تا حالا طلبه زن كردی؟ من كردم

1392/12/14

سلام اصفهان دانشجو بودم سال 86 بود طبق معمول با همون دوستاي قديمي خونه داشتيم . يه شب با ميثم رفتيم بيرون ساعت 11 شب بود رفتيم تو يه ساندويچي دوتا پيتزا سفارش داديم منتظر بوديم كه پيتزارو بياره ديدم يه خانمي با حجاب فوق العاده كامل اومد روبروي ما نشست . ديدم خيلي نگاه ميكنه . به ميثم گفتم چطوره ؟ گفت خوشكله ولي فكر نكنم پا بده باشه ! بلوتوث گوشيمو روشن كردمو اسم بلوتوث رو شماره ايرانسلم گذاشتم يه سرچ كردم ديدم فقط يكي هست اسمشم گذاشته بود سمسوري . يه عكس فرستادم دريافت كرد به ميثم گفتم اين يكي عكس رو هم ميفرستم برو يه دوري بزن اطراف ميزش يواشكي از بالاي سرش رد شو ببين اين عكسو ميگيره يا نه ؟ ميثم رفت و منم عكس و ارسال كردم … اومد گفت من كه چيزي نديدم . خلاصه ما غذامونو خورديمو رفتيم خونه . تغريبا ساعت 3 شب بود كه اس ام اس اومد : بيداري ؟ منم از خواب بيدار شدم عصباني خواستم فهش بنويسم . يه لحظه به خودم گفتم نكنه زنست! نوشتم شما؟ جواب داد : رضوانم تو پيتزايي . فهميدم خودشه . گفت تو كدومشوني من نشوني دوستمو دادم گفت شماره اون يكي رو بهم بده گفتم خودمم و… تا صبح حرف زديم گفت من اعل بيرون اومدن و قرتي بازي نيستم خونه داري يا نه ؟ گفتم اره دارم دانشجوام . خلاصه خانم روحاني بود و از روضه برميگشته كه اومده بود پيتزا بگيره ببره خونشون . گفتم شما كه بهت نمياد اينكاره باش گفت مگه ما آخوندا دل نداريم ؟ قرار شد فردا ساعت ده شب برم بيارمش . اوردمش خونه يه بچه هم همراهش بود كه ميگفت بچه خواهرشه و خودشم شوهر نداره . منم وانمود كردم باورم شده اون شب نشد بكنمش بچه همش گريه كرد و نذاشت . آخر شب بود آژانس گرفتم رفت خونشون . چند شب بعد ميثم و چندتا از بچه هاي ديگه كه جدا خونه داشتن اومده بودن خونه ما عرق خوري كه رضوان زنگ زد خونت خاليه منم گفتم اره گفت ميخوام بيام . به ميثم گفتم كيليد خونتو بده من رفتم اونم بچه با كلاسي بود اصلا نپرسيد چرا؟ كيليد داد و منم با تاكسي رفتم دروازه شيراز سوارش كردم و رفتيم خونه ميثم . ميم يه خونه باغ داشت كه مال خودشون بود يه جايي نزديك يه جاي ديگه كه تو اصفهان بود حياط بزرگ و درخت و … تا رفتيم تو خونه رضوان داشت سكته ميكرد كه اينجا كجاست و من ميترسم و لوس بازي درمياورد . جونم براتون بگه كه بردمش تو اطلاق مخصوص ميثم و خوابوندمش رو تخت و تا اومدم لباساشو در بيارم دو ساعت طول كشيد چندتا لباس رو هم و چادرو مانتو ، مقنعه و اوووووووووووووووو هفت خوان رستم و طي كردم تا رسيدم به در بهشت لامصب كس آخوند چيز ديگست . خوشكل هم بود پدر سوخته ديوونم كرده بود من كه تاحالا كس نخورده بودم بي اختيار كسشو بوس كردم و حشري شدم شروع كردم با لبام با لباي كسش بازي كنم يه كم كه مرطوب شد ديگه دلم ننشست پا شدم ديدم حاج خانم از هوش داره ميره همون طور كه خوابيده بود اومدم روش و كيرمو گذاشتم تو دهنش و هي ميذاشتم لاي سينش ميكردم تو دهنش يه لحظه احساس كردم بهش برخورد كه نشستم رو سينشو كيرمو كردم تو دهنش از نگاهش فهميدم گفتم چيزي شده ؟ گفت نه . ولي بود . گفتم بلند شو يه ساك واسم بزن گفت حالم بد ميشه بسته ديگه بكن ميخوام برم دير وقته . گفتم از جلو يا عقب ؟ گفت از جلو ديگه عقب درد داره . از پشت داد بالا منم گذاشتم تو كسش و تلمبه ميزدم اونم حشري شده بود داشت تختو گاز ميگرفت ديدم الان مقشه كيرمو در اوردم كه گفت بكن بكن بكن جيغ ميزد و منم ميگفتم كون ميدي ؟ تا بكنم ؟ يه چند ثانيه كه گذشت گفت اره بكن دارم ميميرم توروخدا بكن . منم جاتون خالي روغن زيتون مخصوص ميثم و از تو يخچال اوردم ماليدم به سوراخ كونشو سر كيرمو يواش يواش كردم تو كون حاج خانم كه اه از نهادش بلند شد و منم يه كون اساسي و تر تميز گيرم اومده بود دو دستي چسبيده بودم بهش و ميكردماااااااااا آي كردم تا آبم اومد ريختم تو كون حاجيه خانم . جنده هوز ارضا نشده بود و منم ديگه نا نداشتم هي ميگفت بكن من نشدم و با مشت ميزد رو سينم . زنگ زدم به ميثم گفتم قرص چي داري تو خونت ؟؟ گفت يه بسته اركتو100 تو يخچال هست بردار ولي نصفشو بخور سر درد داره گفتم چيكار ميكنه ؟ گفت راستش ميكنه . آقا منم رفتم يه دونه كامل انداختم بالا و يه قهوه هم درست كردمو اومدم نشستم كنار رضوان گفتم قهوتو بخور تا ببينم قرصه عمل ميكنه يا نه ؟ گفت كامپيوتر ور روشن كن فيلم سوپر ببينيم كيرت راست شه گفتم تو خودت سوپر زنده ايي چي بهتر از تو واسه تحريك من . شروع كرديم سكسي حرف زدن كه ديدم سرم داره سنگين ميشه انگار قرصه داره عمل ميكنه گفتم بمالش تا راست بشه . گفتم هر چند دوست نداري ساك بزني ولي اگه كير ميخواي ساك بزن تا بهتر راست بشه . رضوان: از كون نداده بودم كه كرديم باشه ساكم ميزنم واست . خلاصه با كلي ساك و التماس به اركتو100 كيرم راست شد و خانم و خوابوندم رو تخت و دوباره از نو شروع كردم به كردن خوب كسي داشت ولي خيلي تنگ نبود معلوم بود خيليشو داده اينقد كردمش تا ارضا شد خالا كير من نميخوابيد و آبم نميومد گفتم برگشت و كردم تو كونش با واييييييييييييي چه كوني داشت از كسش بيشتر حال ميداد يك ربع ديگه كه كردم آبم واسه با دوم اومد انم ريختم تو كونش كه يكمشو مثل دفه قبل پس داد ديگه داشت جلو جشام سياهي ميرفت اونم خسته شده بود همو بغل كرديمو خوابيديم اصلا نه انگار كه گوشيش مدام زنگ ميخورد و اسم مخاطب مامان ميافتاد …

نوشته: آرش


👍 1
👎 2
148666 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

414005
2014-03-05 03:19:55 +0330 +0330

واقعا غجب

0 ❤️

414006
2014-03-05 04:05:34 +0330 +0330
NA

عاغا تلق بلاه
وقتی بمیری کی.ر خایه ت که میره بهشت ، البت بقیتو دیگه نمی دونم :دی

0 ❤️

414007
2014-03-05 14:04:34 +0330 +0330
NA

به نظر من یه قسمتشو سانسور کردی و نگفتی چقدر بهش پول دادی…

0 ❤️

414008
2014-03-05 16:07:24 +0330 +0330
NA

چیز عجیبی نیس!عادیه!
این همه آخوندا کیون ملت گذاشتن…یبارم شما بذار لاپای اونا !
مهم اینه که همه میدونیم این سکس اجباری۳۵ساله که کمر واسمون نذاشته ! :D

0 ❤️

414009
2014-03-05 16:23:57 +0330 +0330
NA

کلا دست ميثم درد نکنه!!!

0 ❤️

414010
2014-03-05 17:31:53 +0330 +0330
NA

نه ولى طلبه منو كرده :)

0 ❤️

414011
2014-03-05 19:01:56 +0330 +0330

بزرگ ترین اشتباهی که مرتکب شدی این بود که تک خوری کردی حقش بود رفیق رفقا رو میریختی سرش تا صبح جرش میدادین

0 ❤️

414012
2014-03-05 22:40:30 +0330 +0330
NA

دروغی بیش نبود .

0 ❤️

414013
2014-03-13 06:41:50 +0330 +0330
NA

ooof

0 ❤️

414014
2014-06-23 10:33:26 +0430 +0430
NA

خودت خیلی جیگری دلم کس میخواد اهلش هستی

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها