جذاب ترین سکسم با مریم

1393/05/19

سلام. میخوام براتون خاطره ی یکی از لذت بخش ترین سکس هام با یکی از دوست دخترام رو تعریف کنم. لازمه بدونین این خاطره کاملا واقعیه فقط اسم ها رو عوض میکنم.
چرا میگم این سکس یکی از لذت بخش ترین سکس هام بود، به این دلیل که دفعه ی اولی بود که من و مریم لباسامونو کامل درآوردیم، دفعه ی اولی بود که کیرمو گذاشتم روی کسش و دفعه ی اولی بود که همه ی آبمو ریختم لای پاش و همه ی این اتفاقا توی تاریکی شب رخ داد. قبلا هم با هم سکس می کردیم ولی خوب خجالت می کشیدیم که کامل لخت بشیم و از این جور آماتور بازیا که تقریبا همه یادشون میاد.
قضیه بر میگرده به حدود 8 سال پیش، اگه اشتباه نکنم سال دوم دانشگاه بودیم و مریم هم یکی از هم دوره ای هام بود.
یک روز بهم تلفن زد و گفت که برای تولد یکی از دوستاش میخواد بره یکی از شهرهای شمال، منم بهش گفتم برو اما دیدم دلش میخواد که منم برم، من هم که اهله پارتی و مهمونی نبودم خیلی دلم نمیخواست برم تا اینکه یک جوری راضیش کردم که خودش بره و من نرم.
فردای اون روز، مریم راه افتاد به سمت شهرستانی که حونه ی دوستش اونجا بود.تمام مدت غر میزد که تو هم باید میومدی و چرا نیومدی و منو دوست نداری و از این حرفا تا اینکه توی اس ام اس بهم گفت اگه بیای شب میتونیم اونجا پیشه هم باشیم. من که اینو شنیدم بدون معطلی قبول کردم که برم، چند ساعت تحمل یک مشت بچه قرطی به کردن یک کس ناز می ارزید هه هه. وقتی از علت اون همه اصرار مریم خبردار شدم توی دلم بهش گفتم خوب دختر زودتر میگفتی کیر میخوای.
خلاصه چند ساعت بعدش منم توی جاده بودم و نزدیکای صبح منم رسیدم به اون شهر. بهد از این که همدیگه رو دیدیم و یکم چرخیدیم و ناهار خوردیم، رفتیم یک کادوی تولد خریدیم و طرفای ساعت 5 یا 6 بود که رسیدیم خونه ی دوست مریم.
سعی میکنم این قسمتاشو سریع رد بشم که برسیم سره قسمتای خوبش.
بعد از چند ساعت نشستن وسطه دختر و پسرایی که دعوت بودن، همگی برای شام رفتیم بیرون، من دل تو دلم نبود که کی این مسخره بازیا تموم میشه تا من مریم بگیرم توی بغلم، کیرمو بمالم به کونش، لباساشو در بیارم و سینه هاشو بخورم.
بالاخره مهمونی تموم شد و موقع رفتن مهمونا، دوست مریم با حالت کنایه آمیزی رو به بقیه کرد و گفت: من میخوام یک تشکر ویژه بکنم از علی(یعنی خودم) که فقط و فقط برای تولده من این همه راهو از تهران کوبیده اومده اینجا(خنده ی حضار).
خلاصه بالاخره من و مریم و دوستش موندیم تنها. یادم نمیاد که اون موقعها اینقدر خلافم سنگین شده بود که دلم بخواد مریم و دوستشو با هم بکنم و یا نه ولی به هر حال اگه دلم میخواست هم نمیتونستم.
دوست مریم اتاق خواب خودشو برامون آماده کرد و خودش توی حال خوابید. من و مریم هم بهش شب بخیر گفتیم و رفتیم توی اتاق.دیگه دل توی دلم نبود که حالا باید چه کاری بکنم.مریم رفت روی تخت خوابید و من روی زمین خوابیدم، مریم چراغ ها رو خاموش کرد، هر دومون میدونستیم دلمون سکس میخواد ولی اینکه چطوری شروع بشه همیشه سخته.
