جنبش جانکاه

1397/11/25

Sex is emotion in motion
همیشه این در ذهنم مکتوب بود . بعد از دقیقا ۱۲ رابطه برروی تخت ، خودم را فهمیده بودم . تنوع طلب و بااحساس . قسمت اول‌اش آینده خوبی نداشت .نتیجه‌اش قابل پیش بینی بود : تنهایی . ولی من به اکنون فکر می‌کردم . زمانی که مهتا با دستان نازک و سفید و سرد و لاکِ قرمزش کیرم را به صورت نازنین‌ش میمالید و در تلاش برای راست کردنش بود . وقتی که راست شد و رگ‌هایش ورم کردند . با ولع می‌خورد . سرش را تر میکرد. چقدر آب دهانش که آرام برروی کیرم می‌ریخت تحریک برانگیز بود . از من بیشتر شهوانی شده بود . مهلت نداد و شرت و سوتین‌ش را به سرعت کند . خودش را به من چسباند و هردو برروی تخت افتادیم . شراره های آتش شهوت در چشمانِ عسلی‌اش می‌رقصیدند و از من طلب چیزی می‌کردند: من را به سخت ترین شکل به گا بده . نفس و لب های قرمز و خیس و گرمش کنار گوشم تا مغز استخوانم را می‌لرزاند . گویی من را بیشتر از صحنه برهنه شدنش شهوانی می‌کرد . با دو دستم دو لب کونش را گرفتم مالیدم و همزمان باهم یک "deep french kiss " رویایی را تجربه می‌کردیم . مهتا تا الان از هر ۱۲ نفر بهتر بود . دلنشین تر . جذاب تر و همچنین شهوتی . برای اولین بار دلم می‌خواست روحم را در بدنش فرو کنم . و عجیب تر از آن ؛ می‌خواستم هم‌خوابی‌مان بارها تکرار شود . حس می‌کردم کونش هنگام آن مالش ها سوزش داشت . در آغوش گرفتمش . پاهایش را بالا نگه داشتم و مچاله‌اش کردم . بدنش را وارونه برروی تشک انداختم . چشمانم را بستم و سرم را آوردم پایین . چه نشانه گیری دقیقی ! مستقیم لبم برروی کس‌ش رفت . کس قرمز و شیو شده‌اش. زن ها مانند ما مردها نیز شق می‌کنند . خون در lab majora و lab minora و همچنین و کلیتوریس کس‌شان جریان پیدا کرده و به اصطلاح تپل می‌شود . کس تپل‌ش را برانداز کردم . زبانم را کنار لب های کس‌ش می‌کشیدم . مانند اولین بهشتی‌ای که خم شده و دارد جوی های عسل را می‌چشد. حرکات زبانم را محکم تر و سفت تر کردم . کس‌ش کاملا خیس شد . لب های کس‌ش را باز کردم و کلیتوریس‌ش را مزه کردم . کل آن ۲۰۰ و خرده ای گرم را در دهانم جای دادم به طوری که سرم لای پاهایش محکم شده بود . با تمام وجود زبانم را میچرخاندم . مهم نبود به کدام طرف . حالا کس‌ش در دهانم بود و زبانم هرجا را که هدف میگرفت آن اندام نازنین بود . مهتا بسیار تحریک شده بود . از شدت تحریک‌پذیری در خودش تا می‌شد و دستش را دور سرم می‌کشید . باآنکه زیاد مو ندارم ولی حرکت دستانش لا به لای موهایم حس خوبی به من القا می‌کرد . پا شدم . پاهای جذاب و عرق کرده‌اش را می بوسیدم . ماهیچه‌هایی که بیرون زده بودند شهوتم را برانگیخته می‌کردند . پاهایش را روی شونه‌هایم گذاشتم و کیرم را به لب های کس‌ش میمالیدم‌. همان کار ۴ دقیقه پیش ولی با آلت قتاله! دستانم را دراز کردم و سینه های کاپ c‌اش را میمالیدم و نیپل های برجسته‌اش را نوازش