تلخ ترین عشق

1391/09/12

لپ تاپو روشن کردم رفتم تو فایل های مورد علاقه نمیدونم دنبال چی بودم فقط میخواستم آروم شم. این فایل شامل تمام آهنگهایی بود که با بند بند وجودم محوش میشدم و ازش خاطره داشتم. دلم خیلی براش تنگ شده بود واس همین آخرین آهنگیو که وقتی باهاش بودم گوشیدیم رو پلی کردم, دلم نمیخواست آهنگ پخش شه یهو یه استرس اومد سراغم … اهنگ داشت پخش میشد ولی کر شده بودم صورتم خیس اشک بود ( یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت …) فقط صدای هق هق خودم به گوشم میومد چشامو بستم … تو ماشین بودیم که امیر گفت کجا بریم گفتم اااااام بریم جنگل دلم سکوت میخواد. رفتیم خارج از شهر یه روستای زیبا , قبلا هم رفته بودیم از ماشین پیاده شدیم زیر اندازو پهن کردم امیر با قلیون اومد کنارم نشست گفت تا اینو نزنم به بدن حالم جا نمیاد گفتم ولی من گشنمه گفت جووووووون با مشت زدم تو بازوش گفتم خیلی بدی امیر گفت باشه گلم هرچی تو بگی. خودم کوکو درست کرده بودم چون نمیخواستم امیر پول خرج کنه واس 2 لقمه غذا . سفره پهن کردیم و مشغول شدیم بعد از غذا امیر دراز کشید منم سرمو گذاشتم رو سینش از آیندمون میگفتیم که کم کم سرمو گذاشتم رو بازوش نمیدونم چطور شد که به خودم اومدم دیدم دارم لبای عشقمو میخوردم. خیلی دوسش داشتم یه دستش رو سینم بودو محکم فشار میداد دردم میومد ولی نمیخواستم ناراحتش کنم.دکمه های مانتومو باز کرد یکم با سینه هام ور رفت و آروم دکمه های شلوارمو باز کرد سرشو برد پایین. اصلا از خوردن سینه خوشش نمیومدشلوار و شرتمو تا سر زانوهام آورد پایین با دستش کسمو میمالید دیگه تو حال خودم نبودم چشامو بستم و لذت میبردم واااای چوچولمو با دوتا انگشت فشار میداد بعد تند تند بهش ضربه میزد وقتی نفسام تند میشد دستشو از رو کسم به سوراخ کونم میرسوند و باش ور میرفت نفسام به شماره افتاده بود که گرمای لباشو رو کسم حس کردم داشتم دیوانه میشدم اصلا یجا بند نبودم و هی وول میخوردم وقتی با زبونش به چوچولم ضربه میزد حتی نا نداشتم صدایی از خودم در بیارم کسم نبض میزد قلقلکم میومد با ی وااااااااااای خفیف ارضا شدم… صورتشو آورد جلو صورتم گفتم مرسی عسیسم گفت تو راحت شدی ولی من نه لبمو بردم نزدیک لبش لب پایینشو گاز گرفتم سرشو کشید عقب گفت اینجوریاااااس؟ حرفی نزدم . خواستم بلند شم که فهمیدو غلت زد به پشت دراز کشید رفتم سراغ شلوارش کشیدم پایین و کیرشو گرفتم دستم براش جلق میزدم که گفت اینجوری خلاص نمیشم برگرد. مثل همیشه رو شکم دراز کشیدم امیر کیرشو با تف خیس کرد گذاشت لای شیار کونم خودشم خوابید روم تند تند تکون میخورد که یهو آتیش گرفتم گفتم امیر مردم فورا پاشد دیدم کسم میسوزه گفتم فکر کنم رفت تو گفت آره سر خورد بغضم گرفت دستمو به سوراخ کسم زدم دیدم چند قطره خونابه دنیا رو سرم خراب شد دیگه هیچی برام مهم نبود زدم زیر گریه یعنی پردم پاره شده بود؟ نمیدونم امیر چطور و کی خالی شد اومد کنارم یه رانی باز کرد گفت مال خودمی قول میدم تا یک ماه دیکه میگیرمت حالم بد بود گفتم میشه بریم؟ سوزش عجیبی داشتم . اومدیم خونه رفتم تو اتاق اصلا حالم خوب نبود داغون بودم اگه ملاک نجابتم پاره شده باشه چی؟ از خونواده متوسطی هستم نه میتونستم ترمیم کنم نه برم خارج نه …
با صدای گوشیم به خودم اومدم مامانم بود طوری حرف زدم که نفهمه گریه کردم گفت دیر میان خونه نمیدونم کجا بودن اصلا نمیدونم چند ساعت تو فکر بودم با این فکر حالم بدتر شد واقعا از ته دل امیرو میخواستمش دلم براش تنگ شده بود. چشام میسوخت رفتم سمت در که برم دستشویی تا یه آبی به صورتم بزنم. اصلا مگه مامان بابام چه گناهی کرده بودن باید هر روز منو تو این وضعیت میدیدن رفتم برق دسشویی رو روشن کنم که چشمم یه زخم عمیق روی مچ دست چپم افتاد تازه بخیه هارو باز کرده بودن ولی زخمش خوب نشده بود… دوباره اون روز لعنتی یادم اومد
تو پارک مث لیلی و مجنون کنار هم نشسته بودیم که یهو اب دهنمو قورت دادم گفت جانم گشنته؟ گفتم هوس یه چیز ترش کردم گفت الان برات میخرم اون رفتو من تنها موندم نمیدونم چی شد ک به سرم زد گوشیشو چک کنم اولین جایی که رفتم این باکسش بود … سرم گیج رفت مات و مبهوت خیره شدم به صفحه گوشی … زهرا … زهرا … زهرا … همشم اسای عاشقانه و سکسی… رفتم تو پیام های ارسالی … چیزی که میدیدم باورم نمیشد … نمیدونم چقد طول کشید . وجود یه آدم منو به خودم آورد امیر بود ولی دیکه امیر من نبود… اونم ماتش برده برد گوشی رو گذاشتم رو نیمکت پارک به زور هق هق گفتم تف به غیرتت . تا خونه 45 دقیقه راه بود با گریه رسیدم خونه تنها بودم … خودمو واس چند ثانیه آروم کردم زنگ زدم مامان گفتم کجایی گفت با بابات اومدیم خرید نمیدونم دیگه چی گفت قطع کردم … تصمیمو گرفته بودم … رفتم تو دستشویی تیغو کشیدم رو دستم سوزش وحشتناکی داشت یاد سوزش کسم افتادم … با این کار آبروی خونوادم حفظ میشد منم مجبور نبودم یک عمر مجرد بمونمو داغ خیانت امیرو تحمل کنم … تنها چیزی که جلوی چشام بود صورت سبزه امیر بود با چشای عسلیش … جذاب و زیبا نبود ولی واس من از برد پیت هم زیباتر بود خب عشقمه … تنم سرد شد کرخت شدم ودیگه چیزی نفهمیدم…
پگااااااااااااااه کجایی مادر … هنوز تو دسشویی بودم چشام قرمز بود … اومدم بیرون … برای شام پیتزا گرفته بودن … به زور دو برش خوردمو بهونه فیس بوکو گرفتم اومدم تو اتاقم … شارژ لپ تاپ تموم شده بود شارژرو پیدا کزدم… دلم آهنگ میخواست… وقتی شکست خورده ای و غم داری چیزی جز داریوش آرومت نمیکنه… ( دلم خوش نیس غمگینم برادر جان…) بازم صورت امیر جلو چشم بود … نمیدونم باید چکار کنم … خیانت امیر رو نمیشه فراموش کرد … نمیتونم حتی وارد رابطه ی جدید بشم چون نمیدونم چند درصد از بکارتم پاره شده موقعیت دکتر رفتن هم ندارم… اگه مامان بابا اونروز سر نمیرسیدم الان این دغدغه هارو نداشتم… تو فکر خوکشی دوبارم البته اینبار با قرص… میگن 300 تا پروپرانول 100 درصد میکشه ولی دلم واسه مامان بابام میسوزه … وقتی نجابت دختر رو تو بکارت میبینن چطور میشه زندگی کرد؟ یادمه وقتی به امیر گفتم تکلیفم چی میشه گفت مجبورت که نکرده بودم نباید زیرم میخوابیدی… ( ما ظاهرا رفیقان بس نارفیق بودیم) … کاش میشد برگشت عقب … خیلی کارارو نباید انجام میدادم… یکیش امیر بود ( نمیدونم اگه برگردیم عقب دل طوقی واسه کی پر میزنه؟ )
سرتونو درد آوزدم شرمنده… داستان زندگی من این بود … باور کنی یا نکنی خیالی نیس…
*پاورقی: اون روستایی که گفتم کلا جاییه واس تعطیلات تابستونی چون ما زمستون رفته بودیم خلوت بود. یه روستایی بود اطراف داماش
دنیا به کام …

