تنها کسی که عاشقش شدم

1396/10/01

سلام خدمت دوستای گلم خاطره ای که براتون تعریف میکنم بخدا قسم عین واقعیته( فقط اسمها واقعی نیستن و اسم مستعاره ) من مهدی 33سالمه و مفعولم و ساکن تهران هستم راستش من تو دوران بچگی خیلی بهم تجاوز شده بود و راستش زمان کودکی و نوجوانی ام زیاد لذتی از دادن نمیبردم و بیشتر از روی ترس و عادت و نیاز بود بعد از 15سالگیم تا شروع سربازیم دیگه نداده بودم تا اینکه توی دوران خدمتم شرایطی پیش اومد تا دوباره کون بدم البته الان نمیخوام داستان کون دادن در دوره سربازی رو تعریف کنم و اونو اگه شما بخواهید بعدا براتون تعریف میکنم بعد از دوره سربازی تا 24سالگیم هم دیگه کون ندادم راستش بازم دوست داشتم بدم ولی نمیدونستم چطور با یکی رابطه دوستی برقرار کنم چون هم از آبروم میترسیدم و هم خجالت میکشیدم و اکثرا"خودمو تو خلوت با خیار و بادمجان و…ارضاء میکردم تا اینکه تو سن 24 سالگیم داشتم تو نت پرسه میزدم تا اینکه با سایت شهوانی آشنا شدم و از طریق چت روم و … بالاخره با چند نفری آشنا شدم و با رد و بدل کردن مشخصات و خصوصیات و تمایلات و … تونستم با چند نفری دوست بشم و با چند نفر بعد از کلی چت و رد و بدل کردن حرفهای عاشقانه و سکسی و شماره تلفن و اس بازی و صحبت کردن تلفنی رابطه مون شکل گرفت و پای قرار رفتم و تجربه های تلخ و شیرینی هم کسب کردم که باز داستانش مفصله تا اینکه بعد از گذشت 2 سال با فردی به نام پیروز آشنا شدم و تازه معنی سکس واقعی رو فهمیدم خلاصه ما طبق عرف و روال دوستیابی با هم چت کردیم و با هم دوست صمیمی شدیم تا اینکه ایشان ازم خواستن تا دوستیمون رو با سکس محکمتر کنیم من هم با کلی ناز و اشوه و…آخر راضی شدم تا برم پیشش و کونی اش بشم تا اینکه یه شب با هم تو میدان فردوس قرار گذاشتیم و وقتی همدیگر رو دیدیم با همدیگر روبوسی کردیم و همدیگر رو محکم بغل کردیم و بعد با هم رفتیم داروخانه شبانه روزی و آقا پیروز کرم نرم کننده گرفتن و بعد سوار ماشین شدیم و رفتیم به سمت پل چوبی و یواشکی منو برد خوابگاه البته اونشب دوستاش نبودن و تنها بودیم وقتی رفتیم بالا نشستیم رو تختخواب و من که خیلی خجالتی بودم تو چت بهش گفته بودم وقتی اومدم پیشش خودش رابطه رو باهام شروع کنه تا من خجالتم بریزه (البته لازمه بگم من اولش خجالتی ام ولی بعد که باهام کار بشه شرم و حیام میریزه و مثل یه جنده میشم خلاصه شروع کرد به نوازش کردن و دست کشیدن روی سرم و بعد دستمو برد سمت کیرش و خودش هم با دستش دودولمو از رو شلوار بازی داد یواش یواش من داغ شدم و دودولم هم راست شد بعد بلندم کرد و منو بغل کرد و دستشو از رو شلوار روی تپه های کونم برد و بازیشون داد و بعد لباسام رو در آورد و ازم خواست منم لباسای اونو در بیارم و بعد گفت براش ساک بزنم و من اولش به سختی براش ساک زدن چون راستش اولین باری بود که برای کسی ساک میزدم بعد از کمی ساک زدن رو تخت خوابید و بهم گفتم 7و8بشیم و من در حالتی روش