بیست سال انتظار (۱)

1397/09/11

سیزده چهارده سالم بود با بچه ها توو محل فوتبال بازی میکردیم.یهو دیدم یه دختر چشم رنگی خشگل با دوست پسرش از ماشین پیاده شد رفت خونه همسایه که میشد دوست پسره.چندباری اتفاقی همین طرف باز دیدمش.چندسال گذشت باهمون پسره ازدواج کرده بود .پسره واسه زنش مزون زده بوده.چون توو محل بود بیشتر میدیدمش.منم همون اطراف بعدا مغازه گرفتم.با دوستاش و فروشنده هاش می امد میرفت طلافروشی های اطراف محل کار من.چندبار چشم تو چشم شدیم.یبار از جلوم رد شد اروم گفت چندش حال بهم زد.بعدا با نگاهاش فهمیدم واقعا ازم بدش میاد.دیگه خود بخود چون خوب کوسی بود رفتم توو نخش.کاسب های محل یجورایی توو کفش بودن با همه سلام علیک داشت ولی ب کسی راه نمیداد.اوضاع مالی شوهرش خوب بود.هر چند وقت ماشین زنش عوض میکرد.از ۲۰۶ تا هیوندا و پورشه اخرا ماکسیما داشت .شوهرش همه کار میکرد خرید فروش ماشین تا خونه و پول نزول میداد.خلاصه همین جوری گذشت تا سال ۹۴ .اواخر تابستون بود توو بی تاک راه ب راه مخ میزدم هر کسی توو هر سنی پا میداد اگر بهم نزدیک بود میرفتم میکردمش یا می امد میکردمش .ساعت یازده شب بود یهو دیدم این زنه توو بی تاک نزدیک منه درجا بهش پی ام زدم هرچی ازش کم و زیاد میدونستم بهش گفتم.کنجکاو شد بدونه کیه.هی اسم های دوستای شوهرش میگفت که چندتا رو من دورا دور چون توو محل بودن میشناختم .یهو گفتم من همونم که ازش بدت میاد.گفت نه من باهمه خوبم از کسی بدم نمیاد.گفتم کجایی اینقدر بهم زندگی .گفت توو کجایی ؟گفتم جلو در خونه ت ،خونه شون تازه گیا فهمیدم سه تا خونه باما فاصله داره چون شوهرش اطرف خونه ما چندتا ساختمون ساخته بود توو هر کدوم یکسال زندگی میکرد بعد میفروختن میرفتن جای دیگه.از شانس من سه تا خونه با ما فاصله داشتن.من میدونستم اما زنه خبر نداشت همسایه ما میشد.خلاصه هرچی ازش میدونستم توو چت باهاش گفتم هرچی اصرار کرد بفهمه من کی هستم نگفتم.یهو گفت نکنه از دوستای مهرانی (شوهرش)تا فهمیدی منو طلاق داده حالا میخوای مخ منو بزنی یا شاید اون میخواد منو امتحان کنه…تا گفت طلاق انگار دنیا رو بهم دادن .بهم خودم گفتم الان بهترین فرصت این جنده خانم ب بدترین حالت ممکن بگایی.گفتم هیچ کدوم نیستم اما خیلی دوس داری بفهمی کی هستم بیا بیرون چندتا خیابون بالاتر منتظرتم.خلاصه امد پشتم ب اون بود تا وایساد سوار ماشینش شدم یهو جا خورد .گفت تو!!!این همه آمار از من داری ؟؟؟اصلا باور نمیشه باتو چت کردم بعد الان کنارم نشستی داری بهم میخندی .گمشو پایین از ماشین کثافت .برو پیش همون که فرستادت مخ منو بزنی و آمار بهش بدی.گفتم میرم اما کسی منو نفرستاده.گفتم من بیست سال پیش اولین بار دیدمت تا الان چشمم دنبالته.الان همین قدر که تونستم همینو بهت بگم واسم کافی بود .حالا گم میشم میرم.فقط قبلش بهت بگم خیلی میخوامت.یهو بغض کرد گریه ش گرفت آخ چقدر من بدبختم شوهرم از دستم گرفتن رفته با یه دختر تخمی دوست شده میخواد با اون یه هفته نشده ازدواج کنه…از این حرفا.