تقصیر خودم بود (۱)

1399/08/30

سلام به همه دوستان عزیز، من علی هستم و داستانی که میخوام واستون تعریف کنم کاملا واقعی هست و توی زندگی من تاثیر زیادی گزاشت.
داستان از اونجا شروع شد که من توی یه پیج بیغیرتی عضو شدم و کم کم از این حس خوشم اومد، من 30 سالمه و یه خواهر به نام سارا دارم که 18 سالشه و بدن خیلی سکسی داره و با من هم خیلی راحته و همیشه تو خونه با شورت و سوتین میچرخه.
من تو این پیج با چند نفر آشنا شدم که از من میخواستن که از سارا یواشکی واسشون عکس بگیرم و واسشون بفرستم، از وقتی که خوابه یا حواسش نیست یا از لباس زیراش یا از بدنش همه جوره واسشون عکس میگرفتم، تا اینکه کم کم درخواستاشون بیشتر شد و شماره خواهرمو میخواستن، من هم با این مورد مشکل داشتم چون دیگه به معنای واقعی داشتن سارارو جنده میکردن، منم مخالفت کردم و اونها منو تهدید کردن که همه ی عکسا و فیلماشو پخش میکنن، منم کم نیاوردم و گفتم هر غلطی میخواین بکنین.
فردای همون روز تمام اینترنت پر شد از عکسای سارا و من نمیدونستم چکار کنم، تنها فکری که به زهنم رسید این بود که بهشون چیزیو که میخوان بدم تا بیشتر آبروریزی نشه، بهشون پی ام دادم که اگه شماره خواهرمو میخواین باید همه ی عکسا و فیلماشو پاک کنین، اونا هم گفتن ما خود خواهرتو میخوایم، گفتن اگه میخوای عکسای خواهرتو از تو اینترنت پاک کنیم باید خواهرتو فقط واسه یبار برای ما هماهنگش کنی تا بکنیمش، منم تا اینو شنیدم دیوونه شدم، آخه سارا هنوز دختر بود و تابحال سکس نکرده بود، نمیدونستم باید چکار کنم فقط میخواستم هرچه زودتر اون فیلم و عکسا پاک بشه، قبول کردم و گفتم فقط به شرطی که به باکرگی خواهرم آسیبی نرسه، اونم قبول کرد و گفت واسه چند روز دیگه که با خواهرم تنها بودم بهش خبر بدم تا بیاد خونمون و ترتیبشو بده، من هم قبول کردم و تمام فیلم و عکسا از تو اینترنت پاک شد، برای چند روز نفس راحت کشیدم تا اینکه دوباره پیداش شد و ازم خواست تا همون روز برنامشو عملی کنم، منم هم دیدم که سارا با یه تاپ و شلوارک سکسی دراز کشیده خیلی دلم براش سوخت، آخه اون قربانی این کارای من شده بود، گفتم باشه فقط باید صبر کنین تا سارا بخوابه، گفت باشه آدرستو بده من پایین خونتون منتظر میمونیم وقتی خوابید بگو بیام بالا، منم آدرسو فرستادم و کمتر از 5 دقیقه بهم پی ام داد که من پایینم، از پنجره بیرونو نگاه کردم دیدم یه پژو شیشه دودی پایین خونمون پارک کرده، خیلی استرس داشتم، اگه تا تهش نمی‌رفتم ممکن بود آبروی تمام خانوادمون بره، مجبور بودم.
رفتم یواشکی تو اتاق سارا دیدم خیلی سکسی روی تختش خوابیده و پتوش هم رفته کنار، دیگه همه چی آماده بود بهش زنگ زدم گفتم درو میزنم بیا بالا، با آیفون درو باز کردم و در بالا رو هم باز کروم، دیدم سه نفر دارن میان بالا، بهشون گفتم چخبره قرارمون این نبود، بهم گفتن دهنتو ببند بگو کجاست، با اشاره اتاقشو نشون دادم و رفتن تو اتاق سارا و درو بستن، من فقط دعا میکردم که اتفاقی برای سارا نیفته و آبرومون نره، که احساس کردم صدای سارا داشت میومد، انگار دهنشو بسته بودن و فقط صدای بمی ازش می‌شنیدم، صدا ها ممتد داشت میومد و من از استرس قلبم داشت میومد تو دهنم، صدای شالاپ شولوپ تمام خونرو پر کرده انگار داشتن همزمان سارارو میکردن، منم خودمو دلداری میدادم که الان تموم میشه و اینا میرن اما کارشون از یک ساعت بیشتر شده بود و من نگران، که یهو در اتاقش باز شد و سه نفرشون بیرون اومدن و رفتن، منم با ترس و خجالت رفتم تو اتاق سارا که دیدم، لخت و خونی مالی روی تخت بیهوش شده، یکم تکونش دادم هیچ عکس العملی نشون نداد روی صورتش آب پاشیدم باز هم به هوش نیومد، صدای زربان قلبش بود و فقط بیهوش شده بود، منم بدنشو با آب و دستمال تمیز کردم که دیدم نامردا باکرگی خواهرمو ازش گرفته بودن و بدجوری پاره کرده بودن پردشو، خون و آب کمراشونو از روی بدن سارا تمیز کردم ولباساشو تنش کردم و گزاشتم بخوابه تا دردش تموم بشه، خودمم رفتم بیرون تا نبینه که من خونه بودم، بعد از دو ساعت وقتی برگشتم خونه دیدم سارا رفته حموم و منتظر شدم تا بیاد بیرون، بالاخره اومد دیدم زیر چشاش کبود شده و کمرش خم شده، نپرسیدم چی شده فقط بغلش کردم و ازش عذر خواهی کردم، بهم گفت کار تو بود، گفتم آره، بهم گفت هیچ وقت منو نمیبخشه و هیچ وقت حلالم نمیکنه و رفت توی اتاقش، منم به شدت احساس پشیمونی میکردم، بعد اون اتفاق رابطه ی من و سارا خیلی بد شده بود، جوریکه دیگه با من تنها تو خونه نمی موند.

نوشته: مهران


👍 0
👎 27
51601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

777665
2020-11-20 00:28:47 +0330 +0330

تو کس گفتن رکورد گینسو شکستی
کونی خان چی فکر کردی در مورد ما

4 ❤️

777666
2020-11-20 00:33:03 +0330 +0330
  • میتونستی بگی یه شهر دیگه ای 2- میتونستی بگی ایران نیستی 3- میتونستی وقتی عکسا رو پاک کردن به پلیس فتا زنگ بزنی حقیقتو بگی میومدن کمین میزاشتن میگرفتنشون مادرشونو … عکسها و فیلم ها رو هم ازشون میگرفتن. یا میتونستی رفیقای خودتو بیاری کمین کونشون میزاشتید فیلم میگرفتید میگفتین عکس خواهرت پخش بشه عکس کونت میره رو اینترنت. رفیق نداشتی میرفتی یه قهوه خونه میگفتی شرخر میخوام چند تا کرایه میکردی سه کیره کونشون میزاشتن برات فیلم میگرفتی ننشون گائیده بود. هزار راه داشت… خیلی چرند بود

777700
2020-11-20 01:28:03 +0330 +0330

کوص شعر ارین داستان هارم خوندنی وسطاش ول نمیکردم و تا ته میخوندم اما این انقد تخمی بود 7،8 خط خوندم
جقی یکم حوصله به خرج بده داستان نوشتنی

1 ❤️

777712
2020-11-20 02:05:39 +0330 +0330

عاشق داستانهایی هستم که اولش تاکید میکنید واقعیت داره ! بنظرم اجباری نیست
بگو این داستان زاده ذهنمه ،هرچند اگر اینطوریم باشه ذهنتون مریضه و نیاز به د مان داره

2 ❤️

777725
2020-11-20 02:49:03 +0330 +0330

یکی گوشی رو از دست این بچه جقی بگیره باو 😂😂

2 ❤️

777753
2020-11-20 05:37:33 +0330 +0330

حال خوبم رو خراب کردی
این داستان که احتمال زیاد دروغه ، بیشرف چه طور دلت میاد راجع به خواهرت این فکرا رو بکنی و این فانتزی رو برای لذت خودت بسازی
برای یه دختر برادرش واقعا مث ستونه که بعد از پدرش به اون تکیه میکنه ، حتی شاید از شوهرش بیشتر بهش تکیه کنه ، چه طور دلت میاد؟؟؟؟؟؟
ولی اگه داستانت واقعیه واقعا نمیدونم بهت چی بگم به غیر از احمق
چند تا عکس تو سایت ازش باشه بدتره یا اینکه فیلم سکسش با سه تا پسر پخش بشه؟؟؟؟ مطمئن باش اون پسرای از خدا بیخبر برای اینکه راهشون برای بار بعدی باز بشه ازش فیلم گرفتن
اگه واقعیه بدون زندگی خواهرت رو تباه کردی
این بیغیرتی نیست از حیوون پست تر بودنه

3 ❤️

777754
2020-11-20 05:52:36 +0330 +0330

حیف هوایی که توش نفس میکشی،حیف نونی که حیف نعمت فوق‌العاده و بی مانندی بنام خواهر که امثال تو با این فانتزیهای کثیف و بی رحمانه ات و با مغز گچی و فندقی ات به هیچوجه لایق همچین پری معصومی نیستی تو نهایت لیاقتت الاغ نره که چنان ترتیبت رو بده که تا یکسال نتونی از جات تکون بخوری برو کونی عوضی کونت رو بده و داستانت رو هم بکن تو کونت!!!

1 ❤️

777758
2020-11-20 08:16:13 +0330 +0330

کصشعر ننویسی هم متوجه کصخل بودنت میشیم

2 ❤️

777760
2020-11-20 08:40:04 +0330 +0330

خواهرت اگر جنده نبود که جلوی توی عنتر با شورت سوتین نمیگشت

1 ❤️

777810
2020-11-20 18:10:23 +0330 +0330

1_کص و شعر ننویس. 2_کص و شعر نگو.
3_کمتر جلق بزن. (اگه شعر نگفته بودی یاد بگیر واسه دفعه بعد) 4_دیروز دختر پسر خالم (که 15 سالشه و ارتباطات اون به من خیلی ربط نداره) یه لایو تو اینستا گذاشت که نجف آباده و یه سایه ی پسر بغلش بود. چند تا دوست بسیجی از گردان عملیاتی داشتم فرستادم به موقعیتشون خار و مادر پسره را… .
5_بعد از یه کتک سیر پسره رو بردن کلانتری بابا مامانش اومدند دنبالش
6_حرفای بقیه ادامه نکات

0 ❤️

777989
2020-11-22 00:17:59 +0330 +0330

خاک‌ تو سرت

0 ❤️

777991
2020-11-22 00:25:52 +0330 +0330

یک دیس واسه ابن داستان کمه، خداییش ملت این اراجیف رو ازکجاشون درمیارن 😕 😕

0 ❤️

778056
2020-11-22 03:59:29 +0330 +0330

ننتو سگ بگاد عاخا تو دیگه چه کصخلی هستی کونی؟
چرا از کون خودت تو این داستان مایه نذاشتی ؟؟
فانتزی کیری داریا!!!

0 ❤️

778089
2020-11-22 10:07:36 +0330 +0330

اینا چیه مینویسید آخه؟ کیرم دهن آدم بی غیرت

0 ❤️

779107
2020-11-28 00:41:23 +0330 +0330

برگرفته از کتاب کلبه وحشت جلقیها

0 ❤️

825728
2021-08-12 09:36:38 +0430 +0430

خواهرت تو خونه با شرت و سوتین میچرخه؟ 😀
آهای دختر خانمای سایت آیا کسی تو خونه باشرت میچرخه ؟

اگه فقط یکی از دخترای سایت تایید کرد که اونم میچرخه من همه داستانت را ضمانت میکنم که بچه ها باور کنن

ده آخه دولوخگو مگه تارزان هست و لباس نداره؟ خدا عمرت بده دستکم گفتی با شرت میچرخه نگفتی یه برگ‌ درخت جلوش بسته و یکی عقبش

0 ❤️