تردید دارم

1394/04/22

سلام دوستان نوشته زیر جنبه سوالی از شما داره تا راهنماییم کنین و اصلا شهوت آور نیست پس اگه میخواین نخونین. بردیا هستم از یکی از شهر های شمالی 25 سالمه.طبق معمول برای پیاده روی تو یکی از پارک ها بودم که یه مسیری دایره مانند داشت و هر کی که میخواست وزن کم کنه تو این مسیر حرکت میکرد .منم شروع کردم به حرکت کردن یه چند دوری زدم که فک کنم تو دور پنجم بودم توجهم جلب شد به یه دختر که روی نیمکت نشسته بود و داشت گریه میکرد اصلا یه بغض عجیبی تو چشماش بود منم زیاد فکرم رو روش مشغول نکردمو به قدم زدن ادامه دادم چند دور زدم ولی این دختر از جاش بلند نشده بود و زار زار گریه میکرد .هوا هم تاریک شده بود منم با خودم میگفتم این دختر تنها این موقع شب اینجا چیکار داره و یه جورایی با خودم گفتم حتما دختر خرابه . تو همین حین دیدم یه سه چهار تا پسر دارن میانو باهاش لاس میزنن منم نا خود آگاه رفتم برای کمکش و خومو جای داداشش جا زدمو به هر حال پسرا رفتن .من به دختره گفتم خانوم مواظب باش این موقع شب این ورا خطرناکه اون دختره هم با یه حالت تهاجمی که آدمو میخورد گفت اصلا به تو چه!! من یه جورایی تو کفش بودم حدس میزدم دختره خراب تشرییف داره .خلاصه سعی خودمو کردم تا بتونم بعد مدتها دوباره با یه دختر سکس کنم(قبلا چند باری سکس کرده بودم ولی به خاطر کمبود دختر مدتی بود که با صابون گلنار دوست شده بودم)نمی دونم به هرترتیبی بود شمارمو بهش دادم حقیقتش هنوزم با جزئیات یادم نمیاد چی گفتم که دختره شمارمو گرفت ولی فک کنم دلداریش داده بودمو گفتم اگه میخوای میتونیم بیش تر با هم آشنا بشیم اونم گفت ببینم چی میشه!!!.