قرار گرفتم که صورتم به سمت کیرش بود و کون من به سمت صورت اون بعد در حالتی که من براش ساک میزدم اونم انگشتش رو چرب کرد و یواش یواش تو سوراخم کرد و داخل سوراخم عقب جلو میکرد بعد 2انگشت و بعد 3انگشتش رو داخلم کرد تو این حالت هم حالت لذت داشتم و هم کمی کونم درد میکرد بعد ازم پرسید آبم بیاد چکار کنم گفتم نمیدونم گفت بریزم تو صورت و دهنت گفتم اگه دوست داری بریز گفت آره خیلی دوست دارم پس هر وقت گفتم زود بلند شو و جلوم رو زانو بشین و دهنت رو باز کن و زبونت رو دربیار بیرون و آماده باش تا بپاشم تو دهنت من هم گفتم چشم …بعد از کمی ساک زدن یهو گفت بلند شو و…و من هم انجام دادم و اون هم اومد جلو و با دستش آبشو آورد و همه آبشو ریخت تو دهنم و ازم خواست غورتش بدم و من هم که تازه داغ داغ شده بودم و حسابی داشتم کیف میکردم آبشو با کمال میل غورت دادم و اونم با یه دست دیگه اش که چرب کرده بود دودول منو بازی داد تا اینکه منم آبم اومد و ریخت رو دستمال کاغذی بعد هم لبامو بوسید و کمی استراحت کردیم و کمی با هم در مورد کار و زندگی و …با هم صحبت کردیم بعد که دوباره آقا پیروز حس و شهوتش شروع شد یواش یواش شروع کرد به نوازش کردنم و بعد با دودولم ور رفت تا کمی شهوتی شم ازم پرسید دوست داری منو بکنی گفتم چی !؟گفت منو میکنی؟ گفتم نه . گفت پس بهم میدی ؟زود گفتم آره گفت دوست داری کونی من بشی گفتم از خدامه و…بعد گفت برام ساک بزن تا کیرم سیخ بشه تا بکنم تو کون نازت تا جرش بدم گفتم چشم و دوباره کمی براش ساک زدم تا کیرش سیخ شد بعد گفت سگی بشینم تا منو بگاد منم زیاد بلد نبودم و یادم داد بعد در این حالش کیرش رو چرب کرد و یه مقداری هم با انگشت کرم رو تو سوراخم کرد بعد سرکیرش رو گذاشت تو سوراخم و یه کم فشار داد من درد زیادی تو سوراخم احساس کردم و از جام پریدم بعد اون با آرامش و مهربانی منو آرام کرد و ازم خواست تا به خاطرش به کم تحمل کنم تا داخلم کنه منم قبول کردم و اونم با احتیاط و فشار کم یواش یواش سر کیرش رو وارد کرد البته من دردم میومد ولی هرطوری بود تحمل کردم اولش خودمو جمع کردم ولی اون گفت اگه جمع کنی دردت بیشتر میشه پس شل کن تا راحت وارد کنم وقتی سر کیرش داخلم شد سوزش و درد بدی سوراخ کونم حس کردم پیروز کمی تو همون حالت نگهداشت تا آروم بشم و بعد یواش یواش کیرشو عقب و جلو کرد تا اینکه یواش یواش دردم از بین رفت و تبدیل به لذت عجیبی شد که اینو فقط کسایی که کون میدن میفهمن چنان لذت میبردم که گفتم محکم تر تلمبه بزنه و بعد هم تو حالتهای مختلفی باهام سکس کرد یه حالتی دستام رو گذاشتم جلو پنجره و از پشت برده به خیابون نگاه میکردم و اون داشت منو میگایید سکسمون خیلی طولانی شده بود و هر بار که نزدیک بود آب یکیمون بیاد کمی تو اون حالت میموندیم تا آبمون نیاد لازمه بگم وقتی کمی دودولمو بازی میداد من نزدیک بود آبم بیاد خلاصه سکسمون نزدیک 2ساعتی طول کشید تا اینکه دوتایی توافق کردیم که دیگه ارضا شیم ازم پرسید آبمو چکار کنم من هم که تو اوج لذت بودم گفتم بریز داخل کونم اونم از خدا خواسته قبول کرد بعد در حالتی که من به کمر خوابیده بودم و لنگام بالا بود و روی شونه هاش گذاشته بودم یهو بهم گفت داره آبم میاد و من هم با دستم دودول خودمو بازی دادم و یهو با هم آبمون اومد و اون تا ته کیرشو فشار داد و یه آخی کشید و تمام آبشو داخلم خالی کرد و منم آبم رو شکم و نافم ریخت تو اون لحظه بهترین لحظه زندگی ام بود و بهترین سکسی بود که تاحالا تجربه کرده بودم و از خوشحالی اشکم رو صورتم سرازیر شد و گفت عزیزم چرا گریه میکنی و من گفتم عزیزم از خوشحالیه خیلی لذت بردم بهترین سکس عمرم بود خیلی خوشحال بودم که با اون آشنا شده بودم چون اولین باری بود که کسی رو خودم انتخاب کرده بودم و با اختیار و میل واقعی و بدون فشار و استرس و تهدیدی پای قرار رفته بودم بعد از سکس از خستگی زیاد فشارم افتاد و آقا پیروز بهم بادام هندی و شکلات داد و حالم خوب شد بعد که رفتم تو دستشویی خوابگاه و پشتم رو شستم برجور کونم درد گرفته بود و سوراخم میسوخت و دیدم از سوراخم خون اومد رفتم داخل اتاق خوابگاه و بهش گفتم از داخلم خون اومد و اون گفت عزیزم پرده ات رو پاره کردم و تو کونی من شدس انشالله دفعه بعد با ژل روان کننده سوراختو حسابی روان میکنم تا دردت نیاد راستش قصد داشتیم اونشب چند بار سکس کنیم ولی چون سوراخم زخم شده بود دیگه تصمیم گرفتیم اینکار رو نکنیم بعد بهش گفتم من میرم اون هم تا مترو با من اومد تو راه گفتم دیگه عزیزم نمیخوام کون بدم و این آخرین بارمون باشه و اون هم گفت عزیزم هر طور که خودت مایلی و من هیچوقت تو رو به اینکار مجبورت نمیکنم ولی اینو بدون دوستی من با تو هیچوقت قطع نخواهد شد و من واقعا تو رو از صمیم دل دوست دارم بعد از هم جدا شدیم و من سوار مترو شدم و به سمت خونه رفتم از شدت درد و سوزش کونم تو دلم به خودم گفتم این آخرین باریه که کون میدم غافل از اینکه من عاشق پیروز شده بودم و…ببخشید که خیلی طولانی شد قول میدم داستان های سکسی بعدیم رو خلاصه کنم موفق و پیروز باشید

نوشته: مهدی


👍 2
👎 7
2367 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

666661
2017-12-23 07:46:22 +0330 +0330

۲۴سالگی ینی ۹سال قبل؟ شما قبل از تاسیس سایت باهاش آشنا شدین؟

1 ❤️

666676
2017-12-23 10:51:03 +0330 +0330

اقا اگه کونتون میخاره، ناز نکنین لطفا،، بدید حالشو ببریم…

0 ❤️

666721
2017-12-23 21:06:11 +0330 +0330

ای بدبخت این سراغازکونی شدنته اوبی

0 ❤️

666728
2017-12-23 21:45:59 +0330 +0330

بادمجون تو کونت :| دودولت رو نوازش میکرد :| اولش شرم و حیا داری بعد جنده میشی :|

0 ❤️

666862
2017-12-25 02:45:51 +0330 +0330

خیبی دلم سوخت برات 😢

0 ❤️

666863
2017-12-25 02:48:07 +0330 +0330

نسرینن ۱۹،خوددرگیره روانی، باز عادتت گل کرد، جواب پیاممو دادیو سوالم پرسیدیو بلاک کردی (dash) ،خدایی چند چندی با خودت

0 ❤️