جان مریم

1393/07/15

سلام من حسینم و این ماجرای عشق اول منه که در تیر ماه 1387 در همدان اتفاق افتاد. امیدوارم بپسندید.لطفا نظراتتون رو هم بنویسید دختر داییم مریم برای من نوستالژی عشق اول بود،حدودا نه سالی از من بزرگتر بود یادمه از دوم راهنمایی به بعد کم کم حس کردم خیلی دوستش دارم،یه عشق خالص و بچه گانه همیشه محو صورتش میشدم از زیبایی بین همه ی دخترای فامیل سر بود همه جام همینو میشنیدم،خب بگذریم.

وقتی من نه سالم بود اون با یه پسر همدانی به نام رضا ازدواج کرد چون داییم سرهنگ بود اونا همدان زندگی میکردن،مریم دو تا خواهر کوچکتر از خودش هم داشت که به قشنگی خودش نبودن خلاصه زمان میگذشت و من بزرگتر میشدم و بازم هر وقت میومدن تهران من شیدا میشدم،دوباره همون حس و حال عشق و دوست داشتن و به تدریج آمیخته با هوس و تب نوجوانی هر لحظه منو بیشتر به طرفش میکشوند،با هم صمیمی بودیم اما فقط در حد حرفای عادی و شوخیهای معمولی،از یه حدی بیشتر نمیشد بهش نزدیک شد،منم فقط سیزده سالم بود وعلاوه بر اینکه مثل یه بچه بهم نگاه میکرد خودشم با عشق ازدواج کرده بود.

گذشت و گذشت تا اینکه وقتی سال 85برای عروسی خواهرش به همدان رفتیم من سوم دبیرستان رو تموم کردمه بودم،توی عروسی متوجه شدم مریم و شوهرش با هم شدیدا اختلاف دارن و قراره به زودی جدا بشن،منم تو عالم نوجوانی اونو مال خودم میدونستم و تو رویاهای نوجوانی غرق بودم،اون موقع چشم و گوشم بازتر شده بود و چند روزی که اونجا بودیم باهاش تیک میزدم اونم فقط بهم میخندید و حرص منو درمیاورد،انگار نگاه های من براش تابلو شده بود و خودش یه چیزایی میدونست اما به رو خودش می آورد منم هی دور و برش میچرخیدم هرکاری میکردم توجهشو جلب کنم اون مثل بچه ها باهام برخورد میکرد ، اون موقعها 16سالم بود انگار هنوز براش بچه بودم و فقط قد کشیده بودم،چه قدر تو اون مدت که برای عروسی خونه داییم بودیم سر تا پاشو دید زدم بماند،منتظر میشدم بره حموم بعدش که می اومد بیرون از تو حموم شورت نشسته اش رو کش می رفتم وشب تا صبح می مالیدم به کیرم، آرزو داشتم سینه های سفید و گردشو که شبا سر سفره ی شام نوکشون از زیر بلوزش میزد بیرون رو ببینم یا کون برجسته و خوشفرمش که زیر دامن نارنجی رنگش اینطرف و اونطرف میشد اما زهی خیال باطل.

بازم گذشت و تا اینکه بعد از کنکور87قرار شد ما و خونواده ی خاله ام با هم بریم خونه ی داییم همدان حالا دیگه مردونه تر شده بودم و تو این دو سالی که ندیده بودمش یا درس میخوندم یا به عشق مریم وزنه میزدم و هیکل میساختم،حالا دیگه با قد183و وزن 78کیلو خشک منتظر دیدنش بودم،رسیدیم اونجا با خانواده ی خاله ام 8نفر میشدیم سلام و احوال پرسیا شروع شد منم نفر آخر وارد شدم همینطور که با همه سلام علیک میکردم چشمم فقط دنبال پیدا کردن مریم بود،لعنتی بازم همون حس عجیب سرتا پامو گرفت یه دامن آجری تا روی زانو پوشیده بود ساقهای سفید و خوش فرمش بهم چشمک میزد چقدر ناز شده بود،چقدر دلم براش تنگ شده بود یه تاپ گلبهی تنش بود که بند شیشه ایه سوتینش از زیرش پیدا بود.موهای تابدار و خرمایی رنگش تا رو شونه اش بود خلاصه مثل بلور میدرخشید داشتم سیخ میکردم صدای ظریف و زنونه اش منو به خودم آورد که دیدم داره باهام روبوسی میکنه عطرش که به ریه ام رسید مستم کرد،لپای نرمشو که به گونه هام مالید انگار دیگه وزنی نداشتم همونجوری فقط نشستم رو مبل وای چقدر دوستش داشتم،وقتی همه دور هم نشستیم هر کی از دری حرفی میزد اما من تموم وجودم غرق در مریم بود فقط داشتم از تماشاش لذت میبردم.
.ناخود آگاه با خودم زمزمه کردم:
جان مريم چشماتو وا كن ، منو صدا كن
.آي نازنين مريم

حالا طور دیگه ای بهم نگاه میکرد.نگاه های خریدارانه.منم جوابشو با لبخند میدادم انگار اونم یه حسی داشت…نمیدونم.شاید من اینطور فکر میکردم …

چند روز بعد جمعه داشتیم آماده میشدیم بریم عباس آباد داشتم تو اتاق دنبال پیرهنم میگشتم که یهو اومد تو وقتی دید بلوز تنم نیست. جا خورد سریع خواست بره که از دهنم پرید میشه کمک کنید…اونم مات نگام میکرد پیرهن زیر تخت رو اومد بده دستم که دیدم یه وجب با هم فاصله داریم چاک سینه های تپلش بالا و پایین میشد نفساش رو روی سینه ام حس میکردم دل تو دلم نبود پاهام میلرزید فقط انگار داشتم به لبای داغش نزدیک میشدم اما …به خودم اومدم که دیدم رفته بیرون…

شب که برگشتیم تا صبح نخوابیدم فقط یه اتاق با هم فاصله داشتیم دلم میخواست برم تو اتاقش نه نباید بی گدار به آب میزدم نصفه شب حدودای ساعت 3بودآروم پاشدم رفتم مثلا آب بخورم افسون چشمای مریم شده بودم همش صورتش و رفتارهای ظریفش جلو چشمم بود در اتاقش نصفه باز بود آروم یه خرده بیشتر در رو باز کردم خوابه خواب بود،آخ لعنتی فقط یه نیم تنه ی مشکی تنش بود رونهای سفید و نرم زنونه اش نیمه عریان بود و موهای خرماییش ریخته بود یه طرف صورت سفیدش،دمر خوابیده بود و کون خوشگلش دیوونه ام میکرد
.
…با صدای اخ تف داییم از جا پریدم داشت میومد طرف پذیرایی زود در رو گذاشتم رو هم و رفتم تو اتاق بغلی که گندش در نیاد و بازم تا صبح نتونستم بخوابم و کیر سیخمو میمالیدم به تشک تخت!
…فرداش دیگه حال بیدار شدن نداشتم و هر چی صدام کردن بیدار نشدم آخرش بیخیالم شدن و همه شون حدودای ساعت 11 رفتن آبشار گنجنامه،ساعت 1مامانم بهم زنگ زد که بیا خوش میگذره و از این حرفا
.منم که دیگه از دست خودم و این جریانات اعصابم خورد بود گفتم سرم درد میکنه و نمیام وقرار شد اونا برای شام برگردن خونه
. بازم با فکر مریم خودم رو انداختم رو تخت،چرا نمیتونستم بهش بگم دوستش دارم،حالا که طلاقم گرفته بود،نمیدونم چرا تا زل میزدم بهش دندونام کلید میشد
…فکر کنم دو ساعتی خواب بودم که پاشدم برم دست و صورتمو بشورم تا پامو از دستشویی گذاشتم بیرون در جا خشکم زد
…الان که بهش فکر میکنم انگار خواب بود
…خدایا انگار توهم بود اما نه
.
…واقعیت داشت مریم از سرکار برگشته بود خونه و رفته بود حموم،حالا لخت تو اتاق داشت خودشو با حوله خشک میکرد میخه هم عین اسکلا فقط با دهن باز داشتیم همدیگه رو نگاه میکردیم پاهام قدرت حرکت نداشت تموم وجودم شده بود مریم اونم نه جیغ زد نه حرفی فقط با بهت نگام میکرد که تو چهارچوب در وایساده بودم و نگاش میکردم اینبار دیگه کم نیاوردم هرچند می لرزیدم اما دلمو زدم به دریا با خودم گفتم این رویای منه نباید از دستش بدم وگرنه تا ابد حسرت میخورم قدم به قدم که جلو میرفتم صدای نفس زدنهاشو بیشتر میشنیدم فقط یه شورت لامبادای مشکی پاش بود،یه زن 27ساله ی خوشگل،بدنش مثل بلور بود مثل آهویی که اسیر شده چند قدم عقب رفت اونم مثل من تو حال خودش نبود،ناخواسته گفتم
…مریم
…مریم
.
.اونم زیر لب اسممو زمزمه میکرد حسین
…حسین
…هنوزم همینا تو گوشم زنگ میزنه با صدای لرزان گفتم مریم
…من از بچه گی عاشقت شدم از همون دوم راهنمایی عشقم بودی
…مریمه من
…هرچند نفس نفس میزدم اماتند تند همه ی حرفامو بهش زدم و اونم تو چشمام زل زده بود بازم میگفت
.
.
.
.حسین
…حسین
…ح
.دیگه فاصله ای بینمون نبود،تموم تنش میلرزید زل زده بودم تو چشماش اصلا نمیفهمیدم دارم چیکار میکنم
…سر تا پام میل و شهوت و عشق بود
…انقدر مستش شده بودم که اون لحظه جز مریم به هیچی فکر نمیکردم
. دست چپش رو آروم گرفتم جز لرزش خفیف هیچ عکس العملی نشون نمیداد
…دلم قرص تر شد و صورتمو آروم جلو بردم،بازم همون عطر
…عطر مریم
. . . حالا فقط داشتیم لبای هم رو مک میزدیم طعم گیلاس میداد ،پستونای سفید و تپلش تو دستای مردونه ام مالیده میشدن و با هر مالش صدای ناله اش بلندتر میشد
…هاله ی دور پستوناش تو دهنم بود فقط میک میزدم و اونم ناخوناشو فرو کرده بود تو پشتم و همونطور که افتاده بودم روش گاهی به موهام چنگ میزد کنار گوشش زمزمه میکردم
…بمالمت؟؟ آره؟؟آره؟؟؟
…اونم آروم میگفت بمال
.دوست دارم
…پستونامو بمال
…نوکشو میذاشتم دهنم صدای نفس زدناش بیشتر میشد حالا دیگه رو تخت دو نفره ی چوبیش که جزء جهازش بود و روی اون با رضا سکس میکرد،من میکردمش… شلوارجینمو کشید پایین انگار دنبال کیرم میگشت
.کیرم شده بود آتیش
… دستاش برای کیرم کوچیک بود
. کیر داغ و سرخم ام بین دستای سفیدش عقب جلو میشد
…همش زیر لب میگفت حسین کیرتو میخوام
.عاشق کلفتیشم
… سرشو گذاشتم تو سینه ام و شورت خیس کرده اش رو در آوردم و لپای کونش باعث میشد بیشتر شق کنم،سفید و خوشفرم بود و خیلی خیلی نرم
.کونشو گذاشت رو دهنم و دو دستی کیرمو گرفت تو دستاش و عالی ساک میزد منم دنبال چوچولش بودم وای چه کس سفید و تپلی شبیه زبان خامه ای بود چوچولش باد کرده بود و لبای کسش خیسه خیس بود، چنان کوسشو میمکیدم که همه ی آب شور کوسش میریخت تو دهنم بازش که کردم دیدم آب سفیدش داره از تو سوراخش میاد بیرون پر از شهوت بود آبشو با انگشت در آوردم و مالیدم رو سوراخ صورتیه کونش،کونش تنگ و داغ بود و وقتی انگشت میکردم توش جیغ میزد مثل آبنبات کیرمو میک میزد و ناله میکرد ،یهو گرفتمش تو بغلم از زمین بلندش کردم پاهاشو قلاب کمرم کرد و دستاشو انداخت دور گردنم با آه و ناله ازم لب میگرفت دو تا انگشتم تو کسش بود وشصتم رو چوچولش، حشری شده بود چشماش پر از آب بود،آب شهوت
…بازم زمزمه کردم مریم کس میخوام
.مریمی بهم کس میدی؟
…آروم میگفت میدم حسینه من میدم بکنی توش
.حسین پاره ام کن
.تو رو خدا جرم بده ،حسین به کسم کیر بده…کسم دلش میخواد آلت مردونه ات رو میک بزنه
. آب کمرتو بریز توی بدنم
…خیس عرق شده بودیم انگار وسط سونا بودیم گذاشتمش رو تخت پاهاشو واکردم سر کیرمو کردم تو کس مریم
.داغ بود و تنگ،رونهای سفیدشو بالا آوردم و پاهاشو انداختم دور گردنم با دستاش تخمامو فشار میداد و دیگه به جای ناله فقط داد میزد و به سینه ام چنگ میزد،موهای خرماییش پخش شده بود رو صورتش و مژه های بلندش با چشمای خمارش هارمونی داشت
.در حال عقب جلو شدن کیرم تو کسش چشماشو بسته بود با شهوت داد میزد
… حسین کسم میخواد کیرتو بدوشه
.کسم داره دودول گنده ات رو میک میزنه
.تند تند تلمبه میزدم وکیرم تا عمق کسش فرو میرفت
.از نوک پا تا نوک سر غرق در لذت بودم همه ی وجودم داشت لذت میبرد در حال دخول لاله ی گوششو تا زیر گردنش میخوردم،صدای عقب جلو شدن کیرم تو کوسش دیوونه اش میکرد…حسین…حسینم…انگشتتو بکن تو کونم…یه انگشتمم عین بچه ها میک میزد داشتیم از بدن لخت همدیگه لذت میبردیم،تو عمرم هیچ لذتی رو بالاتر از وصال مریم تجربه نکردم
…مریم میخواد آبم بیاد.حسین بذار بیاد بریزه تو کوسم.حسین تخمکهام اسپرماتو میخوان.حسین…آی…رحممو پر از آب کیر چسبناکت کن .حسین اسپرمای توی آب کیرت بچه های منن همشون مال واژن مریمن،حسین کس من مامان اسپرمای توئه…آه آه تموم تنش داشت میلرزید و ارضا میشد که همه ی آب کیرمو با فشار خالی کردم تو رحمش چه قدر لذت بخش بود وقتی داشتم تو کسش خالی میشدم دیواره های کسش تند تند عقب جلو میشد و همه ی آبمو میک میزد…حسین چقدر داغه حسین جونم.
.همه ی بدنم داغ شد…همونجوری که نفس نفس میزدم سرمو گذاشتم رو سینه اش و عین بچه ها چشمامو بستم اونم دستای نرمشو کرده بود لای موهام و نوازشم میکرد،هووووووم عجب عطری داشت تن زنونه ی نرمش انگار مرحم خستگیا و شکستهام بود حالا نطفه ی من توی بدن عشقم بود و این بهترین و زیباترین حس دنیا بود…

6سال از اون جریان میگذره و هر دو تهران دانشجوییم و عاشق هم. هنوز هم مثل روز اول عاشقشم… عشق چراغ هدایتیست برای هر گم کرده راهی…

نوشته: حسین


👍 0
👎 0
33531 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

439586
2014-10-07 15:32:41 +0330 +0330

مزخرف و مسخره.
میسپارمت به دوستان

0 ❤️

439587
2014-10-07 15:33:57 +0330 +0330
NA

خیلی طولانی بودددددددددددددد

0 ❤️

439588
2014-10-07 15:35:49 +0330 +0330
NA

دوستان دهنت رو سرویس میکن و حسابی درست میکنن.من حال ندارم.

0 ❤️

439589
2014-10-07 18:44:00 +0330 +0330

سال 87
مریم
دو تا از اتفاقای بد زندگیم رو آوردی تو داستانت باور کن اینقدر حالم بده که به زور تا آخرش خوندم.90% داستانت خیال پردازی و توهم بود و اصلا هم سبک نگارشت خوب نیست و نمی تونی با خواننده ارتباط برقرار کنی از این رو دیگه ننویس و برو گوهتو بخور سگ پدرِ ننه جنده فقط ریدی به حال من…سگ خوارتو گایید با این داستانت حروم زاده ی جقی.
و من ا… توفیق -_-

0 ❤️

439590
2014-10-07 21:17:02 +0330 +0330

شلوار جین!!!

تا ساعت 1 ظهر خواب بودی بعد بیدار شدی رفتی دسشویی بعد اومدی بیرون مریم لخت بود. اوکی. قبول. رفتی جلو مریم خوردی اینم قبول. بعد مریم شلوار جینتو درآورد؟!!! با شلوار جین خوابیدی؟ خب اینجوری که اذیت میشی. از این به بعد با پیژامه بخواب واسه شومبولتم خوبه. آزادی عمل داره.

0 ❤️

439591
2014-10-08 02:10:07 +0330 +0330
NA

کسشعر محض!
9سال بزرگتره والان باهم دانشجو هستن!!!

0 ❤️

439592
2014-10-08 03:05:40 +0330 +0330
NA

زیاد جق زدی سنسورای مغزت گوزیده
ریدی بچه کونی دیوث
ننویس ملجوق حرومی

0 ❤️

439593
2014-10-08 03:20:12 +0330 +0330

قشنگ بود دستت درد نکنه

0 ❤️

439594
2014-10-08 05:43:11 +0330 +0330
NA

جدیدا هر خانومی که با شوهرش اختلاف داره میاد به یه مجلوق الهویه مثل این کس میده

0 ❤️

439596
2014-10-08 10:18:35 +0330 +0330
NA

رمان نوشتی چاقال؟؟؟؟؟؟؟؟؟قدو وزن به رخ میکشی؟؟؟؟؟؟؟؟؟کیر منم نیستی بچه کونی متوهم مجلوق الهویت

0 ❤️

439597
2014-10-08 10:25:11 +0330 +0330
NA

فقط اینو بگم کس مامانت با داستانت

0 ❤️

439598
2014-10-08 10:44:28 +0330 +0330
NA

سپرمای توی آب کیرت بچه های منن همشون مال واژن مریمن؟؟
خدا وکیلی کسی ممکنه توی اون لحظه ی ارگاسم یه همچین کس شر مسخره ای بگه؟
shok
اگرم خیلی اصرار داری کس بگی اقلا یه جوری نگو که تو کون مورچه کیر خر سبز بشه عزیزم

0 ❤️

439599
2014-10-08 11:12:26 +0330 +0330
NA

اخه کونی کسخل اسپرمای توی آب کیرت بچه های منن همشون ماله واژن مریمن؟؟؟؟ کدوم خرمغزی تو اون لحظه حرفای علمی میزنه کسکش؟؟ کامل چاخان بود کسمغز کیری نمیدونم چرا همه ی این داستانای شهوانی با شربت یا طلاق شروع میشن مسئولین پاسخگو هستن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

439600
2014-10-08 16:47:37 +0330 +0330
NA

دوستان خیلی شدید برخورد میکنن ،این بی چاره فقط میخواست به بهانه تخیلاتش ماروهم در شیرینی شهوتش شریک کنه ،گذشته از اون به عنوان یک ایرانی رعایت ادب وظیفه اول ماست ،میشه انتقاد شدید بدون توهین هم کرد…

0 ❤️

439601
2014-10-08 16:51:44 +0330 +0330
NA

سعی کن بعد از نوشتن چند بار متنت رو بخونی ،در کل خوب بود ولی بخاطر عدم تقارن کلمات واشتباهات تایپی انتقادات شدیدی وارده…

0 ❤️

439602
2014-10-10 17:09:23 +0330 +0330
NA

در حال دخول لاله ی گوششو تا زیر گردنش میخوردم

یعنی کـــس نـــنـــت بـــه مـــیـــمـــنـــت !!!

0 ❤️