تجارب معلم کوچولو (1)

1394/03/11

سلام داستانم زیاده واقعا طویل هست اگ حوصله نداری نخون ولی بخدای افریننده احساس ها واقعیته
من المپیاد شیمی و زیست مقام اوردم و تا امسال ک پزشکی تهران قبول شدم بچه زرنگ بودم و همیشه اسم منو بدیوار مدرسه و محله میزدن تو شهرمون تن تن مراسما دعوت میکردن و … بخاطر همین سابقم خیلیا ازم میخاستن ک باهاشون کار کنم از اونجایی ک واقعا واس درسام تلاش میکردم میشه گف یه معلم خوب شده بودم در سطح دبیرستان البته با تجربه کم

اولش با پسرا کار میکردم ولی من ی اخلاقی دارم به کسی ی چیزو یاد میدم بی محلی کنه واقعا متنفر میشم از خودشو جنسش برا همین پسرا اصولن خیلی سخت به درسام و گفته هام گوش میکردن و منم دیگه اخر سر فکر تدریس به هر پسری رو از سر انداختم به جز بستگان نزدیک / مادرم دبیر ریاضی دبیرستانه و پدرم استاد دانشگاه رشته ادبیات خودمم الانه الانش 19 سالم تموم نشده هنوز و با ی رتبه زیر صدی تهران پزشکی قبول شدم و دوس دارم کمی از خاطراتم بنویسم.

نمیگم دیگرون بخاطر اسم و رسمم دنبال کلاس من بودن اولین کلاس فوق العاده من با دخترای دبیرستانی بود که مادرم اونجا تدریس میکرد / من از سوم راهنمایی شروع کردم به خوندن دروس تجربی دبیرستان و دلیلشم آگاهیای مادر پدر عزیزم بودن ک میدونستن در اینده من کنکور میدم منم از بچگی یکمی زرنگ بودم بطوری کل دروس تجربیو در هنگام ورود به دوم تجربی تموم کردم (( از تابستون بعد دوم راهنمایی شروع کردم تا تابستون بعد اول دبیرستان تموم کردم)) من خیلی تلاش کردم از طریق المپیاد برم دانشگاه تو زیست و شیمیم که دو تا درسی بود ک واقعا استاد شده بودم درشون مقام اوردم اما نتونستم حد نصابو بدس بیارم خلاصه من از دوم تجربی شروع کردم به درس دادن / اون دبیرستان دخترونه چون میخاستن کلاس فوق العاده بزارن و ی دبیرستان معمولی بود معلمای خاصی نمی اومدن مامانم برا اضافه کاری میرف اونجا برا همین مدیر به من گف که بیا با بچه های ما کار کن منم قبول کردم / بچه هایی ک باهاشون کار کردم 30 تا دختر چهارم تجربی بودن برا دو درس زیست و شیمی / اولش خجالت می کشیدم ازشون بخصوص اینکه من همش تو فاز درس بودم ی جورایی سوسول بودم ولی بعدا روم باز شد اخه مسخرم میکردن میگفتن تو کوچولو ب ما درس یاد میدی ولی وختی دیدن درصدای امتانای قلم چیشون بعد اومدن من زمین تا اسمون فرق کرده دیونه وار منو میپرستیدن که تو رو خدا رسوند منم مث دبیرا نبودم یه ساعت درس بدم 300 بگیرم برم نه قشنگ باهاشون روزی 3 ساعت کار میکردم و50 تومن میگرفتم / این اینجا بمونه // من تو بیرونم کلاس داشتم از فامیلا و همسایه ها و هر کسی ک منو میشناختن سراغم میومدن و بخصوص زنداییم که بچه تهران بود اونم میخاس کنکور بده 22 سالش بود و چون میدونس من تو این کارم اومد ک هم تهران تنها نمونه هم من یادش بدم بعدشم مادرم همش بخاطر پایان نامش میرف تبریز بابام اونجا استاد بود من اکثرا خونه تنها بودم داییم سرپرست ی شرکت بود و با صاب شرکت صمیمی بود همیشه میرفتن کشورای دیه اون سالم رفته بودن چین دستگاه مونتاژ گیر بیارن ی ماهی کارشون طول میکشیدو … خلاصه زنداییم میتونس درس دو ماه خونه ما بمونه / من با اینکه فاز درس بودم و بنظر خیلیا سوسول ولی برعکس همیشه برا جستجو در مورد موضوعات درسی بخصوص زیس تو نت بودم و مثلا در مورد درس 11 سال سوم ک در مورد لقاح هست مطلب جم میکردم میدیدم بنچره های سکسی وا میشه و من میرفتم اونجاها و قشنگ فیلمارو میدیدم و کاملا ی بچه داغ بودم بخوصصو بد جور فتیش شده بودم / کم و بیش ماشین بلد بودم با سمیرا زنداییم ک میخاستم کار کنم بیشتر وختا بعد درس باهم میزدیم بیرون و میچرخیدم من هیکلی نبودم 175 قدم بود ولی اون از من بلن تر بود // زنداییم ی هفته بود خونه ما اومده بود اما ما چیزی براش نخریده بودیم برا همین مامان و بابامو ک دعوت کرده بودن تبریز یه همایش منو اون تنها باس می موندیم مامانم پول داد بهم گف برو باهاش بیرون همه چی واسش بخر تقیربیا 4 سال پیش بود دیه یه ملیون داد از پول خودشم داد از پول بابام نداد/ میدونم همتون منتظر تعریف از اندام زنداییم هستید خخخخ چشم الانه بگم / 180-185 قدش 70-75 وزنش بود سینش بزرگ نبود متوسط بود سفید فسید با نوک قهوه ای دورشم یکم قهوه ای و پا شماره 40 ((اینو میگم چون فتیشم))بدنش سفید سفید بود حجاب داش ولی جلو من راحت راحت البته اولا ن خودشو میگرف بعدا ک دید با چادرو اینا نمیشه درس خوند دیه ازاد شد /من تیر ماهی هستم وختی با ی دختر یکم رابطه داشته باشم برخلاف خیلی ها ک سکسو اولویت میدونن من برعکسم من عشق و علاقه رو اول میدونم ی جورایی من عاشقش شده بودم بخصوص تو اون روزای اخر مونده ب کنکور ک هیچی نخونده بود و چن سال بود ول کرده بود درسو باید بیشتر تلاش میکرد شبا دیر تر میخابیدم کلی باهم درس میخوندیم اونم خسته میشد و میفتاد مجبورا من میبردمش رو تخت / اما بعد ی هفته من در کنار عشق(( از همون اول ک زن داییم شد از 20 سالگی)) ب زندایی سمیرا تو کفش رفتم خدا بلوغ رو نصیب هیچ پسری نکنه ک ادمو مجبور میکنه روزی کمش 5 بار جق بزنه / اون شب بعد رفتن پ پدر مادرم به تبریز منو سمیرا طبق معمول تنها بودیم البته کمی قبلش من به دختر پسر دوقلوی همسایمون و دختر خالشون درس دادم رفتن بعدش منو سمیرا یکم کار کردیم سمیرا خابش میومد رف خابید من رفتم واسه سگمون ک یادم رفته بود شامشو بدم یکم گوشت بدم همین ک وارد اتاق خودمو سمیرا شدم دیدم گربه جیغ زد بد جوررر نگو رفته ب گوشت سگم چنگ بندازه سگه هم زده تو دهنش …// وختی این جیغ بلند شد سمیرا از خاب دیونه وار بلند شد داش میمرد از ترس گف چی شد گفتم هیچی گربه بود گف میترسم من گفتم من اینجام نترس بخاب گف ن بیا پیشم گفتم اخه من !!! گف تو رو خدا ول کن بیا چشام داره میسوزه از ی طرفم میترسم بیا پیشم تا خابم بگیره رفتم پیشش روبه رو خابیدیم سگه گربه رو ی جور زده بود ک چن ثانیه ب چن ثانیه صداش میومد و باعث میشد سمیرا از ترس بیشتر نزدیک بشه / اولش دستش رو گردنم بود بعد دیه از ترس کامل چسبید بهم بعد با ی میو حسابی گربه کامل بغلم کرد گفتم نترس اینجام و اون اومد رو شکمم این زهر ماری منم تو اون موقع بلند شد قشنگ جسبید به پاچش مطمئن بودم قشنگ حسش کرد چون من کیرم 18 سانت بود دوم میخوندم، دلیلشم استفاده از روشای بزرگ کردن کیر و ی وسیله ک پسر عمم از یونان اورده بود حرارتی بود میزدم ب برق کیرمو میذاشتم توش ویبره میزد و اینطوری بزرگ میشد و شورتم نمی پوشیدم وختی این 18 سانتی رف تو پاچش سمیرا پاچشو محکم فشار داد کیرم موند از زیر لباس وسط پاچش بعدش یکم مکث کرد منم خجالت میکشیدم بعد برا عوض شدن جو گف ک فردا این گربه رو خبر مرگشو میاریااااااااااااااا باشششششششه اینطوری گف منم گفتم چشم سرورم برا اولین بار بوسم کرد کرد و گف افرین منم دیه داشتم دیونش میشدم ولی خسته بودیم خابمون گرف / فرداش باهم رفتیم بیرون چیز میز بخریم واسش موقع خرید کفش ی کفش برداش تو فرم کتونی من گفتم نه گف پس چی گفتم اون یکی رو ور دار گفتم همون ک روش بازه و قرمزه (( همون کفشایی ک خانوما بیرون میپوشن پاشون میزنه بیرون و حتی اگ نکیر و منکر زن باشه و برا سوال جواب تو قبر با اون کفشا بیاد چنین چیزی ببینی کیرت سیخ نشه والله دروغ گفتی ))ی نگاه معنی دار بهم کرد و گفت چشم بعد کلی خرید رفتیم سوار ماشین شدیم (( ما چار تا ماشین داریم یکیش برا مامانم یکش برا بابام یکیش واسه تولد من گرفته بودن و یه پیکان خوشگل / من چون بچه بودم زیاد ماشین نرونده بودم برا اینکه 206 تازه رو نزنم ب درو دیوار پیکانو میبردم بیرون جاییم میزدم چیزیش نمیشد )) بستنی گرفتیم کشیدم کنار ولی تو ماشین خوردیم یعنی میخاستیم بخوریم ک بستنیا دست اون بود میخاس بستنیمو بده گف ی سوال؟ گفتم از زیس یا شیمی گف سوسول درسو ولش از همین ماجرای الان گفتم کدوم گف اغای معلمم چرا تو لباس و چیزای دیه نظر ندادی فقط به کفشام نظر دادی ؟ در کمال پر رویی گفتم چون من فتیشم گف مگ تو جز درس چیزیم حالیته سوسول منم برگشتم گفتم تنها چیزی ک توش زیاد حالیم نمیشه درسه خندید گف ولی ب فرمت نمیخوره غیر درس هم چیزی بلد باشی ولی همچین بدم نمیگیا دیشب دیدم ک ی چیزایی حالیته گفتم دیشب جز درس مث همیشه و صدای گربه چیزی نشد ک گف چرا یه خاب خوب تو بغل معلم خوشملم تا اینو گف من دیدم دیه داره به باریکه میکشه گفتم خب بریم دیه مامان بابا امروز برمیگردن گف بستنی رو بخوریم بریم گفتم باش ولی دیدیم وختی ما گرم بودیم بستنیه اب شده و چون هر دو تاش دست خودش بود(( وختی خریدم از پنجره دادم بهش )) ریخته رو دستش گف وای من الان چیکار کنم با اینا دستم شیره شد گفتم الان ی جا وا میسم تا بشوریش گف خیرررررر گفتم پس چی گف بیا لیس بزن گفتم چیو گف چیز داییتو من خندم گرف بعدش گف خو خنگول دستمو /گفتم چرا لیس بزنم خو بشورش دیه گف ببین یا دستمو لیس میزنی یا به مامانت میگم ک دیشب منو خابونده بودی شیکمت گفتم عععععععع سمیرااااا تو خودت اومدی و اصرار کردی گف اصرار کردم ک کردم تو حیا داشتی مث ادم وایمیسادی بالا سرم تا من خابم بگیره نه اینکه با ی تعارف منو سف بچسبی و منم از خود بی خود شم من دیه نمیدونستم چی بگم (( اون شب ک صب شد بلند شدم برم دس صورتمو بشورم دیدماااا جلو شلوارکم خیسه یکم ولی فک کردم صب ک بلند شدم واس نماز تو تاریکی وضو گرفتم اب ریخته اما بعد حرفای سمیرا فهمیدم ک اب کوس خانوم بوده ارضا نشده ولی بودن کیرم تو پاچش تحریکش کرده و ابش اومده )) اما دیه نمیدونستم چی بگم و چیکار کنم سمیرایی ک نزدیک به ی هفته بود کامل با من بود و هیچ حرکتی ازش ندیده بودم ک منو تحریک کنه داش ی حرفایی میزد که همیشه انتظار داشتم یه جنده اینارو بهم بگه دید من تو فکرم زود گف امین مگ با تو نیستم گفتم بسه تمومش کن گف باشه تموم میکنم بقیشو با مادرت حرف میزنم گفتم نمیتونی بگی مادرم میزنه زیر گوشت میندازتت بیرون گف اشکالی نداره ولی اسم توام خراب میشه / ی اخلاق سگی داش عصبی میشد کسی جلو دارش نبود خیلی ترسیدم گفتم بیا منطقی حلش کنیم گف اوکی قبل اینکه حرف بزنم برگش گف ببینم تو چ حسی در مورد من داری گفتم ببین تو ی دختر خوشگلی و مهربون من شیفتت شدم و ی جورایی عشق میورزم بهت اما بخدا تا حالا بهت حس سکسی نداشتم و دیشبم از اومدن روتخت کنار تو منظوری نداشتم و خودت اومدی بغلم / انگار از همه حرفام ی تیکشو شنید برگ گف دوسم داری؟ گفتم عاشقتم برگش گف من بیشتر اغا معلمم ی ذره رفتیم تو حس تا اینکه گف ولی ببین دیشب از وختی خابیدم بغلت ی حسی دارم بهت دوس دارم بیشتر نزدیک شم گف ببین بیا تو این مدت خوب باهم باشیم و از وجود هم بهره ببریم گفتم یعنی چی ؟ گف یعنی شبا تو بغلم هم بخابیم مث دیشب، از هم لب بگیریم و اگ راضی بودی یکمم بیشتر نزدیک بشیم گفتم میفهمی چی میگی گف باشه حالا ک اینظور شد میریم خونه میگم ک امین اونطور ک من بخام بلد نیس یادم بده و کلی غر میزنم ک وختمو گرف من از تهران بخاطر تعریفاتی ک از اغا میشد اومدم واللا میتونستم ی معلم خوب بگیرم / بحث یاد دادنو یاد گرفتن برام مهم نبود این برام مهم بود ک سمیرای لجباز میخاس بره و من ک عاشقش بودم نمیخاستم ب این زودی ازش دور شم گفتم باشه سمیرا قبول ولی عواقب کارت با خودتاااااااااا گف چشمممممم گف حالا دست منو کی میخاد لیس بزززززنه منم دیه روم باز شد گفتم من / بستنیم کامل ریخته بود به دستاش ولی مال من لیوانی بود و بازش نکرده بودم مال اون قیفی / دستشو اورد جلو دستاش لامصب بد جور کشنده بود سفید سفید با لاک بنفش / نفس نفس میزدم میخوردم اونم میخندید میگف اهان اینطوریه هاااااا دیدی گفتم یاد میگیری گف دیه دستام بسه اومدم بالا از وسط سینش اون قسمتایی ک همیشه اگ تو اخبار ببینیدا مثلا ی زن خارجی هس اونجاش معلومه زود تارش میکنن یا شطرنجی / همون جارو عرض میکنم ی لیس کشیدم . رسیدم ب لباش باورم نمیشد انقد داغ بود و انقد عاشقش بودم ک داغیش دو چندان حس میشد برام ،گریم میومد از اینکه تو بغلمه خیلی حس خوبی داشتم لباشو میخوردم ولی ن مث وحشیا اروم اروم باورم نمیشد قلبم داش در میومد خیلی سبک بودم دیه داشتم دیونه میشدم و بخدا از حال رفتم بیهوش شدم دلیلشم عشق زیاد به سمیرا بود چشام وا نمیشد یهو دیدم سمیرا صورتمو گرفته دستش میگه امین امین بخودم اومدم گف چی شد گریه کردم سر مو گذاشتم بغلش گفتم سمیرا من عاشقت بودم تا حالا هیچوخ حس جنسی بهت نداشتم اما ارزوم بود سرم تو بغلت باشه گفت حالا ب ارزوت رسیدی گفتم اره رسیدم و دنیا مال منه گف حالا واس همه چی پایه ای گفتم پایه تر از تو حتی بصورت سند رسمی گف یعنی چی مجالش ندادم زود ی کاغد ورداشتم نوشتم اینجانب سمیرا … تعهد میدهم ک مدت زمانی ک کنار امین… هستم همسر رسمی ایشان میباشم اونم خندید و گف چیکارش کنم گفتم امضا بفرما گف ب کسی نشون نمیدی گفتم ن بخدا امضا کرد خندید گف حالا شوهرم بریم گفتم پاهاتو یکم بده بوس کن بریم پاهاشو گفتم ک 40 بود سرمو بردم پایین اون انگشتاشو میمالید ب لبام منم دیونه میشدممممم لیس میزدم بوش میکردمممم انگش شصتشو انداخته بودم دهنم مک میزدم خیلی حس خوبی داشت بعد اونم اه میکشید آآآآآآآآآآآآآآآآآآة میگف بخور نوش جونت گوشت تنت بشه و از این چیزا منم سگ تر مشیدم خلاصه اینطوری بخور بخور بود و اه و اوه ک یهو تلفن زنگید مامانم بود گف کجایین پس گفتم تو راهیم من رانندگی میکردم اونم میخندیدو میگف وای بچه مثبتو از را بدرش کردمممممم منم با خودم میگفتم با اینکه عاشقتم ولی تا اخر این ماه یه ازاد راهی بزنم از در ورودیت کیف کنی از اون روز دنیای منو سمیرا عوض شد … تا اینجا بسه بچه ها لازمه چن تا چیز بگم ک میدونم ایراد می گیرید من از دوم راهنمایی تا شروع دوم دبیرستان کل دوروسوو نخوندم فقط زیست و شیمیو مسلط شدم بعلاوه زبان یعنی ریاضی فیزیک بقیه درسامو طبق روال عادی تو مدرسه میخوندم و تو اون سه سال فقط زیست و شیمی خوندم اولاش سخت بود ولی عادت کردم تونستم به اخر برسونم
بعدشم اینو بگم اونایی ک پزشکی میخونن یا فامیل و دوست پزشکی دارن میدونن و درکم میکنن اول اینکه ی دانشجوی پزشکی اصن وخ نداره بخصوص من یکی که در کنار درسم عضو گروه تحقیقاتی هستم و از دبیرستان چون تو ازمایشگاه شهرمون همیشه بودم با سابقه ای ک ارائه دادم منو برا انجام تحقیقات پزشکی و هر چیز مرتبط قبول کردن ک تو دانشگاه کنار بقیه دوستان تو ازمایشگاه باشم برا همین اصلا وخ ندارم با دخترای دانشگاه عشق بازی کنم بعدشم دخترای پزشکی مغرورن پا نمیدن نمیگما هیشکی پیدا نمیشه چرا هس اما واقعا هر کسی ک تلاش کرده برا این رشته دوس نداره با رابطه های مزخرف و سکسی اینده خودشو از بین ببره منم یکی مث اونا در واقع میترسم ک دنبال این کارا باشم برا همین بیشتر وختی ک حس جنسی دارم تو شهوانی و خوندن مطالب شما بچه ها میگذرونم البته سمیرای من هنوزم ک هنوزه هستش / اونم دانشگاه تهران قبول شد اون سال ک بعدا میگم
ی چن تا خواهش دارم ازتون 1
. اینکه واقعا داستانای دروغکی ننویسید ببینید وختی طرف دهن وا میکنه واسه نوشتن معلوم میشه ک دروغه خیلیا هستن ک مینویسن مثلنا همین ک لبامو گذاشتم رو لباش کسمو دسمالی کرد همزمان و کیرشو کرد تو کسم ! این دروغه اونایی ک تجربه دارن میدونن ک وختی لبت بره لب یکی دیه کمش ی چن دیغه باهاش ور میری و ابتدا نمیری سراغ کردن من میتونم قسم بخورم هیشکس اینکارو نمیکنه مگر چن مورد ک اونم نادره واقعا وختی نگات به کس یه نفر میفته سیستم عصبی بینایی پیام تحریک شدن رو شروع میکنه از بالا ب پایین انتقال بده بنظر شما این پیام به دهن و صورت زود تر میرسه یا غده فوق کلیه برا تحریک تستوسترون؟؟؟؟ خب معلومه دهن پس وختی یه نفر کس ی دخترو میبینه قبل اینکه بخاد بکنه حتما می بایس بخورتش ن بکنتش و اینم یادتون باشه اگ کسی یه اتفاقی رو تجربه کرده باشه بخاد بازگو کنه همشو با زوایا میگه بخادم خلاصه در کارش باشه قسمتای اصلیشو حذف نمیکنه در حالی ک بسیاری دوستان کلا برا خلاصه سازی داستانای دروغشون نمیدونن چیکار کنن پس خواهش میکنم داستانای واقعی و لذت بخش ارائه بدیم منم میتونستم الان اینجا با یه کس شعر حسابی ی چیزایی سر هم کنم ولی دوس ندارم ببخشید ک سرتون رو درد اوردم ایشالله دفعات بعد ادامشو میگم شاید بگید خیلی فک زدم ولی اینطور نیس همانطور ک برا رسیدن به ی دختر پرفکت ک ی مدته در کف اش هستی باید کلی تلاش کنیو صبر کنی تا موقعیتش پیش بیاد در حالی که ی دختر جنده رو میتونی تو ایکی ثانیه هم مخشو بزنی هم بکنیش هم … / یه داستان خوبم خیلی طول مکیشه چون نویسنده میخاد تمام زوایا رو گوشزد بشه تا خواننده هم تو اون حس و حال قرار بگیره منم میتونستم الکی بنویسم یا خیلی چیزای دیه ولی چون واقعی برام پیش اومده بخاطر ارزشی ک برا همه دوستان قائلم همشو با زوایا مینویسم دفعه بعد واقعا زیبا خواهد بود واقعا چیزی ک مینویسم متنوع تر از همیشه خواهد بود نسبت ب بقیه دوستان همه انتقادارو با جون و دل می پذیرم اگ به جایی ایراد گرفتید حتما بگید واقعا میگم دروغ نیس واقعیته اولشم قسم خوردم اگ جایی ناهماهنگی داش بدونید اشتباه نوشتم ن اینکه اشتباهی ساختم نظر بدید تا ادامه بدم
مرسی

نوشته: aminhot7676


👍 0
👎 0
37582 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

464002
2015-06-01 06:09:03 +0430 +0430
NA

خسته نباشی بازم به کارت ادامه بده به چرندیات یه مشت بسیجی‌ فحاش هم توجه نکن

0 ❤️

464003
2015-06-01 09:57:45 +0430 +0430

والا من شک دارم اول ابتداییم داشته باشی چقدر غلط داشتی آقای دکتر
فکر کنم از بس امپول گوشتی زدن تو سوراخت کس مغز شدی وپریود نوار بهداشتی بذار لا مغزت

0 ❤️

464004
2015-06-02 00:15:31 +0430 +0430
NA

احسان هات فرمود:
تا همینجا خوندم:
سلام داستانم زیاده واقعا طویل هست اگ حوصله نداری نخون ولی بخدای افریننده احساس ها واقعیته

0 ❤️

464006
2015-06-02 18:30:45 +0430 +0430

تو المپیاد شرکت کردی تو مراسم های مختلف علمی ازت دعوت میکنن بیای بعد هنوز خوندن نوشتن بلد نیستی!!! (( خابمون گرف و… )) دوما کجای این ایران … ما میان پسر 16 ساله رو رو ببرن تو دبیرستان دخترونه 30 تا کس بدن دستش بشه معلم؟؟ امیر دوست من شاگرد اول دانشگاه بود 2 تا شاگرد خصوصی دختر گرفته بود از ترم های پایین تر دوست پسر یکیشون از حسودی رفت زیرابشو زد مسئول حراست دانشگاه میخواست کونش بزاره که تو اگر کرم نداری چرا این همه پسر فقط به دخترا درس میدی؟ بچه کونی تو عمرا دبستان رو تموم کرده باشی تو همونی که میره جلو مدرسه دخترونه وایمیسه درختو بقل میکنه بعد میره خونه جق میزنه… فانتزی هاتو اینجا تایپ کردی اره از دبیرستان دخترونه امدن دنبالت که بیا تو دم در بده!!! اسکل ابنه ای
همه اینا به جای خودش معلم جماعت نون نداره بخوره اونوقت پدر و مادر تو 4 تا ماشین داشتن؟؟ 2 تاشم زیر پای تو یک الف بچه بود؟؟ ماشیناشون کوکی بود یا از اینا که نخ میبندن میکشن اینور اونور؟؟
همه عین پدر مادرت خر نیستن گوساله که اینجوری براشون مزخرفات سرهم میکنی دیگه اینورا پیدات نشه

0 ❤️

464007
2015-06-02 23:42:30 +0430 +0430
NA

خزعبلات نوشتي با اين نگارش مسخره ، تازه اومدي سه ساعت درس نوشتن هم ميدي به ملت ؟! bad

0 ❤️

464008
2015-06-02 23:42:47 +0430 +0430
NA

کس شری دیگر…

0 ❤️

464009
2015-06-14 12:49:57 +0430 +0430

الان خواستی بگی که درسخون و بچه معروفی؟؟؟
باشه بابا ما فهمیدیم به خودت فشار نیار.

0 ❤️