هنوز چند ثانیه نگذشته بود که تصمیم گرفتم بلند بشم و برم سمتش که شنیدم اون از روی تخت بلند شد و اومد سمتم، یکهو حس کردم خوابید روم، گرمای لباشو احساس کردم و لبامو بردم توی لباش، وای که چقدر عالی بود، بعد از چند ساعت صبر کردن، خوردن لباش خیلی لذتبخش بود(یکم صبر کنید چون دلم میخواد به یاد اون صحنه ها یکم با کیرم بازی کنم، آخخخ)
همون طور که لباشو می خوردم دستمو بردم روی سینه هاش، آخ که چه سینه هایی داشت، ناز، خوش فرم، بزرگ، سفید، نرم، خلاصه محشر بود.داشتم سینه هاشو می مالیدمو و زبونشو می مکیدم که فقط یک کلمه حرف زد: دربیار.
من که یک دستم روی سینه هاش بود و یک دستم هم توی شرتش و داشتم با کونش بازی میکردم، بعد از شنیدن این حرف بدون یک لحظه معطلی شلوارمو دادم پایین ولی گذاشتم شرتم پام باشه، شاید هنوز خجالت می کشیدم تا اینکه دوباره بهم گفت دربیار دیگه. با گفتن این حرف من شرتمم کشیدم پایین و کیرمو درآوردم.
توی اتاق تاریک بود و حتی صورت همدیگه رو خوب نمیدیدیم ولی مهم کیرم بود که میخواستم سرش بدم لای پاش. وقتی کیرمو درآوردم بدون معطلی رفتم سراغ شلوارک مریم، خواستم درش بیارم که دیدم خودش داره کمک میکنه و شلوارکشو کشید پایین، بعد شرتشو کشید پایین که خوب یادم میاد وقتی خواست این کارو بکنه دستش خورد به کیرم، خیلی حال کردم با اون لحظه. وقتی دستشو برداشت خودشو دوباره ول کرد روی من و برای اولین بار کیرم گرمای کسه نازشو حس کرد.کاملا شکاف کسشو با کیرم احساس می کردم بعد از یکم مالش در همون حالت، با دستم کیرمو هل دادم لای پاش و همون جوری که روی من افتاده بود شروع کردیم به موج سواری.آخ آخ که چقدر خوب بود. من هنوز تی شرت تنم بود چون اصلا وقت نشد درش بیارم اون هم تاپ تنش بود ولی چون روی من بود، از تنش درش آوردم و سوتینشو باز کردم، حالا سینه هاش کاملا توی دستام بود و گاهی سینه هاشو میخوردم. خوب یادمه که در حال سکس خیلی همدیگه رو می بوسیدیم تا اینکه برای ارضا شدن ازش اجازه خواستم اونم با یک چشمک که به سختی دیده میشد بهم اجازه داد و منم با لذت و آرامش تمام، همه آبمو لای پاش خالی کردم.
اون شب خیلی به یاد موندنی بود برام و از فردا صبح خیلی چیزا بین من و مریم عوض شد، یک جورایی مثله زن و شوهر شدیم، از همون مزخرفاتی که همه ی آماتورها تجربه میکنن، الان سال ها از اون ماجراها می گذره و خیلی چیزا عوض شده همون طور که خیلی آدما عوض شدن.

نوشته:‌ ؟


👍 0
👎 0
30444 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

430579
2014-08-10 08:35:16 +0430 +0430

بد نبود ولی وسط اوج هیجان زود خالی شدی داستانو بد تموم کردی یا بهتر بگم نصفه نیمه تمومش کردی.وای دلم خواست اوووووووووووووووووووووویjrwmFGgy4M.jpg

0 ❤️

430580
2014-08-11 01:52:31 +0430 +0430

به من چه؟

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها