رفته بود شهرستان همراه با خواهرم ،پیش مادر بزرگم.راستش خلاص شدم آخه میونه ی خوبی با هم نداریم.معمولا هم تو خونه با هم دعوامون می شه.مادرم رو می گم. تعطیلات عید رو رفته بود اردبیل پیش مادر بزرگم.خواهرم رو هم با خودش برده بود.
طبق معمول تلویزیون برنامه های درست و حسابی نداشت و حسابی بیکار شده بودم. هر از چند گاهی با یوسی بروز به سایتهای سکسی سر می زدم و با روغن جق می زدم. خب راستش چاره ی دیگه ای نداشتم.
راستش اصلا تو مخیله ام هم نبود که یه روزی بتونم با یه دختر یا با یه زن رابطه ی جنسی برقرار کنم. آخه از طرفی به خاطر ظاهر بچه مثبتی ام و از طرف دیگه نبودن یه کیس مناسب باعث شده بود تا فقط به جلق بسنده کنم.
اما…
درست روز دوم تعطیلات بود که لیلی در خونه مون رو زد. از آیفون تصویری نگاهش کردم.مثل همیشه خوش تیپ و تحریک کننده بود.چند بار که زنگ زد ول کرد و رفت. لیلی دوست خواهرم بود و طبیعتا با من کاری نداشت به خاطر همین هم بود که جواب ندادم.چند بار هم که اومده بود خونمون با این که تظاهر می کردم به این که سرم رو به زیر انداختم اما گاهی زیر چشمی نگاش می کردم.کجای داستان بودیم؟آهان! آره خلاصه رفت و از دستش خلاص شدم. نشستم رو تختم.حال هیچ کاری رو نداشتم. بیکاری کار خودش رو کرد و حسابی فرو رفتم تو فکر و خیال لیلی.فکر هایی که گاهی از مسخره بودنشون خنده ام می گرفت.آخه من و سکس؟!
یه ربع بعد دوباره زنگ زد. ول کن نبود. خواستم دوباره برگردم سر جام که وسوسه شدم. با خودم مبارزه کردم و چند قدم رفتم سمت اتاق خواب. اما نه فکر و خیال ولم نمی کرد. یهو نمی دونم چی شد کهک نترلم رو از دست دادم و کلید در رو فشار دادم.
آلتم حسابی برانگیخته شده بود.صدای پاشنه ی کفشش رو می شنیدم که داره از پله ها بالا می آد.نصف بدنم رو پشت در پنهون کردم تا برانگیختگی آلتم رو نبینه.
رفت تو اتاق.در رو باز گذاشت. چیزی معلوم نبود.از رو کاناپه بلند شدم. آلتم تقریبا عادی شده بودم. یه چایی براش ریختم تا ببرم. طوری سمت در رفتم تا نتونم چیز رو ببینم چند بار به در زدم اومد جلوی در.سرم پایین بود. چایی رو از دستم گرفت.
یک آن سرم رو بلند کردم.آرایش غلیظی کرده بود و یه شال هم بسته بود. تو همون لحظه نیشخندی زد که نفهمیدم منظورلش چی بود.
برگشتم سمت هال. نشستم رو کاناپه.داشتم از اضطراب می مردم که یهو برام یه اس ام اس رسید:
-« سلام،شاهین جان،خوبی؟ من به لیلی گفتم رفتم مسافرت. احتمالا امروز میاد تا جزوه ریاضی ام رو به تو پس بده.»
دنیا رو سرم خراب شد. اون فهمیده که من دروغ گفتم. حالا معنای نیشخندش رو گرفتم. آلتم حسابی بر انگیخته شد.
از داخل اتاق با خنده گفت:«خواهرت بود نه؟»
صدای هشدار اس ام اس رو شنیده بود.جوابی ندادم.
با صدای بلند تری گفت:«بیا، استکان چایی رو ببر.»
سرخ شده بودم.آروم آروم رفتم سمت اتاق.با دستم جلوی آلتم رو پوشونده بودم.لبه ی اتاق ایستاده بودم.
پایان
نوشته: شاهین
بمیرم برا سربزیربودنت
راستی درست خودت ومعرفی نکردی شاید لئوناردو دی کاپریو هستی که دختره اینقدر دوس داشت باهات سکس کنه جوجو =))
خوشمــ نیومد یه سوژهی تکراری بود کهــ بار ها مثلش داستان شنیدیمــ!
₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪
إهم إهم
یک دو سه، یک دو سه؛امتحان میکنیم
بسمہ تعالے
.
.
.
.
.
خوشمان نیامد:دی
آلتم حسابی برانگیخته شده بود :?
خجالت میکشه بگه کیرم شق شده بود بعدش اومده داستان سکسی نوشته
برو بچه جون برو سینه ی مامانی رو مک بزن بعدش بگیر بخواب
:-o شما دودولو هم میگید آلت دودولش برانگیخته شد آخی میشه برید خونه بازی دودول گندیده :-)) :-))
بروخداروشكركن دوجنسه نبوده وگرنه كون روداده بودي جوجو
سلام عمویییییی.می دونی سه تا حالت واسه واقعی بودن داستانت وجود داره:
1.اینکه شومبولت انقدر کوچیکه که به این راحتی رفته توو
2.اینکه کون دختره انقدر گشاده که شومبول کوچولوی تو رفته تو
3.اینکه در همین حد بهت بگم که فیلم سوپر به درد ه سن تو نمیخوره و چون به اون سنی نرسیدی که جق بزنی و آبت بیاد مجبوری این کسشعرا رو تحویل مردم بی چاره بدی.
دیگه ننویس
کیری بود بچه سوسول.
شایدم راسته که میگن باید از همین سربه زیرا ترسید