تابستون رویایی با سارینا

1394/02/17

سلام ، آرمین هستم ۱۷ سالمه ، ۲ سال پیش با یه دختر توی ویچت دوست شدم ، اونموقع ویچت مد بود و هنوز فیلتر نشده بود …:D اسمش سارینا بود و همسن خودم بود ، چند هفته ای باهم چت میکردیم تا اینکه ازش شمارش رو‌ گرفتم ، اونموقع من جی اف داشتم ، اونم میدونست… مثل خواهر و برادر بود رابطمون ، خلاصه یه چند ماهی گذشت و من با جی افم کات کردم … یه مدتی تنها بودم ، یهو یاد سارینا‌ افتادم ، یه دختر خوشقلب و مهربون … بهش زنگ زدم و حالشو پرسیدم ، اینکه چیکار میکنه با درس و این چیزا ، مدرسه تیزهوشان میره درسش عالیه ، خلاصه صحبت ها و تلفن های من و‌ سارینا بیشتر شد ، تا اینکه بهش پیشنهاد دوستی دادم … سارینا تا به حال با هیچکس دوست نبود و منم فقط یه جی اف داشتم قبل از اون ،

خلاصه این پیشنهادی بود که هیچوقت ازش پشیمون نیستم ! باهم دوست شدیم ، چند ماهی از رابطمون گذشت ، فقط ۴،۵ بار وقتی که با خانوادش میرفت بیرون میرفتم میدیدمش :| خیلی ناراحت بودم از این وضع … بهش میگفتم بیا بیرون همدیگه رو ببینیم میگفت نمیتونم ، یهو آشنا میبینه آبروم میره ، خیلی آبروش براش مهم بود ! ولی یه حرفی بهم زد همون موقع … گفت آرمین تابستون برات جبران میکنم ، گفتم باشه ، واقعا عاشق همدیگه شده بودیم ، جونمون روهم برای هم میدادیم …

تابستون شد بالاخره ، چند روزی از تابستون گذشت ! خب یکم از خانوادش بگم ، باباش مهندس بود و از صبح تا ساعت ۱ اینا سر کار بود ، خواهراش هم که واسه تحصیل و زندگی شهرای دیگه بودن ، مامانشم که خانه دار بود ، انگار یه جورایی تک فرزند شده بود :D چند روز که از تابستون گذشت مامانش میخواست بره همدان پیش یکی از دختراش … من و سارینا هم که دل تو دلمون نبود :D همون روزی که مامانش رفت فرداش گفتم میام خونتون پیشت ، گفت باشه … صبح‌زود بلند شدم و به خودم رسیدم و حموم رفتم و … بعدش لباسامو پوشیدم و تاکسی تلفنی گرفتم و رفتم خونشون … آیفون رو زدم ، خودش فهمید منم بدون اینکه چیزی بگه در رو باز کرد … رفتم تو خونشون . یه‌ حس خیلی خوب داشتم ، بار اولی بود که با عشقم که ۱ سال از رابطمون میگذشت تنها شده بودم … رفتم توی خونشون ، قبل از اینکه وارد بشم خودش در رو باز کرد و اومد استقبالم ، یه تاپ پوشیده بود با یه ساپورت و یه عطر خیلی خوشبو… روبوسی کردیم و اومدم توی خونه ، نشستم روی مبل میخواست بشینه روی یکی دیگه از مبل ها بهش گفتم بیا اینجا پیش من ببینم دیوث … بغلش کردم و کلی لپش رو بوسیدم بعد از همدیگه لب گرفتیم یکم هم سینه هاش رو مالیدم چیزی نمیگفت یه لبخند خیلی زیبا رو لبش بود و داشتیم همدیگه میبوسیدیم ، اون میدونست که من ازش چی میخوام ، چون دوتامون هم عاشق هم بودیم اونم راضی شده بود یه جورایی … همینجور که دستم روی‌شکم و سینه هاش بود اومدم برم پایینتر و دستمو بکنم توی شرتش که‌نمیزاشت :| خیلی مسخره بود ، هرچی زور میزدم نمیتونستم دستمو بکنم توی شرتش محکم ساپورتشو گرفته بود … گفتم این کارا چیه دیگه :||| گفت صبرکن یه لحظه برم توی آشپزخونه الان میام ، وقتی اومد گفت آرمین … فک کنم پریود شدم … فک کردم چون استرس داره و ترس داره ، بار اولشه و اینچیزا داره دروغ میگه ! واسه همین بزور لختش کردم ولی دیدم داره راست میگه و پریوده … خیلی ضدحال بود …:D بهم گفت میخوای برات ساک بزنم ؟ گفتم بزن دیگه چیکار کنیم :D بعد من نشستم رو مبل اونم پایین مبل نشست و‌کیرمو‌ گرفت تا خواست بکنه توی دهنش یهو صدای اذون بلند شد :D یه مسجد نزدیکای خونشون بود واسه همین صداش میومد ، تا اذون گفتن جفتمون زدیم زیر خنده :D بعد شروع کرد ساک زدن ، بلد نبود ساک بزنه ، دندون نیشش میخورد به کیرم زخم داشت میشد کمکم :| ولی خب بار اولم بود کسی برام ساک میزد خیلی حس توپی بود برام ، ۱۰ دقیقه ای گذشت گفت ایشش چرا نمیاد … بیو دیگه بعد خندیدم جفتمون :D بعد از یه رب کمکم داشت آبم میومد دستمو گذاشتم روی موهاش و آروم نوازشش کردم ، بعد موهاشو چنگ زدم و سرشو به کیرم فشار دادم و همه آبمو ریختم توی دهنش ، اونم خورد همش رو ! دیدم قیافش یجوری شده :D گفت چه ترشه ! بعد دیدم داره میزنه زیر دلش گفت آرمین یه چیزی بیار ! یه سطل همون نزدیکی بود آوردم همشو آورد بالا توش ، گفتم نچ نچ ببین با بچه هامون چیکار کردی ! دوباره جفتمون خندیدیم :D لباسامو پوشیدم اونم لباساشو پوشید نشستم‌ رو مبل گفتم برام یه لیوان آب بیار ، رفت آب آورد برام و نشست روی پاهام یکم همدیگه رو بوسیدیم طرفای ساعت ۱۲:۳۰ اینا بود ! دیگه همین موقع ها بود که باباش بیاد ، خدافظی کردم و رفتم ، کل روز داشتیم درمورد امروز صحبت میکردیم و خوشحال بودیم ، یک هفته صبرکردیم تا پریودش تموم شه ، بعد طبق معمول صبح زود بلند شدم و رفتم حموم … پاکسازی کردم و اومدم بیرون :D صبحانه خوردم و آماده شدم و موهامو سشوار کشیدم ، زنگ زدم تاکسی تلفنی بیاد ، ساعتای ۹ و ۱۰ بود که رسیدم خونشون … نشستم رو مبل اونم نشست روی پاهام و سرشو گذاشت روی شونه هام … بهترین حس دنیا بود ! جفتمون دیشب تا ساعت ۲ اینا بیدار بودیم و توی واتس آپ چت میکردیم . صبح هم که زود بلند شده بودیم خسته و خوابالو بودیم جفتمون :D یه ده دقیقه ای همینجور توی بغلم بود بعد سرشو از روی شونه هام اوردم بالا و آروم شروع کردم به خوردن لب هاش … یه چند دقیقه ای لبشو خوردم بعد رفتم سراغ گردنش همینجور که روی پاهام بود گردنش رو داشتم میخوردم ، یهو یکم تلخی احساس کردم ، فهمیدم مال عطرشه :D بعد آروم تاپش رو بیرون آوردم ، خودمم پیرهنمو بیرون آوردم و با یه رکابی نشستم رو مبل دوباره نشست روی پاهام ، سوتینشو باز کردم و شروع به خوردن ممه هاش کردم ، نسبت به سنش اندام خیلی توپی داشت … بعدا که ازش سوال کردم فهمیدم سایز سینه هاش ۷۵ هست ، یه چند دقیقه ای سینه هاش رو خوردم ، بعد میخواستم شلوارشو بیرون بیارم گفت نه اول تو ، گفتم ای بابا :| اول خودت :D بعد از یکم بحث جفتمون همزمان بلند شدیم ، پشتمون رو کردیم به هم و شلوارامون رو بیرون آوردیم :D جفتمون قرمز پوشیده بودیم … دوباره نشست روی پاهام حسابی شق کرده بودم از روی شرت چسبونده بودم به کسش و داشتم لبشو میخوردم … بعد شرتامون روهم بیرون آوردیم ، خیلی خجالت میکشید … گفتم آماده ای ؟ با یکم‌مکث گفت آره ، ولی آرمین آروم بکنیا … گفتم باشه ، دستشو گذاشت گوشه‌ی مبل و خم شد… چون کونش بزرگ بود نمیتونستم سوراخشو ببینم به خوبی :| تا کیرمو یکم فشار میدادم میگفت داری اشتباه میری و راست میشد ، دیگه کفرم در اومده بود :D بالاخره فهمیدم چجور بکنم که نره سمت کسش ، تا یکم فشار میدادم داخل کونش سریع دردش میومد و راست میشد میرفت اونور تر وا میساد ، خلاصه دور تا دور خونه چرخیدیم ، همینکه سرش میرفت توی کونش دادش میرفت بالا و‌فرار میکرد :D دیگه خسته شدیم جفتمون ، خیلیم عاشقش بودم دلم‌نمیومد درد بکشه … گفتم پس هیچی بشین ساک بزن ، دوباره نشستم روی مبل و اون اومد پایین مبل نشست ، دوباره تا اومد ساک بزنه صدای اذون بلند شد ، از خنده مردیم جفتمون :D چون سری قبل هم با اذون همراه شد ساک زدنش :D دوباره ساک زد ، ایندفعه بهتر شده بود ، دندون نیشش کمتر اذیت میداد ، گفت آرمین آبت خواست بیاد بگو گفتم باشه ، چندتا دستمال هم دستش بود ، کیرمو آروم میخورد و زبونشو میکشید دور تا دورش … ده دقیقه ای ساک زد و من دوباره بی اختیار موهاشو چنگ زدم تا ته آبمو ریختم توی دهنش… ایندفعه قورت نداد و‌همش رو ریخت بیرون روی دستمال کاغذی … دوباره وقت خدافظی شد و رفتیم ! خب توی دوتا قرار اولمون که نتونستیم سکس بکنیم :D گفتم سری بعدی حتماا میکنمش … چندروز گذشت و بهش گفتم فردا بیام خونتون ؟ گفت آره بیا … دوباره صبح‌زود بلند شدم و کارای همیشگی رو‌کردم و رفتم خونشون :D ایندفعه بردمش توی اتاق خواب و اونجا لباساشو بیرون آوردم ، میخواستم کسش رو بخورم نمیذاشت میگفت نمیخوام آرمین … خجالت میکشید درواقع ، بهش گفتم اینجور که نمیشه من بیام حال کنم و برم ! توهم باید حال کنی ، اگه بخوای اینجوری بکنی دیگه نمیام ، یا جفتمون باید حال بکنیم یا هیچکدوممون ! خلاصه راضیش کردم و‌پاهاشو باز کردم و حسابی کسش رو خوردم … زبونمو میکشیدم روی چوچولش و آروم با لبام کسشو گاز میگرفتم … محکم‌مک‌میزدم کسش رو ، دستم روی شکمش بود و داشتم آروم آروم کسش رو‌میخوردم که دستشو گذاشت روی موهام و آروم‌نوازش میکرد موهامو و سرمو به کسش فشار میداد … بعد از چند مین دستم که روی شکمش بود رو گرفت و محکم فشار داد با ناخونش … و بهم گفت بسته و سرمو آورد بالا … فهمیدم ارضا شده ، خوشحال شدم نشستم لبه ی تخت و یه چند دقیقه ای برام ساک زد بعد گفتم بسته عشقم … آوردمش روی تخت … گوشه‌ی تخت گیرش آوردم حالت داگی‌گرفته بود ، یکم کیرمو‌گذاشتم لای کسش و عقب و جلو کردم ، حیلی داغ بود کسش … بعد محکم گرفتم کمرشو و کیرمو تا ته کردم توی‌کونش … دادش رفت بالا ،، آییی آرمین ، ترو خدا بیرون بیار ، واااای مردم و این ادا اطفارا :D جوری داد زد که گفتم همه همسایه ها شنیدن :D بعد آرومش کردم کیرمو اصلا توی‌کونش تکون نمیدادم ، گفتم سارینا آروم باش ، چند دقیقه صبر کن … یه ۵ دقیقه ای همینجور‌کیرمو تکون ندادم ، بعد بهش گفتم هنوزم درد داری ؟؟ گفت یه ته دردی دارم … بعد جفتمون خندیدیم ، کچنش تنگ و داغ بود … خیلی خوب بود … حدودا ده دقیقه عقب و جلو کردم توی کونش و احساس کردم آبم داره میاد … تند تند داشتم میکردم توی کونش یهو آبم اومد و تا تهش رو ریختم توی کونش و بلند شدم شرتمو‌پوشیدم رفتم روی مبل نشستم اونم رفت دستشویی … بعد که برگشت اومد روی پاهام نشست … من شرت پام بود فقط ولی اون لخته لخت بود ، یه ده دقیقه ای روی پاهام بود و‌داشتیم صحبت میکردیم و‌قربون صدقش میرفتم و بوسش میکردم که دوباره شق کردم :D یه نگاه به ساعت کردم دیدم ۱۱:۴۵ هست ، هنوز وقت داشتیم بلندش کردم همونجا کفه حال شرتمو در آوردم و از پشت بغلش کردم … سرش رو‌گذاشته بود روی شونه هام داشتم گردنشو میخوردم از پشت … یکی از دستام‌دور شکمش بود و یکیش هم روی سینه هاش … کیرمو آروم آروم داشتم عقب جلو میکردم لای پاهاش … بعد از چند دقیقه کسش حسابی لیز شده بود و انگار داشتم کس میکردم نه اینکه لاپایی میکردم ! لای پاهاش لیز و داغ شده بود و صدای عقب و‌جلو کردن کیرمم میومد … صدای نفس هاش داشت دیوونم‌میکرد …ده دقیقه ای گذشت و آبم اومد و ریختم روی پاهاش … لباسامون رو پوشیدیم و رفتم من ، خلاصه تابستونمون اینجوری سپری شد و چندبار دیگم سکس کردیم توی تابستون تا قبل از اینکه مانانش برگرده و شد بهترین تابستون زندیگم … هنوز که هنوزه باهم دوست هستیم و ۲ سال از رابطمون میگذره و هرروز عاشق تر از روز قبل هستیم ! بهترین اتفاق زندگیم هست دوستی با سارینا … واقعا از ته دل عاشق همدیگه هستیم ، از خدا ممنونم که این دختر رو بهم داده … همه جوره هم پایه‌ی هم هستم و همدیگه رو درک میکنیم ! اگه از داستان خوشتون اومده بود بگین تا بازم براتون بنویسم ، جفتمون رشته تجربی داریم میخونیم و امیدواریم تا زودتر این روزا و درسامون تموم شه و باهم ازدواج‌کنیم و بریم سر خونه زندگیمون و آزادانه بدون هیچ ترس و دلحوره تا ته دنیا و برای همیشه باهم باشیم … امیدوارم خوشتون اومده باشه یه عشق خاص و توپ مثل عشق بین من و سارینا رو برای همتون آرزو میکنم … موفق باشید

نوشته: آرمین


👍 0
👎 0
32269 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

461326
2015-05-07 15:49:52 +0430 +0430

شکلکات جالب بود

0 ❤️

461327
2015-05-07 15:57:58 +0430 +0430
NA

بابا خانوم حنا برو بخواب گیر دادی نفر اول باشیا ، یه بارم بزار من بشم

0 ❤️

461328
2015-05-07 16:03:43 +0430 +0430
NA

1- اذان بوقت کجا میگفتن
2- چرا این همه تاکسی میگیری پسر
3- واقعا تونستی سوراخ کونشو پیدا کنی
4- یه ضرب کردی توی کونشن اونم بار اول
5- چرا اینقدر کس میگی crazy

0 ❤️

461329
2015-05-07 16:20:22 +0430 +0430
NA

کیر بوفالوی ماداگاسکاری تو کونت ننویس

0 ❤️

461330
2015-05-07 17:03:24 +0430 +0430
NA

بعضی جاهاش یکم تخیلی میزد ولی در کل خوب بود ^_^

0 ❤️

461331
2015-05-07 23:07:34 +0430 +0430
NA

ای کیر تو مغز ادمین این بچه کونی جقی اینجا چیکار داره؟؟؟ مگه این گروه18+ نیست پس این بچه ها اینجا چی میخان؟

0 ❤️

461332
2015-05-07 23:23:07 +0430 +0430
NA

بیا برو بچه تو حالاحالاها خودت باید کون بدی زر مفت نزن

0 ❤️

461333
2015-05-08 09:24:13 +0430 +0430

عزیزم تو خودت شکاری وقت دادنته از کون کردن حرف نرن.سر در سایت ریدن که ندیدی زده +18؟
اون شکلکای مسخره چی بود وسط کس و شرات؟داستان سکسی مینویسی یا تو جمع دوستات خاطره تعریف میکنی!
الان وسط سکس اذان بگن خنده داره؟نه خداییش خنده داره؟
بچه های این دوره د زمونه چقدر لوس شدن.اَه…اَه…اَه

0 ❤️

461334
2015-05-08 21:48:09 +0430 +0430

والا من پونزده سالم بود شبا خواب میدیدم ابروهامو برداشتم صب پا میشدم تا دوروز بهش فک میکردم خرکیف میشدم:////
عاخه کسکش ما مرد سی ساله رو التماس میکنیم آروم بکن زود آبت نیاد اونوقت تو نیم وجب بچه ده دقیقه تلمبه زدی؟؟؟؟؟
برو خاله امسال نهایی داری جای کسچرخ تو سایتای سکسی برو بخون یه ماه دیگه امتحانه
ریدم تو نظام آموزشی جدید با این بچه هاش

0 ❤️