من اسمم مبیناست و 18 سالمه خاطره ای که براتون مینوسیم مربوط به 13 سالگیمه زمانی که به سفر مکه و حج عمره به همراه خانواده رفته بودم . من توی یک خانواده مذهبی بزرگ شدم و از اونجایی که از اول بچگی برام از مکه تعریف میکردند من هم علاقمند شدم البته این رو هم بگم که من تا سن نه سالگی تقریبا آزاد بودم و بعد از اون مدرسه من توسط خانوادم عوض شد و بعدش دنیا برام خیلی تغییر کرد دوازده سالگی توی مدرسه یک دوست داشتم که خیلی با هم جور بودیم و توسط پدرش مورد آزار و اذیت قرار میگرفت و با اینکه پدرش مذهبی بود باهاش لب بازی میکرد و دوست من هم برام حس خوبی داشت یه بار قرار گذاشتیم بریم با هم حموم و توی حموم از هم لب گرفتیم حس عجیبی بود . بعدش مریم رو بغل کردم و با هم جور شدیم …
اما مزه کیر رو وقتی فهمیدم که مکه رفته بودم اولین بار نزدیک شب با مادرم رفته بودیم برای دعا و یک جوان سیاهپوست داشت به همراه چند نفر دیگه از سمت دیگه میومد که چشمش به من افتاد من تا اون موقع زیاد نمیدونستم که سکس چیه ولی کنار جایی که دعا برگزار میشد دستشویی بود که اکثرا شلوغ و کثیف بود من داشتتم میرفتم دستشویی که وسط جمعیت یکی دستم رو کشید و با خودش برد اینقدر دستم رو سفت گرفته بود که ترسیدم نفس بکشم . من رو برد توی یک ساختمون دوطبقه و از درب پشتی رفتیم توی یک ون که اون طرف پارک بود من تا اومدم به خودم لباسم رو بالا زده بود و با یک کیر کفت داشت به من نگاه می کرد. فکر کردم که میخواد ازم لب بگیره ولی کونم رو لیس زد و بعد کیرش رو توی کونم گذاشت . درد وحشتناکی تمام وجودم رو گرفته بود داشتم میمرد و اومدم جیغ بزنم که دهنم رو محکم گرفت …
اشکام سرازیر شده بود. بعد از چند دقیقه یواش یواش کونم باز شد و دردش خیلی کم شد. اروم توی کونم تکونش میداد و بعد جس کردم که خیس شدم با دستمال بدنم رو پاک کرد دو دقیقه کارش طول کشید و با ماشین جلوی در ورودی محل برگزاری دعا پیاده شدم . اینقدر حالم بد شده بود که نمیدونستم چیکار کنم بدنم درد میکرد و میترسیدم حرفی بزنم . شب رفتیم و خوابیدیم و فرداش با پرواز به تهران برگشتیم . سه روز که گذشت حالم بهتر شد و درد کونم هم ساکت شد . الان دفعه سومه که به حج مشرف میشم ولی هیچی مثل دفعه اول نمیشه.
نوشته: مبینا
کون جای دیگه دادی دیدی اوضاع مناسبه چسبوندی به ماجرای حج؟
سه بار تا حالا رفتی حج؟؟ یعنی میری حج که کون بدی؟؟
عزیزم کم بزن همیشه بزن
قبول باشه حاج خانم!
شما تشریف میبرید مکه برای طواف کیر بلال حبشی ؟
تقبل الله حاژیه خانم
همین ایران خودمون میموندی میدادی چش بود
خخخخخ
الان مثلا خاستی بگی حاجی ها کونین؟ از خاطرات کربلای ننت هم بنویس
اخه این چه وضعشه این الان داستان س ک س ی بود که تو نوشتی باوا یه جور بنویسید که حداقل خواننده یه خورده بره توی حس و حال داستان خداوکیلی قدیمیا خیلی لاتی مینوشتن ریدین با این نوشتنتون
کیییرررم تو کوووص مامان جوونت که همچین دختری پس انداخته
بنظرم تو هر وقت کیر کلفت و غیراستاندار گیرت میاد با اسم رمز به دوستات خبر میدی.که رفتم حج.
مطمین بیشتر از ۳ بار حج نرفتی؟
حاج خانوم قبول باشه حجتون,تو حج عمره از کون دادی,حتما تو حج واجب از جلو مشرف میشی…
چقد این موضوع برام آشناس…
آها یادم اومد…
اون پلیسای فرودگاه عربستان و…
قطعاً نویسنده عزیز یکی از همون پسراست…!!!
یهو اومد دستتو کشید برد تو ساختمون؟
کمتر جق بزن جقی
هه
اول