تجربه کون دادن حسین

1392/11/15

من شهررى زندگى ميكردم و بگم كه پسرى چاق و بدنى سفيد و بى مو دارم و قدى متوسطه و چهره اى معمولى، وقتى كه پانزده سالم بود براى مهمانى به اتفاق خانواده به خانه اى يكى از اقوام دور رفتيم. آن شب را با تعارف هاى زياد ميزبان مجبور شديم بمانيم . من هم قرار شد تو اتاق پسرشان أمير بخوابم. امير ٢١ سال داشت . خيلى شوخ بود ، با حرفهايش مجلس را گرم ميكرد ، من هم ازش خوشم آمده بود. پسر مؤدبى هم بود. هر دو هنگام خواب بدون هيچ حرفى به خواب رفتيم.نميدونم ساعت چند بود كه بيدار شدم آن هم به خاطر اينكه يك نفر دستم را گرفته بود. چشمهايم بسته بود. حتما أمير بود. در آن لحظه براى أولين بار در زندگيم چيزى را تجربه كردم كه آبستن اتفاق هاى سال هاى بعد بود. كير أمير در دستم قرار داشت و او سعى ميكرد دستم دور كيرش حلقه شود. بزرگ شدن كيرش را در دستم احساس ميكردم. واقعا نميدانستم بايد چه كار كنم. من به پشت خوابيدم بودم. متوجه شدم او پتو را كاملا كنار كشيد و ميخواست شلوار خوابم را پايين بكشد. اين كار را خيلى آرام انجام ميداد اگر چه من حدس ميزدم كه الآن متوجه شده من بيدارم و وقتى بدن و سينه هايم را نوازش كرد بدنم بى اختيار كمى لرزيد و از بيدار بودن من كاملا مطمئن شد.در آن لحظه گويى خاطر جمع شد كه من مخالفتى با اين كارش ندارم . اين را از اينكه مرا به آرامى به پهلو جابه جا ميكرد فهميدم. دستم از كيرش جدا شد. حالا پشت من طرف او بود. شلوارم را به همراه شورت به پايين ميكشيد. هنوز آن اتفاق برايم قابل درك نبود من تا به آن روز فكر سكس با دختر را نميكردم چه رسد با پسر. ترس و دلهره فكرم را از كار انداخته بود . إحساس عجيبى داشتم. تقريبا كونم لخت در مقابلش بود كه من با دستم شلوارم را بالا كشيدم. ترس از آبرو ريزى بود كه مرا به خود آورد. نميدانستم الآن او چه احساسى دارد اما هر چه بود خوشايند نبود. در گوشم زمزمه كنان گفت نترس ميخوايم كمى خوش بگذرانيم.انگار ته دلم را خوانده باشد ، ادامه داد قول ميدم كسى چيزى نفهمه. اما فاصله ام را از او بيشتر كردم. او كه كير شق كرده اش هنوز نخوابيده بود سعى ميكرد با نوازش دلم را به دست آورد . من كه از خجالت چشمهايم هنوز بسته بود ، با همان حالت دنبال پتو گشتم و با پيدا كردن آن، خودم را زيرش پنهان كردم و با اينكار به اين ماجرا خاتمه دادم.
فردا وقتى بيدار شدم كسى در اتاق نبود. نميخاستم باهاش رودررو بشم. اما اجتناب ناپذير بود. او طورى برخورد ميكرد كه گويى اتفاقى نيافتاده. مشخص بود اين كارها را بارها تجربه كرده . با خودم گفتم معلوم نيست چند تا از پسرهاى فاميل را از زير كيرش رد كرده. به هر ترتيبى بود از آن خانه خراب شده به خانه خودم برگشتم.
بعداظهر همان روز وقتى ميخواستم پول سانديچى كه آن لحظه خوردم را حساب كنم متوجه يك كاغذ شدم كه با دست خط بدى رويش شماره ايرانسل و يك پيغام نوشته شده بود. لذت زيادى را از دست دادى. فكر ميكنم تو هم از اينكار خوشت آمده اما نميدانم چرا آن كار را كردى. اين تل من هست هر وقت پشيمان شدى زنگ بزن. أمير.
بدون توجه آن را پاره و دور انداختم. روزها از پى هم ميگذشت و من هر روز بيشتر به فكر آن شب ميافتادم. گاهى با خودم ميگفتم كه كاش ميگذاشتم آن شب كارش را انجام ميداد و بعد از لحظاتى اين فكر را از خود دور ميكردم. هفته ها ميگذشت و من در بعضى اوقات و در تنهاى به فكر سكس با همجنس خودم بودم و اين اشتياق بيشتر بيشتر ميشد. من در بين فأميل و دوستانم احترام و شأن داشتم و به يك پسر خوب و مثبت شناخته ميشدم و به اين خاطر ترس از آبرو با وجود علاقه شديدى كه به كون دادن پيدا كرده بودم، باعث شده بود من شخص مورد نظرم را پيدا نكنم . أصلا نميدانستم اين اشخاص را چطورى بايد يافت. شايد باورتان نشود كه اين كشمكش درونى سه سال طول كشيد تا بالاخره من با دنياى ياهو و چت آشنا شدم. يك روز كه در سايت آنلى چت بودم قبل از اينكه فيلتر بشه . يك نفر پيغام داد كه من كون ميخوام . من بهش پيغام دادم كه أهل كجاست او گفت تهران ميدان آزادى ، براى من به اندازه كافى دور بود. من خودم را معرفى كردم و او از من وب خواست . اما من ندادم و تنها به توصيفات از خودم بسنده كردم. من هجده ساله. با چهره معمولى، چاق، قدى متوسط، بدنى كاملا سفيد و بي مو . اين را هم أضافه ميكردم كه سينه هاى كمى بزرگ . كه براى يك پسر در سن و سال من كمى بزرگتر بود. او از اين تعريف ها خيلى خوشش آمد و خواست براى فردا قرار بزارم. من به شرطى قبول كردم كه مكانش امن و راحت بأشد و او هم قول داد.
فردا ظهر در ميدان آزادى منتظرش بودم . در آن لحظات گاهى از اينكه آمده بودم پشيمان ميشدم. اما به هر جهت منتظر ماندم تا او با پرايدش سر رسيد. با مشخصاتى كه از خود داده بوديم همديگر را چون دو دوست صميمى بلافاصله شناختيم. او تقريبا سي سال داشت و كاملا خوش برخورد و مؤدب بود ، در همان ابتدا متوجه خجالتى بودن من شد و از اينكه فهميد براى اولين بار است كه كون ميدهم تعجب كرد و البته خوش حال هم شد. سعى ميكرد با حرف هاى حشري كننده مرا از خجالت بيروت بكشد. اما من واقعا شرم داشتم.
خانه اش در يك آپارتمان معمولى قرار داشت. بلافاصله با تعارف او روى كاناپه روبروى تلويزيون نشستم. دو ليوان آب ميوه آورد و هر دو خورديم. كنارم نشست و گفت أهل مشروب هستى، گفتم نه. بعد دكمه هاى پيراهنم را باز كرد. سينه هايم را چنگ ميزد. نفس هايم به شمارش افتاده بود، از اين كارش لذت ميبردم. پيراهنم را كه در آوردم. با ديدن بدنى سفيد و بدون مويم، كاملا حشرى شد و گفت اى جون اى جون. با زبانش به جون سينه هام افتاد، چنان ميمكيد و با گاز زدن هاى ريز، مرا كاملا مست و در بند خودش كرده بود. منى كه تا آن لحظه شرم داشتم آن لحظات مثل جنده ها آه و اوه ميكردم. لحظاتى بعد ايستاد و گفت كه شلوارش را باز كنم ، اين كار را كردم و آن را پايين كشيدم.خودش آن را كاملا بيرون آورد. كير بزرگ و شق كرده اش كاملا زير شورتش باد كرده بود گفت منتظره تو هست، من شورتش را پايين كشيدم و يك كير خوشتراش را در مقابل خود ديدم. بي اختيار آن را در دست گرفتم و باهاش ور ميرفتم كه ميثم گفت خوب منتظر چى هستى بخورش. اما من از اين كار خوشم نمى آمد. امتناع كردم. او گفت تميزه ، اما من قبول نكردم و ديگه إصرار نكرد.
حالا نوبت من بود كه لخت بشم ، ميثم خودش اين كار را كرد. خجالت ميكشيدم اما نه مثل سابق. حالا در آن لحظه من لخت لخت بودم او كمى ديگه با سينه هايم ور رفت. بعد مرا به اتاقش برد و گفت بخواب و به طرفم قمبل كن، همان كار را كردم ، به حالت زانو روى رانهايم نشست، شروع كرد با آب دهن سوراخ كونم را ماليدن از اين كارش هم خوشم ميامد، اما كمى ترس داشتم كه كير به آن بزرگى چطور ميخواد داخل سوراخ فابريك من بره. كيرش خيسش را كه به اطراف سوراخم ميخورد را كاملا إحساس ميكردم. كم كم فشار شروع شد. اما هر چه فشار مياورد فايده نداشت من هم دائم ميگفتم يواش، او هم ميگفت خودت را شل كن، من سعى ميكردم شل كنم. بالاخره كلاهك كيرش كمى راه باز كرد كه از اين فرصت استفاده كرد يك فشار ديگر وارد كرد كه در آن لحظه من مثل موشك از جايم كرده شدم و سعى ميكردم از زير ميثم در برم و ناله أم از درد همه جا را پر كرد. ميثم اول نمي خواست بيرون بكشه اما بى تابى مرا كه ديد ، كيرش را بيرون كشيد. خيلي درد داشتم. در آن لحظه سخت پشيمان شدم. ميثم گفت مثل اينكه واقعا أولين بارته. كمى طاقت مياوردى بعدش خوب ميشد. من گفتم خيلي درد داره. ديگه نميخوام. او هم چيزى نگفت و اين ماجراى اولين سكسم بود. بعد از آن فيلم سوپرهاى زيادى را ديدم و وجود آن تجربه بد ميخواستم ادامه بدم و دردش را تحمل كنم. چون در داستانهاى سكسى ميخواندم كه اولش درد داره و بعد تبديل به لذت ميشه و من ميخواستم اين لذت را تجربه كنم. وقتى فيلم سكسى ميديدم خيلى حشرى ميشدم از اين كه طرف چطور با ولع ساك ميزنه و كون ميده. بعد از يك ماه اين بار خودش تماس گرفت و من هم سريع دعوتش را قبول كردم. اين بار ميخواستم ساك هم بزنم. دوباره ميثم در همان جاى قبلى دنبالم آمد. قول داد كه اين بار كاملا آرام عمل كنه. ماجرا مثل قبل اتفاق افتاد و بعد از خوردن و ماليدن سينه هام، از اينكه فهيد ميخوام براش ساك بزن خوش حال شد. بهم گفت سعى كن دندانت بهش نخوره. من هم كير بزرگش را در دست گرفتم و كلاهكش را ليس زدم و كم كم داخل دهانم كردم و سعى كردم مثل فيلم هاى سكسى عقب جلو كنم. ميثم روى كاناپه نشست و من هم چهار دست و پا روى كاناپه براش ساك ميزدم او هم با كونم بازى ميكرد و با آب دهن و انگشتانش سوراخم را باز ميكرد. من ساك ميزدم و در عين حال او با يك انگشت تلنبه ميزد. البته بگم كير من هم سريع شق ميشد. در آن زمان كير خود را نيز ميماليدم. دقايقى بعد با هم به اتاقش رفتيم و دوباره من را به همان حالت خواباند. اين بار با انگشت و دو انگشت سوراخم را باز كرد. إحساس لذت بود. وقتى با كير افتاد به جونم تا سر كلاهك رفت دردى إحساس نكردم اما بعد از آرام آرام فشار ميداد كه درد زيادى داشت و من سعى ميكردم آن را تحمل كنم. ميثم دائماً جونم جونم ميگفت. كيرش را كمى بيرون مياورد و دوباره بيشتر فرو ميكرد تا اينكه تمام كيرش در كونم جا گرفت. و تلنبه زدن شروع شد. إحساس درد و لذت با هم به سراغم آمده بود. دقايقى بعد ديگر از درد خبرى نبود و من آه آه ميكردم و لذت ميبردم. بعد از آن مرا به پشت خواباند و متكاى زير كونم قرار داد و پاهايم روى شانه هايش، اين بار به يك باره كيرش تا ته به درونم رفت كه يك لحظه درد كمى را احساس كردم اما برايم مهم نبود. اينبار با شدت بيشتر تلنبه ميزد كه صدايش فضاى اتاق را گرفته بود. درونم آتش گرفته بود فكرش را نميكردم كه اين قدر لذت داشته باشه و به دخترها حسودى ميكردم. وقتى آب ميثم آمده آن را روى سينه هايم خالى كرد و كنارم دراز كشيد . گفت دوباره ميخواى. گفتم آره. لبخندى زد و گفت سرى قبلى را يادته. من هم خنديدم و گفتم دفعه اول بود ديگه. شروع كرد با كيرم ور رفتن ، براى او خيلى بزرگتر از من بود. لحظاتى بعد من هم كيرش را نوازش ميكردم كه كم كم داشت دوباره براى كونم اعلام آماده گى ميكرد. من خيلي زود آبم آمد و ميثم سريع با دستمال همه جايم را تميز كرد. او گفت دوست دارى اين بار آبم را بخوري. گفتم خوشم نمياد و او إصرارى نكرد. اين بار سينه هايم را خيلى بيشتر خورد تا جايى كه كاملا ورم كرده و سرخ شده بود. من در آن لحظات در أوج لذت بودم. من هم براى تلافى سعى ميكردم خوب ساك بزنم. كيرش مزه خاصى نداشت. اما نميدانم چرا خوشم آمده بود. هر از گاهى ليس ميزدم و گاهى مثل جنده ها ميخواستم تا آخر در دهانم فرو كنم. اين مرا كنار تخت به حالت چهار زانو قرار داد و خودش ايستاده كيرش را داخل كونم فرو كرد. و ابتدأ آرام تلنبه ميزد كه هر لحظه سرعت ميگرفت . من كه ديگر آن پسر خجالتى روز اول نبودم ، با تمام وجود آه و اوه ميكردم. اين بار خيلى طولانى شد و من را به حالت هاى قبلى هم كرد، اما آبش نمى آمد. خودش هم كاملا خسته شده بود اما من رضايت داشتم. در حالت به پشت بودم و بالشتى زير كونم، پاهايم روى شانه هايش كه با سرعت زياد تلنبه ميزد و من از اينكه آن كير كلفت در آن زمان به ساده گى درون كونم حركت ميكرد تعجب زده بودم. ميثم اين آن قدر تلنبه زد تا بالاخره آبش آمد و آن باز روى بدنم خالى كرد، داغى آن را به خوبى حس ميكردم. ده دقيقه بعد هر دو زير دوش با رضايت همديگر را ميشستيم. ميثم از من خواست كه براى هميشه براى او باشم. من هم قبول كردم. اما بعد از آن خيلى دير به دير پيشش ميرفتم و او شاكى بود و من كار و درس را بهانه ميكردم. خودم هم دوست داشتم كه زود به زود برم اما در مقاومت ميكردم چون نميخواستم كاملا درگير بشم چون از اينكه دوستان و اطرافيانم متوجه شوند ترس داشتم و از طرفى نميخواستم به گى عادت كنم. چون به جنس مخالف هم علاقه داشتم.

نوشته:‌ حسین


👍 0
👎 1
39961 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

411670
2014-02-04 01:43:34 +0330 +0330

گی دو طرفه ازملایر خصوصی بده

0 ❤️

411672
2014-02-04 07:06:49 +0330 +0330
NA

ای شاشیدم توی کونت حرومزاده لاشی تخم سگ عوضی

0 ❤️

411674
2014-02-04 08:06:24 +0330 +0330

gay ahvaz payam bde pls :-(

0 ❤️

411675
2014-02-04 10:11:47 +0330 +0330
NA

چقدر تعداد گى ها زياده شده!!

0 ❤️

411676
2014-02-04 10:20:30 +0330 +0330

لطفا به هر کس با هر تمایل جنسی بدون تبعیض نگاه کنیم و برای هم احترام قائل بشیم.به هر حال گی هم یک تمایله

0 ❤️

411677
2014-02-04 14:26:30 +0330 +0330
NA

سلام. يه كونده از گيلان پيدا نميشه؟؟؟؟ اه

0 ❤️