محکم دور گردنش قفل کرده بودمو میخندیدم .
وقتی رو تخت قرار گرفتیم کمری تنپوشمو باز کردو خم شد روم . خنده رو صورتم محو شد و در یک چشم بهم زدن لبامون باز بهم گره خورد . با صدای بلند و خیلی با حوصله لبای همو میخوردیم . گاهی زبون اون تو دهن من و گاهی زبان من تو دهن شاهین میچرخید .
شاهین از روم بلند شد و تنپوششو دراورد ، منم به تبعیت از شاهین همین کار کردم . هردو لخت با تنی نیمه خیس رو تخت چسبیدیم به همدیگه .
شاهین شروع کرد با یه دست سینمو مالید و با لب و دهن اونیکی سینمو خورد .
_ آخخخخخ شاهین …شاهینم … جای سالم نذار بمونه . پول دادی تا کس بکنی . هرچقدر دوست داری این جنده پولیتو بچلونش .
_جنده به این خوشگلی کی دیده بود . به کیرم یه حال اساسی بده خانومی .
_قربون کیرت برم آقا پسر ، هرجا که دوس داری بفرستش . خیلی از دخترا برا این کیر له له میزنن ، منم مثل اون خیلیا عاشق همچین کیری هستم .

اینم بگم که من رو شاهین اصلا تعصبی نبودم . نه اینکه برام مهم نباشه ، نه . با شناختی که از شاهین داشتم و میدونستم پسر ضعیف و بی جنبه ای نیست خیلی راحت حرفامو به زبون میاوردم . حتی از اینکه زنا چجوری نگاهش میکنن ، یا اینکه کیرش دختر پسنده و … حرف میزدم . یجورایی از اینکه میدیدم زنا و دخترا با حسرت و حسادت به شوهرم نگاه میکنن لذت میبردم . لذت میبردم از اینکه همچین شوهر جنتلمنی نصیبم شده که خیلیها آرزوشونه که حتی فقط یکبار زیرش بخوابن و از گفتن این حرفا پیش شاهین ابایی نداشتم .
حتی یبار وقتی دوست بودیم با چندتا از همکلاسیهام رفتیم سر قرار . محل قرار یه بوستانی بود نزدیک دانشگاه . اونروز با گلرخ و الناز رفته بودم . البته شاهین کار داشت و باید زود میرفت بخاطر همین دوستام پیشم بودن و قصد داشتیم بعدش سه تایی بریم نهار بخوریم .
وقتی رسیدیم سر قرار منو شاهین بعد سلام و احوال پرسی از بچه ها جدا شدیم رفتیم یه گوشه دنج ، خواستم از شاهین لب بگیرم که گفت : دیوونه دوستات میبینن که من الکی گفتم اونا اون بالا رو نیکمت نشستن ، در صورتی که قبلش به بچه ها گفته بودم شما دنبال ما بیاین ولی شاهین نبیندتون . تو عالم دخترانه میخواستم دماغ سوخته بدم بهشون اوناهم که بدشون نمیومد . وقتی دیدم کسی جز خودمون نیست باهاش لب تو لب شدم ، واااااییییی چه لذتی داشت وقتی میدونستم دوستام دارن نگاه میکنن . دست شاهینو گرفتم و از زیر مقنعه و مانتو بردم رو سینم . خودمو رو پنجه پا بالا کشیده بودم که قدم بهش برسه . محکم تو بغلم فشارش میدادمو پای شاهینو کشیدم لای پاهام . یادمه اونروز به شدت تحریک شدم و همونجا سرپا ارضا شدم . از اینکه دوستام دارن مارو نگاه میکنن نه تنها ناراحت نمیشدم بلکه بینهایت لذت بردم .

شاهین رو تخت روم خیمه زده بود که سرشو فشار دادم به سمت کسم . با برخورد زبونش با لای کسم آهم دراومد . کمرمو از رو تخت کمی بلند کردمو پاهامو دور گردنش قلاب کردم . شاهین زانوهاش رو زمین بود و من رو تخت . عالی داشت میخورد ، زبونش با ریتم مشخص و سریع روی کسم ضربه میزد .
_ آیییییییی شاهییییین …تروخداااااااا… اههههه
_خانوم خوشگله خوشت میاد ؟
_اره اره اره … بخورش . زبونتو بکن توشششش .
چند دقیقه بعد بلندش کردمو ازش خواستم 69بشیم . شاهین زیرم بود و من روش . کیرشو فرو کردم تو حلقم . به قول خودش استاد ساک زدن بودم .
وقتی کیرشو تا ته فرو کردم دهنم ، زبونمو از زیر کیرش دراوردم و بیضه هاشو زبون میزدم . ساک زدن برام لذت بخش بود ، بقدری که با ساک زدن ارضا میشدم ، مخصوصا حالا که شاهین زیرم داشت کسمو میخورد و به خواسته خودم کونمو انگشت میکرد . یه لحظه کیر شاهینو تو مشتم فشار دادم و لرزه به تنم افتاد . ارضا شده بودم ، یه ارضای خوب که از زانوهام تا ستون فقراتمو به شدت لرزوند .
_شاهین معطل نکن …طاقت ندارم خوشگلم …بکن توششششش

ادامه...

نوشته: ارسلان H


👍 11
👎 6
22701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

781995
2020-12-16 11:48:57 +0330 +0330

چرا اسم داستان از روی رمانِ یکی دیگه اسکی رفتی؟؟؟
ولی به خاطر همین حرکت چیپ و زشتت دیس 👎

من دیگه خودشو نخوندم ببینم خودشم اسکی رفتی یا نه

0 ❤️