جدا شدن از بهترین رفیقم بخاطر خدمت

1395/07/26

سلام
شاید تا بحال همتون داستان خونده باشید اما اینبار من میخوام یه ماجرای تلخ رو بگم که هنوزم قلبمو عذاب میده،لطفا اگه درک وشعورتون میکشه بخونید
تموم اسامی بکار برده مستعار میباشد وساختگیه
قضیه از پنج سال پیش شروع شد که من با عرفان رفیق شدم،یه پسرخوشگل و مهربون وبا ادب،با مرام،خوشتیپ و سفید،تکواندو‌کار هم هست و بازیگر تئاتر تهران
خودمم یه پسر خوشگل و مهربون واحساسی و تقریبا با ادب سنم هم ۲۰سالمه و رزمی کار هم هستم و مسابقاتufcترکیه دوم شدم اسمم یاسره
برخلاف خیلیا هیچ وقت حس شهوت بهش نداشتم حتی الانم ندارم چون من خوش ندارم به رفیقم خیانت کنم و از گی هم بشدت بیزارم اون سالی که باهم رفیق شدیم ۱۶سالم بودو عرفان ۱۴سالش،روزای خوبی بود.
برای رسیدن به عرفان خیلی زحمت کشیدم،خیلی…
یه زمانی ساکن شهرمون بود و خونشون رو بخاطر شغل باباش تغیر دادن
ازم دور شد اما این دوری رابطمون رو بد نکرد هیچ خیلی بهتر هم کرد
هرلحظه بیتاب تر میشدم و ودلتنگ عرفان میشدم.عاشقش بودم مثل داداشم هنوزم هستم
به قدری عاشق هم بودیم که ثابت کردیم.چندین بار بخاطرش میرفتم شهر غریب ببینمش
اینم بگم خانوادش باهام مشکل داشتن وچون منو نمیشناختن مانع رفاقت من با عرفان میشدن که با کلی دردسر وبدبختی قانعشون کردم،حدود یک میلیون تومن بهش پول قرض دادم،کلی براش خرج کردم وپای همه کاراش بودم وهرجا میتونستم کمک میکردم بهش.هیچوقت بدشو نخواستم.
بگذریم میخوام خاطره دهکده آبی پارس رو بگم،آخرین خاطره شیرین وفراموش نشدنیمون
تولدش بود همین تازگیا،رفتم تهران پیشش
شب قبلش خونه فامیلمون خوابیدم فردا صبحش رفتم پیشش
هردفعه میدیدمش محکم بغلش میکردم وکلی بوسش میکردم
حتی بوسیدنمون طوری بود که از لب هم همو خیلی میبوسیدیم البته موقعی‌که خودمون بودیم
بریم سر داستان…
داخل دهکده آبی پارس برای بخش وی آی پی استخر،سونا وجکوزی مجزا داشت و هزینه بلیطش گرون تر بود،منم چون تولد عشقم عرفان بود براش خریدم و رفتیم رختکن
لازمه بگم بازم کادو براش خریده بودم،یه ست شلوار وگرمکن اسپرت خریدم براش و یه پالتو شیک اسپرت.چون میدونستم هیچکس براش تولد نمیگیره و فراموش کردن خیلیا من سعی کردم سنگ تموم بذارم بعنوان داداش
توی رختکن برای اولین بار عرفان رو لخت دیدم،هیچوقت چنین حسی نداشتم بهش
تا بدنشو دیدم که یه شرت هفتی پاش بود و پاهای سفید وبدون موش یجوریم کرد
یه حسی بهم دست داد،همون لحظه گفتم عرفان منو نگاه کن،تا خیره شد به چشمام از لبهاش بوسش کردم
اما یه لحظه حالم از خودم بهم خورد،سریع خودمو ازش جدا کردم
خیلی ناراحت بودم گفت چته داداش؟!گفتم عرفان ببخشید
گفت چرا؟!گفتم اینبار که بوست کردم حس شهوت داشتم شرمندتم داداش،دیگه تکرار نمیشه
گفت چون که راسیتشو گفتی میبخشمت بیخیال وباز اومد لبشو گذاشت رو لبم آروم بوسم کرد
مایو هامونو پوشیدیم رفتیم داخل مجموعه
بعد از کلی بازی کردن و تفریح رفتیم قسمت بدنسازیش و تمرین کردیم باهم
بعد از اون رفتیم استخر که مال بخش وی آی پی بود
بعدش جکوزی و بعدش سونا خشک
توی سونا خشک تلافی کار زشت وبدی که کردم توی رختکن یه ماساژ خفن به عرفان دادم و کلی استقبال کرد
بعدش رفتیم سونا بخار،اونجا با عرفان حرف زدم
گفتم عشقم،تولدته یادته گفتم برات آهنگ میسازم به شرط اینکه بوس بدی؟!
گفت آره
گفتم هم تولدته سنت شده۱۸سال هم من دارم اعزام میشم برای خدمت سربازی دیگه شاید همدیگه رو کم ببینیم
گفت خب آره،چطور؟!
گفتم بیا ۱۸بار همدیگه رو از لب بوس کنیم
یخورده فک کرد وگفت باشه
هردفعه که آروم همو میبوسیدیم من بیشتر وابسته اش میشدم،هردونه بوسش منو از غم و مشکلات جدا میکرد،حس آرامش داشتم.خیلی حس خوبی بود
وقتی تموم شد حالم گرفته شد
گفتم عزیزم میشه یه بوس بعنوان یادگاری بدی که باهمشون فرق کنه
گفت باشه برو پله بالا بشین
رفتم نشستم اونم اومد جلو پاهام نشست و سرشو خم کرد عقب و منم خم شدم لبمو گذاشتم رو لبش ۲۰ثانیه ازهم لب گرفتیم اون لحظه به هیچی فکر نمیکردم
وقتی تموم شد رفتیم بیرون و دوش گرفتیم
بعدش لباسامونو پوشیدیم رفتیم
تمووم مدت توی راه داشتم غصه میخوردم که دارم از عشقم جدا میشم کسی که مثل داداشمه
تا اینکه رسیدیم ترمینال جنوب و برای آخرین بار همو بغل کردیم،بغضم ترکید وشروع کردم گریه،دیدم عرفان هم صداش عوض شد،معلوم بود بغض کرده بود
گفتم داداش،خیلی دوست دارم دلم برات تنگ میشه
گفت عشقم برو وزود برگرد،نگران چیزی نباش ما تا آخرش قول دادیم باهم باشیم
خیلی برام سخت بود جدا شدن از عشقم،بهترین رفیقم برای دوسال
کسی که نفس نفس زدنم به یادش بود
یه بوس از لبم کرد آروم شدم گفت برو اتوبوس میره جا میمونی.
رفتم،توی اتوبوس تا شهرمون همش گریه کردم
تا دوروز هروقت یادش میافتادم گریه میکردم
تا اینکه چند روز دیگه اعزامم و دارم میرم و چند ساال شاید همو نبینیم.
آخ که دلم بدجور کرفته و امیدوارم بتونم این دوری رو تحمل کنم تا بتونم باز درکنار عشقم باشم.
شرمنده سرتونو دردآوردم لطفا فحش ندید فقط درکم کنید.
بدجور دلم گرفته بود،ممنونم باز

