دوستان داستانی که تعریف میکنم یه خاطره ی تلخه که واقعا اتفاقا افتاده قبل از تعطیلی ها من با دوستم مهسا قرار شد بریم شمال راستش قبلا اکیپی با دوستامون رفته بودیم اما اینبار انقد هوس شمال کرده بودیم که با وجود اینکه اونا نیومدن هم بازم رفتیم دو سه روز از اقامتمون تو ویلای اجاره ای نگذشته بود که مهسا گفت سحر بیا بریم جنگل چادر بزنیم که من گفتم نه بابا خطرناکه گفت کجا خطر داره یادت نیس قبلا رفتیم گفتم اون موقع پسرای دانشگاه باهامون بودن گفت نترس بابا اینجا پر پلیس و جنگلبانه که مواظبمونن جنگلای مازندران خیلی امن تر شده دو به شک شدم اونم بهم اصرار کرد و گفت بریم دیگه چایی آتیشی هم میخوریم خیلی حال میده گفتم خب باشه قرار شد فرداش بریم وسائلمون رو جمع کردیمو رفتیم داخل جنگل جایی رو که مهسا انتخاب کرده بود خیلی دنج و زیبا بود چند ساعتی بهمون خوش گذشت تا اینکه یوهو حس کردیم صدا میاد یه دختر با لهجه ی همون منطقه صدا کرد کسی تو چادره من و مهسا اومدیم بیرون یه دختر معمولی و تقریبا خوش فیس بود اصلا باورت نمیشد چنین آدمی باشه پوستش سفید چشاش رنگی و صورتش سرخ بود گفت اهل اینجا نیستید نه من تا گفتم نه یوهو دیدم مهسا جیغ زد تا برگشتم یه دست قوی دهن منو از پشت گرفت و حس کردم صورتم تو دستاش له شد من لاغر و ضعیفم مهسا هم مثل من نمیتونستیم تکون بخوریم منو طاق باز خوابوند زمین یه پسر قوی هیکل سیبیلو با ته ریش و موهای بلند داشت بهم گفت تکون نخور دستشو آورد سمت سینه هام جیغ زدم گلومو فشار داد وحشتناکی قضیه این بود مهسا رو هم اونور یه پسر دیگه گرفته بود و از ترس داشتم سکته میکردم نمیدونم اونور چیشد که مهسا داشت فرار میکرد و داشت از بغل ما رد میشد که پسری که رو من بود بلند شد و مهسارو گرفت و با دوستش خوابوندنش زمین تو همین شرایط من بلند شدم که در برم پسره و دختره اومدن سمتم پسره یه سیلی بهم زد که دنیا سیاه شد برام تا بلند شدم یه سیلی دیگه زد و دختره موهامو گفت تو دستشو منو انداخت زمین و با پسره لگد بارونم کردن سرمو گذاشتم رو زمین و فقط گریه میکردم دختره اومد بالاسرم و گفت بازم بزنیمت یا آروم میشی؟گفتم بسه بسه توروخدا بسه گفت پس لال شو پسره دکمه های مانتوم رو باز کرد سینه های کوچیکمو تو دستاش فشار داد نمیدونم چش بود اما قشنگ دستاش اشکمو در میاورد شروع کرد خوردن سینه هام دستو پام بی حس بود و فقط اشک میریختم شلوارمو کشید پایین و لباسشو درآورد و خوابید روم و کارشو باهام کرد ده دقیقه از جلو باهام نزدیکی کرد بعد به دختره گفت زهرا کرم بیار دختره هم آورد و منو بلند کرد و به پشت خوابوند کرم زدن بهم و گذاشت رو مقعدم و با وجود اینکه من نمیذاشتم برد داخل دیگه از درد چشام سیاهی میرفت التماس دختره میکردم که بهش بگه تمومش کنه اونم هی میگفت هیچی نگو الان تموم میشه درد وحشتناکی داشت و من یک ربع که برام ده ساعت گذشت فقط ناله میکردم تا بالاخره ارضا شد و از روم بلند شد دختره موهامو گرفت و گفت بیا اینجا دوباره التماس کردم گفتم خانم به خدا من خانواده دارم توروخدا ولم کنید گفت نترس کاریت ندارم شلوارشو درآورد و بهم گفت اونجاشو بخورم پر مو بود صورتمو بردم سمتش بو میداد و از ترسم شروع کردم به لیس زدن با دستاش باز کرد و گفت توشو بخور منم میخوردم و شوریشو حس میکردم فکرشم نمیکردم یه روز آلت یه زن رو بخورم تو همین حال یوهو اون یکی پسره اومد و از پشت برد داخل مقعدم که پاره شده بود و خونی بود شروع کرد به عقب جلو کردن تا اونم بعد ده دقیقه ارضا شد و رفت دوباره پیش مهسا بعد چند دقیقه خوردن من دختره که اسمش زهرا بود ارضا شد و با کف کفشش صورتمو هول داد اونور و گفت بسه جنده شلوارشو پاش کرد و بهش گفتم میشه ما بریم یه سیلی زد تو صورتم و گفت به کسی چیزی بگی چشماتو در میاریم کیف پولمو گوشیامون همه چیمون رو گرفتن و ولمون کردن و با یه جیپ رفتن دو ساعت با مهسا گریه کردیم و صورتمون رو شستیم و ماشین گرفتیم رفتیم دم ویلا و از تو خونه پول آوردیم دادیم به یارو یارو پرسید خانم حالتون خوبه؟که گفتیم آره آقا شما برو رفتیم تو خونه چن روز مثل جنازه ها خونه نشین بودیم تا برگشتیم شهرمون و دیگه تا عمر دارم از مسافرت میترسم اینم بگم ما تا حالا هزار بار مسافرت رفتیم و هیچی جز مهربانی از شمالی ها ندیدیم هر جایی واسه خودش خلافکار داره و بدبختانه اونسری خلافکارای اون منطقه سراغ ما اومدن و این خاطره ی بد رو که باعث فوبیا های مختلف تو من شده که شوهرم دائم کنجکاوه که من چرا اینجوری شدم رو برامون ساختن الانم ترسم این شده که مهسا یه روز این موضوع از دهنش بپره و به گوش شوهرم برسه چون متاسفانه فرهنگ ما ایرانیا درک نمیکنه قربانی تجاوز نباید تحقیر بشه مرسی که وقت گذاشتین و خوندین.
نوشته: سحر
شبیه یک فیلم هالیوودی مسخره بود ازونجا که سوار جیپ شدن مشخصه هیچ احمقی نمیاد تجاوز کنه با ماشین و جایی که ماشین رفت و امد میشه قطعا همچین سناریویی امکان یک به ده هست و ازونطرف دو دختر هرچقدرم احمق باشن نمیرن کمپ دو نفری چون قطعا لذتی برا اون دونفر اونم دو زن نداره از طرف دیگم کسی تجاوز میکنه گوشی نمیگیره اونم اینقدر ریلکس اصلا کلا هیچی به هیچی نمیخورد تجاوز تو ایران اینقدر کشک نیست هرچیم ادما مریض باشن اینجوری جرات نمیکنن اینجا ایرانه بابا
یادش بخیر .شمال تو جنگل دو نفرو کردیم .ببچاره ها جر خوردن از بس کیرم کلفت بود.
باید می رفتید آگاهی شکایت میکردید پیدا شون میکردن بیچاره شون میکردن حکم شون هم اعدام بود
داستان تکرای و قدیمی
چه سودی داره این کار؟ 😕
خب جنده خانم چی پیش خودت فکر کردی که رفتی وسط جنگل کص دادی
farshad30 ؛
اگه تهرانیا نیان شمال
رشتیا هنوزم که هنوزه باید با وانتای ۵۰ سال پیش عبور مرور میکردن. این دک و پوزی که الان تو رشت میبینی از صدقه سری وجود امثال تهرانیاس.
البته عادت دارید، به نون و نوا میرسید یادتون میره و گاز میگیرید. مث سال ۵۷ که ایران بهم ریخت.
حال حکایت شماست
دستی رو که نون میده بهتون گاز میگیرید.
خب مگه شوهرت بفهمه چی میشه ؟
چرا با نگفتن به همسرت یک عمر وحشت و داری تحمل میکنی ؟ باور کن گفتن این موضوع میتونه ترس و استرس و کمدکنه . لعنت به کسانی که آنقدر نمیفهمند که قربانی تجاوز هیچ تقصیری ندارند مگر اینکه خودش موجب تحریک کردن تجاوزکار میشوند مثال با رفتاری تحریک آمیز عمدا یکسره تجاوز کننده رو تحریک میکنند تا اذیت کنند . این مورد خودش مقصر میشه . اما شخصی که این خاطره رو تعریف کرده چنین کاری نکرده ، پس بی گناه دچار تجاوز دو سه تا غوضی قرار گرفته
این که این نظر و داده .:
( farshad30
تهرانی ها حقشونه از این بدتر سرشون بیاد … باید همه گیر بشه اینکار تا دو روز تعطیلات میشه نیان شمال رو به گند بکشونن این مفت خورها😀😀😀/)
تو احمق جان گویا فراموش کردی که اولا بیش از ۹۸ درصد از کل اقتصاد منطقه شما توسط گردشگری تامین شده ، و اگر گردشگران نبودن الان حتی نمیدونستی وسیله ای بنام موبایل و خدماتی مانند پهنای باند وجود داره که بیای این چرندی که نوشتی و اینجا بگی، و احتمالا نهایت میبایست وقتی گردشگری و میدیدی فکر میکردی اینها از آسمان آمدن که با شما تفاوت دارندد، البته فراموش نکنیم خیلی از مردم شمال مانند این فرد احمق و بی ادب نیستند و حتی آنقدر شعور دارند و تحصیلات بالا که حرفی احمقانه نمیزنند و از چنین افکاری اصلا ندارند . و مهمتر از همه اینکه افرادی هم که برای سفر جایی میروند و محیط زیست و آلوده میکنند و اشغال میریزند نیز حتی از این فرد هم احمق تر هستند زیرا محیط زیست نه به شخص یا حتی بپومیان آن منطقه تعلق ندارد بلکه به تمامی جانداران و انسانهای جهان تعلق دارد که حق دارند از آن استفاده کنند و وظیفه دارند که مراقب باشند که دیگران آن محیط را آلوده نکنند و من اگر به این نفهم میگم حرفش زشت و اشتباه هست بکسی هم که محیط زیست را و طبیعت زیبا را آلوده کند یا بهر طریقی نابود کند میگویم موجود اشغال و بی ارزش . چون حتی حیوان هم عمدی چنین کاری مرتکب نمیشود .
به اون دوستانی که جواب اون فرشاد احمق رو دادن: شمام کسخلید ها! یه باد معده گذرا بود و پیچید و رفت! چه حوصله ای دارید وقت برای این حرفا می ذارید!!! این آدم مشخصه که نفهمه در نتیجه با این حرفای شما هم چیزی نمی فهمه!
منم چقدر کسخلم که دارم جواب شما رو می دم😀😜
واقعا خیلی مخت تعطیله. مزخرفتر از این نمیشد نوشت
خیلی داستان دردناکی بود. امیدوارم هیچوقت برای هیچکس اتفاق نیفته… مواظب خودتون باشین
راست دروغ این داستان نمیدونم
ولی تو شمال یه قاضی با زنش میره جنگل چند نفر اینا رو تعقیب میکنه وقتی میرسن جنگل دو سه نفری دست پای قاضی می بندن بعد جلو چشش به زنش تجاوز میکنن که بعد یه هفته دستگیر و اعدام شدن دلیل این کارشون هم بی عدالتی و رای ناعادلانه ای که براشون بریده بود اونا باهاش این کار کردن. اون پیداشون کرد اعدام شدن.
farshad30
بسوزه پدر تجربه
من با رشتی و گیلانی و مازندارانی کار ندارم
ولی مطمئنم که تو از اون خارکوثهایی هستی که اصل و نصبت معلوم نیست
آخه نطفهی هزارپدر تو رو چه به دفاع از محیط زیست و …
تو خودت زادهٔ همین گردشگرایی که اومدن شهرتونو آباد کردن، یه آبیم تو رحم مادرت ریختن واسه ثوابش
پس به جای اینکه سرت تو کون دیگران باشه، سرت تو آخور خودت باشه.
هرکی هم از هر شهری اومد شهر شما خایههاشو ببوس
شاید پدرت یا برادرت یا عمویی چیزیت باشه.
سلام منو به مامان برسون
farshad30
تو فکر کن که با گفتت من سوختم 😂
نمیخواد از کیر اقوام دیگه بالا بری
رو عَنه دیگران سرسره بازی نکن.
اگه دور و برت همچین آدمایی داری مطمئنم تا حالا کونت گذاشتن البته اگر دستشون به زن و بچت و خواهر و مادرت نرسیده باشه.
کل ایرانم از سرویسی که زن و بچت، خواهرو مادرت که موقع میزبانی ارائه میدن تعریف میکنن.
به هر حال شنونده باید عاقل باشه.
تو که وصف حالت مشخصه پلشت 😂
راستی تو تهران خرج بالا نیست هزینه خوشگذرونیشون بالاس! اونم بخاطر اینکه میان خونتون یه چیزی تو سوتین ناموست بزارن باهاش امورات بگذرنید.
انشاالله که همون لر و ترک و بلوچ و عرب و کوردا اقدامات لازم رو روت انجام دادن.
من فقط برات آرزوی تن درستی دارم.
جون سالم به در ببری، موفق باشی 😂
آخه جاکش جقی کپی کردن خوب نیست
مشنگ خان بابت دفاع از حق کپی رایت کیرم تو کونت
دیگه کپی نکن باشه آفرین پسر خوب
خاطره تلخی بود که اگه حداقل یکم کپی که کردی رو ویرایش میکردی بهتر بود.اینکه دوست داری بهت تجاوز یا ترحم بشه رو نمیدونم ولی اینکه داستان تکراری و کپی شده رو مطمئنم.