گفتم بیا بریم خونه قلیون بکشیم .امد خونه یک ساعت بعد گفت میخوام برم خونه خودم.گفتم خب شب همین جا بمون.گفت همین مونده شب پیش کسی که ازش بدم میاد بخوابم فکر کن آی آی.دوستم بفهمن میگن خاک توو سرت.خلاصه خرش کردم موند با لباس خوابیدیم تخت دونفره.شوخی شوخی هی خواستم باهاش ور برم همون شب اولی بگامش راه نمیداد میگفت از نصف خودت بیشتر عبور کنی بلند میشم میرم.هر کاری کردم تا ساعت سه شب راه نداد گفتم میرم فیلم ببینم.تو تنها راحت بخواب .فقط خواستم بگم خیلی خوشحالم امشب کنارم بودی …صبح بلند شد رفت.فردا ظهر گفت از مغازه برگشتی بریم خونه ت گفتم نمیشه میرم بازار کار دارم گفت پس منم باهات میام.رفتیم بازار خرید کردم ناهار اونجا خوردیم درد و دل کرد…رفتم مغازه اونم رفت خونه.شب زنگ زد گفت شب بیام پیشت بخوابم از خونه خودم بدم میاد همش خاطرات بد از مهران اینجا مونده.گفت ب شرطی که قلیون و فیلم .دست درازی بهم نکنی .گفتم باشه.شب خواستم بیام خونه دوست پسرم آرمان زنگ زد گفت کجایی و… خلاصه امد پیشم.زنه زنگ زد گفت کجایی گفتم با دوستم ارمان خونه قلیون میکشم ناراحت شد گفت مگه تو با من قرار نداشتی و…قطع کرد منم با آرمان پونزده سال دوست بودم از همه چی زندگیم و دوست دخترام خبر داشت اما خودش اهل هیچی نبود مثبت و با معرفت بود.مهران گفت کوس خل این همه منتظرش بودی اینجوری کیرش کردی پرید.گفتم نترس این الان شوهرش طلاقش داده داغونه چون منو از قبل میشناسه الان از همه بهش نزدیک ترم با کسه دیگه هم جرات رفاقت نداره چون فکر میکنه از طرف شوهر سابقش.خلاصه زنه زنگ زد گفت بلندشید هر دو بیایید خونه من اینجا باهم قلیون بکشیم.ارمان گفت نه من نمیام …خلاصه امد.رفتیم خونه ش هتل و موزه ترکیبی بود.بزرگ و لوکس .خونه من طویله بود ولی یه اتاقشو شبیه کافی شاپ کوچیک درست کرده بودم فقط اونجا ب چشم می امد فریبنده بود .دو ساعتی با ارمان اونجا بودیم قلیون و پذیرایی اخرشم فال قهوه برامون گرفت و…آرمان گفت من میرم.منم گفتم باهم میریم .زنه گفت کجا من اینقدر این هفته تنها بودم گریه کردم خسته شدم بیشتر بمونید.گوش نکردیم رفتیم .آرمان گفت کوس خل می موندی بهترین فرصت واسه رسیدن ب خواستت بود.گفتم این باز زنگ میزنه ارمان رفت یه ساعت بعد زنه پی ام زد بیداری بیام پیشت .گفتم نه میخوابم فردا کلی کار دارم.گفت خودتو لوس نکن. بلند شو بیا اینجا یا من بیام اونجا…گفتم من میام اینجا تو بیایی بری آمار خونه کم کم ب فاک میره.رفتم خونه ش دیدم یه شلوار توری مشکی نازک با دامن نازک توری تن کرده قلیون اماده کرده شمع روشن کرده .گفت اگر جنبه شو داری میخوام مال خودم باشی.اصلا انگار توو یه دنیا دیگه م .توو هیچ خوابی این همه صحنه جذاب و رمانیک سکسی ندیده بودم .همیشه می امدن لخت می شدن میدادن میرفتن.اما امشب تازه ب ظرافت ها پی بردم.شروع کرد ب لب کردن گفت توو اشغال فقط از این ب بعد باید مال من باشی.