تپلی کُس

1399/09/14

ما تو یک آپارتمان ۶۰ متری زندگی می کنیم. من و شوهر و دختر ۴ ساله ام. عادل، شوهرم، یک مرد معمولیه. نه کیرش ۳۰ سانته، نه ۴۵ دقیقه می تونه تلمبه بزنه و نه هیکل ورزشکاری داره. کارمند شهرداریه. صبح تا شب هم دنبال یک لقمه نونه. قبل ازدواج برای مدتی دوست پسرم بود و بعدش ازدواج کردیم. البته این تنها دوست پسرم نبود. قبل از عادل دوست پسر و بکن چندتایی داشتم. ولی بعد از شوهر کردنم، برای دو سال اول همه چیز رو کنار گذاشتم. تا اینکه یک بار که از سر بیکاری و بی حوصلگی رفته بودم، مجتمع تجاری و داشتم ویترین ها رو نگاه می کردم یک پسره شروع کرد کرم ریختن و من هم همینطوری شماره اش رو گرفتم و چند روز بعد بهش زنگ زدم و بلاخره چند هفته بعد آب کیرش رو تو کونم پاشید.

این شروع ماجرا های پسر بازی من بعد از ازدواجم بود. دیگه بعد از اون پسره، ماهی یکی - دو بار اگر پا می داد، می رفتم به یکی از این مال ها و پاساژها و یکی رو می کشیدم روی خودم. هم کیری نوش جان می کردم و بعضی وقت ها هم هدیه ای می گرفتم ازشون از جنس هایی که تو مغازه شون می فروختن. خلاصه هم من راضی و هم اونا راضی! تو همین مدت هم به تجربه فهمیده بودم که کی چه کارست و با هر کسی باید چطور برخورد کرد. بعضی ها اگر سر تا پام رو هم طلا می گرفتن، بهشون نمی دادم، ولی ندید، حاضر بودم که آب بعضی ها رو تا ته بخورم. اگر زیاد داده باشی، می تونی مردها رو از روی قیافه بشناسی که کی کیرش می ارزه که براش لخت شی و کی سرکاریه و از این شل هاست.

حالا تصور کنید که یک همچین آدمی، داره زندگیش رو می کنه که یک دفعه خدا یک همسایه تازه می ذاره سر راهش. واحد روبرویی چند ماهی خالی بود تا اینکه شنیدیم که فروختنش و مالک جدید هم یک زنه. همون روزی هم که اثاث کشی کرد، چند باری رفتم و سروگوشی آب دادم و براشون چای بردم. این آشنایی ادامه پیدا کرد تا اینکه سر هفته همه زیر و روی زندگی همسایه جدید، سمیرا، رو درآورده بودم. به تازگی کار طلاقش تمام شده بود و این خونه رو هم با پول مهریه اش خریده بود و بقیه اش رو هم داده بود دست برادرش که باهاش کار کنه و ماهیانه خرجش رو بده. آدم سر و زبان دار و زرنگی نبود و می گفت داداشش مجبورش کرده بوده که روز عقد مهریه رو تو سند ازدواجش بنویسه، وگرنه خودش فکر می کرده که زندگی عاشقانه که مهریه نمی خواد!

خوب که واسه هم درد دل کردیم و دیگه بینمون یک اعتمادی بوجود آمده بود، ازش درباره سکس هاش پرسیدم که گفت مدت هاست که کسش تار عنکبوت بسته. نه امکانش رو داشته و نه حال روحیش خوب بوده. منم چند تا خاک بر سرت بهش گفتم و اینقدر کیر کیر کردم که دهنش رو آب انداختم و قرار شد که براش یک دوست پسر پیدا کنیم. حتی چند باری بردمش خرید تا ببینه چطوری این مردهای کس پرست رو روی یک انگشت می چرخونم و تشنه از لب چشمه برشون می گردونم و با یک شرت خیس تو خماری می ذارمشون. راستش این جور مواقع شرت خودم هم خیس خیس می شد و به سختی خودم رو نگه می داشتم تا وا ندم. یک ته شرمی هم بود، هنوز نمی خواستم سمیرا بفهمه که من چقدر جنده ام.

روز موعود رسید و دیگه بهش گفتم که امروز می خوام یک کُسی بدم و اگر تو نخواستی وارد بازی بشی از دور تماشا کن. بعد از حمام، جلوی آینه یک دستی به کس تر و تمیزم کشیدم و با زبان انگشتم رو خیس کردم و یکی کمی چوچولم رو ناز کرد و بهش گفتم که امروز مهمان داره. بعد ساپورتم رو بدون شرت پوشیدم و طوری بالا کشیدمش که خط وسط کلوچه ام مثل لب های کسم از زیرش معلوم بود. بالا رو هم، یک تاپ کوتاه که نافم پیدا بود رو بدون سوتین پوشیدم. نوک ممه هام هم پیدا بود. یک آرایش غلیظ و مانتو و یک لچک هم روی سرم. قشنگ له له کیر می زدم. سمیرا هم به نسبت همیشه خیلی جنده ای پوشیده بود ولی حالا حالا باید آب کیر می خورد تا می فهمید که هر کیری به چه کاری می آد.

دکمه های مانتوم رو باز گذاشته بودم و تو خیابان، با دست نگهش می داشتم. تا رسیدیم سر خیابان یک تاکسی سمند نگه داشت و من جلو نشستم و سمیرا عقب، هنوز نمی دونست که می خواد بیاد تو بازی یا نه! برای همین طوری رفتار می کرد که انگار با من نیست. طوری تو تاکسی نشستم که مانتوم باز باز شد و لنگ و پاچه ام به خوبی کیر راست کن بود. اگر راننده تلاش می کرد، می تونست که کلوچه خوشمزه ام رو هم ببیننه. به هرحال، طرف با دیدن اون وضع تا آخرش رو خونده بود، ولی نمی دونست که من دارم خودم رو گرم می کنم و قراره جای دیگه بدم. پس شروع کرد زبان ریختن، البته یک طوری که سمیرا خیلی توجه اش جلب نشه. همین طور که زیر چشمی داشت دید می زد، از سمیرا پرسید که مقصد کجاست و بعد با صدای آرام تر گفت «تو رو می رسونم هر جا بری.»

من هم که می خاریدم، یک کمی مانتوم رو کنارتر دادم تا نوک پستون هام رو هم ببینه و پرسیدم: «بعدش؟». در حالیکه تو آینه عقب، عکس العمل سمیرا را هم زیر نظر داشت، گفت «باغ یکی از دوستامه. می ریم و برمی گردیم یک ساعت هم نمی شه. قیمت چنده؟» من یکی نگاهی کردم و گفتم «خودت چی فکر می کنی؟» مثلا می خواست ادای بچه با حال ها رو در بیاره و جواب داد «قیمت که نداری با اونی که لاپات داری. ولی می ریم خوش می گذره» منم گفتم «تا کجا بکوبم بیام باغ که تو و رفیقت هنوز کیر فندقی تون رو تو نکردین، آبتون بیاد؟ می رم به کسی می دم که این کُس رو حال بیاره. این بغل نگهدار» اونم که خیلی بهش برخورده بود، نگهداشت و گفت «هِری جنده پنج زاری و …» همزمان با من سمیرا هم پیاده شد. هنوز ما فرصت نکرده بودیم با هم بخندیم که سواری بعدی رسید و هر دو عقب سوار شدیم.

این بار راننده یک مرد شکم گنده میان سال بود که معلوم بود عمرش رو تو این قوطی آهنی گذرونده و خودش هم مثل ماشینش زوار در رفته بود. من که همه چیزم رو ریختم بیرون از تو آینه بهش نگاهی کردم و با عشوه گفتم «حاجی جا نداری؟ حالم بده. یکی رو می خوام که یک حالی به این تپلی بده» و با دست زدم رو کسم. مرده که تو عالم خودش بود، انگار برق از کونش پریده باشه. اولش یک کمی تته پته کرد و بعد گفت «چرا دارم. جا دارم. همه چیز دارم. کیرم هم مثل نیزه است. بیا بگیر دستت، ببین» دیدم نه طرف برعکس قیافه اش مثل اینکه خیلی هم پرت نیست. با عشوه گفتم «حاجی دست من که از اینجا نمی رسه که بگیرمش. خودت بگیرش ببینم چقدره؟» اونم از رو شلوار کیرش رو گرفته بود و اصرار می کرد که کلفته. گفتم حاجی «آبت که زود نمی آد؟ من دنبال یک کیر کلفتم که تا صبح بگاد من رو. از این جوون های امروزی که نیستی که نکشیده پایین، باید دستمال بدی دستش خودش رو تمیز کنه.»
جواب داد: « اینو باید از حاج خانم بپرسی. اون که همیشه می گه پاره شدم.»
گفتم « اون پارگی مال کلفتی و دیر آمدن آبت نیست. مال اینه که شما مردا نمی فهمین که باید اول ما رو خیس کنید و می خواید که خشک خشک بکنید. این تپلی هم دردش می آد.»
گفت «دختر معلومه که تجربه ات از مادرت بیشتره. نه من حاج خانم رو همیشه خیسش می کنم و بعد سرش رو هل می دم تو»
گفتم «چطوری؟ باهاش چه کار می کنی؟» فقط می خواستم بیشتر حشریش کنم. اونم شروع کرد به تعریف کردن که هر شب حاج خانم که می اید تو رختخواب اول می مالمتش و بعد پستونش رو می خوره و با کسش ور می ره و خلاصه هر چی بلد بود و هرچی شنیده بود و دیده بود رو،‌ تعریف کرد. منم گفت «پس حاجی حرفه ای هستی و می تونی آبم رو با لیسیدن این تپلی در بیاری. نمی دونی چه صاف و صوف هم کردم برات. اینقدر کیرت رو می خواد که مثل هندونه رسیده، وسطش قاچ خورده. فقط باید بشینم روش که تا ته کسم بره تو». حاجی گفت «جفتتون رو جر می دم.»

سمیرا که تا الان فقط نگاه می کرد،‌ گفت« رو من حساب نکن، من نمی دم». برای اینکه جو بهم نخوره سریع دنبال حرفش رو گرفتم و گفتم «حاجی این فقط تماشاچیه. کسش برای کیر کلفت تو هنوز جا نداره. ولی یک انگشت بهش برسون که اونم محتاجه». تا اینجا خیلی حال کرده بودم و دیگه داشتیم می رسیدیم و باید جمعش می کردم. برای همین پرسیدم «مکان کجاست؟» گفت «اول باید قول بدی که مثل حاج خانم بهم بدی.» خنده ام گرفت و گفتم «حاج خانم پس کون بهت می ده که اینقدر هواشو داری؟» گفت «نه بابا، کون حاج خانم رو که دیگه از وقتی بچه ها اومدن دست نزدیم. سر و صداش بلند می شه و بچه ها بیدار می شن.» گفتم «پس حاج خانم چطوری می ده که می خوای منم اونجوری بدم؟» گفت «حاج خانم مفتی می ده. تو هم باید مفتی بدی». هم خنده ام گرفت و هم اینکه داشتیم می رسیدیم و این هم بهانه خوبی بود که پیاده شیم. گفتم «اه اه از اون نر گداهایی. همون برو کس مفتی حاج خانم بذار که با چند شکم زاییدن مثل دروازه شمرون شده. اول بخاری بذار توش که گرم بشه، بعد بکن توش. این بغل نگهدار. وقت ما رو هم تلف کردی» همینطور که داشت نگه می داشت گفت«من کارم تموم شد، اونم دو بار، ببین» و یک دستمال رو نشونم داد که آبش رو ریخته بود توش. جاکش تو همین مدت دو بار جق زده بود. گفت« مادر بچه هام می شی؟» و دستمال رو سمتم گرفت. با عصبانیت پیاده شدیم و در و محکم بستم و گفتم «دستمال رو شب بده به حاج خانم، بگو حاج خانم من یک جقی ام. بدبخت»

ادامه...