نوشته: پگاه


👍 0
👎 0
19552 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

346266
2012-12-02 21:21:00 +0330 +0330
NA

ماشاالله رها خانوم
ماشاالله
شیر پگاه مرگ بر نیرنگ توووو

0 ❤️

346267
2012-12-02 22:12:48 +0330 +0330

همچین …

0 ❤️

346268
2012-12-03 00:13:52 +0330 +0330
NA

آخه احمق بی عرضه
واسه چند قطره خون که معلوم نیست از کجاست خودتو میخای جهنمی کنی
دنیا محل مبارزه ست .هر روز صبح که از خواب پا میشی یه جنگ جدید شروع شده و تو هنوز هیچی نشده تسلیم شدی ؟
فردا چطور میخوای بچه بزرگ کنی که شجاع و دلیر باشه.
با ناملایمات بجنگ و پیروز شو.
اول برو پزشک زنان خودتو نشون بده شاید هیچی نشده.
در ضمن خیلی خری و بسیار احمقی که میای اینجا آموزش خودکشی میدی
دیوانه احمق هرکی خودکشی کنه بدون حساب وارد جهنم میشه و جهنم حقشه
با یه لاپایی میخای خودکشی کنی ؟!واقعا عجیبه

0 ❤️

346269
2012-12-03 00:21:10 +0330 +0330
hjh

دنیاتابوده همین بوده این نیزبگذرداما…

0 ❤️

346270
2012-12-03 02:08:17 +0330 +0330
NA

سلام به همه ی بچه ها
داستان غمگینی بود دوست من امیدوارم در همه ی مراحل زندگیت موفق باشی

0 ❤️

346271
2012-12-03 02:45:30 +0330 +0330
NA

پگاه خانم با سلام وخسته نباشید
با این موضوع میشد به طرق مختلف کنار اومد و مسئله رو حل کرد .
شما می خواستید صورت مسئله رو پاک کنید . بگذریم
ببنید اولین راه قانونی شکایت از طریق مراجع قضایی هستش
دومین راه که می تونستی انتخاب کنی که کار به دادگاه و اینجور حرفا نکشه که باعث بی آبرویی شما هم نشه توافق در خصوص هزینه عمل و پرداخت پول از طرف امیر بود .
یادت باشه با خودکشی هیچی تغییر نمیکنه فقط خودت رو فنا میکنی که هم دنیا و هم آخرتت رو به باد خواهی داد
موفق باشی و برایت آرزوی طول عمر می کنم .

0 ❤️

346272
2012-12-03 03:19:31 +0330 +0330

یاکناربیاوبپذیراتفاقی روکه افتاده ویاهمون بهترکه خودتوبکشی…باخودت نجنگ که زجرکش میشی

0 ❤️

346273
2012-12-03 04:14:44 +0330 +0330
NA

طبیعت روزگارهمینه خداصبرت بده

0 ❤️

346274
2012-12-03 07:44:49 +0330 +0330
NA

عجب آشفته بازارایست دنیا…

0 ❤️

346275
2012-12-03 07:55:38 +0330 +0330
NA

پگاه خانم تو باخودکشی خودت با دستای خودت روی این عمل ناخواسته {پارگی پرده} مهر تایید میزنی وتا ابد این عمل روی اسمت نمایان میشه.
پس فکر راهای دیگه باش واصلا توغم نباش که غم رسوایی. خودش رسواتر میکنه. اگه امیر رو دوس داری پس اشتباه اونو در رابطه داشتن با زهرا رو بپذیر و امیر رو ببخش وسعی کن باهاش خوشبخت بشی. و یا از این فکرا بیا بیرون و دنبال زندگیت باش که بعدهر سختی آسانی وبعدهر تلخی شیرینی هست. به شرط اینکه خودت بخوای و دنبال تاریکی ها نباشی. پس برو بسوی روشنی و همیشه خوش باش و باامید.که زندگی بدی وخوبی داره پس بهتره دنبال خوبی ها باشیم.

0 ❤️

346277
2012-12-03 10:21:26 +0330 +0330
NA

از داستانت خوشم اومد نمیدونم واقعیته یانه… ولی رو من تاثیر گذاشت تاحالا به عشقم خیانت نکرد و محکم تر شدم که به هیچ دختری پا ندم
اگه داستان واقعیته باید بگم خیلی ساده ای که عاشق یه پسر لات و معتاد وبی لیاقت شدی

0 ❤️

346278
2012-12-04 14:19:07 +0330 +0330
NA

:( خیلی غم انگیز بود… خدا کنه هنوز تو جمعمون باشی و نظرات رو بخونی نه تو اون دنیا :(

0 ❤️

346279
2012-12-04 14:46:43 +0330 +0330
NA

عیبی نداره کاری که شده با خودکشی چیزی درست نمیشه

0 ❤️

529255
2016-01-23 00:41:10 +0330 +0330

تو تقصیر نداشتی
بکارت هم چیز مسخره ایه

0 ❤️

696047
2018-06-20 22:24:01 +0430 +0430

درکت می‌کنم، من هم با عشقم همینکارو کردم، ولی فرقش اینه که اون منو ول کرد و هر چقدر خواستم بمونه نموند و رفت، تنها کسی که باهاش سکس داشتم اون بود، پردشو هم زدم، ولی حالا نیست و منم اصلا نمیتونم فراموشش کنم، واقعا عشق چیز گهیه، واقعا، منم به فکر خودکشی ام، با اینکه من پسرم، ولی انقدر عاشقشم که دیگه هیچجور نمیتونم فراموش کنم، یکی از همین روزا تموم می‌کنم خودمو ???

0 ❤️