تجاوز به عشق پاک امیر

1390/06/12

سلام.این بدترینم اتفاقیه که تو زندگیم افتاده هدفم از نوشتن این اتفاق اینه که می خوام شما دوستان عزیز بعد از خوندن این ماجرا نظرتون رو بگین که من چی کار کنم با این بدیختیم.
من دریا هستم 21 سالمه دانشجوی صنایعم.یه داداش دارم 10 سالشه بابام کارمنده مامانم معلم.از وقتی دبیرستان بودم یه پسری به اسم امیر(مستعار) همش دنبالم بود.تا مدرسم تعطیل می شد هر روز سر کوچه مدرسه می دیدمش.دنبالم میومد اما هیچی نمی گفت.کم کم بعد چند ماه من و مهشید دوستم داشتیم می رفتیم اومد جلو بهم یه نامه داد زود رفت! من هاج و واج مونده بودم.نامه تو دستم بود نمی دونستم بازش کنم یا نه.مهشید زود نامه رو ازم گرفت بازش کرد بلند بلند برام می خوند.یادمه سه شنبه 4 اسفند بود.هوا بارونی بود.امیر نوشته بود عاشقمه می گفت عشقم عشق واقعیه اگه یه روز منو نبینه دیوونه می شه! من می دونستم این حرفا همش کشکه نامش رو همونجا پاره کردم.خلاصه از اون روز به بعد چند بار خواست باهام صحبت کنه که بالاخره مهشید راضیم کرد انقدر سخت نگیرم شاید واقعا پسر خوبی باشه.من اصلا مثل دوستام نبودم که دوست پسر داشته باشم و برم سر قرار اما این بار انگار دل خودمم دوست داشت با امیر صحبت کنم.امیر دو سال ازم بزرگتر بود سوم دبیرستان بود.پسر مودبی بود درسخونم بود ولی می گفت از وقتی منو دید درسش خیلی افت کرد.شمارشو بهم داد اون موقع ها من موبایل نداشتم با گوشیه بابام شبا یواشکی بهش اس می زدم.خلاصه دوستی من و امیر شروع شد.امیر تو درسام خیلی بهم کمک می کرد همش جزوه هاشو بهم می داد.موقع کنکورشم روزی یه ساعت باهام صحبت می کرد اما حرفامون بیشتر حرفای معمولی بود.رتبه کنکورش خیلی خوب شد و توی یکی از دانشگاه های خوب تهران قبول شد.با اینکه تهران بود من و امیر همش با هم در ارتباط بودیم.شهر ما تا تهران 2 ساعت راهه برا همین امیر همش میومد و می رفت.یه ترم از دانشگاش که گذشت مهشید بهم گفت اینطوری که نمی شه اون پسره یه سری نیازهایی داره باید تامینش کنی که اونجا یه وقت شیطون گولش نزنه.خیلی با خودم کلنجار رفتم یه روز که مامانمینا خونه خالم بودن به امیر گفتم بیاد خونمون.خیلی تعجب کرد.یه عالمه به خودم رسیدم.اون روز اولین بار جلوش لخت شدم.امیر سینه هامو میخورد همه جامو دست میکشید منم واقعا احساس خوبی داشتم.وقتی لخت تو بغل امیر بودم احساس می کردم تو آسمونام. من از اینکه تو آغوش عشقم سکس رو تجربه می کردم خوشحال بودم.بعد از اون روز تقریبا ماهی دو بار امیر میومد خونمون و همدیگرو ارضا می کردیم.احساس می کردم عشق امیر به من بیشتر شده منم واقعا حس می کردم عاشقشم.اون سال کنکور دادم و شهر خودمون قبول شدم.امیر می گفت بعد از اینکه درسش تموم شه میاد خاستگاریم منم با اینکه برام سخت بود اما ته دلم راضی بود که تا 2 سال دیگه زنش می شم.

وسطای عید امسال تصمیم گرفتیم برای چند روز بریم شیراز خونه ی داییم.داییم یه پسر داره 25 سالشه اسمش رامینه.(اینم بگم رامین از بچگی که ما شیراز زندگی می کردیم با من بود خیلی هوامو داشت منم مثل داداش دوسش داشتم اما دو سال پیش اومد خاستگاریم که من انقد گریه زاری کردم که مامانم محترمانه جوابشون کرد) منم برا همین اصلا دوست نداشتم بریم خونشون ولی باباینا می گفتن خیلی وقته ندیدیمشون باید بریم.امیر وقتی فهمید می خایم بریم خونه ی داییم خیلی ناراحت شد منم به مامان گفتم رامین هست سختمه مامان گفت رامین سربازیه اصلا اونجا نیست.منم به امیر گفتم اونم خیالش راحت شد آخه ماجرای خاستگاریو می دونست.وقتی رسیدیم خونشون دیدم وای رامین هست.زنداییم گفت وقتی فهمید شما میاین مرخصی گرفته.خیلی اعصابم خورد بود اصلا تحویلش نگرفتم حتی سلامم نکردم بهش.می خواستم به امیر بگم که رامین هست ولی پیش خودم گفتم چرا الکی عصبانیش کنم رامین مگه چی کار میخاد بکنه من که تحویلش نمی گیرم.به امیر گفتم خیالت راحت فقط داییم و زندایی هستن.من که دیدم رامین هست خیلی حجابمو رعایت می کردم حتی بابام تعجب کرد خونه ی دایی با روسری و بلوز دامن بلند باشم.روز دهم عید بود ساعت 11 شب.ما همه داشتیم سریال نگاه می کردیم که رامین برا هممون از آشپزخونه شربت آورد.4 نفر ما بودیم 3 تام اونا می شدیم 7 نفر اما رامین تو سینی 5 تا شربت آورد.به همه تعارف کرد به من رسید تموم شد گفت همش جا نشد تو سینی 2 تا دیگرو الان میارم.منم خیلی تشنم بود تو اون گرما تا آورد زود گرفتم با شیرینی خوردم…