لب لب لب لب بعد گفت بریم قلیون.حین کشیدن قلیون امدم نشست رو زانوم دود قلیون میدادیم توو دهن هم.لباشو گردنشو میخوردم می مکیدم.اولین بار بود حس کردم سر کیرم خیس شده معمولا بی تفاوته فقط راست میشه اما ب این حد اوج نرسیده بود که خیس بشه.واقعا داشتم بهترین شب زندگیم سپری میکردم.رفت موزیک گذاشت حالت نور تغییر داد که با نور شمع رمانتیک تر بشه.من قلیون میکشیدم اون شلوار منو در اورد کیرم دید واقعا ترسید .گفت تا صبح فقط لب لب بازی اصلا فکرشم نکن بذارم اینو بکنی توو کوسم .عمرا بره توو کوسم جر میخورم.آخ آخ الان حین نوشتنش اون شب امد توو تصوراتم باز کیرم راست شد آه حسرت کشیدم.خلاصه لب و لب بازی گفتم من قلیون میکشم تو ساک بزن.ب زور قبول کرد فقط سرش توو دهنش جا میشد.گفتم میذاری بکنمت یا نه گفت عمرا .گفتم باشه حین ساک زدن سعی میکردم با کوسشم ور برم گفتم نوبت منه تو قلیون بکش پاتو باز کن منم کوستو بخورم.اصلا باورم نمیشد زن ۳۷ ساله کوسش انگار واسه بچه بود تمیز کوچیک بدون چوچول اویزون .توو این پونزده سال که حداقل صدتا کوس سرویس کردم هنوز کوس مثل این ندیدم.شروع کردم ب خوردن لیس زدن کوسش.لاشو باز کردم زبونم کردم تووووووش میخوردم زبون میزدم لیس میزدم عاااااااالی بود عاااالی.گفتم حال تو بخور کفت نه بازم زبون بزن کوسسسسمو.گفتم خفه شو ساک بزن داشتیم جفتمون وحشی میشدیم.گفت بریم حموم گفتم حموم حال نمیده گفت قلیون بیاری حال میده رفتم حموم دیدم چه حمومی سونا ،جکوزی پر آب کرده رفتم تووش قلیون اورد توو آب برام ساک میزد منم قلیون میکشیدم.توو رویام این صحنه ها رو تصور نمیکرد اون با این زن توو خونه خودش با اصرار خودش.یهو همونجوری امد نشست رو کیرم گفت دردش کمتر میشه.خلاصه سر کیرم کرد توو کوس طلاش.دیدم توو آب حال نمیده رفتیم رو تخت.لنگاشو دادم بالا سرشو آروم کردم توو کوسش یهو تا ته کردم توو کوسش احساس کردم ب بن بست خورده کشیدم بیرون جیغ داد اخ مردم پاره شدم .دیگه گوش نکردم پاهاشو ب زور باز کردم اول سرشو آروم کردم توو کوسش بعد یواش یواش همه شو تا ته کردم تووو تند تند میکردمش.داغ تنگ وحشی عالی بود کوسش. یهو یه جیغی زد گفتم بگا رفتم در اوردم بیرون نگو ارضا شده نصف شبی چنان جیغی زد بعدا گفت این طبقه کسی نیست جز من.اینو گفت یهو کردم توو کوسش تند تند میگاییدمش دستم گذاشتم جلو دهنش واقعا دیگه از حال رفته بود انگار دارم جنازه میگام هیچ صدا و عکس والعملی نداشت .گفتم ب درک بهترین فرصت تا ته وحشیانه جرش بدم .موقعه گاییدنش صداش میکردم میگفتم بیست سال منتظر گاییدنت بودم جنده خانم.حین گاییدنش پرسیدم تا حالا اب کیر خوردی گفت نه.گفتم پس مادر جنده امشب میخوری. بزور دهنش باز کردم اب کیرم توو دهنش خالی کردم فکش گرفتم همه رو قورت داد.بعدش واقعا هر دو بی حس کنار هم افتادیم.نمیتونست بلند بشه راه بره.چند دقیقه بعد رفتیم دوش گرفتیم گفت بخواب پیشم گفتم نه فردا میرم فردا بیا پیشم.خیلی اصرار کرد ولی پیشش نموندم.

پاییز شده بود.زنه(پریسا) بعداز گاییده شدنش عجیب ازم خوشش امده بود هرچی میگفتم نه نمی اورد.گفت میخوام ب دوستام معرفیت کنم.گفتم اگر میخوای باهم باشیم باید فقط بین منو تو باشه ب کسی نگو.خلاصه ظهر داشتم از مغازه برمیگشتم گفت یه لحظه سر راه بیا پیشم کارت دارم رفتم بالا دیدم با سه نفر از دوستاش داره قلیون میکشه یهو همه امدن جلو در خندیدن گفتن سلام .نشستیم باهم قلیون کشیدن یکی از یکی کردنی تر .یکیشون فوق العاده بود .رویا از نظر ظاهر کلا همه جاش عملی بود ولی عالی بود از اون جنده هایی بود که باهر کی میخوابید شبی دو سه میلیون خرجش بود.ماهی یکی دوبار میرفت دبی میداد اینجا هم با پولدار بود.یقه اسکی بنفش پوشیده بود لبا پروتز هم رنگ لباسش با لنز و سینه های بالای هشت و پنج .قد بلند کلا یجورایی شاه کوس عملیا بود.گفت منو میشناسی گفتم نه گفتم من زن فلانی بودم کنار مغازه شما بود ازش طلاق گرفتم و…اون یکی دوستش همسایه پایینی بوداسمش سولماز بود که دوتا بچه داشت شوهر پول دار اما بد جنده ای بود این برعکس همه اینا نه قیافه داشت نه استیل همه جاش فلت صاف صاف خط کش بود اما بد حشری بود.اون یکی دوستش مریم خشگل و ساده کم آرایش گفت منو میشناسی گفتم نه.گفت وقتی من راهنمایی میرفتم توو واسه من گل میگرفتی می اوردی من ادم حسابت نمیکردم.اما الان کلی تغییر کردی دوستم ازت خیلی تعریف کرده میگه دینامیتی.تقریبا اولین بار بود توو جمع چهارتا جنده همزمان بودم.خلاصه یکی یکی رفتن که ما تنها باشیم.انکار باز زنه کیر منو میخواست فقط میخواست اینارو توو خماری بذاره.خلاصه همه رفتن اما بچه سولماز توووخونه ی پریسا خوابیده بوده.گفت بمونه اینجا بیدار شد زنگ بزن بیام دنبالش همه رفتن .پریسا گفت حالا نوبت رفتن کیر تو توو وجود منه.شروع کرد لب کردن یا کیرم بازی کردن ساک زدن این دفعه با تمام وجودش همه کار میکردگفت بریم اتاق خواب تا نگفتم بیرون نمیایی باید جرم بدی.اصلا پریسا دیونه شده بود تا دراز کشید کوسش بخورم بچه سولماز صداش در امد اولش اهمیت نداد بعدش تلفن زد بیاد ببرش در این حینم رفت در باز کرد امد گفت بخورش بخورش‌نمیدونستم در بازه یهو دیدم چند لحظه بد حین خوردن من سولماز امده بالا داره نگاه میکنه.پریسا خندید گفت کثافت گمشو برو بیرووون .سولماز گفت خدا شانس بده چه بخور بخوری داره.فکر کنم از قصد اینکار کرد که کوس لیسی منو نشون دوستش بده حسرت بخوره.گفتم خب بذار بیاد بکنمش ازش آتو داشته باشی گفت نه تو فقط باید منو بگایی ازش آتو زیاد دارم.شروع کردم ب خوردن کوس صدفیش لاشو باز کردم مرواریدشو زبون میزدم قشنگ جفت سوراخای کوس نازش مشخص و خوردنی بود.گفت بسه حالا فقط بگا محکم تند تند هرچی داد زدم توجه نکن فقط بگا اونقدر بگا مثل دفعه قبل از حال برم بعدش باز بگا.دیونه وار لنگاشو از هم باز کردم سرکیرم کردم توو کوس تنگش تندتندتندتند میکردمش داد و جیغ میزد .دستم جلو دهنش گذاشتم فقط تا میتونستم میکردم توو دلم میگفتم حالا من چندش بودم من اه اه بودم بعد محکم تر میکردمش.راحت یه راه نیم ساعت گاییدمش چندبار ارضا شده بود داددمیزد در بیار اما گوش نمیکردم باز میکردمش .دوهفته گذشت گفت من باید چند روز پیش پریود میشدم نشدم .بگا رفتم رفتیم آزمایش بارداری تست جواب فوری سه ساعت بعد ب پریسا گفتن مشکوک ب باردار بودنی یبار دیگه ازمایش داد گفتن بارداری .هیچی رفتم از پسر مستاجرم که توو داروخونه بود ازش قرص سقط گرفتم.چه شب تخمی بود .یه قرص باید میذاشت توو کوسش یه قرص میذاشت زیر زبونش. یازده شب آماده شد هر یک ساعت یه قرص استفاده میکرد تا هشت صبح از درد بخودش میپیچید ملافه و تخت پر خون شده بود.خیلی شب تخمی بود تا صبح شاهد درد کشیدنش بودم.از اون موقع دیگه هیچی مثل سابق نشد .یه هفته گذشت حالش بهتر شده بود هی سراغ منو میگرفت میگفت سکس نه ولی بغلتو آرامشت رو میخوام…یه روز توو خونه ش بودم گوشیم زنگ خورد ب پریسا گفتم هیسسسس هیسسس دوست دختر سابقم بود گفت برگرد باهم باشیم .گفتم واسه همین زنگ زدی رابطه ما تموم شده من دیگه نمیخوام با کسی باشم.قطع کردم.پریسا گفت با دوست دختر جنده ت حرف میزنی بعد توو خونه من ب من میگی هیسسسس ب من میگی هیسسسس .گفتم باشه کون ِلق جفتتون من رفتم.گفت همین دیگه حالتو کردی حالا دنبال بهانه رفتنی.گفتم نه تو روانی شدی ب همه چیز ب ربط گیر میدی.خلاصه خونه تنها بودم یبار گوشیم زنگ خورد ناشناس بود جواب ندادم دو سه بار زنگ زد.گفتم لابد از بازاره یا مشتری کار واجب داره زنگ زده .زنگ زدم گفت شما گفتم شما تماس گرفتید.گفت اشتباه گرفتم با اقای پریسایی کار داشتم گفتم پریسایی نداریم شاید با خانمم پریسا کار دارید گفت عجب پس پریسا شد خانمت.از طریقه حرف زدنش اولش حدس زدم رویا دوست پریساست.گفت بچه جووون نمیدونم چیکار کردی اما پریسا بخاطر تو لاشی ب من گفته مخشو بزن باهاش سکس کن .گفت رویا من تحمل سکس واقعی اونو ندارم فقط خوراک خودته.ببین چقدر لاشی وادارش کردی از من بخواد بهت بدم تا تورو نزدیک خودش نگه داره نذاره بپری.گفتم رویا من باتو کاری ندارم هم تو ختمی هم من پس الکی همون یبارم خودمون علاف هم نکنیم پریسا هم کوس گفته .گفت پس تو بگو من بهت پیشنهاد دادم تو قبول نکردی ولی بهش چیزی نگی چندبار پریسا رو بکن بیخیالشو از وقتی باتو اوکی شده ریده ب رفاقت زنونه ی ما.همش از تو اشغال میگه…

اگر ادامه ش خواستید کامنت بذارید

نوشته: عالیجناب


👍 4
👎 4
8867 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

733473
2018-12-02 21:37:48 +0330 +0330

بد نبود ولی کیری بود

0 ❤️

733574
2018-12-03 16:04:40 +0330 +0330

بذار بقیشو

0 ❤️

733602
2018-12-03 20:38:54 +0330 +0330

بد نبود ولی خیلی درهم برهم و نامنظم بود.
حالا باقیشو بنویس ببینیم چیکاره حسنی

0 ❤️

733788
2018-12-04 17:22:07 +0330 +0330

ماشالله همه ميخوان بتو كس بدن،،من پسرم يوقت منو نكني،،،اينجا همه بدنسازي كاركردن وقد بلندي دارن وخوشكلن و هفته اي دوسه تاكس ميكنن فقط جقيتون من هستم بقيه ادم حسابين

0 ❤️

733835
2018-12-04 21:45:33 +0330 +0330

خاطراتی که مینویسی رو دوست دارم.خوش ب حالت این همه تجربه سکس داشتی.حداقل واقعیت مینویسی مثل خیلیا از خودت داستان سرهم نمیکنی.لطفا از خاطرات بیشتر و بهتر بنویس عالیجناب.

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها