جمال عالم آرای کس

1393/10/08

سلام دوستان امیدوارم که مثل همیشه سرحال و کیر تیز باشین و دنیا بر وفق مراد معاملتون بچرخه همچنین خانومای گل که دیگه خودتون میدونین چی و چجوریشو … اینی که میخوام واستون تعریف کنم یه خاطرس و داستان نیست واسه همینم ممکنه طولانی بشه و حوصلتون سر بیاد چون ناچارم یکسری حاشیه هارو بگم

قضیه مربوط به شش سال پیشه یعنی اواخر دانشگاه من تو خوابگاه بودم و یه رفیقی داشتم که همشهریمون هم بود و تو یه دانشگاه دیگه درس میخوند و خونه دانشجوبی داشت اسمش علی بود و یه همخونه به اسم میثم داشت که من اصلا باهاش حال نمیکردم اونم متقابلا با من یروز که تو خونشون نشسته بودیم آیفون بصدا درومد و وقتی درو باز کردم از پشت پنجره دیدم یه دختره آس خوشتیپ ظاهر شد و خرامان خرامان اومد تو اولین نفر با من روبرو شد و با یه نگاه عجیبی که انگار ازم خوشش اومده باهام دست داد و رفت جای اون دوتا قیافه ی چندان زیبایی نداشت مخصوصا بینیش که شکسته بود و قرار بود عمل کنه چون تربیت بدنی میخوند و رشته تخصصیشم شنا بود حالا بینیش چجوری شکسته بود من نفهمیدم چون گفت تو استخر اینجوری شده احتمالا یا شیرجه زده بود تو کون همکلاسیش یا خورده بود کف استخر خلاصه یه دختر بلند قد تقریبا۱۷۵ یا شایدم بیشتر متر نکردم اما از من یه خورده کوتاهتر بود من ۱۸۵ام کمرش باریک و باسن خیلی خوش فرم و گرد و برجسته سینه هاشم خیلی درشت بود اما به هیکلش میخورد حالا سوتین ابری داشت یا نه نمیدونم

خلاصه مانتو و شالشو درآورد و با یه تیشرت و شلوار لی نشست تو جمع ما و مشغول کس و شعر گفتن و ورق بازی و اینجور کارا شدیم انصافا شلوار لی روناشو خیلی قشنگ نشون میداد واقعا درشت و عضلانی بود وقتی داشتیم بازی میکردیم به من یه طور خاص نگاه میکرد و البته اینم یادم رفت بگم منو بار اول بود که میدید اما اونجا زیاد رفت و آمد داشت و رفتارشم پسرونه فرم بود میگفت چون داداشام کشتی گیرن منم از بچگی آرزو داشتم پسر بودم اما در کل گلناز خانوم نگاه ناجوری به من میکرد منم چون از میثم خوشم نمیومد خیلی سر شوخی رو با دختره باز نکردم و بیشتر شنونده بودم تا بعد از دوساعتی بلند شد و خداحافظی کرد و رفت به محض اینکه از خونه رفت بیرون علی آقا که فتنه هم تشریف داشتن کونی بازیش گل کرد و گفت حسام حواست بود گلناز چجوری نگات میکرد گفتم نه بابا منکه ندیدم کس و شعر نگو گفت کم مونده بود بیاد کنارتو بشینه چی میگی تو با چشم هم به میثم که تو آشپزخونه و پشتش به ما بود اشاره میکرد و نیشخند میزد یهو میثمه با یه حالت نیمه عصبی گفت آره راست میگی دیده بود قیافه حسام خیلی شبیه اسکولاس هی نگاه میکرد که بره خونه صورتشو نقاشی کنه و بچسبونه رو قندون که بچه ها قند بر ندارن منم گفتم برو خودتو تو آیینه نگاه کن میثم جان دقیقا با کیر هیتلر مثل سیبی هستی که از وسط نصفش کرده باشند و تو قسمت پوسته پوسته شدشی برگشت گفت اوکی من کیری تو براد پیت اگه تونستی گلناز رو مخ بزنی حتی در حدی که یه بیرون باهم برین من هرکار بگی میکنم منم خندیدم و گفتم باشه جوون نشاشیده شب دراز است به وقتش… اون شب تمام شد و ازون به بعد هر وقت من میرفتم اونجا از شانس تخمی من گلناز قبل از من رفته بود یا اصلا اونروز نیومده بود تا یروز که وندتا از دوستای علی اومده بودن و سیخدو سنحاق به دست داشتن پای شومینه دوپینگ میکردن گلناز از راه رسید با ببنی عمل کرده و یه مانتوی چسب سفید واقعا صورتش فرق کرده بود و قشنگتر شده بود آها اینم بگم که من چون یماهی بود که دیگه از حالت تفنن تجاوز کرده بودیم و کم کم داشتیم خودمونو به گاییدن میدادیم سر تفنن تو ترک بودم و یه گوشه چمباتمه زده بودم وپلی استیشن بازی مبکردم اومد حال و احوال و پرسید میثم کو؟ علی گفت واسه شام چیزی نداشتیم رفت یکم بده یه نیم کیلو کالباس بگیره بخوریم خندید گفت نه جدا کجاست؟ گفتم رفت بیرون فک نکنم برگرده تا آخر شب مگه تو هماهنگ نمیکنی باهاش میای اینجا ؟ گفت نه بابا مگه من واسه اون میام اینجا میام شماهارو ببینم یکم خوش باشیم اینو که گفت قند تو دلم آب شد …لباساشو که درآورد یه تاپ صورتی پوشیده بود که کوتاه هم بود و تا بالای نافش میومد و یک شلوار لی چسب چسب که چیزی نمونده بود تو پاش جر بخوره تو جمع بچه ها نشست اومد پیش من و دسته رو ازم گرفت و گفت بده ببینم چی بازی میکنی تو گفتم بزار تیکن بزارم دونفره بازی کنیم موقع بازی هرچی تونست به بهانه ی اینکه ازم نمیتونست ببره منو زد و نیشگون گرفت یه نیم ساعت که گذشت میثم به گوشی علی زنگ زد و گفت بابابزرگمو از شهرستان آوردن بیمارستان بستریه کسی نیست رو سرش بمونه من تا صبح هستم ازونجا هم هشت کلاس دارم میرم دانشگاه من گفتم الان گلناز میگه پس منم میرم خونه که دیدم خیلی بی تفاوت گفت آخی خدا شفا بده پیرمرد رو بعدم رو کرد به من و با چشایی که یه برق خاص توش موج میزد گفت خسته شدم از بچه بازی یچی نداری فازمون رو عوض کنه گفتم چه فازی گفت اینارو نگا چه حالی میکنن واسه خودشون ما بیکار نشستیم اینجا و همو میزنیم گفتم یچیزی دارم اما به درد تو نمیخوره گفت چی گفتم یکم سیگاری گفت باشه از هیچی که بهتره برو بیار بزنیم گفتم حالت بد نشه بیفتی رو دستمون گفت یکی دوبار زدم طوریم نمیشه گفتم اوکی الان ردیفش میکنم رفتم آوردم و یه سیگار برداشتم و بار زدم و روشن کردم چندتا پک زدم و دادم دستش چشتون روز بد نبینه اولین کامی که گرفت یک سرفه ی خفنی کرد که نگو و نپرس بهش گفتم تو اینکاره نیستی ماروهم علاف نکن گفت این چیه چرا اینقد تنده؟ گفتم تو مگه نگفتی کشیدم قبلا گفت چرا بخدا کشیده بودم اما این فرق داره گفتم اوکی خوشحال شدم از آشناییت گفت خیلی بدی بده دوباره امتحان کنم ایندفعه یواش یه کام نصفه و نیمه گرفت و با دوتا نیمچه سرفه ادامه داد گفتم خوبه خودتو خفه نکنی بده من خلاصه چت شدیم و قفل کردیم رو بچه ها و چرتشونو پروندیم انقد خندید که فک کنم تا چند وقت عضلات فکش رفت تو فکر بعد از یساعت افتادیم به کره خوری و کلی خرت و پرت خوردیم و حسابی خسته شدیم دوستانی که اینکارو امتحان کردن میدونن بعدش حسابی خسته و بی رمق میشی البته اگه تا حالا نزدین اصلا دور و برش نرین خیلی چیز مزخرفیه خلاصه بعد از کره خوری من رفتم تو حیاط و دراز کشیدم چون هوا یکم خنک بود پتو رو انداختم روم و هندزفری رو زدم به گوشی و مشغول آهنگ گوش دادن شدم بعد از چند دقیقه احساس کردم یه سر اومد رو بالش سرمو که چرخوندم دیدم گلناز سرشو گذاشته رو بالش و آسمونو نگاه میکنه گفتم بفرما تو دم در بده گفت یالا یالا اومدم تو یکم از پتوتو بده بیاد اینور سرما سرمام میشه بعد گفت چی گوش میکنی انریکو نداری گفتم دوتا ترک بیشتر ندارم گفت زدبازی چی گفتم زدبازی گوزیده باشن هم من دارم گفت بزار گوش کنیم گذاشتم و چون سیم هندزفری کوتاه بود سرشو آورد نزدیکتر و پاشو چسبوند به پام دو سه تا ترک که رد شد آهنگ تابستون زدبازی اومد و وسطای آهنگ یهو دیدم داره با کف پاش میکشه روی پام منم اصلا به روی خودم نیاوردم همینطور ادامه داد تا منم با پام پاشو ناز کردم و کمکم پامو انداختم رو پاش و دستشو آورد رو سینم و شروع کرد به نوازش موهای سینم هیچکدوممون حتی یک کلمه حرف نزدیم و کم کم دستشو رو تمام تنم میکشی و منم دستمو انداختم دور کمرش و از زیر تیشرت پشتشو با ناخونم آروم ناز میکردم بعد دست دیگمو از تو یقش بردم رو سینه هاش و نازشون کردم بعد سینشو تو دستم آروم فشار میدادم و با انگشت سرشو میگرفتم چه سینه هایی داشت در عین لطافت و نرمی واقعا سفت و عالی بود اما چون از سایز سینه سر در نمیارم نمیتونم بگم چه اندازه ای بود نسبتا بزرگ بود اما مثل اینایی که پروتز میکنن گرد و سفت بود همینطور که سینشو میمالوندم دستشو برد تو شلوارم و معاملمو گرفت و باهاش ور میرفت منم سرمو بردم بین سینه هاش و با زبون بین سینشو یس میزدم یه جوری کیرمو گرفته بود و بازی میکرد که احساس میکردم از خود بیخود شده و الانه که از بیخ درش بیاره کیر من زیاد بزرگ نیست و ۱۷ سانت بیشتر نمیشه اما حسابی کلفته مخصوصا سرش که خیلی کیری دستمو از پشت به زور بردم تو شلوارش اما انقد تنگ بود شلوارش که فقط انگشتام رفت اونم که دید اینجوریه دکمه ی شلوارشو باز کرد و یدفعه دستم کامل رفت تو وااااااااای چه باسنی داشت انگار دوتا توپ فوتبال چسبونده بودن کنار هم نرم و خوشفرم با دستم فشارش میدادم اونم کیرمو محکم فشار میداد و دستشو باز و بسته میکرد دستمو از پشت آوردم جلو و گذاشتم رو کسش کس نگو کوره ی آجر پزی بگو داغ داغ و خیس و لزج انگشت وسطمو بردم لای کسش و آروم فشار دادم آه قشنگی میکشید بیخ گوشم که هنوز صداش تو گوشمه یکم که با کسش ور رفتم گفت پاشو بریم تو اتاق خواب گفتم بریم لباساشو مرتب کرد و منم کیرمو برگردوندم سمت شکمم تیشرتمم انداختم روش اما بازم تابلو بود خیلی طبیعی بدون اینکه به بچه ها نگاه کنه رفت تو اتاق و منم پشت سرش رفتم که دیدم بچه ها دارن منو نگاه میکنن و با نگاهشون میگفتن هیکلتو گاییدم و کیرم تو سیستم دفاعیت و مرگت بشه و عنایتهایی ازین قبیل منم با دوتا دست یه بیلاخ مشتی نثار ارواح کثیفشون کردم و رفتم تو اتاق و درو بستم وارد اتاق که شدم دیدم خانوم نشسته رو رختخوابهایی که گوشه اتاق گذاشته بودن و منم رفتم چسبیدم بهش دستمو گذاشتم روی کمرش گفت حسام اونا نیان تو گفتم اولا اونا همچین بچه هایی نیستن بعدشم چنان فازشون بالاس که از کیرشون یادشون نمیاد الان اگه بریتنی هم بیاد لخت شه معاملشون حرکت نمیکنه خلاصه که بعد از کلی لب گرفتن و زبون تو دهن چرخوندن و مالوندن سینه شروع کردم به درآوردن لباساش همینطور که لختش میکردم همه ی تنشو میبوسیدم و زبون میزدم بعد تا اون اومد لباسای منو دراره مثل از قحطی درومده ها لباسامو تندی درآوردم شلوا ‌رک و شرتمو باهم درآوردم و تیشرتمم نفهمیدم از بالا در آوردم یا از پایین!!! بعدش درازش کردم رو رختخوابا و خودمو پهن کردم روش و شروع کردم به خوردن سینه هاش با زبون سر سینه هاشو لیس میزدم و آروم گازش میگرفتم که خیلی بهش حال میداد سرمو بردم بالاتر و گردن و لاله ی گوششو بوسای آروم میکردم و زبون میزدم لاله ی گوششو که میخوردم نفس نفس میزد و از ته دل آه میکشید چرخوندمش و از پشت گردنش شروع کردم به بوسیدن و زبون زدن و تمام پشتشو تا روی روناش خوردم به رونش که رسیدم صورتمو گذاشتم بین پاهاش و زبون زدم بعد دوباره چرخوندمش و خودم نشستم پاهاشو انداختم رو شونه هام گفت میخوای چکار کنی گفتم مبخوام کمکت کنم صد و هشتاد باز کنی خب میخوام بخورم دیگه گفت وای نه تورو خدا اینجوری روانم بهم میریزه خیلی حشری میشم گفتم منم دقیقا همینو میخوام و سرمو بردم جلو کسش که خودشو کشید عقب گفت نکن دوس ندارم منم یهو کشیدمش جلو و سرمو به زور بردم بین روناش و زبونمو رسوندم به کسش تا زبونم کسشو لمس کرد یه آه عمیقی کشید و به لرز افتاد و پاهاش باز شد دستاشو گذاشت رو سرم و محکم فشار میداد عقب منم دستاشو گرفتم و سرمو کامل بردم جلو و تمام کسشو کردم تو دهنم آب دهنم و با آب کسش مخلوط میکردم و زبونمو از بالا تا پایین کسش میکشیدم و با دست لاشو باز میکردم و دوباره زبون میزدم دیگه نفسش به شماره افتاده بود داشت روانی میشد از شدت حشر که بلند شدم و چندتا لب مشتی ازش گرفتم بعد جلوم زانو زد و رفت سراغ کیرم اولش دودستی گرفتش و سرشو با زبونش خیلی آروم لیس زد که خیلی بهم حال داد این حرکتش بعدشم یه دستشو برد سراغ تخمام و یواش باهاشون بازی میکرد کیرمو تا نصفه میکرد تو دهنش و سرشو میکشید به سقف دهنش که هی باعث میشد بزنه به حلقش اما انگار که خوشش بیاد ازین کار باز تکرار میکرد این حرکتو بعدم مرتب طول کیرمو با لباش بالا و پایین میرفت و بوسای آروم میزد دستشو گرفتم و بلندش کردم و انداختمش رو خودم و شروع کردیم به لب و ماچ بازی کیرمو بردم لای پاهاش و چسبوندم به کسش که مثل اینکه پر روغن زیتون باشه لیز و داغ شده بود و عقب جلو دادم بعد گفتم بزار رتخواب بنذازم بخوابیم که هم پاهات خسته نشه هم لاپایی زدن راحت تره گفت مگه قراره همش لاپایی بزاری ؟! گفتم اگه از عقب هم بدی که حسابی مرام کشم کردی گفت اصلا فکرشو نکن تا جلو هست چرا از عقب گفتم مگه اوپنی گفت ارتجاعیه جونم راحت بکن توش حالا منو میگی انقد خوشحال شده بودم که نزدیک بود بهش بگم بیا منو بکن بخاطر این مژده ای که دادی البته من نمیدونم فرق ارتجاعی و کسی که پردشو زدن چیه شاید هم پرده نداشت و میگفت ارتجاعیه در هرحال واسه من فرقی نمیکرد مهم رخصت پهلوون بود که بریم رو تشک و سرشاخ بشیم …درازش کردم رو تشک و خودم خوابیدم روش پاهاشو باز کرد و جمع کرد طرف خودش منم کیرمو گرفتم و سرشو رو کسش آروم کشیدم و بالا پایین کردم و یه فشار کوچیک هم دم درب ورودیش میدادم که انگار بگه کیه؟ تشریف بیارید داخل ریتم نفس کشیدنش فرق میکرد و صداش بالاتر میرفت یه لحظه بعد سر کیرمو گذاشتم جلو سوراخش و یه کوچولو فشار دادم که سرش بره تو که یهو خودشو کشید عقب گفت هوووو چه خبره دردم اومد این کسه ها نه گاراژ قدیر ژانگولر گفتم اینم کیره بجان خودم تریلی اف هاش نیست که!!! گفت سرشو یه نگاهی بنداز انگار یه هلو چسبوندن اون بالا خندم گرفت و گفتم اوکی بیا من میزونش میکنم خودت هرچقدر دوست داری بده جلو خودتو تا بره تو جوری که دردت نیاد اومد و هی خودشو داد عقب و هی سرشو کرد تو و چند‌بار که اینکارو تکرار کرد همه ی سرش رفت تو منم یهو تا نصفه هل دادم تو کسش که یه آاااه بلند مستانه کشید و گفتم الانه باز کیر بزنه و بکشه بیرون اما برعکس پاهاشو حلقه کرد دور کمرم و محکم منو‌فشار داد و کیرم تا ته رفت تو که یه آه بلندتر از قبلی کشید و گفت ای جوووووووونم عاشقشم گفتم و ایضا بنده گفت تکونش نده بزار همینجوری بی حرکت توش باشه منم تکون نخوردم اون خودش هی خودشو فشار میداد به کیرم و بعدشم کمرشو میچرخوند که‌کیرم قشنگ تو کسش میچرخید و خیلی بهم حال میداد این حرکت بعد خودشو عقب جلو کرد یعنی که‌ تلمبه بزن منم اول آروم‌تلمبه زدم و بعد از چندتایی که زدم دستامو بردم‌ زیر کونش و کپلاشو تو دستام محکم‌فشار میدادم و دیووونه وار کت میزدم‌ واسه اینکه جیغ نکشه و داد و بیدادش نره بیرون یه دستمو از زیرش کشید بیرون و انگشتمو کرد تو دهنش و شروع کرد به ساک زدن بعد پاهاشو انداختم سر شونم و صورتمو کاملا نزدیک سینه هاش بردم که قشنگ‌دولا شده بود و کونش اومده بود بالا رگباری تلمبه میزدم و صدای برخورد رونای پام با باسنش همه اتاقو پر کرده بود‌ بعدش گفت تو دراز بکش من میام روت دراز کشیدم و اومد‌پاهاشو باز کرد ودکیرمو با دست گرفت .و رو سوراخش گذاشت و یدفعه نشست و کیرم تا ته رفت تو‌ و بیحرکت‌واساد و باز خودشو چرخوند انگار تو کسش حلیم میپختن هی با ملاقه من شورش میداد بعدم‌شروع کرد به بالا پایین رفتن و اون سینه های بلوریشم بالا پایین میشد منم دوتاشو گرفتم و محکم فشار میدادم و بعدهم نشستم‌و پاهاشو حلقه کرد دور کمرم منم دستامو انداختم دور کمرش و محکم به خودم‌ فشارش دادم بعدم شروع کردم‌به بالا و پایین کردنش با زبونمم‌ زیر گلوشو لیس میزدم تازه داشت به اوج لذت میرسید که کیر من رکب زد گفت بگیر که اومد سریع گفتم پاشو پاشو اومد پاشد و سریع دراز کشید و گفت بریز رو سینه هام منم از خدا خواسته همرو خالی کردم‌ رو‌ سینه هاش و با کیرم پخشش کردم‌ بعد بی رمق‌ دراز کشیدم‌ کنارش رو کرد‌ بهم گفت خیلی بدی چرا زود شدی‌گفتم‌زود؟!!! به جان عزیزت اطلاع نداشتم امشب قراره چشمون به جمال عالم آرای کس شما منور بشه اگه‌ نه به انواع سامانه های تاخیری و دفاعی مجهز میشدم گفت منم میخوام‌ بشم یکم صبر‌ کنیم‌ دوباره بلند بشه گفتم من اخلاق تخمی کیرمو میشناسم‌ حالا حالاها دیگه بلند نمیشه یک‌ گشاد تنبلیه که حد نداره تا اون موقع هم تو خوابت برده اما الان با شبیه سازی کارتو راه میندازم رفتم بین پاهاش و یه انگشتمو کردم تو کسش و با زبون بالاشو لیس زدم وقتی تندش کردم دیدم صداش خیلی رو فرم نیست یه انگشت دیگه رو هم به‌کمک قبلی فرستادم و بعد از مدت کمی سومی رو هم به یاد سه تفنگدار دادم بره به‌ میدان نبرد که دیدم صداش به اوج رسید و گفت تندش کن تندش کن منم با هر سرعتی که میتونستم کسشو لیس میزدم و دستمو جلو‌ عقب میکردم چون حالت دستم نافرم بود دیگه واقعا دستم درد گرفته بود و تو دلم گفتم خواهرتو گاییدم ارضا شو دیگه دستم بگا رفت که یهو دیدم یه آه بلندی کشید و کسش مثل قلب به تپش افتاد و انگار میخواست دستمو قورت بده یه مایع داغ ‌و لزجی هم به انگشتام رسید که منم بعد از یکی دوبار‌ بیرون آوردنش دراز‌کشیدم روش و یه لب طولانی گرفتم‌بعد گفت لباساتو نپوش لخت بخواب کنارم‌ سیگار هم روشن کن‌بکشیم‌ خلاصه این بود از داستان کردن گلناز خانوم که ازون به بعد با این که فک میکردم یسره میکنمش بع از یماهی که غیبش زد علی گفت گلنازو تو خیابون با یه گله ازین زنای چهل من خشتک و یه پسره دیدم تو مغازه ها درحال خرید فک کنم عروس شده بعد بهم گفت ای هیکلتو گاییدم که یبار گاییدیش بختشو باز کردی میزاشتی منم بکنم … آها اینم بگم که فرداش وقتی مشخصات دقیق کس و کون گلنازو به میثم دادم و علی هم شهادت داد با اینکه دوست داشت کیرشو بکنه تو گوشش و خودشو به فاک بده گفت اوکی تو بردی هرکار بگی میکنم گفتم بزار یوقت که چت باشیم بهت میگم یکی دوهفته بعدش که دورهم جمع بودیم بابچه ها و چت بازی راه انداخته بودیم رفتم یه بطری نوشابه رو پر آبجوش کردم و توش و دورای سرشو پر فلفل قرمز کردم آوردم جلوش گذاشتم گفتم بفرما جوون تو که مردی و به قولت عمل میکنی دل این بطری رو هم نشکن و دو مین واسش ساک بزن اونم یکم غر و لند و بهونه گرفت بعد دید سمبه پر زوره و همه بهش فشار میارن شروع کرد به ساک زدن چشتون روز بد نبینه آبجوش از یه طرف فلفل هم از طرف دیگه فقط میتونم بگم طفلی از اعماق وجودش بگا رفت ماهم که چت و قفل روده بر شدیم از خنده… میدونم که خاطره ی طولانی بود و کس و شعر هم زیاد داشت و حاشیه هم فراوون اما خاطرس دیگه چکارش کنم بار اولمه مینویسم امیدوارم کمتر فحش بدین به امید اینکه خوب بکنید و خوب کرده بشید بای

نوشته: ؟


👍 0
👎 0
39512 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

448944
2014-12-29 16:23:14 +0330 +0330

سلام ودرود
دوستان دیگه رونمیدونم امامن به شخصه باداستان یابه قول خودت خاطرت خیلی حال کردم بخصوص که غلط املائی هم خیلی کم بود وشیوهءتوصیف کردن صحنه ها هم خیلی جالب وکارآمدبودجوریکه راحت میشداون صحنه روهمونطوری که اتفاق افتاده مجسم کرد.خیلی خوب بودوحتما ازت میخوام که ادامه بدی وبازم مطلب ازشمابخونم امتیازکامل تقدیم شما شد.

0 ❤️

448945
2014-12-29 17:12:58 +0330 +0330

دمت گرم عالی بود نوش جان کیرت
ای کاش…

0 ❤️

448946
2014-12-29 18:46:14 +0330 +0330

قشنگ نوشته بودی و از نظر نگارش هم مشکلی نداشت ‌.
یه داستان وقتی خوب نوشته بشه دیگه واقعی بودن یا نبودنش فرقی نداره .
مهم اینه که خواننده از خوندنش لذت ببره و تا انتها داستان رو دنبال کنه ٬ به نوشتن ادامه بده و سعی کن موضوعات متنوع و تازه رو سوژه داستانهات قرار بدی

0 ❤️

448947
2014-12-29 19:15:06 +0330 +0330

با احترام به نظرات مثبت دوستان و با احترام تایمی که صرف نوشتن این متن کردی باید عرض کنم دوست عزیز خیلی مسخره بود … الان جنده های حرفه ای هم اینجوری نیستن شب برن مکانی که ده تا پسر هست بمونن … این دختره خونواده نداشت ؟ یه جا گفتی برادراش کشتی گیر بودن پس برادر داشته … برادراش نمیگفتن این خواهر ما شب کجا مونده … اگر اون شهر دانشجو بود مسئولین خوابگاه دخترا بشدت حساس هستن حتی روی تاخیر اونوقت نمیگفتن شما دیشب چرا نبودی توی خوابگاه …
کسی که تربیت بدنی میخونه اونم یه خانوم بعید میدونم اهل سیگاری بازی و این حرفها هم باشه … اینو میگم چون خودم بین بچه های تربیت بدنی هستم .
کلن منطق روایی داستانت بشدت مشکل داشت و باور پذیر نبود …
شما خونه دانشجویی داشتین یا شیره کش خونه و جنده خونه راه انداخته بودین … اونوقت هیچ بگایی ای هم نداشتین اونجا … !!!
بفرض هم که این دختره جنده بود بابا نه درستی هم نداشته شبو خونه چهارتا پسر غریبه میگذرونده ولی پرده ی ارتجاعیدیگه باور پذیر نیست اینم باور کنیم بلافاصله عروس شدنش باور پذیر نیست اونم دختری که با هرزگی و یا بقولی ازاد بودن عادت کرده …
اینها رو گفتم که بگم داستانت دروغ بود …
اما بریم سراغ نگارش … دوستانی که از نگراشت تعریف کردن نمیدونم چی تصور میکنن … اگه بنا به فحش دادن باشه من یه بچه ده ساله میارم چنان با نغمه حروف و واج ارایی و قافیه واست فحش بده که شیفته یبیاناتش بشی …
داستان کاملن قابل حدس زدن بود … جمله بندی ها ناقص و منقطع فعل ها نا صحیح … هیچ نقطه ی اوجی داستان نداشت …
واقعا نمیدونم چرا تعدادی از دوستان استقبال کردن … قضیه مشکوکه … :)

1 ❤️

448948
2014-12-29 20:02:03 +0330 +0330
NA

هفته پیش همینو داستانو به اسم سکس با دوست دختر دوستم اینجا گذاشتی حتی اسم ها هم همونه. 1000 تا سوتی داشت بچه ها سوتی ها رو گرفتن امدی تک تکشو درست کردی دوباره گذاشتی بچه های اینجا رو هم که خر فرض کردی حداقل میزاشتی چند ماه میگذشت بعد!!! 1) تو که ترک کرده بودی مواد براچی همراهت بود برج ازادی تو جمال عالم ارای کس بیبی ادم دروغگو 2) دفعه قبلی که همین گه رو در متراژ راه اهن تهران مشهد میل میفرمودید هم گفتی کل کل کردید که اگر بتونی بکنیش چی و چی.چند روز بعد چون طرف نذر کرده بود برای خوب شدن بواسیر پدرش. تو کف حیات خوابیده بودی خودش امد کنارت دراز کشید که بتونی … بعدشم دستتو گرفت بردت اطاق. اخه مادر … یک دختر هر چقدر هم که جنده باشه 10 تا دوست پسر هم که در آن واحد داشته باشه بازم به هر کدومشون میگه من فقط با توام. نمیاد تو خونه دوست پسرش جلوی رفیقای دوست پسرش به یکی دیگه بده!! اخه علم غیب داشت تو رو کونت شرط بستی بهش وحی شده بود امد کمکت که کونی تر نشی!!

اتفاقی که واقعا افتاده این بوده چون دو سه بار اول که نعشه شدی انداختنت وسط سنگین کونت گذاشتن چشت ترسیده صبر میکنی اول همه نعشه بشن بعد تو شروع کنی کشیدن!! این میثم هرکی بوده از خونه اجاره کردنو پول پیش دادنش معلومه بچه مایه دار بوده از دختر شب خواب خونه اوردنش معلومه با عرضه. چون توی بچه داهاتی جقی کونی کسی بهت محل سگ نمیزاشته از شدت حسادت ملتو احمق فرض کردی امدی این مزخرفاتو اینجا نوشتی سوزش کونت کم شه!!! از طرف همه میگم خر اونه که دیشب رو بیبیت خوابید!!!

0 ❤️

448949
2014-12-30 03:04:48 +0330 +0330

قشنگ نوشتی بازم بنویس

0 ❤️

448950
2014-12-30 05:48:46 +0330 +0330
NA

جون عمت

0 ❤️

448951
2014-12-30 08:16:28 +0330 +0330
NA

کیر خر تو کونت… مرد تیکه مزخرف…. شیره ای دروغگو…. برو کف دستیت رو بزن آخه تو رو چه به داستان…

0 ❤️

448952
2014-12-30 10:23:46 +0330 +0330
NA

کوس مخ کوس موتور مالیاتی کیرم تو اون مغزت اتیشت بزنه کوس تلاوت کردی

0 ❤️

448953
2014-12-30 12:04:56 +0330 +0330
NA

این قدر این جا مزخرف به خوردمون دادن و با نگارش در حد پنجم ابتدایی و غلطهای املایی فاحش روانمون رو به گا …که وقتی میخوندم به قدری از یکدستی در روایت واستفاده به جا از تشبیهات تازه و غیر کلیشه و همینطور طنز ملایمش لذت بردم که به کل فراموش کردم دارم داستان سکسی میخونم.فضا سازی داستان هم خوب دراومده بود و قابل باور کاملا خونه های مجردی رو مجسم میکرد .اگه وبلاگ داری آدرسشو بذار بخونیم مستفیض شیم حیفه استعدادت هدر بره باید پست وبلاگ بنویسی تو

0 ❤️

448954
2014-12-30 14:19:43 +0330 +0330
NA

من نمیدونم اینایی که تعریف میکنن از این مزخرفات چه فکری میکنن طرف میگه شیشه نوشابه رو اب جوش کردم درشم فلفل مالیدم شما لیوان چایی دستت میگیری داغ بودنشو متوجه نمیشی؟؟ به محض اینکه دستش بگیره شیشه رو میبینه چقدر داغه مریض نیست بزاره دهنش یا فلفل اگر خشک و تو فلفل پاش بوده که رو شیشه بریزی نمیمونه اگر فلفل طبیعی بوده سبز با قرمز جنس ظرف از شیشه است و شفاف کاملا مشخصه هفته پیش دقیقا همین مزخرفاتو اینجا نوشتی حالا دوباره امدی میگی بار اولمه مینویسم عملا داری به شعور همه توهین میکنه حاضرم شرط ببندم چند تا از این ایدی هایی که ازش تعریف کردن ایدی خودشه

0 ❤️

448955
2014-12-30 15:48:29 +0330 +0330
NA

روز اولیکه من رفتم دانشگاه چون خوابگاه واقعا کثیف بود 3 روز تو هتل موندم تا یک اپارتمان کوچیک اما تمیز جای خوب شهر گیرم امد چند هفته بعد یک دختر از دانشگاهو بردم خونه پس فرداش دیدم همه همکلاسیام (اقایون) به شدت تحویلم میگیرن!! (رویا به دوستاش گفته بود اونا هم به پسرا ) همه تو سلام کردن پیش قدمن. ظهر تو غذاخوری 3 تا از این بچه گدا ک.و.ن.ی.ا ( سرو وضعو لباسو هر 3 تاشون رو هم به اندازه کفش های من ارزش نداشت) امدن سر میز چاکریمو مخلصیم پرسیدم شما؟ گفتن رفیقای جدیدت!! تصمیم گرفتیم چند تا قلیون ردیف کنیم عصری بیایم خونت با برو بچ شب دور هم باشیم!! حالا خودت با ماشینت زحمت میکشی یا ما خودمون بیایم!! تازه فهمیدم این همه سلامو احترام برای چی بوده!!! وقتی به اونها و چند نفر دیگه ( چون من به جای مثل سوسک لولیدن تو خوابگاهی که باور کنید توالت خونه ما ازش 10 بار تمیزتر بود زندگی مستقل داشتم) که فکر میکردن چون تو یک دانشگاهیم وظیفمه نقش ج…ا…ک…ش رو براشون بازی کنم و هر بار یک ج…ن…د…ه داهاتی تر از خودشون پیدا میکردن خونمو در اختیارشون بزارم رک گفتم ((نه)) باهام دشمن شدن که تو معرفت نداری مکان داری نمیزاری ما توش ج…ن…د…ه پولی بیاریم!! دختر میبری خونت نمیزاری ما هم بیایم بکنیمش!! شکایت میکردن تو چرا فقط دخترارو میبری خونت!! منم میگفتم ممنونم که منو لایق میدونید اما تمایلات جنسی من فقط به دختراست!! به قزوینیا بگین شما ها رو ببرن!! معرفت = ج…ا…ک…ش…ی!! مرام = ک.س.ک…ش…ی!! این هم یکی از همون زباله هاییه که چون ارزشش واسه همه از چیزایی که کف کفش همکلاسیهای مایه دارش میچسبید کمتر بوده اومده عقده هاشو اینجا خالی کنه خلاص!!

0 ❤️