نوشته: یاسر


👍 3
👎 6
10331 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

561038
2016-10-17 20:50:47 +0330 +0330

بروسربازی اینقدرکونتو میگان که یادمیگیری کسی که لبشوبوسیدی بایدکونشم بذاری؛امیدوارم یه جابیفتی که تادوسال خایه سرهنگ از سوراخ کونت جدانشه؛الهی آمین

2 ❤️

561046
2016-10-17 21:11:24 +0330 +0330

میگه فحش ندین؟
میییگگه فحش ندین !
د آخه کون قمبل تو کل داستان فقط داشتین لب میگرفتین بعد اون وقت میگی ببخشید از رو شهوت لب گرفتم
کیر کل شخصیت های Marvel تو مقعد جناب عالی و رفیقت.

0 ❤️

561054
2016-10-17 21:28:55 +0330 +0330

ای خدا… ای خدا…

فکر میکنم شما نیاز داری مفهوم “داداش” - “برادر” - و… رو یک بار دیگه مرور کنی.

خیلی جلو خودمو گرفتما …

0 ❤️

561083
2016-10-17 23:40:00 +0330 +0330

alisinger89 🙄

0 ❤️

561102
2016-10-18 06:14:03 +0330 +0330

چی بگم آخه.تا آخر با هم باشید؟از گی بدت میاد.یه بوس از روی شهوت بود؟پس بقیه چی بود؟میری خدمت چند سال نمیبینیش؟؟فکر کردی خدمت چه خبره؟اصلا تو پسری؟؟خانوادش نمیزاشتن با تو رفیق باشه بعد تولد بچشون رو نمیدونستن؟؟

0 ❤️

561124
2016-10-18 12:54:55 +0330 +0330

د اخه كوني لاشي اينم داستانه نوشتي كيييووووني

0 ❤️

561144
2016-10-18 17:53:30 +0330 +0330

از۱۶ سالگی باهاش دوست بودی, والان بیست سالته,یه جایه دیگه نوشتی دوساله باهاش دوستی,پس یااینکه الان هجده سالته,یااینکه خوابتو نوشتی

0 ❤️

561225
2016-10-18 23:40:00 +0330 +0330

الان توقع داری فحش ندیم؟؟؟
این داستان سکسی بود؟؟؟؟؟
اونقد که شما لب گرفتین از هم من از دوس دخترم نمیگیرم، از لب حاملش کردی

0 ❤️

561254
2016-10-19 07:56:14 +0330 +0330

خوب بود. منم این حس و درک میکنم.

0 ❤️

561332
2016-10-20 01:17:59 +0330 +0330

این متنو که خوندم یاد شخصی افتادم میخوام زیر این کستان یادی کنم از یه مرحوم و بگم
#تتلو_رو_آزاد_کنید

0 ❤️