نوشته: سفید مثل کس سفت مثل کیر


👍 10
👎 26
94801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

780036
2020-12-04 00:47:34 +0330 +0330

ب کجا داریم میریم ما

5 ❤️

780053
2020-12-04 01:57:04 +0330 +0330

والله جتده شرف داره به تو
من رفتم مالزی یه دختره بود بنام سویشی که ترتیبشو دادم بعد ساعت 12 شب شد که دوستم میخواست بکنه طرف به ساعتش نگاه کرد و گفت الان ساعت خونه است و دیگه نداد .اما تو به اندازه اون هم شرف نداری

7 ❤️

780109
2020-12-04 13:17:12 +0330 +0330

چه خوبی تو 😚

0 ❤️

780112
2020-12-04 14:57:10 +0330 +0330

یه کثافتی که نمیشه اسم بزرگ زن و دختر روت بیاد. تو یه عقده ای هستی که حتما توی گذشته خرابت، از مردا زیاد خوردی. حالا اومدی اینجا و عقده هاتو با این اراجیف خالی میکنی. متاسفم

3 ❤️

780128
2020-12-04 19:26:58 +0330 +0330

فقط میتونم بگم اگه خودت هر کاره هستی بکنار ولی به ناموس بقیه چرا راه نشون میدی لااقل مردمو بسوی کارای بی شرفانه خودت نکشون . اگه دست من می افتادی اونموقع معنی و مفهوم کیر و کردنو میفهمیدی حیف دست دوتا بقول خودت زود ارضا و دودول دار میافتی که اینجوری هم بلبل زبونی میکنی خخ 😁

2 ❤️

780133
2020-12-04 23:14:30 +0330 +0330

بیشتر احساس فان و خنده داشتم اخرش 😂

0 ❤️

780137
2020-12-04 23:28:45 +0330 +0330

سبک نوشتارت که مشخصه مردی ولی چقدر رفتارت تهوع آوره🤮

6 ❤️

780168
2020-12-05 01:29:18 +0330 +0330

ای بد نبود

0 ❤️

780197
2020-12-05 03:30:59 +0330 +0330

دقیقا ایشون کص دوهزاری نیست چیه پس:///

1 ❤️

780205
2020-12-05 06:12:03 +0330 +0330

وسط این داستان کسشر دختر 4 ساله رو یادت رفت

1 ❤️

780209
2020-12-05 07:49:06 +0330 +0330

نه خدایی خوشم اومد، قشنگ توصیف کردی، البته شاید غلو هم کرده باشی ولی من که خوشم اومد و لایک میکنم

0 ❤️

780305
2020-12-05 22:44:54 +0330 +0330

بدبخت شوهر بیچازت یعنی لیاقت پشم کیر همسرتم نداری
شما دیگه معنی جنده و روپسی هم ب گا دادی
از اون گذشته اخرش ک زیر کیر میخوابی انقدر من من نکن
بازم بکنت مردا هستن
اگه همون مردا لاشی نبودن توی جنده از ب قول خودت دروازه شمرون ننت بیرون نمیومدی
خوب گفته بهت جنده دوزاری

0 ❤️

780643
2020-12-07 22:36:31 +0330 +0330

خاک توی سَرِ جندَت کنن. کُسوووووو

0 ❤️

781095
2020-12-10 23:15:07 +0330 +0330

واسه ملت فمینیست بگم یه مشت جنده ادعای پاک بودن میکنن و ازدواج میکنن،شوهره صب تا شب کونش پاره میشه تا دوهزار در بیاره اونوقت اینا عشق و حالشون با بقیس…اینجا باید واسه حقوق مرد تلاش کرد

0 ❤️

849189
2021-12-22 15:47:00 +0330 +0330

😂 👍

0 ❤️

851540
2022-01-04 16:41:23 +0330 +0330

😂 😂 🤤 👌

0 ❤️