بیوه (۱)

1397/01/06

9 سالی بود که ازدواج کرده بودیم.زندگی خوب و مناسبی داشتیم و همدیگه رو خیلی دوست داشتیم.همه چیز خوب پیش میرفت.تا اینکه توی سن 35 سالگی بیوه شدم و همسرم فوت کرد.توی یک تصادف.
تنها تکیه گاه زندگیم بود.حال و روزم بدون اون روز به روز بدتر میشد و شرایط خوبی نداشتم.شاید ندونید که چقدر دردناکه که اسم بیوه روی یک زن میگذارن.چقدر سخته که بیوه زن صدات میکنن.اما تحمل میکردم.دیگه عادت کرده بودم.
یکسال از فوتش گذشت.شوهرم شغلش راننده کامیون بود.کامیون له شدش توی تصادف رو با قیمت پایین فروختم و پول اون و گرفتن سفارش تایپ و کارهای آفیس زندگی رو ادامه میدادم.بخور و نمیر.تا اینکه صاحب خونه جوابم کرد.اومد در خونه و گفت تو دروهمسایه خیلی واسم بده که یه زن بیوه و تنها خونه من هست.یا اجاره رو میبرم بالا که واسم بصرفه یا اینکه برو. ولی من نه پول اضافه شدن اجاره رو داشتم و نه با این پول جایی پیدا میشد بکنم.ازش خواهش کردم که چند وقت بهم مهلت بده تا یه جایی پیدا کنم.اونم قبول کرد که 3 هفته بمونم.
سه هفته گذشت و جایی مناسب پولم پیدا نکردم.اگر هم پیدا میشد وقتی میفهمیدن که تنهام قبول نمیکردن بهم خونه بدن.بعد 3 هفته صاحب خونه زنگ خونه رو زد.صاحب خونه م یه مرد متاهل حدود 55 ساله که دوتا پسر کوچیک داره هستش.گفت که مهلتت تمومه،کی خونه رو تحویل میدی؟با خجالت و ملتمسانه گفتم:لطفا وقت بیشتری…پرید تو حرفم و گفت:اصلا حرفشو نزن.بسه دیگه.
هرچی میگفتم زیر بار نرفت.تا اینکه گفت:ببین یه راه هست که بمونی…با خوشحالی گفتم چه راهی؟گفت:ببین تو یه زن بیوه و تنها هستی،میخوای چیکار کنی؟زندگی سخته ،خرج داره…من کمکت میکنم…پریدم تو حرفشو گفتم:ممنون.محتاج شما نیستم.گفت:صدقه بهت نمیدم.در عوضش ازت یه چیزی میخوام.گفتم:چی؟گفت:مال من بشو…تو که شوهر نداری و کسی هم قرار نیست بفهمه.همه کار واست میکنم.این خونه هم تا ابد بمون توش.خوبه؟گفتم:خفه شو و درو بستم.پشت در داد زد:پس تا پس فردا گمشو بیرون.
گریه میکردم.تین چه زندگیه که برام درست شده؟زنگ زدم به دوستم و ازش خواستم که چند روز برم خونه اون تا یه جا پیدا کنم.اونم قبول کرد.
چند روز اونجا بودم.هر شب چند تا دختر و زن دور هم جمع میشدن به سیگار و قلیون و مشروب و میخندیدن.منم با وجود دعوت و تعارفشون تو اتاق خواب خودمو میزدم بخواب.اهل این چیزا نبودم که.
تا اینکه یه شب یکیشون اومد تو اتاق و نشست کنارم.شیدا…یه زن مطلقه بود.حدود 34 35 سالش.با هم کلی گپ زدیم.مثل من بود داستانش.پرسیدم زندگیتو چطور میگذرونی.یه آدرس داد که فردا بیا مغازه بوتیکم.با هم مفصل حرف بزنیم.مغازه خودش نبود.فروشنده بود.ولی سرو لباس و گوشی دسنش خیلی گرون بود.تعجب میکردم با ماهی800 چطور اینارو داره.
رفتم مغازش.دوتایی تنها.گفت:ببین،ما مطلقه و بیوه زنها اگر تا ابد هم سینگل باشیم بازم بهمون میگن جنده.خشک شدم از حرفش از شدت تعجب…سیگارشو روشن کرد و ادامه داد:بعد از طلاق چند ماه مثل تو بودم.اما زدم بیخیالی.با یه پسر دوست شدمو … تا ته حرفشو خواندم…گفت:توهم تهش برو همین راه.خودتو اذیت نکن…گفتم ممنون و خواستم بزنم بیرون که دستمو گرفت و گفت:یکی رو واست جور میکنم.اگه خوشت نیومد دیگه ادامه نده.گفتم نه…کلی با هم حرف زدیم تا اینکه نمیدونم چی شد که گفتم باشه…خندید و گوشی رو برداشت و با یکی حرف زد.گفت :برو خونه حمام و آماده باش.6اینجا باش.
رفتم خونه حمام.اما بعدش به شیدا زنگ زدم گفتم:شیدا بیخیال .من اهلش نیستم که با لحن جدی گفت:غلط کردی.قرار گذاشتم.مردم که مسخره تو نیستن.بیا اینجا
رفتم.تو کل مسیر زانوهام میلرزید.میترسیدم.ناخونامو میجویدم.رسیدم اونجا.شیدا منو دید گفت این چه قیافه ایه؟بیا بشین.نشستم و از تو کیفش یه کیف آرایش درآورد و یه کم آرایشم کرد.گفت:حالا بهتر شد.آبرومو نبری اونجا.طرف زنگ زد و شیدا باهاش حرف زد.شیدا واسم تاکسی گرفت و تنها رفتم اونجا.یه آپارتمان توی میرداماد.زنگ زدم و رفتم تو.قلبم تو گلوم بود.دهنم حشک شده بود.رسیدم در واحد و تا خواستم زنگ بزنم دیدم در باز شد.یه پسر حدود 30 سال.چهارشونه.بدنساز.گفت:سلام.بیا تو.رفتم تو .خیلی راحت برخورد میکرد.نشست کنارمو گفت:همه جی رو ازت میدونم.شیدا گفت.میدونم بار اولته.تخصصم راه انداختن زنایی مثل تو هستش.نترس.میسازمت.راحت باش با من.
اسمش پیمان بود.پیمان بلند شد و یه موزیک گذاشت.دستامو گرفت و بلندم کرد.مجبورم کرد باهاش برقصم.خجالت میکشیدم.شال سرمو درآورد و هی دستمو میگرفت که برقصم.با خنده گفت:با مانتو میرقصی.دربیار…میدونستم چاره ای نیست.مانتو رو درآوردم.
الکی خودمو تکون میدادم که مثلا دارم میرقصم.اومد جلو و صورتمو بوس کرد.حس عجیبی بود.هی خودشو بهم میچسبوند.دستشو میکشید رو بدنمو .هی بوسم میکرد.دوتا دستشو گذاشت کمرم و منو جسبوند به خودش.لبهاشو گذاشت رو لبهام.یه دستشو گذاشت پشتمو و یه دستشو کرد تو موهام و لبهامو میبوسید.تسلیمش بودم چون چاره دیگه ای نداشتم.صورتشو برد عقب و گفت:با من خوش بگذرون.دوباره شروع کرد لب گرفتن.مقاومت نمیکردم.اونم دستشو میکشید پشتم.لبامو ول کرد و صورتمو بوسید تا رسید به گردنم و گردنمو بوسید.توی هیکل عضله ایش اسیر بودم انگار.دستشو از موهام درآورد و گذاشت روی باسنم و بلندم کرد و نشس
ت رو مبل و منو گذاشت روی پاهاش.دوباره شروع کرد به خوردن لبم.دستو گذاشت روی سینه هام و فشار میداد.بدنمو لمس میکرد .سرش رو گذاشت روی سینه هام و میبوسید.دستاشو رو گذاشته بود رو باسنم و منو محکم تو بغل خودش فشار میداد.گفت:میخوام تلافی یه مدت بی سکسی رو واست دربیارم و رس بدنتو بکشم.شروع کرد باز کردن دکمه پیراهنم.و پیراهنمو درآورد.دیگه تموم شد.من تبدیل شدم به یک فاحشه.
سینه هامو از روی سوتین میبوسید .هزم خواست خودم سوتینمو دربیارم.سوتینمو باز کردم و درآوردم.خجالت میکشیدم.سوتینمو گرفت و بو کرد و انداختش رو زمین.شروع کرد ب خوردن و مالیدن سینه هام.سینه هامو میخورد.لیس میزد.گاز میگرفت.تو مشتش فشار میداد.آه این لذتو یکسال بود که حس نکرده بودم.دستمو انداخته بودم دور گردنش.کاری نمیکردم.سعی میکردم صدام هم درنیاد.از خجالت بود.ولی دوست داشتم ادامه بده.ادامه میداد.
منو دراز کرد رو مبل و شروع کرد بوسیدنم.از گردن تا سینه هام.بعد رفت روی شکم.دروغ چرا خیس شدم.رفت سمت شلوارمو و درآوردش.من بودم و یه شرت.اومدو شروع کرد لب گرفتن و دستشو کرد تو شورتم.خندیدو گفت:خیسی که…تشنه لذت بودیا…راست میگفت.تشنه بودم
شورتمو درآورد و با دستش میمالید واسم.زل زده بود تو چشمام.انگار میخواست واکنشمو ببینه.سعی میکردم بروز ندم ولی مگه میشد.میمالید تا اینکه انگشتشو فرو کرو…آه…عالی بودانگشتاشو یکی یکی فرو میکرد و نامالید.میبوسیدم.
تا اینکه خودش کنارم نشست و لخت شد.دستمو گذاشت رو شورتشو گفت خودت درش بیار.خجالت میکشیدم ولی چاره ای جز اطاعت نبود.درش آوردم.واقعا بزرگ بود.زیاد بلند نبود اما خیلی کلفت بود با یه انحراف خاص.وابستاد جلوم و دستمو گرفت منو نشوند لبه نبل.فهمیدم منظورش چیه.گفت :یه ساک مشتی بزنم.گفتم:دوست ندارم.نه.گفت:ازت خواهش نکردم که میگی نه.یادت رفته واسه چی اینجایی؟از اخلاقم سواستفاده نکن.بخور تا یاد بگیری
یه دستشو گذاشت پشت سرمو و با یه دستش کیرشو گذاشت رو لبهام.اصلا حس خوبی نبود.ازم خوتست ببوسمش.بوسیدم و آروم فشار داد تو دهنم.واقعا بزرگ بود.فقط سرش تو دهنم جا میشد.درآورد و کفت با زبون لیسش بزن.از پاییت تا بالا.انجام میدادم واسش.اونم با دستش بدنمو نوازش میکرد.سینه هامو میگرفت و فشار میداد.
تا اینکه بهم گفت دراز شو.دراز شدم و پاهامو داد بالا.خودشو انداخت روم.سنگینی و گرما بدنش حس خوبی داشت.سرش رو گذاشت بین پاهامو و هول داد تو.آااه احساس میکردم بار اولمه.تا ته فرو کرد و آروم لقب جلو میکرد.تمام بدنم لذت بود.سرعتشو برد بالا…تند…تندتر…انقدر کلفت بود که واقعا داشت جرم میداد…پر بودن کسمو حس میکردم.اون ادامه میداد.لبهامو گاز میگرفتم که چیزی نگم…سرعتش رو بیشتر کرد و یهو درآورد بیرون و ناخودآگاه با صدای بلند آه کشیدم…ارضا شده بودم.پاهام سست شده و بود …این بار منو رو شکم خوابوند و دوبار فرو کرد…دوباره با سرعت…بدنش محکم و سریع به باسنم برخورد می خورد و صدا میداد…رو باسنم سیلی زد و دوباره درآورد…
گفت:مگه لالی…راحت باش…آه بکس…ناله کن…لذت ببر. راست میگفت.دیگه از چی خجالت میکشیدم.دوباره فرو کرد.تو خونه فقط سه تا صدا میومد.صدای موزیک.صدای برخورد بدنهامون و صدای ناله من.
کیرشو درآورد و آبشو ریخت رو پشتم و ولو شد کنار.موهامو زد کنار و در گوشم گفت:دوست داشتی؟ سرمو به نشان تایید تکان دادم…بعد چند دقیقه بلند شد و با دستمال خودشو مشت منو پاک کرد.نشستم و کمی به هم لب دادیم.
کمکم کردلباسمو بپوشم.از توی کشو کنار مبل 300 تومن مول درآورد و گذاشت تو سوتینم.راستش بغض گلوم رو گرفت.آره.من تبدیل شدم به یک جنده پولی.کل لذت سکس فراموشم شد.میمان آروم گفت:عادت میکنی.همه مثل من باهات رفتار نمیکنن.
آره…منظورش این بود که میمان تنها مشتریم نیست.جنده به همه میده.
پیمان منو رسوند مغازه شیدا.شیدا کلش رو ازم پرسید.قول داد بین خودمون بمونه.قول هم داد بهم یاد بده چطور با مردها رفتار کنم.
قرار شد فردا هم برم خونه پیمان
فردا شد و من رفتم خونه پیمان.پیمان مثل دیروز نبود.جدی بود.مثل دیروز رمانتیک و خوش اخلاق نبود.رقتم تو و خیلی جدی گفت:برو تو اتاق لخت شو تا بیام.
چرا انقدر تغییر.مات نگاهش کردم.گفت:کری؟برو تا بیام…باورم نمیشد این آدم دیروزه.
رفتم و لخت شد.اومد و لخت شد و کیرشو کذاشت جلو صورتم.تا خواستم حرف بزنم که فرو کرد تو دهنم.بیرحمانه.فقط اوق میزدم.کیروش درآوردم و گفتم:چرا اینطور میکنی؟گفت:جنده زبون درآوردی؟پول میدم هرطور بخوام میکنم.حالا بخواب.
به رو شکم خوابوندم و یه بالشت گذاشت زیرم و شروع کردبازی با سوراخ کونم.چرخیدم گفتم:از پشت نمیدم.چنان سیلی محکمی زد رو باسنم که صداش کل اتاقو برداشت.چرخوندم و گفت:غلط کردی.واسه جی اینجایی پس؟؟ گفتم :ولم کن میخوام برم.لباسمو برداشت و گفت برو.لخت داشت بیرونم میکرد.خواهش کردم.ولی فایده نداشت.گفت:یا از کون میکنم یا لخت برو بیرون.
چرخیدمو دراز شدم.جای سیلیش رو باسنم داغ شده بود و درد میکرد.کیرشو گذاشت رو سوراخم.میدونستم حس خوبی نداره.چون واقعا کلفت بود.پیمان با فشار هول میداد تو.درد بود و درد.تلتماسش میکردم اما فایده نداشت.دوباره یه سیلی زد و گفت:شل کن…
زدم زیر گریه.اما فایده نداشت و ادامه میداد.حس میکردم یه خنجر داره منو جر میده.پیمان بیرحمانه ادامه میداد.دیگه جیغ میزدم که پیمان دوباره یه سیلی زد که خفه بشم.دست خودم گاز میگرفتم.بدون مکس تلنبه میزد.درد بدنمو گرفته بود.تا اینکه آبش اومد تو کونم خالی کرد.دراز کشید کنارمو گفت:تکان نخور.کونت مثل یک غار باز شده.بعد هم با دستمال کونمو پاک کرد و وقتی دستمال رو انداخت جلو صورتم خون روش دیدم.
لباسمو با کلی درد پوشیدم.پیمان دوباره بهم پول دادو گفت:از عمد اینطوری کردمت که بدونی هیچ مشتری با جنده جماعت خوب نیست.همه مثل من نیستن و تو باید یاد بگیری…
حالد برو.نمیتونستم راه برم.اما با درد رفتم پیش شیدا…
ادامه دارد

نوشته: سپیده


👍 8
👎 3
5999 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

679162
2018-03-26 21:28:45 +0430 +0430

سپیده58 خودمون اینو نوشته؟

0 ❤️

679183
2018-03-26 23:51:46 +0430 +0430

نه !من ننوشتم ولی صبح میخونم .این سپیدس من sepideh58

0 ❤️

679186
2018-03-27 00:17:12 +0430 +0430

همسر که توی تصادف فوت کرد درسته پس پول دیه اش چی شد
حداقل چیزی بنویس که همخوانی داشته باشه
لاشه کامیون رو فروختی ولی بیمه نگرفتی

0 ❤️

679206
2018-03-27 06:34:41 +0430 +0430

نه لایک نه دیس لایک این داستان مشابهش و خوندم نه بگم تقلید کردی نه ، ولی تقریباً مثل همین وضعیت برای کس دیگه ای هم بود اون جذاب تر و بدون غلط تر نوشته بود شما کمی دقت کن تو قسمت های بعدی بدون غلط بنویسی

0 ❤️

679207
2018-03-27 06:36:06 +0430 +0430

هیییی خدا چی بگیم اخه
متاسفانه تو کشور ما تا کسی بیوه میشه همه میخان ازش استفاده کنن

0 ❤️

679209
2018-03-27 07:26:39 +0430 +0430
NA

خو نرن بدن کثافت میگفد از سکس باش خوشش اومدع بَدش از دماغش دراومد فک کردع بودی میخاد بِگیرتت بوزینع باهات خوب کردع ع ع

0 ❤️

679210
2018-03-27 07:31:52 +0430 +0430
NA

تو خودتم میخاریدی همون اولم میدونسدی داری وارد راه جندگی میشی فک کرده بود ی همیشه بات میمونع خاک تو سرع جندت هر هر هر

0 ❤️

679213
2018-03-27 09:03:29 +0430 +0430

خوب؟
به کجا میخوای برسی؟ راهیه که خودت انتخاب کردی،عواقبشم باید بپذیری.

0 ❤️

679221
2018-03-27 09:51:24 +0430 +0430

اين كه تو اين مملكت اين حقيقت محضه شكي درش نيست
فقط بايد بگم كه ما اسمشو گذاشتيم فاهشه يا جنده اما اينم يه نوع شغل يه حصاب مياد لطفا نگيد جنده يا فاهشه دختري ميشناختم كه ٣٦ مليون سفته پدر مادر ميخواست پاس كنه سكس ميكرد
گناهش اين بود كه دختر اون خانواده بود شايد اگه تو خانواده ديگه اي متولد شده بود الان خيلي مقعيت بهتري داشت
با اين وجود سال اخر دكترا پزشكي بود

1 ❤️

679225
2018-03-27 11:08:25 +0430 +0430

متاسفانه تو جامعه ما هستند کسانی که حمایت هیچ کسی رو ندارن و یکی از دلایلی که امروزه خیلی از خانم ها میخوان از نظر مالی مستقل باشن هم همینه هر چند که محیط های کاری هم برای اونها چندان سالم نیست ولی از اونجایی که اعتمادی به مردها نیست ( با وجودیکه خودم یک مردم ) گذشته از حوادث احتمالی ، دولت هم هیچ حمایتی از زنان بی سرپرست نمیکنه و یک عده دیگه هم که وضعیت مالی خوبی دارن مثل بازاری ها در ازای کمکشون انتظارات دیگه ای دارن اسمشو گذاشتن صیغه ولی شما بخونید فساد اسلامی که تنها یک برچسب اسلامی روی اون زدن یا گروه دیگری مثل ورزشکار ها و هنرمندان که برای نمایش خیر بودنشان سری به مراکز نگهداری کودکان و یا حمایت از بیماران سرطانی میزنند و کلی هم تبلیغ میشه که اینها دست به خیر دارن ولی وقتی به اینجا که میرسه بدون چشم داشت کمکی نمیکنن خلاصه وقتی که ما ملت با حرفامون و با نگاه های معنا دارمون و از طرفی با مشکلات اقتصادی عرصه را حسابی برای آنها تنگ کردیم انتظار داریم که از آنها یک قدیس ببینیم مگه ما با آنها مثل یک قدیس رفتار کردیم؟ مگه با با نظر خوب نگاهشون کردیم و یا اینکه کمکی کردیم که به آنها انگ میزنیم؟ مایی که روز و شب به این و آن انگ میزنیم و خود کارهای کثیفی انجام می دهیم ! قضاوت کردن کار راحتیه مخصوصا اگه وجدان بیداری نداشته باشیم . بیرون گود بودن و نظر دادن راحت ترین کار دنیاست در حالت عادی که مشکلی وجود نداره بیشتر مردمان دنیا خوب هستن ولی وقتی که درجه سختی زندگی و مشکلات بیشتر میشه ، کم کم از تعداد مردمان خوب دنیا ریزش میکنه و تعدادشون کمتر و کمتر میشه. ای کسی که در ساحل آرام نشسته ای ، نظر دادن بر کسی که در کشتی شکسته گرفتار در دریای طوفانی نشسته حق شما نیست و شما در چنین جایگاهی نبوده و شایستگی چنین اظهار نظری را هم ندارید.

0 ❤️

679236
2018-03-27 14:04:52 +0430 +0430

جنده گی آموزش نمیخواد که، الکی اسم شیدا رو آوردی که بگی تو خوب و معصوم بودی، شیدا خرابت کرد، برو بده بابا اسم دوستاتم خراب نکن.

0 ❤️

679251
2018-03-27 16:19:42 +0430 +0430
NA

برو گمشو جنده خودت خاسدی جندع بشی مگع چاقو بیخ گلوت گذاشتع بودن اخه کی با جندع میمونع تو به خاطر مشکل مالی بدنتو فروخدی

0 ❤️

679252
2018-03-27 16:22:24 +0430 +0430
NA

میتونستی بری گدایی کنی چادر مینداخدی سرت کسیم نمیشناختت دیگع جندع نبودی خودتم میخاریدی بزار بخاروننت غر نزن جندع ع ع ع ع کونی ی ی ی ی

0 ❤️

679253
2018-03-27 16:26:52 +0430 +0430
NA

ءصلن میدونی چیع ع ع ع چون شوءرِت به درک رفد تونم تو کف بودی رفدی کس دادی. برو گدایی کن کسی بت نمیگع جندع خودد میخاریدی

0 ❤️

679254
2018-03-27 16:29:22 +0430 +0430
NA

پسرا سایت حملع کنین بخارونینش ش ش ش جندع میگع واس پول گه خوردی تو کف بودی خوددو دادی خوب بت رید دسش درد نکند.جندع

0 ❤️

679256
2018-03-27 17:07:59 +0430 +0430

بعضی از این آدم ها که از مردی فقط همون آلت مردونه رو دارن چقدر عقده ای و بی شعورن
مگه آلت مردونه چند درصد یک انسان رو تشکیل میده وقتی که انسانیت و وجدان و احساسی در او وجود نداشته باشه اگه اینطور باشه که خیار از شما ها مرد تره

0 ❤️

679257
2018-03-27 17:17:59 +0430 +0430

قشنگ بود ولی ناراحت شدم اینکارو نکن که عاقبتش بجز بد بختی چیز دیگه ای نداره برای تامین مخارج زندگیت راه های شرافتمندانه زیادی هست عزیزم ادامشو حتما بذار ببینیم بعدش چی شد.

0 ❤️

679261
2018-03-27 19:54:13 +0430 +0430

سلام من نمیتونم درموردایشون نظربدم ولی زنهايی رومیشناسم که بعدازفوت همسرشون بچه یابچه هاشونوبزرگ کردن واون بچه هاافرادمفیدی برای کشورشون شدن واین
خانمها ازنظرمالی هم چندان تامین نبودندوبازحمت ومشقت ولی سربلندزندگی کردند .

0 ❤️

679355
2018-03-28 11:08:11 +0430 +0430

شما که از قضاوت حرف میزنید یا داستان رو درست نخوندید یا کامنت منو. اولا قضاوت کردن خیلی اوقات ناگزیره و باید قضاوت کرد.خود شما وقتی دوستتون یا آشنا و فامیلی بیاد پیشتون و ازتون ۵۰ میلیون قرض بخاد بگیره همینجوری بهش میدید؟یا اینکه اول در موردش فکر میکنید و سبک سنگین میکنید و صداقت و درستیش رو مطالعه میکنید و اگه بنظرتون خوب اومد بهش میدید.خوب این قضاوت نیست؟یا شمای خانم نصف شب از یه کوچه تاریک تنهائی عبور میکنید از پشت سرتون صدای پا میاد،اگه برگردید و ببینید که یه مرد یغر هیکلی داره به سمتتون میاد یا اینکه نه یه پیرزنه،آیا واکنش شما در هردو حالت یکیه؟مسلما نه،اگه یه مرد باشه ای بسا شروع میکنید به دویدن از ترس اینکه نکنه آسیبی بهتون برسونه.در حالیکه ممکنه اصلا هیچ قصد و غرضی نداره و فقط یه رهگذره.مگه اینجا قضاوت نکردید؟اونم کسی رو که نه میشناسید و نه میدونید کیه.پس اینقدر قضاوت قضاوت نکنید چون خودتون روزانه در حال قضاوت کردن هستید.درثانی من قضاوتی نکردم،اون به خودش میگه جنده،تازه من ازون کلمه هم استفاده نکردم.من فقط از روی حرفای خودش گفتم، خوب هیچ اجباری نداشته، بچه نداره،مسن نیست و توانایی کار داره،تازه یه سرمایه ای هم داره و یه حرفه هم بلده.اما چون دنبال پول آسونه افتاده تو این راه.اونم با یک دیدار و یک جلسه ملاقات با دوستش.پس انتخاب خودش بوده،دندش نرم،میخواست نکنه،الانم که کرده دیگه چرا ننه من غریبم درمیاره؟
%۸۵ دختران فارغ التحصیل دانشگاه ها بیکار و بدون درامدند،بنظرتون برن تو اون خط خوبه؟این فرهنگتون رو من اسمشو میزارم فرهنگ جنده پروری،دقیقا به همان گونه که ما یک ملت گداپرور هستیم.

0 ❤️

679406
2018-03-28 20:43:03 +0430 +0430

شما با متر خودت گز کن ایول جان،کعبه که کج نمیشه. :)

0 ❤️