جمال (2)

1389/02/17

قسمت قبل…
صبح اون روز جمال منو متهم می كرد كه با كسای دیگه هم ارتباط دارم و به همین خاطره كه كونم اینقدر گشاد شده این حرفاش با اینكه منو ناراحت می كرد اما باعث شد سر حرف در مورد سكس با یكی از دوستاش باز بشه و یك هفته بعد با جمال به خونه یكی از دوستاش به اسم منصور بریم و…. اونروز جمال در مورد منصور با من زیاد صحبت كرد و گفت كه با اون در دوران سربازی آشنا شده و درجه دار پادگانی بود كه در اونجا خدمت می كرده ، زن و بچه داره و در شهرستان … زندگی میكنه و حتی در مورد سكس با من هم باهاش صحبت كرده و خیلی علاقه داره با من سكس داشته باشه و گفت : بعد از اینكه خودش(جمال) از ایران رفت میتونم با اون سكس داشته باشم … اونروز جمال با حرفاش كاری كرد كه من با شك و تردید راضی شدم این كارو انجام بدم. هفته بعد طبق قراری كه با جمال گذاشته بودم توی اتوبوس بودیم و داشتیم به طرف خونه منصور می رفتیم. توی راه واقعا نگران بودم و نمی دونستم كه چه طور باید با منصور روبرو بشم ، هرچه نزدیكتر می شدیم نگرانیم بیشتر میشد و قلبم تندتر میزد و جمال هم كه متوجه موضوع شده بود همش منو دلداری میداد. ساعت حدود12 ظهر بود كه به اونجا رسیدیم دور یكی ار میدانهای شهر به اسم میدان مولوی منتظر منصور بودیم كه تقریبا 5 دقیقه ای طول نكشید كه یك پراید مشكی رنگ جلومون ترمز كرد چند لحظه بعد یك مرد تقریبا 40 ساله ، با قدی متوسط و هیكلی درشت از اون پیاده شد، جمال تا اونو دید به طرفش رفت و با هم احوالپرسی گرمی كردن و بعدش هم به طرف من اومد و بامنم احوالپرسی كرد در این حین جمال مارو به هم معرفی كرد و من متوجه شدم كه این مرد ، منصور دوست جماله ، ولی جالب اینجاست جمال طوری با من برخورد كرد كه انگار از هیچی خبر نداره و من یه مهون معمولی هستم با این طرز برخورد منصور خیالم راحت شد و تمام اضطراب و نگرانی كه داشتم از بین رفت . در طول مسیر هم، جمال و منصور همش از حال همدیگه می پرسیدن طوری كه انگار من اونجا نبودم كه همین رفتاراشون بیشتر به من آرامش میداد . چند خیابون كه رفتیم منصور یه جائی ایستاد و گفت بچه ها ببخشید من میرم یه مقدار واسه نهار خرید كنم ، و بعد با حالتی خبر دهنده گفت : مشكلات زندگیه مجردیه دیگه ، خانمم با بچه هام چند روزیه شهرستان ، خونه ی پدرش رفتن… تقریبا نیم ساعت بعد به خونه منصور رسیدیم ، داخل خونه شدیم ، منصور مشغول تهیه ی نهار شد و من و جمال هم با نگاه كردن به تلویزیون خودمونو سرگرم می كردیم . بعد از حاضر شدن نهار و همین كه مشغول خوردن بودیم ، زنگ خونه به صدا دراومد . من با تعجب به بقیه نگاه كردم ، منصور گفت: نگران نباشید، باید همسایه ها باشن ، و رفت در حیاطو باز كنه ، منم بلند شدم و از گوشه ی پرده ی آشپزخونه بیرونو نگاه كردم ، وقتی منصور درو باز كرد یه مرد تقریبا 50 ساله و چاغ ، با سر کچل و شکمی که روی کمربندش افتاده بود داخل حیاط شد و با منصور یه احوالپرسی گرم كرد. در این وقت كه جمال هم داشت با من توی حیاتو دید میزد با دیدن اون یه لبخند زد و گفت : كسی نیست عمو عیسی است، اونسالها كه من سرباز بودم عمو عیسی هم پیش ما بود و سالهای آخر خدمتش بود و بعدشم بازنشسته شد ولی من و منصور و عمو عیسی هنوز هم با هم دوست هستیم و… منصور و عمو عیسی داخل شدن ، عمو عیسی از دیدن جمال خیلی خوشحال شد و شروع كرد به شوخی كردن و چرت و پرت گفتن به جمال . بعدشم منصور منو بهش معرفی كرد و با منم احوالپرسی كرد. بعد از خوش و بش كردن عمو منصور گفت : راستش خونه شلوغ بود و من هم بد جوری هوس یه دهن دود كرده بودم و چون میدونستم منصور تنهاست اومدم اینجا حالا چه خوب شد كه جمال هم اینجاست ، با هم یه حالی می كنیم ، منصور هم گفت باشه، بزار واسه بعد، فعلا نهارو بخوریم… بعد از نهار، منصور یه دست ورق آورد و 4 تائی شروع كردیم به ورق زدن ، تقریبا 2 ساعتی بازی كردیم ، منصور بلند شد و رفت بساط تریاك كشیدنو آماده كرد و من در این مدت تقریبا فراموش كرده بودم واسه چی اینجام. بعد از اینكه بساط روبراه شد 3تائی شزوع كردن وحتی از من هم خواستن باهاشون چند كام بگیرم و من هم ازشون تشكر كردم و گفتم: كه نه ممنونم اصلا اهل دود نیستم و… در این وقت جمال از جاش یلند شدو با اشاره از من خواست كه دنبالش برم. منم دنبال جمال وارد اتاق خواب شدم.جمال پشت سرمن درو بست و گفت:ببین تا ما مشغولیم برو حموم ، آماده شو ، با شنیدن این حرف انگار تازه متوجه موضوع شده بودم ، قلبم به شدت شروع به زدن كرد ، خودمو كنترل كردمو گفتم پس این یارو عمو عیسی چی ؟ جمال گفت: تو نگران اون نباش ، كارش تموم شه میره. توی حموم بودم كه جمال اومد پشت در حموم و ازم خواست درو باز كنم.درو كه باز كردم داخل حموم شد ، اولش فكر كردم میخوان تك تك توی حموم باهام حال كنن. ولی جمال اومده بود كونیرو كه می خواست به منصور تحویل بده حسابی چك كنه، ببینه مشكلی نداشته باشه و… ازم پرسید: چه كار كردی؟ صافو صوفش كردی ؟ بعدش ازم خواست خم شم كه مطمئن شه . منم خم شدم یه دستی تو شكاف كونم كشید و گفت : خوبه فقط اینجاش یه كم مو داره و خودش تیغو برداشت و یه دست دیگه كونمو تراشید.وقتی می خواست از حموم بره بیرون بهش گفتم :جمال اون یارو عمو عیسی رفت؟ اونم برگشت گفت نه هنوز ، تو چقدر حساس شدی ، اونم مثل منو منصور، چه فرقی داره؟ با شنیدن این حرفش تعجب كردمو گفتم : نكنه اونم میخواد باهام حال كنه، جمال هم گفت ای بابا حالا یه نفر بیشتر، مگه چی میشه ، تازه بیشتر هم بهت حال میده…. اولش به شدت مخالفت كردم ولی مخ زنی های جمال دوباره كار خودشو كرد و بعد از چند لحظه این من بود كه تسلیم شدم و با اكراه قبول كردم (بعدا متوجه شدم كه تمام این كارها نقشه بود و عمو عیسی هم سرخود اونجا نیومده و از همه چی خبر داشته.) جمال كه از حموم بیرون رفت منم دوش گرفتم و اومدم بیرون و یكراست رفتم توی اتاق خواب و گوشه تخت خواب نشستم و منتظر شدم . در این وقت جمال وارد اتاق شد و بعدشم منصور اومد تو ، اونا چند لحظه همین طور همدیگه رو نگاه می كردن و می خواستن یه چیزی به من بگن، كه.

بالاخره جمال به حرف اومد و گفت : ببین كامی جون ما تصمیم گرفتیم اگه تو قبول كنی از سكس بازیمون فیلم بگیریم ، راستش با شنیدن این حرف حسابی خوشحال شدم چون بارها خواسته بودم از سكس هام فیلم بگیرم و بعدا ببینم. ولی به خاطر اینكه فیلم های زیادی به این شكل همه جا پخش شده بود و خطرناك بود اولش ترسیدم و قبول نكردم ولی منصور حسابی از این جهت منو مطمئن كرد و گفت : ببین من خودم یه نظامی هستم و زن و بچه هم دارم در صورتی كه ین فیلم جائی پخش شه اولین كسی كه بیچاره میشه منم پس مطمئن باش كه من از تو خیلی بیشتر مراقبم و بعد از دیدن، حتما اونو از بین می بریم. بعد از اینکه قبول کردم ، جمال دوربینی رو که از قبل آماده کرده بود برداشت و اونو روشن کرد منصور هم یه لبخند زد و اومد به طرف من و روی تخت خواب کنارم نشست ، رعشه ی عجیبی تمام بدنمو گرفته بود و به زور می تونستم لرزش دست و پامو کنترل کنم ، سرمو پایین انداخته بودم و روی زمینو نگاه می کردم. منصور یه دستشو روی شونم گذاشت و شروع کرد به مالیدن شونم و بازوم . کمی که این کارو انجام داد دستشو زیر بلوزم برد و دور کمرم انداخت ، دست دیگشو آورد و چونمو گرفت و به طرف صورتش چرخوند و شروع کرد به خوردن لب و دهنم ، به شدت ازم لب می گرفت و همین طور نفس عمیق می کشید ، بو و مزه ی تریاکو کاملا حس می کردم و این بوی آشنا که سالهای سال از دهن جمال حس کرده بودم منو کاملا تحریک می کرد ، پایین بلوزمو گرفت و خیلی آروم اونو از تنم درآورد، با دیدن سینه هام کمی سینه مو لیس زد، در این وقت نفس های من هم به شماره افتاده بود، در حین خوردن سینم ، زیر پیرهنی رو که تنش بود درآورد، دستشو رو سینم گذاشت و با فشار اون منو رو تخت انداخت و به سرعت شلوار و شرتمو از پام درآورد ، و خودشو که هنوز شلوار پاش بود روم انداخت دیگه بزرگی کیرشو روی شکمم حس می کردم که هر لحظه بزرگتر هم می شد و به خوبی می شد فهمید که کیرش از کیر جمال خیلی بزرگتره همین مسئله بیشتر منو تحریک می کرد و دوست داشتم هرچه زودتر کیرشو ببینم، منصور بعد از چند لحظه به پشت روی تخت دراز کشید و من فهمیدم که حالا نوبت منه و باید کارمو شروع کنم ، بدون اینکه به چهرش نگاه کنم بلند شدم ، به طرف شلوارش رفتم اونو به آرومی پایین کشیدم در این وقت یه کیر بزرگ که تقریبا یک و نیم برابر کیر جمال بود مثل فنر از توی شلوارش بیرون پرید با دیدن این کیر واقعا خوشحال شدم و بدون مقدمه شروع به خوردنش کردم . وای عجب خوشمزه بود تموم دهنمو پر کرده بود در این وقت جمال هم همش دور و بر ما می چرخید وسعی میکرد هیچ صحنه ای رو از دست نده و زیر لب هم یه چیزهای می گفت که من تقریبا چیزی از حرفاشو نمی فهمیدم . وقت خوردن کمی کونمو چرخوندم طرف منصور . اونم روی یکی از دستاش بلند شد و با دست دیگش شروع کرد به مالیدن کونم و بعد فرو کردن انگشتاش ، از گشاد شدن کونم اصلا نگران نبودم چون این کیری که من می دیدم واسه کون من به این گشادی هم لقمه ی بزرگی بود و حتما اشکمو در می آورد پس بدون هیچ نگرانی کونمو در اختیارش گذاشتم تا هر کاری که دوست داره انجام بده . من و منصور حسابی به هم پیچیده بودیم و داشتیم از هم لذت میبردیم . کیر منصور حسابی شق شده بود و آماده کردن و کون من هم کاملا باز و منتظر گائیدن. صدای نفس های منصور هر لحظه بیشتر میشد و به شکلی که عمو عیسی رو هم که بیرون بود تحریک کرده بود و هر چند لحظه یک بار با صدای بلند داد میزد : منصور( اسم منصور رو بلند و کشیده صدا می زد) ناز نفسد ، زود باش ، یه ذره هم واسه ما بزار… فریاد های عمو عیسی و ساک زدن های حرفه ای من منصور رو هر لحظه بیشتر تحریک می کرد و آخ و اوخشو در آورده بود به شکلی که یک دفعه بلند شد و منو به شکم روی تخت انداخت به صورتی که شکمم روی تخت و پاهام روی زمین بود ، خودش اومد پشتم قرار گرفت ، کیرشو دم کونم گذاشت ، بزرگی کیرشو دم کونم حس می کردم ، چشمامو بسته بودم وتمام فکرمو به حال کردنم معطوف کرده بودم که بیشترین حالو ببرم . آروم کیرشو فشار داد ، وای عجب درد با حالی بود . یاد روزهایی افتادم که کونم تنگ بود و جمال کونم میذاشت . کیرشو بیشتر فشار داد و با یک درد خوشایندی سر کیرش توی کونم رفت . هرچه کیرشو فشار می داد انگار تموم شدنی نبود و ادامه داشت . به آرومی کیرشو تا خایه توی کونم کرد به شکلی که نرمی شکمشو روی بدنم حس می کردم . همین که کیرشو تا آخر فرو کرد یه پاشو لبه ی تخت گذاشت تا تسلط بیشتری روم داشته باشه بعدش شروع به تلمبه زدن کرد .کیر به اون کلفتی رو تا انتها در می آورد و محکم تو کونم می کوبید به شکلی که تخت خواب به جیر جیر افتاده بود. درد عجیبی تو شکمم حس می کردم و از درد و شهوت به اطراف چنگ مینداختم و ناله می کردم منصور هم بی توجه به من وحشیانه تر از قبل کونمو می گایید و جمال هم داشت وظیفشو به بهترین شکل ممکن انجام می داد . چند دقیقه ای که به این شکل ادامه داد ازم خواست که به پهلو دراز بشم و خودش هم اومد پشتم به پهلو خوابید یه دستشو زیر رانم انداخت و اونو بلند کرد و دوباره تلمبه زدنو شروع کرد . بیشتر از نیم ساعت که کونمو گایید و من کاملا خسته شده بودم و چون می دونستم باید به جمال و عمو عیسی هم سرویس بدم به جمال گفتم این الان کارش تموم می شه اگه تو هم می خوای حال کنی بیا شروع کن جمال هم سریع دوربین رو روی سه پایه قرار داد ، شرتی رو که پاش بود درآورد و کیرشو که کاملا راست نشده بود توی دهنم گذاشت ، حالا دیگه از پایین کیر منصورو می خوردم و از بالا کیر جمالو . در این حین با ناله های منصور تو کونم داغ شد و منصور آبشو تو کونم خالی کرد ، با چند تا تلمبه ی دیگه آخرین قطره هاشم ریخت اون تو . منصور که کارش تموم شد ، از اتاق بیرون رفت و تازه حال کردن های جمال شروع شد و با این تریاکی که جمال کشیده بود مطمئن بودم لااقل نیم ساعتی باید جور اونم بکشم . وقتی جمال شروع به گاییدنم کرد از بس که کونم گشاد شده بود انگار کیرشو حس نمی کردم و اونجوری بهم حال نمی داد .وقت کون دادن به جمال کیرم خوابیده بود و قطره قطره ازش آب می آومد . چند دقیقه ای طول نکشید که منصور هم برگشت ، دوربین رو برداشت و شروع کرد به فیلم گرفتن . وقتی که جمال داشت کونم میذاشت آبی که منصور تو کونم خالی کرده بود از لای کیر جمال بیرون میریخت و کونمو حسابی لیز کرده بود و اونقدر زیاد بود که حتی تخت خواب رو هم به گند کشیده بود . بعد از چند دقیقه ای حالا دیگه جمال دراز کشیده بود و این من بودم که روی کیر اون بالا و پایین می رفتم و عرقم حسابی دراومده بود و نفس نفس می زدم. حالا دیگه از این می ترسیدم که منصور با دیدن این صحنه ها حشرش بالا بزنه و دوباره بخواد حال کنه ، متاسفانه جمال هم مثل اینکه حالا حالاها آبش نمی خواست بیاد به همین خاطر همین طور که بالا و پایین می رفتم شروع کردم به جلق زدن که پس از چند لحظه بدون اینکه کیرم کاملا راست بشه آبم اومد و همش روی تخت ریخت . جمال با دیدن این صحنه گفت : چه کار کردی لااقل میذاشتی اول آب من بیاد، بعد. چون خسته و سست شده بودم بدون توجه به حرفای جمال از روی کیرش بلند شدم و لبه تخت به شکم خوابیدم تا جمال هم بتونه کارشو تموم کنه ، جمال بلند شد و شروع کرد به گاییدن ولی کون گشاد شده ی من و تریاکی که اون کشیده بود نمی ذاشت آبش بیاد ، حالا دیگه منصور هم خسته شده بود و دوربین رو روی سه پایه گذاشت و از اتاق بیرون رفت . بعد از بیرون رفتن منصور جمال بیشتر از 10 دقیقه همین طور داشت تلمبه میزد و من هم بدون هیچ حرف و حرکتی منتظر بودم زودتر آبش بیاد که یه استراحتی بکنم . که بالاخره جمال هم به آخ و اوخ افتاد و آبشو یه مقدار داخل و یه مقدار بیرون و روی پشتم ریخت . و قبل از اینکه از اتاق بره بیرون بهش گفتم ببین جمال به این یارو بگو الان خیلی خستم ، بزاره واسه بعد و جمال هم چون خودش کارش تموم شده بود بدون هیچ اصراری و حرفی از اتاق خارج شد. بعد از رفتن جمال خودمو روی تخت کشیدم و روی شکمم دراز کشیدم در این وقت منصور اومد تو و گفت به عمو عیسی بگم بیاد تو که من هم با یک حالت التماس ازش خواستم بهش بگه الان خیلی خستم و اصلا نمیتونم بهش حال بدم بزاره واسه بعد . منصور از اتاق رفت بیرون و عمو عیسی رو راضیش کرد و قول داد شب حتما بهش زنگ بزنه… . بعد از رفتن عمو عیسی منم رفتم سریع یه دوش گرفتم و اومدم خوابیدم . ساعت حدود 10 شب بود که جمال منو برای خوردن شام بیدار کرد وقتی رفتم توی آشپزخونه عمو عیسی هم اومده بود. بعد از خوردن شام منصور پیشنهاد داد که قبل از همه فیلمو ببینیم البته عمو عیسی اولش مخالف بود و میگفت دیرش شده و باید بره خونش ولی با اصرار منصور و جمال قبول کرد . وقت نگاه کردن فیلم خودم حسابی حشری شده بودم ولی سعی می کردم اصلا به روی خودم نیارم . وسطای فیلم بود که عمو عیسی بدون هیچ حرفی دستمو گرفت و منو به طرف اتاق خواب برد . در این وقت می شد کیر شق شدشو از زیر شلوار گشادش تشخیص داد . وارد اتاق که شدیم پشت سرش درو قفل کرد و بدون مقدمه شروع به در آوردن لباساش کرد. تمام لباساشو غیر از شرتش درآورد ، به طرف من که هنوز سرپا بودم اومد دستشو روی شونه هام گذاشت یه فشار داد و گفت : بشین. منم همونجا جلوش زانو زدم و از روی شورتی که پاش بود شروع کردم به مالیدن کیرش . داشتم کیرشو می مالیدم که خودش شورتشو پایین کشید . کیرشو که کاملا راست نشده بود توی دستم گرفتم . کیرش زیاد دراز نبود ولی حسابی کلفت بود و می تونست بهم حال بده اونو تا آخر توی دهنم کردم و شروع کردم به ساک زدن ، حسابی براش میک میزدم با این کار من به نک و نوک افتاده بود . یواش یواش کیرش سفت شده بود که بلوزمو از تنم درآورد و ازم خواست چهاردستو پا روی زمین بشینم ، قبل از نشستن با یه حالت شهوانی شلوارمو درآوردم و شرتم گذاشتم اون دربیاره و روی زمین به حالت چهار دست و پا نشستم و کونمو قمبل کردم به آرومی شرتمو از پام درآورد با دیدن کونم یه نفس عمیق کشید و گفت: عمه جنده جمال این چند ساله که ما نبودیم حسابی به خودش رسیده عجب کونی در اختیارش بوده و ما نمیدونستیم ، طفلک هرچی ازش تعریف می کرد ما باورمون نمی شد، اگه می دونستم اینه همو ظهری پارش کرده بودم و این همه منتظر نمی شدم . بعدش چندتا ضربه محکم زیر رانم و روی کونم زد و کیرشو بعد از اینکه کمی تف دم کونم مالید با فشار توی کونم چپوند . درد داشتم اما نه به اندازه کیر منصور با این وجود هم واقعا داشتم حال می کردم . با هر بار تلمبه زدن یه آه بلند می کشید که صداش تا بیرون اتاق میرفت و فکر میکنم بیشتر به خاطر اذیت کردن جمال و منصور بود چون اون روز حسابی حالشو گرفته بودن . چند دقیقه ای همین طور که داشت کونم میذاشت کیرشو در آورد و ازم خواست برم روی تخت به پشت بخوابم ، روی تخت که دراز کشیدم پاهامو بالا دادم و خودشم از همون پایین تخت کیرشو تو کونم هدایت کرد و روم دراز کشید بدن چاق و پشمالوش روی بدنم سنگینی می کرد و گرماش بهم حال می داد لبشو روی لبم گذاشته بود و با حرس اونو می خورد بعضا زبونشو در میآورد و تمام لبو دهنمو می لیسید ، گرمی نفسشو روی صورتم حس می کردم. هنوز داشت به شدت تو کونم ضربه میزد که یه دفه کیرشو درآورد و اونو به طرف دهنم گرفت و گفت: زود باش ساک بزن الآن آبم میاد، و وقتی من مخالفت کردم به شدت سرمو به طرف لبه ی تخت و طرف خودش چرخوند ، کف دستاشو رو ی پیشونم گذاشت و با عصابانیتی که از شهوت ناشی می شد سرمو به طرف پایین فشار داد و کیرشو توی دهنم گذاشت به این شکلی که سرم قرار گرفته بود کیرش تا انتهای حلقم می رسید و با هر فشاری که می داد خایه هاش روی دماغم می نشست ، حالا دیگه خودش روم خم شده بود و با کیرم ور می رفت با این کارش کیرم حسابی شق شده بود که یه دفه آبم با فشار بیرون اومد ولی اون هنوز داشت توی دهنم تلمبه میزد که با یه آه بلند آبشو که کم هم نبود توی دهنم خالی کرد. با اینکه این همه سال جمال کونم گذاشته بود ولی هیچ وقت بهش اجازه نداده بودم آبشو توی دهنم بریزه و برای اولین بار بود که مزه ی آب کیرو حس می کردم خیلی بد مزه و شور بود و به خاطر اینکه آبم اومده بود و اون تاثیر شهوانی از بین رفته بود حسابی حالم به هم خورد و به شدت اونو عقب زدم و آبشو روی فرش تف کردم اما اون ول کن نبود و به شدت منو به پشت انداخت و دوباره کیرشو که داشت می خوابید توی دهنم کرد و منو مجبور کرد تا آخر اونو بخورم . با اینکه از این کارش ناراحت شده بودم ولی به خاطر اینکه زودتر کارش تموم شه و بره این کارو انجام دادم و وقتی آخرین قطره هاشو هم توی دهنم خالی کرد با خیال راحت کیرشو درآورد ، لباساشو پوشید و با یک لبخند زشت و مسخره از اتاق خارج شد . با خارج شدن عمو عیسی منصور که از دیدن فیلم حسابی حشری شده بود وارد اتاق شد و انتظار داشت اجازه بدم باهام حال کنه ولی من با خواهش ازش خواستم این کارو نکنه چون واقعا حالم خوب نبود و حال تهوع داشتم اونم که متوجه حال من شده بود از اتاق رفت بیرون همین که منصور بیرون رفت انگار که با جمال در مورد من صحبت کرد چون جمال بعد ز اون به سرعت اومد توی اتاق و حالمو پرسید و من هم ماجرا رو بهش گفتم ، البته اونم به ظاهر ناراحت شد و گفت : بی خیال، عیسی دیگه رفت و به منصور هم گفتم تا ما اینجائیم نزاره بیاد اینجا. البته ما 2 روز دیگه هم اونجا موندیم و کلی باهم حال کردیم ، شب اول من و منصور پیش هم توی اتاق خوابیدیم و کلی با هم حال کردیم فردا شب هم من وسط منصور و جمال خوابیدم و دو تاشون تا صبح کونمو جر دادن. از این ماجرا حدود 2 سال میگذره و بعد از اینکه از جمال جدا شدم دیگه اونو ندیدم چون همون طور که قبلا گفتم اونا برای همیشه از ایران رفتن . البته تا چند وقت پیشا منصور بهم زنگ میزد و ازم می خواست که خونشون برم و با هم حال کنیم . ولی بعد از رفتن جمال تصمیم گرفتم دیگه هیچ وقت با هیچ مردی سکس نداشته باشم .


👍 4
👎 2
47475 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

264422
2010-08-12 12:22:44 +0430 +0430
NA

اگه بدی منهم بدم نمیاد بکنم :p منم میتونم کونت رو جر بدم

4 ❤️

529662
2016-01-28 20:54:43 +0330 +0330

خیلی زیبا بود.ایکاش جای تو بودم.

0 ❤️

832167
2021-09-14 09:17:36 +0430 +0430

سلام ای خادم جان بیا به مت هم بده و دست از کار نکش

0 ❤️