تنفر(۱)

1399/11/07

مهرداد از حموم با حوله آبی رنگی که پوشیده میاد بیرون و رو به روی آینه اتاقش برای آخرین بار تو خونه پدرش می ایسته و شروع می‌کنه با سشوار موهاشو خشک کردن که گوشیش که روی میز آینه هست زنگ میخوره روی صفحه نوشته «زندگیم» جواب میده چطوری زندگیم من الان دارم لباس می‌پوشم برم آرایشگاه و ماشینم رو تحویل بگیرم از گل فروشی بیام دنبالت الان ساعت چهار و نیم هستش تا شیش جلویه در آرایشگاه هستم قربونت بشم تلفن رو قطع می‌کنه و لباس زیرهایی که کنار کت و شلوار طوسی رنگ گذاشتند رو می‌پوشه بعد به آرومی کت و شلوار رو تنش می‌کنه از اتاق میاد بیرون.
حسین آقا که مردی چهل و پنج ساله هست و ریش و موهایش یکی در میان سفید شده میگه بیا ببینمت پسرم مهرداد میاد جلو پدرش می ایستد . حسین آقا میگه منو یاد روز عروسیم انداختی دقیقا مثل تو جوون بودم و خوش تیپ اما از روزی که الهام مادرت فوت شد دیگه دل و دماغی واسم نمونده که مهرداد وسط حرفای پدرش میپره میگه شما هم خوش تیپ هستین پدر حسین آقا بر میگرده به سمت پنجره پذیرایی که رو به کوه دماوند میگه بخاطر خوشحالی توست مهرداد جان حالا هم برو عروس خانوم منتظره نباید دلگیر بشه.مهرداد دست حسین آقا رو بوس می‌کنه و از خونه خارج میشه.
عرفان که جوانی نوزده ساله هست و اونم کت و شلوار طوسی به تن کرده با دیدن مهرداد که از خونه میاد بیرون با عصبانیت میگه کجا موندی پسر نیم ساعته اینجا منتظرم در بیایی مهرداد میگه با بابام داشتم صحبت میکردم بریم آرایشگاه که دیر شد.
خب آقا چه مدلی بزنم براتون عرفان سریعتر از مهرداد جواب میده دومادی بزن که قاطی مرغ ها شده آرایشگر که جوانی خوش لباس و خوش عطر هست میگه مبارکه و شروع می‌کنه بهترین هنرش رو پیاده کنه و بعداز بیست دقیقه کارش تموم میشه خب بفرما چطوره ؟ مهرداد با لبخندی نشان از رضایت دارد میگه عالیه خب چقدر میشه آرایشگر به رسم مشتری مداری همیشگی تعارف می‌کنه که باشه هدیه ما به شما که صدای عرفان از ته مغازه در میاد که هدیه شما همین هنری که انجام دادید ممنونم بعد دست می‌کنه تو جیبش و چهارتا پنجاهی رو در میاره میزاره روی میز آرایشگاه و مهرداد هم که کتش رو پوشیده باهم میان بیرون .اون سمت خیابون گل فروشی هست که ماشین مهرداد اونجاست میرن و مهرداد ماشینش رو تحویل میگیره یک ۲۰۶سفید رنگ که با گل های رز، زرد و قرمز تزیین شده .
مهرداد سوار بر ماشین میشه میره دم آرایشگاه رنگ در آرایشگاه رو میزنه خانمی جواب میده کیه اومدم دنبال خانوم کریمی که خانم از پشت آیفون میگه ما امروز دوتا کریمی داریم کدومشون لطفاً اسم کوچیکشون رو بگید تا صدا کنم کیمیا،کیمیا کریمی لطفاً صداشون کنید ممنون میشم .
کیمیا دختری ۲۰ساله با رنگ پوست روشن چشمان درشت هیکل ورزشی چون هر روز باشگاه میروند .
کیمیا از پله ها میاد بالا و مهرداد رو میبینه که با کت و شلوار طوسی کفش دومادی مشکی کرابات سیاه و طوسی و پیراهن سفید و دسته گل به دست منتظرش مهرداد دسته گل رو به دست کیمیا میده و سوار ماشین میشن به راه می افتند سمت تالار مهمونی.
مهرداد جان خیلی خسته شدم از صبح ساعت۸ اینجام اما با دیدن تو هستیم در رفت .ناقلا با دیدن من یا ماشین عروس ها کدومشون .
حالا فکر کن هر دو تا باهم.
حسین آقا که زودتر از همه اومدن به تالار واسه خوش آمد گویی به مهمانان زنگ زدن به مهرداد که کجایی چرا نیومدی .دوتا خیابون دیگه مونده رد کنم رسیدم بهتون.
با وارد شدن عروس و دوماد(کیمیا و مهرداد) همگی دست میزنن چراغهای تالار شروع به رقص میکنند و دیجی هم آهنگ مخصوصی رو پخش میکند .بعداز کلی رقص و پایکوبی و شادی کنان بلاخره مجلس تموم میشه و کیمیا و مهرداد به سمت خونه ای که با هزار بدبختی و وام گرفتن مهرداد اجاره کرده بود راه می‌افتند .
با رسیدن به در خونه مهرداد پیاده شده و در ماشین روی حیاط رو با کلیدی که داره باز می‌کنه در سه لت سبز رنگ که قسمت پایین چهارچوبش هم پوسیده و زنگ زده ماشینش رو وارد حیاط می‌کنه دست کیمیا رو میگیره از پنج تا پله بالا میرن که به بارخواب برسند در خونه رو باز می‌کنه یک پذیرایی که دوتا فرش میخوره و یک خواب و یک آشپز خونه داره مهرداد کیمیا رو میبره به اتاق خواب برای اینکه راحت باشه و لباس عوض کنه میاد تو پذیرایی میشینه.
مهرداد جان .بله زندگیم ‌.بی زحمت بیا این لباس رو از تنم دربیار .مهرداد که منتظره این لحظه بود با چشم های گرد شده میگه چشم .
زیپ لباس عروس رو باز می‌کنه و کیمیا رو با شرت و سوتین سفید جلوی چشماش می بیند مهرداد که دیگه از فرط خستگی عقلش کار نمیکنه کیمیا رو به بغل می‌کشه و شروع به لیسیدن گردن و لب گرفتن از کیمیا میشه و با دوستاش سینه های نسبتا بزرگ کیمیا رو مالش میده که کیمیا بعد چند دقیقه شهوتی میشه و شروع به کندن لباس های مهرداد میکنه یک دقیقه بعد کیمیا و مهرداد لخت مادرزاد در بغل هم روی تخت دراز کشیدن و به حالت ۶۹دارن از خجالت هم در میان که مهرداد ارضا میشه و کیمیا هم میبینه چون هردوشون خسته هستند چیزی نمیگه و کنار مهرداد دراز می‌کشه و در آغوش هم میخوابند.

ادامه دارد…

نوشته: پرهام


👍 3
👎 8
8501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

788406
2021-01-26 01:51:48 +0330 +0330

تا ارایشگر خوش لباس خوندم
مجبوری مگه چرت بنویسی

0 ❤️

788435
2021-01-26 06:31:09 +0330 +0330

داستان پردازی ضعیف و خسته کننده ولی با موضوع خوب و قابل تامل …؟؟؟

0 ❤️

788437
2021-01-26 07:11:52 +0330 +0330

با دوستاش سینه‌ها رو میمالونه؟
کسکش مگه گروپ زده؟😂😂😂😂

0 ❤️

788470
2021-01-26 14:16:34 +0330 +0330

کرابات؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

788515
2021-01-27 00:56:25 +0330 +0330

نزنید تو ذوقش،آقا خوب بود منتظر ادامش هستم👏

0 ❤️