بعد از نیم ساعت احساس کردم سرم خیلی سنگینه به مامان گفتم گفت از خستگیته برو تو اتاق بخواب.رفتم تو اتاق به امیر زنگ زدم با اینکه خیلی خوابم میومد ولی دوست داشتم صداشو بشنوم.امیر گریه می کرد که دلش تنگ شده زودتر بیاین منم مثل امیر دلم تنگ بود و چاره ای نداشتیم.کم کم دیدم همه دارن می خوابن با امیر خداحافظی کردم.نمی دونم به خاطر شربته بود یا نه خیلی بی حال بودم. همش به این فکر میکردم چرا امیر شربت منو جدا از مال بقیه آورد.خیلی دیگه خوابم میومد اما امیر هی اس میزد دوست نداشتم وقتی دلش تنگه زودتر بخابم.حالم عجیب بود همیشه تا ساعت دو سه شب به امیر اس می زدم بعد می خوابیدم ولی امشب ساعت 12 دیگه چشام باز نمی شد.به امیر گفتم مامانم پیشمه نمی تونم زیاد اس بزنم شب بخیر گفتم بهش اما امیر هی اس میزد دیگه ساعت 1.5 شده بود امیرم شب بخیر گفت و خوابید.حالم خیلی بد بود بی حال بی حال بودم.نا نداشتم برم پیش مامان.مامان با زندایی تو یه اتاق بودن بابا و دایی و میثم داداشم تو پذیرایی خوابیدن.رامینم تو اتاق خودش.خواب تموم وجودمو گرفته بود ولی دلتنگیم برا امیر نمی ذاشت راحت بخوابم.یدفه احساس کردم در اتاق باز شد.بین خواب و بیداری بودم روم پشت به در بود.با همون حال آروم گفتم مامان بیا پیشم می ترسم تنهایی.واقعا بی حال بودم سرم داشت منفجر می شد.یدفه سنگینیه یه دست مردونه رو رو پاهام احساس کردم.تنم خشک شد یعنی کیه.دست دامنم رو داد بالا.وای داشتم می مردم با اون حال بدم نمی تونم بگم چه حسی بود.حس وحشت بی حالی ترس.یاد دست امیرم افتادم که رو رون پاهام دست می کشید.دست داشت بالاتر میومد تو اون حال فکر میکردم امیر عزیزمه داره تنم رو نوازش می کنه.احساس کردم دارم خواب امیرم رو میبینم.شرت پلنگیم که همین یه هفته پیش قبل عید امیر برام خریده بود داشت از باسنم پایین میومد.خندیدم گفتم امیر کی اومدی.اما دستش خیلی زبرو بزرگ بود.دست امیر من نرم بود.دوباره وحشت اومد سراغم می خواستم برگردم ولی خیلی می ترسیدم.احساس کردم چیز سفت و داغی داره به پشت رون پاهام می خوره می خواستم جیغ بکشم ولی واقعا نا نداشتم.اون سفتی به باسنم خورد.هیچ وقت آلت امیرم به پشتم نخورده بود همش می گفت برات ضرر داره بعد ازدواج اپنت می کنم هیچوقتم به پشتت کاری ندارم.اما الان داشت می رفت داخل.با اون بی حالیم احساس درد شدیدی می کردم.دست بردار نبود عقب جلو می کرد که داغی شدیدی داخل مقعدم احساس کردم.چشام از بی حالی باز نمی شد که نور فلاش دوربین چشامو حرکت داد… دیگه هیچی نفهمیدم تا صبح که امیر طبق معمول ساعت 9.5 بهم زنگ زد.چشمم به دامنم افتاد که اونطرف اتاق افتاده بود.من لخت لخت بودم حتی سوتینم تنم نبود.داشتم دیوونه می شدم آخه من چرا لختم کی لباسمو دراوردم که یه چیزی مثل باد از ذهنم گذشت.یاد دیشب یاد ترسم یاد درد کشیدنم افتادم.بی اختیار گریم گرفت بلافاصله لباسامو آوردم هرچی گشتم شرت پلنگیم پیدا نشد.همش گریه می کردم یاد دیشب دیوونم می کرد.یاد گریه های امیر افتادم نمی دونستم باید چی کار کنم.هر طوری بود خواستم لباسم رو بپوشم.درد شدیدی از پشتم حس می کردم.امیر هی زنگ می زد نمی تونستم جوابشو بدم و قطع کردم.با دامن بدون شرت پیش مامان رفتم هنوز خواب بود.زندایی داشت سفره صبحانه رو پهن می کرد.از زندایی پرسیدم رامین کجاس گفت امروز صبح زود رفت پادگان.اون روز دیگه رامین خونه نیومد ما فردا قرار بود برگردیم.هرچقد گشتم شرتمو پیدا نکردم.احساس عذاب وجدان شدیدی داشتم.احساس تنفر از خودم از رامین از این زندگی.نمی دونم اونشب باهام چی کار کرد.دیگه ام خبری ازش نشد.بعد از عید به خاطر درد شدیدم همراه مهشید به دکتر رفتم.دکتر معاینم کرد گفت شقاق مقعدی دارم گفت یه قسمت از مقعدم پاره شده.ازم پرسید شوهر داری گفتم آره.گفت به شوهرت بگو رابطه از پشت ضرر داره مخصوصا برا تو که یه قسمتش از بین رفته…
مهشید شاخ در اورد فکر میکرد کاره امیره باورش نمی شد.همه ماجرا رو براش تعریف کردم.بچه ها خیلی عذاب وجدان دارم همش احساس می کنم رامین ازم عکس و فیلم گرفته نمی دونم باید چی کار کنم.مهشید این سایتو بهم معرفی کرد.خواهش میکنم بگین من چی کارکنم.کارم فقط شده گریه.تو این 6 ماه رامین حتی یه بارم بهم زنگ نزده ولی همش دلهره دارم بابت اون عکسا بابت اون شب بابت امیرم.امیر قراره تا یه ماه دیگه بیاد خاستگاریم ولی من نمی دونم بهش بگم یا نه.کاش میمردمو نمیرفتم خونشون کاش به امیر گفته بودم رامین هست.
مرسی از اینکه وقت گذاشتین خوندین.
دریا


👍 0
👎 0
55748 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

296686
2011-09-03 06:04:31 +0430 +0430
NA
  1. سوم. کيرم تو ذاتت بهارجون که هميشه از من جلو ميزني
0 ❤️

296687
2011-09-03 06:16:52 +0430 +0430
NA

برو به امير بگو بقيش رو خودش ميدونه. منم ميخوام بخار جونو از مقعد بگام

0 ❤️

296688
2011-09-03 06:27:27 +0430 +0430
NA

بدبخت امیر دلم واسش میسوزه فکر کنم پسره پاکی باشه

کیرم تو غیرت اون پسر داییت که چه ادم گندیه بردیا

نه اصولا نباید بگی

ولی همه جای داستانت میلنگید عجیبـــــــــــــ

خب ابجی گلم یعنی وقتی اومد تو اتاق و داشت باهات

سکس میکرد بقیه در نقش بودن بقیه هیچکی هیچی نفهمید

خود تو نمیتونستی برگردی نمیتونیستی جیغ بزنی بردیا

این دیگه انصافا مسخره بود تا صبح لخت بودیو کسی نیومد

تو اتاقت تازه تو ساعت 9 بیدار شدی یعنی تا ساعت

9 کسی نیومد واسه صبحونه صدات کنهبردیا

در ضمن شما چجوری یه اتاق اختصاصی داشتین

و رامینم یه اتاق داشت بقیه فقط کنار هم خوابیدنبردیا

من مطمئنم یا فقط شرو ور تف دادی یا

همه داستانو تعریف نکردی و بعضی جاهاشو جا انداختی

شاید خودتم مقصر بودی و نگفتی

به هر حال از قدیم گفتن چرا عاقل کن کاری که باز ارد پشیمانی

هر کسی تاوان چیزی رو میده که امتحانش کرده

و تو هم تاوان اشتباهات اون دوست احمقت مهشیدو میدی

دخترایی مث تو واقعا احمقن

ولی واست دعا میکنم مطمئن باش دعای خوبا رد خور

نداره من پارتیم پیش خدا کلفتهبردیا

امیدوارم مشکلت حل بشهبردیا

0 ❤️

296689
2011-09-03 06:33:06 +0430 +0430
NA

متاسفم برات.شرایط سختی داری.اما تو بیگناهی خدا کمکتت میکنه.
با نظر بردیا هم کاملا موافقم!!

0 ❤️

296690
2011-09-03 06:49:41 +0430 +0430
NA

کس خل گیر اوردی ما رو؟ خالی بند

0 ❤️

296691
2011-09-03 07:00:28 +0430 +0430
NA

:? dastanet gham angiz bood
vali fek konam on shab ra roo rast naboodi
be nazare man khodet ba ramin naghsheye sex ra keshidin

0 ❤️

296692
2011-09-03 07:45:51 +0430 +0430

عجب جایی اومدی مشاوره بگیری .
در هر مشکلی هر دو طرف مقصر هستن
اگر رابطه منطقیی با پسر داییت داشتی مشکل پیش نمیومد
مشخصه که دختر لوس و بی منطقی هستی .
اگر من جای تو بودم .
به امیر هرگز هیچ وقت هیچچیز نمیگفتم .
سریعا با پدر و مادرم راجع به اون شب میگم و احتمال اخاذی های بعدی رامین را میگیریم .
این طوری اگر هر وقت هر جا مشکلی پیش بیاد از پشتیبانی خانوادت بهرمند میشی و زمانی که خانوادت بفهمن و مخصوصا پدرت تقریبا 99 ٪ مشکل حل میشه مگر اینکه بابای بی غیرتی داشته باشی . اما از اونجایی که با گوشی اون اس میدادی مشخصه پدرت آدم ساده ای باشه و زن سالاری در خانوادتون حاکم باشه . پس این فرصت را به مادرت بده تا بتونه کمکت کنه . خیلی موثره . اگر امیر الان بفهمه یا باهات بهم میزنه و از امکانات تهران و دانشگاه استفاده میکنه و میره پی زندگیش .( البته ممکنه به هر دلیل دیگه ای این اتفاق بیفته ) یا تریپ افلاطونی میگیره وفعلا چیزی نمیگه ولی در آینده دهنت را سرویس میکنه .
اما از متن داستانت اینطور بر میاد که نهایتا به احتمال 20٪ زندگی مشترکی را با امیر آغاز خواهید کرد . من نظر خودم را گفتم و وحی منزل نیست و بهتره شما با یه مشاور خوب و حرفه ای مشورت کنی تا بتونی رو درو صحبت کنی و تمام مطلب را تعریف کنی . داستانت لنگ میزد یه چیزایی را سانسور کرده بودی .
امیدوارم به خیر بگذره . حالا امیر نه با هر کس دیگه ای ازدواج کنی اگه الان پیش گیری نکنی واست خیلی بد میشه .

0 ❤️

296693
2011-09-03 09:13:57 +0430 +0430
NA

اولا كاري به راستو دروغش ندارم .اگه راست باشه به نظرمن بايد امير بگي، البته اگه واقعا دوست داره ولت نميكنه تازه تو تقصيركار نيستي و اين مسئله رو حتما به مادرت بگو.

0 ❤️

296694
2011-09-03 09:21:44 +0430 +0430
NA

اه این که فیلم هندی بود این همه راه واسه کمک گرفتن هست اومدی تو یه سایت سکسی از یه سری بیکار مثه منو خودت کمک بگیری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اگه نظر منو بخوای باید با اون رامین جلقی یه جور صحبت کنی رابطت رو هم با اون مهشید قطع کن

0 ❤️

296695
2011-09-03 09:50:34 +0430 +0430
NA

سلام.داستان رو به امیر بگو.ازش خداحافظی کن بذار خودش تصمیم بگیره.قضیه رو با مادرت در میون بذار.

0 ❤️

296696
2011-09-03 11:03:44 +0430 +0430
NA

برديا داداش تو عيد معمولا همه تا لنك ظهر ميخوابن 9 صبح ميتونه منطقي باشه كه كسي بيدار نشده باشه_ بعدشم خودش كفت زنداييش تازه داشت سفره صبحونه رو بهن ميكرد_من ميكم حتما رامين تو شربتت داروي بيهوشي ريخته كه تو انقد بيحال بوديو حتي به امير نتونستي تا وقتي بيداره اس بزني_
در مورد جيغ و دادم وقتي كسي داروي بيهوشي ميخوره معلومه نمي تونه آخ و اوخ كنه يا جيغ بزنه_
به نظر من به مامانت بكو فقط

0 ❤️

296697
2011-09-03 11:38:33 +0430 +0430
NA

سلام آبجی. دقیقا مثل همین موضوع واسه دوست دخترم اتفاق افتاده اما با کمی فرق.دوستم که الان خانوممه کنارمه ویاد ماجرای خودمون افتاده باور کن کلی برات گریه کرد.ما دقیقا24ساعت بعدازموضوع باهماهنگی خانواده خانمم شکایت کردیم.البته ماجرای ما خفت گیری پسر عموش بود که منجربه سکس نشد وتواصل موضوع تاثیر نداره.مراحل شکایت روبی سروصداطی کردیم تا یارو رو گرفتن.البته ماخودمون اخاذی هم اضافه کذیم که حقش بود.رضایت هم ندادیم الانه پسره زندانه ومثل سگ به التماس افتاده.اگه خواستی به ایمیلم پی ام بده تا واسه شکایت توجیهت کنم.اینم بگم که راستی ودرستی باعث برد ما تواون پرونده بود.پس اول خودتواز ترس خالی کن.دوم حقیقت رو به خوانوادت بگو سوم به امیر بگو و چهارم شکایت کن . مطمئن باش پشیمون نمیشی آبجی گلم.شما که همچین رابطه پاکی بادوستت داری حیفه بادروغ خرابش کنی.دروغ وپنهان کاری منشاء تمام بدبختی های آدمه

0 ❤️

296698
2011-09-03 12:29:50 +0430 +0430

به نظر منم اول از همه به مامانت بگو اگه همون روز میگفتی خیلی بهتر بود به امیر هم بگو حرف این end marm رو هم گوش کن شکایت کن من اگه جای تو بودم دهن این پسر دایی رو جر می دادم زودتر شکایت کن تا کار به جاهای باریک نکشیده و فیلمتو پخش نکرده یا بخواد تورو خفت کنه

0 ❤️

296699
2011-09-03 12:55:35 +0430 +0430
NA

دریا جون به نظر من باید همون صبح که بلند شدی و دیدی شرتت نیست و نور فلش رو هم که شب دیدی باید به خونوادت میگفتی و الم شنگه راه مینداختی حالا که نگفتی و از اون ماجرا تقریبا 6 ماه گذشته فکر نکنم کاری از دستت بربیاد اینجوری متهمت میکنن و بهت یه وصله هم میچسبونن ولی در هر صورت تو به خونوادت حتما در اولین فرصت بگو و ازشون هم بخواه از راه قانونی وارد بشن و مراعات فامیل بودن رو نکنن چون چند سال دیگه که تو ازدواج کنی و پسر داییت عکسی چیزی بیاره و نشون بده پس ریسک نکن و حتما شکایت کن ، با شناختی که از دوست پسرت داری باید خودت بدونی بگی بهتره یا نگی بهتره

0 ❤️

296700
2011-09-03 13:27:37 +0430 +0430
NA

اگه داستان بود، که خب، تکلیفش مشخصه: مزخرف بود و جای بحث هم نداره.
اما اگه واقعاً اومدی که مشاوره بگیری، آدرس اشتباهی بهت دادند. زنگ پایینی رو بزن!
آخه دختر حسابی! برای این جور موارد، آدم یا به بزرگ‌ترش می‌گه، یا اگه روش نمی‌شه، صاف می‌ره پیش پلیس، یا مشاور و وکیل. این گوری که اومدی بالای سرش و اشک می‌ریزی، توش هیچ جنازه‌ای نیست!

0 ❤️

296701
2011-09-03 14:37:03 +0430 +0430
NA

برو ازش شکایت کن ولی قبلش این موضوع رو با پدرت در میون بذار اون بهتر میدونه چیکار کنه

0 ❤️

296702
2011-09-03 16:51:23 +0430 +0430
NA

من نظرم اینه که برو جنده شو بیخیال امیر کاریش نمیشه کرد

0 ❤️

296703
2011-09-03 16:56:53 +0430 +0430
NA

من فرض رو به واقعی بودن داستان می ذارم و این که تو خود دریا باشی نه آرمین!!!
ترس و فشاری که باهاش رو به رویی قابل درکه
حرفای “اند مرام” به نظرم خیلی خوب بود، حتما به نظرم پیگیر باش که چه جوری این پسره آرمین رو به دیوار بکوبی
در درجه ی اول برای این که فشار روت رو خالی کنی و بتونی یه کم آرامش پیدا کنی حتما با یه مشاوره خوب صحبت کن
اون کمکت می کنه که تصمیم درست بگیری و یه کم آرم شی
نکته ی دیگه اینه که به نظرم این که 6 ماه صداشو در نیوردی کار اشتباهی بوده، چون این تاخیر می تونه ورقا رو به ضررت برگردونه
اما در مورد این که با این قسمت داستان چه جوری پیش بری به نظرم بهتره با یه وکیل حتما صحبت کنی، به نظرم تز تهدید به انتشار عکسا و اخاذی توجیح خوبی باشه و می تونه خیلی خوب دهن یارو رو سرویس کنه
با توجه به این که تو این مدت آرمین هیچ زنگی نزده و کرم نریخته به این معناست که شاید هدفش کرم ریختن تو زندگیت نبوده و می خواسته فقط یه اهرم اطمینانی داشته باشه که تو صداش رو در نیاری
اما با توجه به این که نمی شه تو همچین موردی ریسک کرد، قبل از هر حرکت احتمالی از طرف آرمین تو باید سعی کنی حرکت اول رو شروع کنی
این جوری یه برگ برنده داری
این ماجرا رو مثه یه جنگ ببین، تو به نفرات بیش تری نیاز داری
پشتیبانی پدر و مادرت این وسط می تونه خیییییلی بهت کمک کنه عزیز
این که به امیر بگی یا نه تصمیم سختیه
امیر ممکنه واقعا عاشقت باشه اما این که چه جوری با مسوله برخورد کنی کاملا به روحیاتش بستگی داره، نکته ی مهم اینه که اگه تو بخوای دهن آرمین رو سرویس کنی، اونم بی کار نمی شینه، پس اگه پروسه ی شکایت رو می خوای شروع کنی بهتره امیر هم با خبر باشه،
فقط خواهشن یه لطفی بکن
الان همه هر راه حلی به ذهنشون رسیده احتمالا گفتن
اگه واقعا دریایی بگو تا بدونم به شخص درست کمک کردم
اگرم دریا نیستی و مثلا آرمین یا امیری بگو تا بدونم!
به هر حال تو این موقعیت راست گفتن تو رو توی هیچ شرایط مخاطره آمیزی قرار نمی ده

0 ❤️

296704
2011-09-03 17:14:33 +0430 +0430
NA

بهتره به مامان بابات بگى،چون اينطورى اگه فيلم و عكس هم گرفته باشه خانوادت در جريانن و بعدا اگه اون پسر دايى پستت خواست با عكس ها تهديدت كنه ديگه ترسى ندارى و بابات ميره باباشو در مياره

آدرس پسر دايى كثافتتو بده بريم يكم بزنيمش دلمون خنك شه
يه دوست دارم هم جنس بازه،اونم ميفرستم سراغش تا فيلم آموزش هم جنس بازى ازش تهيه كنه
ولى حتما به پدر مادرت بگو اينطورى هم آرامش بيشترى دارى هم احتمال خطرات آينده به صفر ميرسه
چقدر حالم به هم خورد از اينكه من پسرم اون پسر دايى كثافت عوضيت هم پسره
حيوونا شرف داره پاى اون عوضى

0 ❤️

296705
2011-09-03 18:43:18 +0430 +0430
NA

واقعا رامين يه ادمه كوني بدبخت بوده.اگه واقعا عكس گرفته باشه ميخواد بذاره بعد ازاينكه با اميرازدواج كردي نشون اون بده تا زندگيتون بهم بريزه و انتقامشو بگيره.به نظره من به بابات يا مامانت بگو تا تو جريان باشن.ولي به امير نگو چون مطمئنم خون به پا ميكنه.
خيلي واست ناراحت شدم دعا ميكنم مشكلت حل بشه

0 ❤️

296706
2011-09-03 19:16:29 +0430 +0430
NA

man ahle nazar dadano khundan nistam vali inbar fargh dasht age dastan nabashe end maram khub goft dar gheyr in surat ridi b hesemun raft albate dar har 2surat…

0 ❤️

296707
2011-09-03 19:19:57 +0430 +0430
NA

كير تو ناموس هر چي ادم دروغگو

0 ❤️

296708
2011-09-03 19:48:16 +0430 +0430
NA

نظرات مفید رو همه بچه ها گفتن … منم خیلی ناراحت شدم !!!

فقط امیدوارم و دعا میکنم که موضوع ختم به خیر بشه و برات دردسر نشه …

0 ❤️

296709
2011-09-03 20:07:06 +0430 +0430
NA

منم با نظر گنجینه موافقم

0 ❤️

296710
2011-09-03 23:15:13 +0430 +0430
NA

سلام من با نظر ساینا جون موافقم و این رو بهت بگم چون من خودم پزشکی قانونی کار میکنم اگر از دست ایشان شکایت کنی و در صورتی که اولین بار سکس از مقعدت باشه با دستگاهی که پزشکی قانونی داره ابعاد الت کسی که با شما سکس داشته به شما میگن واگر با ابعاد الت پسر داییت یکی باشه مادر به حالش بگرید حتما در اولین فرصت به مادر و پدرت بگو و تا دیر نشده از دستش شکایت کن و به سزای کار کثیفش برسونش اگر باز هم کمکی یا سوالی داشتی من در خدمتم
امیدوارم که به عشقت برسی
naka

0 ❤️

296711
2011-09-03 23:53:02 +0430 +0430

سلام دریا جان من با نظر بچه ها موافقم حتماً به مادرت و امیر بگو 1 - مادرت در جریان باشه و اگه خواستی و حتماً شکایت کنی یکی از خانواده در جریان باشه .2 - به امیر هم بگو اگر فردا روزی با هم ازدواج کردید و پسر دایی گرامی خواست عکسی ، فیلمی نشونش بده الان بدونه بهتره چون الان بدونه شاید اگر عاشقت باشه و منطقی باشه بتونه یک جور با تو و این قضیه و خودش کنار بیاد ، ولی اگه ازدواج کنی و بعد بفهمد هزاران پیامد دارد : بی اعتبار میشی پیش امیر ، خانوادت و… همه فکر میکنند که تو واقعاً اینکاره هستی وهیچ راهی برات نمی مونه .
اما اصل بازی چیز دیگه ای هست : رامین خان قصد داره بعد از عروسی شما با هر کی بجای اینکه فیلم یا عکس رو به کسی نشون بده به خودت بده و باج یگیره ازت ، اون هم باج سکسی ، که اگه باهاش رابطه برقرار نکنی عکس رو نشون میدم و … پس به نفعت هست که هم با خانوادت و هم امیر در جریان بگذاری چون اگه بعداً بفهمند برات خیلی گرون میشه .مطمئن باش . امیدوارم مشکلت زود تر حل بشه و برات آرزوی موفقیت میکنم

0 ❤️

296712
2011-09-04 00:03:13 +0430 +0430
NA

من فكر مي كنم بعضي جاهاي داستان رو تعريف نكردي
حالا برا ي چي، نمي دونم؟
ولي از من ميشنوي هيچي به امير نگو
ولي اول يه مسافرت ديگه برو پيش رامين ببين چي دستش داره بعد جوانب رو بسنج و درست و منطقي تصميم بگير

0 ❤️

296713
2011-09-04 00:12:57 +0430 +0430
NA

در گذشته عشق پاک اونی بود که طرف فقط چشمای معشوق رو می دید و عاشق می شد دیگه تا وقتی محرم نشده بود نگاهم بهش نمی کرد… حالا عشق پاک این شده که دوست پسر سربه راه خودتو از تهران بکشی خونه و گناه و … به نظر من رامین فقط یه تلنگر بود که “نحن اقرب من حبل الورید” پس یعنی خدا حواسش بهت بوده من میگم اگه از گذشته به سمت خدا توبه کنی همه چیز حله! رامین هم جلوی خدا هیچ غلطی نمیتونه بکنه… آروم باش و برگرد…

0 ❤️

296715
2011-09-04 00:34:37 +0430 +0430
NA

حیف اون شرت پلنگیه

0 ❤️

296716
2011-09-04 01:33:24 +0430 +0430
NA

اوضع بدی واست درست شده… با کسی حرف بزنی یا نزنی برات دردسر شده حسابی … موافق نظر ساینا هستم … همون اوایل باید یه کاری میکردی نه الان که یه وصله هم بهت میچسبونن… اون موقع از راه قانونی جرمش ثابت میشد…
ولی در کل برات آرزوی زندگی بی دردسری میکنم…

0 ❤️

296717
2011-09-04 03:43:25 +0430 +0430
NA

سلام به همه بچه هاي شهواني. من همون مهشيدم البته اسم واقعيم مهشيد نيست.من خيلي وقته به اين سايت سر مي زنم ولي تا حالا عضو نبودم و نظري نمي دادم.از همه ي دوستان بابت نظرهاي خوبتون ممنونم.الان كه دارم مي نويسم دريا پيشمه.اشك شوق تو چشاش جمع شده كه چقدر بچه هاي اين سايت غير اخلاقي مودب و با معرفتند و نظراي خيلي خوب و با ارزشي دادن.دريا واقعا ضربه بزرگي خورده تو اين چند ماه نتونست به كسي بگه حتي مي ترسيد پيش مشاور بره.دريا مي خواد هرطور شده طبق نظرات اكثر دوستان با مامانش صحبت كنه تا مامانشو راضي كنيم تا با يه وكيل صحبت كنيم.بچه ها نمي دونم چرا بعضياتون منو مقصر ميدونين من از همون روز اول كه قضيه رو فهميدم بهش گفتم بايد به مامان بابات بگي بعدا به امير. بچه ها بعضياتون گفتين دريا ماجرا رو كامل تعريف نكرده.بايد بگم آره شما حق دارين.راستش يه موضوعي هست برميگرده وقتي دريا تو شيراز زندگي مي كرد.دريا تا 12 سالگي اونجا بود.خونشون جفت خونه داييش بود.باباي دريا و داييش دو تا دوست قديمين و قبل فاميل شدنشون خيلي باهم رفاقت داشتن.دريا و رامينم همش با هم بودن تو بچگي.دريا وقتي هنوز مدرسه نمي رفته و تقريبا 6 سالش بود با رامين كه اون موقع يه پسر 10 ساله بود بازي مي كردن البته نه بازيه معمولي.از اون بازيا كه همتون مي دونين.دريا و رامين با هم لخت مي شدن و رامين ميومد روش.اونجاهاشونو مي ديدن و بازي مي كردن.اين داستان ادامه داشت تا اينكه دريا 9 ساله شد و رامين 13 ساله.دريا تو مدرسه مي فهمه اين كار كار خيلي بديه و وقتيم كه به سن تكليف مي رسه قسم مي خوره هيچ وقت اون كارارو نكنه.اما رامين همش بهش اصرار مي كرد اما درياي 9 ساله ديگه مثل قبل راضي به اون بازي نمي شد… تا اينكه ديگه رامين چيزي نمي گه و همه چي عادي مي شه.بچه ها از همتون ممنونم وقت گذاشتين بيچاره دريا قبل اينكه اون شب اون اتفاق بيفته همش نگرانه اين موضوع بود كه رامين به همسر آينده دريا درياره ي دوران كودكي دريا بگه.الان كه اين موضوع پيش اومده ديگه بدتر.بازم ممنون دوستان عزيزم دريا هر روز نظراي قشنگ شما رو مي خونه.قربونتون باي باي

0 ❤️

296718
2011-09-04 05:04:38 +0430 +0430
NA

خیلی خب حالا که مهشید خانم قصه ها ! هم اومد و نظر گذاشت بگم که انسان ضربه نمیخوره الا در اثر اشتباه خودش! ببخشید شما رفته بودی خونه داییت میدونستی پسر دایی جاکشت هم هست چرا پیش بقیه نخوابیدی؟چرا مامانت پیشت نخوابید؟ میدونی مقصر اصلی همانا والدین شما هستن که از همون بچگی حواسشون نبوده شما داشتی چه میکردی پسر دایی لاشیت هم که شاشش کف کرده خودشو با یه بچه ارضا میکرده اونوقتا باید مامان بابات حواسشون بیشتر میبود
حالا هم اگه واقعا اینکارو با رضایت نکردی پیشنهاد میدم یه نامه بنویسی توش همه چیز رو شرح بدی بعدش یه مشت قرص کس و شعر مثل استامینوفن کدئین! که خطر هم نداشته باشه میخوری اینطور همه حرفت رو باور میکنن نامه رو هم میزنی به در یخچال یه وقت روز هم اینکارو انجام بده که همه خونه باشن و بیدار بعد میری بیمارستان و یه شستشو معده و چوب تو ماتحت پسر داییت
البته پیشنهاد بود این و بیشتر به علت گذشت زمان زیاد وگرنه اگه یکم سیاست داشتی همونطور که لخت بودی لاینقطع جیغ میزدی تا همه بریزن تو اتاق و دایی و پسر دایی جاکشت رسوا و شرمنده بشن

0 ❤️

296719
2011-09-04 11:43:50 +0430 +0430
NA

جدیدا قراره همه رو صف کنند اونایی که اول و دوم وسوم میشن را به ترتیب بکنن من که همیشه آخرم
تانفر آخرو بکنن خدا کریمه
حالا هی اول، دوم بکنین خود admin کونتون بی هوا بذاره
نوش جونتون

0 ❤️

296720
2011-09-04 15:56:20 +0430 +0430
NA

مهشید برو بمیر

ببخشید با تمام احترامی که به ادب و شخصیت

دوستان قائلم باید بگم من اگه جای امیر بود میومدم مهشیدو …م

من با یکی که مشاور بود حرف زدم و اینارو گفت

اول به پدرو مادرت بگو همه چیزو و بعد بهشون بگو کاری نکنن

و برن پیش یه مشاوره خانواده و براش همه چیزو تعریف کنن

ازش بخوان بهترین راه حلو بهتون بده

فقط میتونم بگم متاسفم کاش میتونستم برات کاری انجام بدم

و مهمتر از همه اینکه ابجی جوووونم خدارو فراموش نکن

اگه اون بخواد هیچکی نمیتونه کاری کنه اگه اون نخواد …

میخام مقصر ها رو درصد بندی کنم نظر شخصی خودمه

رامین و دریا هر کدوم 40%

مهشید 15%

امیر 5%

موفق باشی

راستی من نمیدونم امیر چه ادمیه

ولی من اگه این اتفاق برام میفتاد و بعدش زنم بهم موضوع

رو میگفت اول میرفتم رامینو …م و بعد زنمو طلاق میدادم

پس مواظب باش امیرو دور نزنی و نپیچونیش

0 ❤️

296721
2011-09-05 13:17:14 +0430 +0430
NA

یین آبجی از نظر من حتما شما مفغدت میخاریده که بر نگشتی ببینی کی داره میزاره درت یا این که دستو پا چلفتی بودیو پچلی کردی ولی در کل من میگم برو به ننت بگو و یا این که آدرس رامینو بدهه من :D
لا اقل من اونقدر آدم دارم که تو هر سهری بتونم خار 1 هروم زادرو بگام.
اگه موافق باشی بدم بچه ها از مفغد همچین کارشو بسازن که پریود شه.
من آدم دارم میره بد خواهشو میکنه بعد فیلم میگیره میده بیرون:D
خلاصه از نظر من تو 2راه داری
1.به مامان جونت میگیو میرید شکایتو این رامین سرویس میشه
2.به من میگیو بچه ها میرن سراغش که بازم در این سورت سرویس میشه:D

0 ❤️

296723
2011-09-05 18:15:35 +0430 +0430
NA

مردمو سرکار میذاره؟عقده ای…
داستانتم مثل خودت کیریه
دروغ گووووو
خیلی تابلویی میدونستی؟

0 ❤️

296724
2011-09-08 17:03:27 +0430 +0430
NA

احمق جان باید همون روز با پدرت در میون میزاشتی و به امیر هم بگو.

0 ❤️

296725
2011-09-09 10:21:15 +0430 +0430
NA

هرچند داستانت واقعی بنظر میومد ولی باورش برم سخته که مامانت توو اون خونه و در شرایطی که خواستگار جواب رد شنیدتم اونجا هست،شب تنهات گذاشته باشه و این میون وقتی اون عوضی داشته میومده سراغت و حین کاری که باهات کرده،کسی متوجه نشده باشه!!
اگه یه عده توو هال خواب بودن،اون از راه زیرزمینی اومده سراغت که کسی متوجه رفت و آمدش نشده؟؟
کلا باید بگم نسبت به داستانهای دیگه قابل باورتره!
و اینکه شما باید چیکار کنی :
2 راه داری :
1- یا از خیر همه چی بگذری و خودتو درمون کنی و برگردی به زندگی عادیت و فراموش کنی چه اتفاقی افتاده
2- بری ازش شکایت کنی که متاسفانه تو فرهنگ غلط ما اگه چنین کاری بکنی رسوائیه بزرگی درست میشه که احتمال نابودیه زندگیت خیلی زیاده ! و احتمال داره پسر دائیتو اعدام کنن و یا حبس طولانی مدت براش ببرن که فکر نمیکنم دردی از تو دوا بشه و فقط کمی احساس التیام میکنی
من پیشنهاد میکنم اینو یه خواب پریشون فرض کنی و برگردی به زندگیه عادیت و اینو بدون اون ولد چموش جرات رو کردن موضوع رو نداره و تا ابد هم چنین کاری نمیتونه بکنه چون اولین نفری که بگا میره خودشه و به مرور زمان هم جرات چنین کاری ازش سلب میشه… بهر حال تو این قضیه تو هیچ تقصیری نداری و بدون گردش روزگار پسر دائیه خائنت رو بیچاره خواهد کرد!! (شک نکنی)

0 ❤️

296726
2011-09-10 03:29:29 +0430 +0430
NA

من اصلا تو اين سايت عضو نبودمو تا يه ساعت پيش فقط تو اين سايت ميچرخيدم.وقتي اين داستانو خوندم خيلي روم تاثير گذاشتو عضو شدم تا بگم منم واست دعا ميكنم دريا جون

0 ❤️

296727
2011-09-11 02:38:26 +0430 +0430
NA

be nazare man ba madaret mashverat kon
hata age root nemishe bazam madare
mitone komak kone
u ke az ghasd v az roye havas kari nakardi

0 ❤️

296728
2011-09-12 03:18:45 +0430 +0430
NA

نمیدونم واقعی بود یا نه
اما اگه واقعیه به بی افت نگو چون مطمئن باش ما پسرا وقتی بفهمیم کسی ک عاشقشیم بهش تجاوز شده و با کسه دیگه بوده داغون میشیم…و معلوم نیس بتونه تورو ببخشه
پسر داییت هم خیلی عوضی و …تشریف داره…

0 ❤️

296729
2011-09-15 23:03:27 +0430 +0430
NA

داستان کاملا دروغ بود.
اولا جنده خانم یارو از پشت کرده تو کونت حتی یه دونه جیغ هم نزدی؟ حتی روت رو هم برنگردودندی؟
شرتتو از پات دراورده حتی نگاش نکردی؟
تا ساعت 9 صبح لخت بودی حتی ننت نیومده تو اتاق برای صبحونه صدات کنه؟
همه کنار هم خوابیدن و فقط تو تنها خوابیدی؟
نور فلاش خورده تو چشمت بازم نگاه نکردی؟
یعنی داروش اونقدر خفن بوده که زودی تو شربت حل شده و باعث شده نتونی حتی چشماتو وا کنی؟
برو جاکش عوضی فکر کردی ملت خرن هرچی شعر و ور به ذهنت میرسه قاطی کنی بدی ما؟

اون احمق هایی که داستانتم باور کردن برا اونا هم متاسفم

0 ❤️

296730
2011-09-16 17:36:24 +0430 +0430
NA

يك سوال:اين يارو رامين يه بسيجي نبوده كه در كهريزك مشغول به كار!!!بوده؟
فكر نميكنم يه كسي كه اين اتفاق براش افتاده بياد تو اين سايت حرفاشو بزنه و عقده هاشو خالي كنه.حالا گذشته از اينكه اين داستان دروغه يا نه؟ولي تو اين مملكت بيصاب ويران شده بدست جمهوري اسلامي بسيار از اين اتفاق ها ميفته طرف هست همه جريان رو با خانواده اش درميان ميذاره ،شكايت!!هم ميكنه اما چون در قوانين اسلام ناب محمدي زن نصف مرد محسوب ميشود و از آنجايي كه اين سيستم حكومتي از ريشه زن ستيز است طرفي كه بهش تجاوز شده رو به اتهامات واهي به سنگسار،اعدام و حبس و شلاق محكوم ميكند البته اين حرف 50 از 100 قابل قبول است.بيچاره اين گونه افرادي.اكثر دختران بايد بدونند اينجا ايران است و احساسات سركوب شده يك نسل كه از طريقي به فكر تخليه و آزاد شدن است.

0 ❤️

296731
2011-09-17 07:28:21 +0430 +0430
NA

خواهشن تا آخر بخون
1برو با یه وکیل مشورت کن
2به داییت قزیه رو بگو البته اگه میتونی از طرف مادرت
3فکر کنم طرف میخاد بازم بکنند که عکس گرفت
4به امیر بگو این داستانو بخونه
5وقتتو با این سایتا تلف نکن برو یجوری به مادرت بگو یا به دوستات بگو به مادرت بگن
6با امیر سادق باش چون معشوقته و قراره باش ازدواج کنی
7من جات بودم صبح یک عدد چک آبدار تو گوش داییت فرود می آوردم با این بچه تربیت کردنت
من با نظر اند مرام موافقم و اطلاعاتی کهnaka داد را تعیید میکنم چون برای یک نفر انجام داده بودن مشخص شده بود که تجاوز کرده تو هم فکر نکن همه پسر ها انقدر کثافتن و باید از انها دوری کنی و سر آخر به امیر بچسب و از دستش نده
امید وارم توصیه هایم به دردت بخوره من خودم رو گزینه اول تاکید دارم
به اومید اینکه خبر موفق شدنتو ببینیم و اگر خبر هارا اینجا بزار تا ما بازم راهنمایی کنیم.
“مرد تنها”

0 ❤️

296732
2011-09-17 07:45:58 +0430 +0430
NA

Aah tamam khali bandi bud hala hey amma vo agar biarid

0 ❤️

296733
2011-09-17 10:47:00 +0430 +0430
NA

خانوم مریم خانوم شما برو کستو بده شاید واقعی بود حالا نباید کمک پیشنهاد بدیم چون شاید دروغ باشه یعنی شما این اهتمال کوچیکو قبول میکنی و راهنمایی نمیکنی مثلا ایرانی هستیم!!!

0 ❤️

296734
2011-09-17 10:49:35 +0430 +0430
NA

خانم مریم خانم شما برو کستو بده شاید واقعی بود حالا نباید کمک پیشنهاد بدیم چون شاید دروغ باشه یعنی شما این اهتمال کوچیکو قبول میکنی و راهنمایی نمیکنی مثلا ایرانی هستیم!!!

0 ❤️

296735
2011-09-17 11:00:18 +0430 +0430
NA

Age ye kam be oun maqzet feshar biari mifahmi ba aql jur dar nemiyad
:-D

0 ❤️

296736
2011-09-17 12:16:13 +0430 +0430
NA

به مامانت بگو برو شکایت کن و بی سر وصدا که کسی نفهمه خواهرش رو بگا و خیالت راحت کن و اگر امیر اومدخواستگاری هیچ حرفی بهش نزن و بر سر خونه زندگیت البته اگر دوست داری بهش بگی باید بدونی که احتمال90
% امیر رو از دست میدی
ولی خودمونیم تخم سگ عجب دل و جیگری داشته که نترسیده آبروریزی بشه

0 ❤️

296737
2011-09-17 12:25:23 +0430 +0430
NA

خانوم مریم خانوم با مغز شما جور در نمیاد باید ابراز کنی که جور در نمیاد
ولی بامغز ما جور در میاد

0 ❤️

296738
2011-09-17 14:05:56 +0430 +0430
NA

کیرم تو مخ هر کی به عقلش جور دراومده. یادم به فیلمای جنایی می افته. دو لیوان مشکوک و … به خواب رفتم. در خواب چنان کون مرا جر داد که شقاق گرفتم ولی جیکم در نیومد. شاید تو کیرش مواد بی حسی موضعی زده بوده که کونت سر شده. کس نگین بابا وقتتونم با نصیحت تلف نکنین. همش کسشره!

0 ❤️

296739
2011-09-17 14:26:12 +0430 +0430
NA

مستوفی درسته خیلی اشکال داره که با عقل جور در نمیاد ولی یه فکر کنم واقعیه ولی با سانسور فراوان

0 ❤️

296740
2011-10-03 07:40:06 +0330 +0330
NA

و باز هم داستان ساختگي

بابا خسته نميشيد از اين داستان هاي دروغي

0 ❤️

296741
2011-12-27 21:07:44 +0330 +0330
NA

من باورمیکنم چون آدم یه وقتهایی گیج ومنگ میشه به نظر من بهش بگو اگه واقعا بخوادت قبول میکنه تقصیر تونبوده
من نمیدونم چراهرکس میادنظربده 4تافحش هم میزاره روش مااومدیم اینجاسرگرم بشیم نه اینکه هی فحش بدیم

0 ❤️