اون روز گذشت روز بعدشم گذشت حتی روز بعد تر تا این که یه شماره ناشناس بهم زنگ زد منم حدس زدم که خودشه که جواب دادم دیدم بعلههه خانوم خوشونن. همدیگرو بهم معرفی کردیم اسمش رویا بود 24 سالش بود. با هم قرار گذاشتیم که بریم سینما .اون روز رفتیم سینما روز بعدش رفتیم پارک روز بعدش رفتیم خارج شهر
خلاصه هر روز یه جا میرفتیم منم نمیدونم چه مرگم شده بود مثلا نقشه کشیده بودم براش ولی نمیدونم چرا اصلا دیگه حس شهوتم از روش برداشته شده و فقط دوسش داشتم.آره عاشقش شدم اونم عاشقم شده بود
یه سه چهار ماهی با هم روابط عاشقانه داشتیم(سکسی نه فقط عاشقانه ) تا این که مطمئن شدم این دختر دختره رویاهامه بر حسب اتفاق اسمشم رویاست.دیگه میخواستم ازش خواستگاری کنم دیگه مطمئن بودم ولی یه چیزی منو آزار میداد اونم این بود که چرا اون روز تو پارک داشت گریه میکرد؟ازش پرسیدم و اونم دوباره شروع به گریه کردن کرد منم بهش گفتم رویا عشقم میدونی که تحمل گریه هات رو ندارم بهم بگو چی شده؟اونم بهم گفت قبل آشنایی با تو دوس پسر قبلیش بهش خیانت کرده و از این جور چیزا منم که یه مقدار عصبانی شده بودم از این که فهمیده بودم دوس پسر داشته (آخه خیلی دوسش داشتم نمیتونستم تحمل کنم عشقم با کس دیگه ای دوست بوده حتی به خاطر اون از گلنار هم دیگه استفاده نمیکردمو با هیچ دختری حتی حرف نمیزدم) وبا یه ترسی گفتم رویا تو باکره هستی؟ همونجا بود که گریه هاش بیش تر شد و تازه فهمیدم داستان از چه قراره. عشقم با دوس پسر سابقش رابطه جنسی داشته. حالم از دنیا بهم خورد . ترکش کردم دیگه باهاش ادامه ندادم تا این که ده دوازده روز گذشت و دیدم نمیتونم بی رویا ادامه بدم . بهش زنگ زدم اما خطش خاموش بود خیلی از این ور و اونور پرس و جو کردم تا این که فهمیدم رویای من تموم وجود من تو بیمارستان بستری هست و دلیلشم خود کشی بود.خودمو به بیمارستانی که بود رسوندم اصلا به این توجه نکردم که الان باید به پدر و مادرش چی باید بگم که من کی هستم؟ ولی همونجا به مادرش گفتم که قصد ازدواج با دخترتونو دارم و مادرش یه جورایی بهم اعتماد کردو بهم گفت بزار دخترم حالش خوب شه بعد سر فرصت سر این مسئله حرف میزنیمو تو فعلا از این جا برو خوبیت نداره ولی من بی توجه به حرف پدر مادرش هر روز تو بیمارستان بودمو گریه میکردم تا این که حال عشقم خوب شد ولی این دفعه اون منو تحویل نمیگرفت و چند روز گذشت بهش اس دادم میخوام ببینمت انتظار نداشتم جواب بده ولی گفت ساعت پنج سر همون نیمکت معروفی که داشت گریه میکرد. خلاصه همدیگرو دیدیم ازش سوال پرسیدم بعد از آشنایی با من با پسر دیگه ای در ارتباط بودی اونم به جون مادرش قسم خورد که اصلا . هیچوقت.بهش گفتم اگه من ازت بخوام با من ازدواج کنی قول میدی به من خیانت نکنی اونم قول داد و منم بهش همین قول رو دادم بهش اطمینان کردم که بعد از آشنایی با من با هیچ پسری در ارتباط نبوده و نخواهد بود.خلاصه قرار مدار خواستگاری اینا رو هم گزاشتیم. حالا راهنمایی که من از شما میخوام اینه که به نظرتون من کار درستی میکنم که با یه دختری که باکره نیست ازدواج میکنم؟آخه میدونین چیه عشق من بهم قول داد که با کسی دیگه در ارتباط نیست منم بهش اعتماد کردم ولی همین الان هزار تا دختر هستن که باکره هستن و کسایی که باهاشون ازدواج میکنن خوشحال خندونن ولی خبر ندارن که همون باکره ها به چند نفر از کون سرویس دادنو و در آینده خواهند داد!!!

نوشته: دون کیشوت


👍 0
👎 0
13048 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

465857
2015-07-13 16:26:38 +0430 +0430

اسمه نویسنده چه باحاله

1 ❤️

465858
2015-07-13 19:01:11 +0430 +0430
NA

به نظر من بيشتر ار همه بايد به تو فحش داد

0 ❤️

465859
2015-07-13 19:22:54 +0430 +0430

یه سوال فنی. صادقانه جواب خودتو بده …
میری دستشویی به چیا فکر میکنی؟ خودتو گول نزنو با خودت صادق باش،احتمالا بارها فکر کردی در آینده چه بدبختی هایی داری.
داش من تو زندگی دچار مشکل میشی.

0 ❤️

465860
2015-07-13 19:26:18 +0430 +0430
NA

حنا بچه کجایی؟

0 ❤️

465862
2015-07-14 01:27:50 +0430 +0430

اخخخخخخ بازهم کس گویی یه جقی
که بنا به اعترافات خودش رفیقش صابون گلناره
مگه داریم؟مگه میشه؟

0 ❤️

465866
2015-07-14 07:14:54 +0430 +0430

بکارت دلیل نیس خیلی باکره ها بودن ک زندگیشون خراب شده و خیلی فاحشه ها بودن ک زندگی خوبی داشتن باید طرفتو بشنسی فقط زود تصمیم نگیر رو این مساله

0 ❤️

465868
2015-07-14 07:56:45 +0430 +0430
NA

لـــــــــایکــــــــــــــــــــ

0 ❤️

465869
2015-07-14 08:01:44 +0430 +0430
NA

سروانتس فرمود:
کس نگو کیشوت

1 ❤️

465870
2015-07-14 08:52:42 +0430 +0430

دوست هم شهوانی,خوشبختانه,یا شایدم بدبختانه عاشق نیستی,اینکه دختر باکره باشه یا قبل از تو با کسای دیگه بوده باشه,که بعیدم هست نبوده باشه,در کل چقدر اهمیت داره برات؟اصلا بگو ببینم تا الآنش برات مهمه یا از حالا به بعدش؟…میگی عاشقشی,اما نیستی داداشم…در مورد تو,خداروشکر که نیستی,که اگر بودی و میدیدی کس دیگه ایو دوست داره,چون عاشقش هستی میزاشتی با عشقش زندگی کنه! آره…این عین عشقه,دوستش داری؟ چقدر حاضری برای عشقت فداکاری کنی؟ گذشته شو میبخشی؟اگه باهاش ازدواج کنی و بازم حرف رابطه های قدیمش پیش بیاد میخوای مدام به روش بیاری و چماقش کنی تو سرش؟…اگه آره,که همون بهتر بیخیالش بشی,که اینکاره نیستی…اما اگه قبولش کردی,یعنی باورش کردی,مردونه گذشته شو فراموش کن,که از حالا به بعد رو بچسب … موفق باشی

1 ❤️

465872
2015-07-14 20:57:18 +0430 +0430

کلی دختر هستن به زمین و زمان ، کس میدن، بعدش میرن میدوزن
باز این خوبه راستشو گفته
اگه شرایط دیگش خوبه، بگیرتش

0 ❤️

465873
2015-07-15 08:01:44 +0430 +0430
NA

صلاح مملکت خویش خسروان دانند.ولی با این اوصاف اگه پیشش نباشی ممکنه دوباره خودکشی کنه و اونوقته که عذاب وجدان گریبان گیرت ميشه.

0 ❤️

465874
2015-07-15 09:02:09 +0430 +0430
NA

ﻓﻘﻄ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮﺍﻳﻲ ﻛﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻛﺲ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻌﺪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺩﻩ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻴﺪﻥ . ﺍﻛﺮ ﻣﻴﺘﻮﻧﻲ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻛﻨﺎﺭ ﺑﻴﺎﻱ و ﻣﺜﻞ ﻣﻦ ﺿﺮﺑﻪ ﻧﺨﻮﺭﻱ ﺑﺮﻭ. . .

0 ❤️

465875
2015-07-15 22:35:27 +0430 +0430
NA

منم چند بار از کون دوست دخترمو کردم بعد از ازدواجش هم یه مدت با هم بودیم ولی دیگه با هم سکس نداشتیم
الانم یه مدته دیگه حتی جوابمو هم نمیده

0 ❤️

465876
2015-07-22 10:18:21 +0430 +0430
NA

داش به نظر من خوب و بد همه جا هستن چه بی پرده چه با پرده .

ولی قسم خوردنو قول دادن که دلیل نمیشه .

اگر من بجات بودم میگفتم کون لقش ، چیزی که زیاده دختر ، یکی دیگ .

زندگی شوخی که نیست داداش من ، والا خودت میدونی .

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها