دو دختر خاله از خاله بزرگم اومده بودن خونمون یکیشون رفت داشگاه و من و مامانم و اون کوچک خونمون بودیم،مامانم هم که مریض بود من و دختر خالم توی اتاق بودیم داشتیم درس میخوندیم،رفت دستشویی و بیاد گوشیش را ور داشتم رفتم تلگرامش و دیدم به یه فرد به اسم اشکان اس داده که نه همون بار هم غلط کردم اومدم خونتون!!!فهمیدم که آره و اینا،گفتم میشه تو راهش اورد،کتاب زیستم و برداشتم و تولید مثلش را باز کردم و صبر کردم که برگرده توی اتاق،دیدم گوشی و بر داشت و گفت مامان من چیز را یادم رفت بیارم،صدای مامانش بشت گوشی میومد،گفت پوشک نداری،گفت آره،گفت خوب کی اونجاست،بگو بره برات بگیره،آروم گفت آخه روم نمیشه،تموم که شد،ناراحت بود،گفتم بهش اگه چیزی میخوای بگو برات میگیرم،گفت نه ولش کن،دیدم احساس ناراحتی میکنه هی دلش را میگیره،گفتم اگه دلت درد میکنه باهات را جمع کن سینت و دراز بکش،آروم میشی،همین کار را کرد و دیدم آروم تر شد،آروم بهش گفتم متوجه شدم،الان میرم برات میگیرم،گفت اخه تو نمیدونی من چی میخوام،گفتم تو اسم مارکش را بگو،خودم میخرم،آروم بهم گفت و منم یواشکی کیف مدرسم را برداشت و بعد چند تا فروشگاه تازه بوشک مورد علاقش را بیدا کردم،آوردم خونه و یواشکی ا.مدم توی اتاق و بهش دادم،سریع گرفت و رفت توی دستشویی،وقتی اومد،بوشکی که کار گذاشته اون لابلا،قشنگ بیدا بود،خلاصه اومد و بهش گفتم اگه چیز دیگه خواستی هم بگو برات میخرم،گفت نه مرسی،گذشت اون روز یه روز دیگه که اومده بوده خونمون ،دیدم روی گوشیش اشکان زنگ زد،سریع خودم را رسوندم به بیشش و گفتم اشکان کیه؟گفت یه بست فطرت اشغال مزاحم!گفتم خوب گوشی را بده تا آدمش کنم،گوشی را گرفتم اول حرف نزدم دیدم تا وصل شد،گفت شیرین من برات یه دکتر بیدا کردم حلش میکنه،باز هم حرفی نزدم،ببینم چی میگه،گفت نسرین بابا پرده را درست میکنم،سریع قطع کردم ،به نسرین گفتم،بهش پیام بده بگو بیا سر پارک تا ادمش کنم،گفت ول کن بابا شر میشه،گفتم غلط کرد،بعد کلی حرف زدن تصمیم گرفتیم این کار را بکنیم،سر پارک قرار گذاشتیم و من رفتم اونجا و به نسرین گفتم تو نیا،با بچه ها گرفتیم یه پس کتک سیر بهش زدیم و چنان لگدی توی تخمش زدم که نعره میزد،دیگه از اون به بعد تخم نکرد حتی پیام هم بده،اومدم خونه و جریان را برای نسرین تعریف کردم و اون ترسید،گفتم تا من هستم از هیچی نترس،غلط میکنه دوباره مزاحم بشه،کونش میزارم بچه کونی را،بعد بهش گفتم جریان پرده چیه؟؟سرش را انداخت پایین و هیچی نگفت،آروم گفتم من محرم تو هستم به من بگو من دهنش را سرویس میکنم بچه کونی را،دیدم بغض کرد و گریش گرفت،رفتیم ناهار را خوردیم و اومدیم دوباره مشغول درس خوندن شدیم،دوباره سر بحث را باز کردم و گفت ول کن تو رو خدا داغونم،رفتم پیشش و دستش را گرفتم و گفتم من به خاطر تو همه کار میکنم،یه دفعه با عصبانیت گفت می خوئای بدونی؟گفتم خوب بگو چی شده؟آروم گفت پردم را زده،گفتم چی؟؟؟دوباره سرش را انداخت پایین و ناراحت بود،بهش گفتم خوب چه قدر مشکل پیدا کرده؟؟،حرفی نزد،گفتم یعنی دیگه من نا محرم شدم دیگه،من به خاطر تو با این سگ دعوا نکردم،میخوای دوباره بزنمش؟آدرس خونش را بده تو فقط،عصبی شد و گفت ولش کن دیگه،گفتم باشه بیخیال،حالا بگو چقدر داغونه؟؟رفت پشت کمذ ایستاد و شلوارش را کشید پایین و با عصبانیتا گفت بیا ببین،ربفتم بازش که کردم لا کسش،دیدم مشکلی نداشت،تو همون حال گفت چطور میگی پردم را زده گفت اخه یه لحظه خیلی دردم گرفت،گفت خون هم اومد؟؟گفت نه،گفتم پس چی را میگی زده؟؟؟؟گفتم یه لحظه صبر کن،با دوربین گوشی عکس توی کسش را گرفتم و بهش نشون دادم گفتم ببین چیزیش نیست که!دیدم خوشحال شد،همون جا که تو همون حالت بغلش کردم و بوسیدمش و گفتم من باهاتم تا اخرش،از بغلش که اومدم اون طرف،گفتم فقط توی جلو بود؟؟؟گفت آره،خندیدم و گفتم میشه حالا یکم بازی کنیم،یه ابرویی کج و کوله کرد و گفت همتون مثل همید تا یه چیزی میبینید هوس میکنید بکنید توش!!گفت جون من نه نگو،شلوارش را کشید بالا و نشت سر درسهاش و دوباره بهش اصرار کردم،گفت میخوای چکار کنی؟گفتم فقط یکم،تو رو خدا،دیگه حرفی نزد!منم لبش را بوسدم و بغلش کردم،دیدم حرفی نداره دستم را کردم تو شلوارش و یکم رانش و کسش را مالوندم،کیرم شق کرده بود،گفت دیگه بسه،گفت یه دقیقه صبر کن الان میام رفتم تو اتاق مامانم قرصهاش را بهش دادم و خوابید و برگشتم،با کلی هیجان برگشتم و بهش گفتم بیام شروع کنیم،گفت نه!!دوباره بهش اصرار کردم همون طور شلوار و شورتش را کشیدم پایین و از خودم را هم همین طور کیرم که از شورت در آوردم ترسید،گفت نمیگذارم بکنی توش،گفتم خوب چکار کنیم پس؟،خوابیدم کنارش و گفتم نترس هیچی نمیشه،همون طور هم دیگه را بغل کردیم و بهش گفتم برگرد و از پشت یکم مالوندم در کسش،خیلی هیجان داشتم تا حالا کس نکرده بودم،زیاد طول نکشید ابم را ریختم همون جا لای پاش و تموم شد،
نوشته: پویا
سلام بزن بهادر
سلام دكترزنان
سلام محرم دختر خاله
بابا توكه رنجرى ماشالله
ازهرجاييت هنرى ميباره
حالا پاشوبرو سرمشقات افرين
مسواك وبوس ولالا يادت نره
باى باى
افرين
اولا ک جلاق عزیز پوشک نیست اونا فکر کنم نوار بهداشتیه ثانیا شما مدرک پزشکیتو از کدوم خراب شده گرفتی با یه نگاه گفتی پردش سالمه ثالثا کیرم در آن نگارشت که بسی تخمیست و گویا انسان درحال مشاهده کلیله و دمنه است رابعا آیا دروست را مطالعه نموده ای؟آیا میفهمی این سایت 18+است؟
آخه کیر آشپزه اوباما توسوراخ گوش چپت تویی که اولین بارت بود کس میکردی چطوری باکره گی رو تشخیص میدی کونی؟
دختر خالت خانه زندگی نداشت ، خدایی فقط ما از این خاله باحالا و دخترحاله های ج ن د ه نداریم . والا
فهمیدم که آره و اینا… خیلی بودیم
مای بیبی هم بود!!!
دهنش را سرویس میکنم ، بچه کونی را
همون طور شلوار و شرتش را کشیدم پایین و از خودم را هم…
افغانی بودن جرم نیست ولی بقیش رو میسپارم به فحشای آب نکشیده رفقا
خخخخخ اخه میگن فوش ندید پوشک؟ با دربین عکس گرفتم از کوسش؟ خارتو یعنی فازت چی جق نزن داش کوسوشعرم نمویس
دین دین … خانم دکتر پویا هرچه سریع تر به بخش زایمان …
عزیزم اونایی که دیدی مامانت استفاده میکنه پوشک نیست …
عجله نکن بوقتش همه چیزو یاد میگیری .
ولی دمت گرم 2 ساعت خندیدم … ? ?
کتاب زیست … بخش تولید مثلش … چه فکری کردی ؟؟ که چی شه؟
به نظرم واقعی بود!!! آخه ما ایرانیان از قدیم جزو فرهنگ ایرانی بوده که یه دختر و پسر مجرد و بالغ رو پیش هم بذاریم و راحت ولشون کنیم به امون خدا!! جزو فرهنگ ایرانی هست که یه دختر مثل هلو به یه پسر بگه برو فلان مارک نوار بهداشتی رو برام بگیر!!! حالا گوش کن تا از فرهنگ ناب ایرانی برات بگم که ته ته فرهنگ ایرانی هست که یه دختر، لخت بشه و بذاره یه پسر معاینه کنه و از داخلش عکس بگیره!!! آره، با توجه به این فرهنگ غنی ایرانی، من مطمئن هستم که این ماجرا حقیقت داره و هیچ دروغی داخلش نیست…
عمویی پوشکتا عوض کن که خودتم ریدی با این داستانت 🤮
اخه كصمغز از پوشكتم گذشتم ، از عكس گرفتنتم گذشتم، از تشخيص سلامت پرده تم گذشتم ، كون طاقار وقتي دختره پريود بوده چجوري كوسشو ماليدي چجوري شلوارشو كشيد پايين معاينه ش كردي چطوري لاپايي گذاشتي كسكش چهل پدر. سلولاي خاكستري مغزتو گاييدم.
با بقیه حرفا کاری ندارم…تپلی چه نقشی داشت الان؟
خخخخخخخخ خخخخخخخخ خخخخ اینجا واقعا داره کم کم مهدکودک میشه …الانشم 85% کاربرا زیر 18 سالن …!!!..
ریدم تو این طرز فکرت چس بچه ،دقیقا 36 تا کلمه ی ((( را ))) داشت داستانت .
بجای اینکه بیای اینجا داستان بنویسی بشین دوتا عکس نیمه سکسی ببین بجق بچه جون
جقی اینجا مدرسه نیست و زنگ ادبیاتم نیست که بیای انشا بنویسی گرفتی که چی میگم 👿
پوشک گرفتی؟؟ ببین پسرم ی بار دیگه درستو ول کنی بیای اینجا خودتو با اون افکار کس مغزت با اون دختری که تو مغزت ب یادش جق میزنیو (تازه دختره افکاره کیریت سر پا وایمیسته تو سلامت پردشو تایید میکنی) ی جوری م ی گ ا م که دیگه دولتم نگاه نکنی…