بیگناهی

1397/12/05

تازه ازدواج کرده بودم
علی خیلی مرد خوبیه من عاشقشم و اونم عاشقمه
تو سکس یکم مشکل داریم
ولی علی اصلا عجله نمیکنه خوب منو درک میکنه
.
بعد از عروسیم دوستام بهم پیام دادن ک بعد عروسی ندیدیمت بریم بیرون و من از علی اجازه گرفتمو رفتیم…
واقعا نمیدونستم دختر خالم هم هست
دختر خالم قبل ازدواجم همش دورم بود ک منو واسه داداشش امید جور کنه،من کلا باهاشون مشکل داشتمو نخواستم…در کل دختر شر و حسودی هست،حتی از این ک منو علی با هم خیلی خوبیم حسودی میکنه…
.
رفتیم پارک همه نشسته بودیم گپ میزدیم،دخترخالم گفت تروخدا ی موقع ب شوهراتون نگین اومدیم پارک ب گوش مامانم میرسه منو دعوا میکنه…من ب مامانم گفتم میریم پاساژ…کمی گذشت یهو دختر خالم گفت مریم لطفا میری آب بیاری!؟ منم ک ساده گفتم باشه و رفتم…
.
همین ک داشتم بطری آب پر میکردم امید گفت سلام
برگشتم سلام کردم…خندید گفت مریم چقد خوشگل شدی و من احمق خندیدم گفتم مرسی…و خلاصه خداحافظی کردیم
چند قدم برداشتم رفتم سمت بچه ها … گوشیم زنگ خورد و جواب دادم علی بود پرسید کجایی !؟ باور کنید فقط بخاطر اون دختری جادوگر گفتم تو پاساژ!
بدون خداحافظی قطع کرد
تعجب کردم…نگو دختر خالم با شماره ناشناس ب علی پیام داده بوده ک من با امید قرار دارم…
و علی داشته مارو نگاه میکرده!اینو بعدا فهمیدم
.
ساعت تقریبا ده بود رسیدم خونه
درو باز کردم،علی نشسته بود رو کاناپه اخماش تو هم چشاش قرمز …رو میز هم مشروب بود
علی زیاد اهل مشروب نیست خیلی کم میخور،
نشستم بقل دستش،علی؟؟؟
دیدم چشاش قرمزتر شدو اشکش جاری شد
پرسیدم علی چی شده؟ اتفاقی افتاده …تروخدا د ی چیزی بگو دستمو کشیدم ب موهاش،با بغض گلو و صدای مست
گفت:چی کم گذاشتم برات؟
دستمو کنار زد،پاشد داد زد گمشو بیرون تو لیاقت نداری!
من با تعجب فقط نگاش میکردم،بعد بازومو فشار داد گفت نشنیدی چی گفتم هولم دادوزمین خوردم،
بخاطر اون یااارو ب من دروغ میگی!!
دست ب موهاش کشید!اون بهتره آره؟
اون…اها بهت پول داد ک دادی؟
اره دیگه تو بغل اون بودی؟جنده‌ای دیگه …زن من …
جیغ کشییییدم بسسه!چک محکم زدمش!
من ساده بازم نفهمیده بودم کار دختر خالمه!
کشیده های ب صورتم زد …
موهامو گرفت تو دستاش و گفت اصلا ب کجاهات دست
کشیده ها؟؟
علی بخدا من نمیفه…
پرتم کرد رو زمین کمر بندشو در اورد …کتکم زد
اینقدر زد ک خسته شد…نشست رو کاناپه نفس میزد…
و من فقط با جیغ گریه میکردم
مانتو تو تنم پاره شده بود،
پاشد با سگکش زد،میگفت خیانت میکنی اره؟
بهم میگف انگشتاتو خیلی دوس دارم،
چهارتا انگشتمو گذاشت رو گاز… بعد
پیکی زدوگفت گمشو تو اتاق باهات کار دارم،من نمیدونستم باید چی بگم
تو اتاق داشت لختم میکرد پرسید امروز کجا بودی؟
من…اه اِامروز…هه …ب
داد زدوانگشتامو فشار داد پررسییدم کجا بودی؟
علی هه بخدا آی آی دستم… هه با دوس هه دوستام بیرون بودم…
لخت لخت بودم منو خوابوند رو تخت خودشم لخت شد
اینجا بود ک التماس کردم نمیخوام…
بعد از این ک پردمو زده بود سکس نداشتیم چون خیلی درد داشتمو میترسیدم و نمیزاشتم کارشو بکنه
فکنم پردم بطور کامل پاره نشده بود…نمیدونم خلاصه دردش طبیعی نبود…
التماس کردم …
قشنگ خشک کیرشو گذاشت رو سوراخ کسم
عین وحشیا داد کشیدو یهو تا ته کرد توم
منم فقط جیغ میکشیدم،درد ناجوری پیچید توم انگار با ی کبریت روشن شده داشت منو میکرد،
باور کنید باز خونریزی داشتم دیگه حالی واسم نمونده بود
خیلی کرد ارضا نمیشد…
در آخر آبشو ریخت رو شکمم …روم خواب بود
چقدر اون شب درد داشتم من بدبخت
بیدار ک شد،گوشیشو چک کرد و دخترخالم خودش اس داده بود ک اذاب وجدان گرفته و کار اون بوده!
همون موقع گوشیشو زمین کوبید و من از خواب پریدم
بیدار شدم چشام ک باز نمیشد،صدام گرفته بود
از دردهام نمیتونستم تکون بخورم،…ملافه رو پیچیدم ب خودم نگاش کردم چیشده؟
و اون همه خجالت و شرمندگی و احساس گناه میشد از چشماش خوند…

نوشته: ناشناس


👍 9
👎 13
16179 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

750394
2019-02-24 22:02:08 +0330 +0330

کس کلک بازی بوده
داستان در حد گوز
حیف وقت . ولی کیرم تو کون دختر خاله نداشتت

1 ❤️

750407
2019-02-24 22:21:16 +0330 +0330

توقع ویکتور هوگو ندارم اینجا.خوب بود.

0 ❤️

750412
2019-02-24 22:25:42 +0330 +0330

حسادت تا کجا. چیکار کنیم از دست این ادما

0 ❤️

750451
2019-02-25 00:43:20 +0330 +0330

توام باشه
چی بگیم ، باشه …

0 ❤️

750462
2019-02-25 04:20:53 +0330 +0330

تخمی

این هم شد داستان؟ کلا تخماتیک بود چون انتهای داستان را نصفه و نیمه ول کردی، شاشیدم توی عقل نداشته ات.

ها کوکا

1 ❤️

750524
2019-02-25 08:53:44 +0330 +0330

این حجم از کصشری که با خوندن این داستانا دریافت کردم اصلا منصفانه نیست آقا.

1 ❤️

750525
2019-02-25 08:59:15 +0330 +0330

این نوشته ها مال یک آدم نرمال نیست.
عقلتم مثل داستانت همچنان آک و ناشناسه.

1 ❤️

750532
2019-02-25 10:42:13 +0330 +0330

چرت وپرت بود
اول دخترخالت واست پاپوش درست كرده بعد دادنت عذاب وجدان گرفته؟؟
خر خودتي

0 ❤️

750535
2019-02-25 11:15:47 +0330 +0330

بنظرم باید از شوهرت جدا شی و مهرت و بذاری اجرا خیلی عوضیه

0 ❤️

750545
2019-02-25 12:04:14 +0330 +0330

احساس پشیمونی ندارم از زمان و وقتی که گذاشتم داستانت رو خوندم،مثل آب خوردن میشه زندگی ها رو پاشوند از هم خیلی باید مراقب و صبور بود و زود قضاوت نکرد دراینگونه از مسایل،لایک هشتم

0 ❤️