میکردم . کیرم را برروی کس‌ش به امانت گذاشتم و خم شدم تا سینه هایش را مزه کنم . نرم و لذیذ . زبانم که برروی سینه اش کشیده می‌شد و ناگهان به بافتی سختی رسیدم . نیپل‌ش . آن را با ذوق تر میخوردم و هردو منقلب می‌شدیم . بس ‌است . بوسه ای بر لب هایش که مدام گازشان می‌گرفت زدم و چشم در چشم خمارش صاف شدم و باید “دست دعا " را در " درگاه رحمت” فرو می‌کردم . سرش را داخل می‌کردم . از کناره‌های کلاهکم آب کس‌ش به بیرون می‌ریخت . کس‌ش تپل تر و قرمز تر شده بود . داشت زجر میکشید . زجر لذت بخش . تا ته که رفت نمیتوانست تحمل کند . منم همینطور . تحمل آن همه شهوت . جلو و عقب میکردم و ناگهه آبم رسیدنش را به مغزم خبر داد . سریع بیرون کشیدم . تازه یادم افتاد که کاندوم برروی پاتخت بود ! نیم نگاهی به بسته اش کردم و برگشتم . مهتا را میمالیدم . می‌خواستم اول او ارضا شود .آب من پشت سوراخ بود و فقط منتظر یک تَرَک. مانند پزشکی عمومی که در پیدا کردن نبض بیمار حرفه ای شده منم در یافتن نقطه جی دخترها دستی در کار داشتم . نقطه جی‌اش را یافتم . به طور متلاطم کل کس‌ش را میمالیدم . محکم . سریع . شهوت آور
محکم . سریع . شهوت آور
محکم . سریع . شهوت آور
محکم . سریع . شهوت آو… ارضا شد . چشمانش بسته بود . رنگ رخسارش از خون سرخ تر . در خودش فرو میرفت و کش می‌آمد . داستان را بدون خواندن بلد بود . میدانست نوبت من است . انگار هنوز که دارد ارضا می‌شود با تلاش خودش را به کیرم رساند . میمالید و گاهی در دهان داغش فرو میکرد . لب های قرمزش را پهن میکرد و به دور کیرم میمالید . آبم آمد. کمی‌ش روی لبش و بقیه‌اش روی گردن و سینه اش ریخت . حال استحمام نبود. با حوله کیر من و صورت و گردن خودش را پاک کرد و حوله را انداخت. جای شراب قرمز و سیگار خالی بود . مهتا نفس نفس میزد . خوابش برد . منم . ولی سریع پا شدم . لباس هایم را پوشیدم . دلم می‌خواست پیشش می‌ماندم ولی برای فردا باید پروژه تحویل میدادم . خانه ، خانه‌ی مشترک او و دوستش بود. روی یخچال نوت گذاشته بودند . یک ورق کنم و نوشتم sex is emotion in motion . با یک شکلک قلب . نوت را چسباندم و رفتم . مهتا الآن یک ماه شده که مهاجرت کرده‌ست.
با عشق تقدیم به شما دوستان جان.

نوشته: رَسا


👍 7
👎 4
9465 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

748014
2019-02-14 20:51:47 +0330 +0330

دوم

0 ❤️

748015
2019-02-14 20:54:37 +0330 +0330

شكارچي كي بودي ؟

0 ❤️

748048
2019-02-14 21:47:24 +0330 +0330

این مهدی پاشنه کون بیدارو هشیاره همیشه .‌¿¿¿

0 ❤️

748055
2019-02-14 22:02:44 +0330 +0330

داستانت چیزهای جذاب زیادی داشت. بازم بنویس

0 ❤️

748264
2019-02-15 19:03:22 +0330 +0330

شاه ایکس عزیز لطفا ظهور بفرما و خودت جواب این لنگویج در لنگویج را آن طور که واقعا اتفاق افتاده بده

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها