جیران (۲)

1400/10/29

...قسمت قبل

در حال جابجا کردن آخرین بسته‌ها بودم که چشمم به جیران افتاد روی بالکن نشسته بود و درحالی که به من خیره شده بود ، سیگارش رو دود میکرد، لبخندی بهش زدم و بسته رو داخل مغازه بردم تا سریعتر کارهای تسویه پخش مواد غذایی رو بکنم و به دلدارم برسم، وقتی کارم تموم شد و رفتم بالا دیدم جیران در واحد رو چند سانتی باز گذاشته و نبسته تا بدون در زدن بتونم وارد خونه‌اش بشم، کمی جلو رفتم و جیران رو توی بالکن دیدم که دستش رو زیر چونه‌اش زده و به درخت‌ها و افق خیره شده، جلو رفتم و با لبخند سلام کردم
-ببخش عزیزم این خیلی واجب بود
کنی لب چید و با عشوه‌گری کمی از موهاش رو تو صورتش داد که من رو نبینه!
-عزییییزم ببخشید دیگه ، به خدا اگه نمی…
-نه دیگه فایده نداره!
جلوی پاش زانو زدم و کف دستم رو روی زانو های لختش و نوک انگشتام روهم روی دامن آبی روشنش که مثل رنگ دریا شاد و پر انرژی بود گذاشتم دوباره طلب بخشش کردم اما جیران خانوم که از این منت کشیم خوشش اومده بود بازهم دست رد به سینه‌ام زد ، پاهام تو اون حالت حسابی به درد اومدن برای همین روی زمین نشستم و پاهای جیرانم رو از توی دمپایی هاش درآوردم و گذاشتم روی پام، کف پاش به کیرم چسبیده بود و منم با دستم سانت به سانت پاهای سفید و لختش رو نوازش میکردم ، با نوک انگشت‌هام ماهیچه نرم پشت پاش رو لمس کردم و آروم آروم بالا و پایین میکردمش، جیران از اینکه من از بیرون توی بالکن دیده نمیشم حسابی خیالش راحت بودو روی صندلیش لم داده بود و کمی چونه کشیده‌اش رو روبه بالا برده بود و از نوازش های من لبخند رضایتی روی صورتش نقش بسته بود، کمی که گذشت جیران مست از شهوت و قدرتی که تو اون لحظه بهش دست داده بود سیگاری روشن کرد و با همون لبخند ملیح که الان رنگ قدرت و شاید تحقیر به خودش گرفته بود من رو نگاه میکرد و کامی دیگه از سیگارش میگرفت، سکوت بود و سکوت ، هرازگاهی بادی میومد و موهای مجعد دلبرم رو نوازش میکرد و صدای بگهای جوون درخت‌ها بلند می‌شد و دوباره سکوت
-عزیزم؟
-جونم؟
-ببخش دیگه منو
-اگه قول بدی دیگه از این کارها نمیکنی میبخشمت
بوسه ای به ساق پاهای خوش تراش جیرانم زدم و گفتم؛
-مرسی عزیزم، حالا بریم تو؟
-بریم تو
بلند شدم و دست جیران رو گرفتم و اونم با ناز بلند شد تا خیلی خودش رو مشتاق نشون نده ، ایندفعه من بودم که جیران رو بردم توی اون راه رو، همونجا چسبوندمش به دیوارو دیوانه وار لبهام رو روی لبهاش گذاشتم و با دستهام پشت و باسنش رو لمس میکردم و جیران هم با همه مقاومتی که چند لحظه قبل از خودش نشون داده بود با هر دو دستش سرم رو گرفته بود و اونو با شدت به سمت خودش فشار میداد، کمی پشتش رو از دیوار جدا کرد و بهم فهموند که باید حرکت کنیم ، همنطور که لب یار روی لبم و کون نرمش تو دستام بود کمی چرخیدیم و وارد اتاق خواب جیران شدیم، هردو تشنه هم بودیم و جدا نشدنی ، نفس‌هامون درهم گره خورده بود و بهم مجال نفس کشیدن هم نمیدادیم، با برخورد تخت به پشت پای جیران هردو روی تخت پرت شدیم برای چند ثانیه باهم لبخندی زدیم و دوباره مثل دو آهن ربای قطب مخالف جذب هم شدیم، جیران با حرکت دستش سعی داشت تا من پایین تر برم و لذتش رو بیشتر کنم، با رسیدن به دامن کوتاه که تا روی رونش بالا اومده بود بوسه ای طولانی به داخل رونش زدم و سرم رو با بوسه های سکسی بیشتر به لای پای دلبر کشوندم و دامنش رو کم کم به سمت شکمش جمع کردم تا بالاخره شرت سفید درخشانش رو دیدم، بی اختیار بینیم رو روی شرتش گذاشتم و نفس عمیقی کشیدم و بوسه ای نرم و لطیف از کنار شرتش کردم ، صدای نفس های جیران بهم میفهموند که دارم کارم رو درست انجام میدم ، با دستهام پاهای زیبا و بلورینش رو نوازش میکردم و از روی شرتش کس داغ و خوش بوی جیران رو میلیسیدم و صدای آه های جیران هر لحظه بلند و بلند تر می‌شد، میدونستم هرچقدر این بخش رو کش بدم جیران بیشتر هلاک رسیدن به کیرم میشه و تصمیم داشتم تا التماسم نکنه کیرم رو درنیارم!
جیران با دستش موهام رو به آرومی چنگ میزد و سرم رو بیشتر به سمت کسش فشار میداد و منم پاهام رو تو شکمم جمع کرده بود و بین پاهای کشیده و خوش فرم جیران جا گرفته بودم و با هر دو دستم پاهاش رو نوازش میکردم ، با بالا دادن کمرش فهمیدم که میخواد شرتش رو دربیاره ، برای همین کمکش کردم و… وااای چه کس توپل و سفیدی داشت ، معلوم بود که تمام موهاش رو لیزر کرده بود ، با دیدن درخشندگی و توپلی کس دلبر عنان از کف بدااادم !!!
-جوووونم چه کسی داری داری خوشگل خانومییییی!!
با چشمای خمارش کمی پاهاش رو برام باز کرد‌و با لبخندی پر از شهوت گفت ؛ جونم
جیران با باز کردن پاهاش ازم دعوت کرد تا با زبونم وارد کسش بشم و منم بی معطلی سرم رو پایین بردم و کسش رو بازهم با نفس عمیقی بو کردم و زبونم رو لای کسش کشیدم، از شدت لذت کمی پاهاش رو بالا برد و با نوازش موهام گویا داشت ازم تشکر میکرد، تا اون موقع تمام دوست دخترهام از من کوچکتر و تقریبا همه شون تو سکس مطیع من بودن اما برای اولین بار در مقابل پارتنرم احساس ضعف میکردم و اون بود که دستور میداد ، با عقب و جلو کردن زبونم تو کس خیس جیران صدای ناله‌اش بلندتر شد ، من هم یک دستم رو از زیر پیراهن و سوتینش به سینه های درست و نرم جیران رسوندم و احساس کردم اگه کمی بیشتر کیرم رو به تخت بمالم همونجا ارضا میشم و آبروم جلوی جیران میره برای همین بلند شدم و با همون صورت خیس از آب کس جیران به سمت لبهاش رفتم و کنج لبش رو بوسیدم تا خودش لبهاش رو بیاره جلو اما اصلا با این کارم حال نکرد و با اخم کمی که تو صورتش بود انگاری داشت ازم گله میکرد که چرا بلند شدم ؟ بنظر میومد داشت ارضا می‌شد و با بلند شدنم ضد حال خورده بود ، برام عجیب بود طبق تجربیاتم از سکس های قبلیم الان باید بی قرار کیرم میبود و ازم خواهش میکرد که بهش کیر بدم اما جیران حتی از روی شلوارم هم کیرم رو تا اون موقع لمس نکرده بود ، با خودم گفت یا نمیفهمه که بعید میومد یا دوست نداشت به کیرم دست بزنه که بنظرعجیب میومد! برای همین خودم لباس هام رو درآوردم و وقتی خواستم شرتم رو در بیارم جلوی تخت ایستادم و شرتم رو آروم کشیدم پایین و هر دو ساعدم رو گذاشتم پشت سرم و براش یک فیگور بدنسازی گرفتم تا عضلات ورزشکاریم و کیر سیخم بیشتر تحریکش کنه و اون به سمتم بیاد، نقشه‌ام کارساز بود و جیران هم از روی تخت بلند شد و چهاردست و پا از روی تخت به سمتم اومد و کیرم رو گرفت و با گفتن یک جووون کش دار تو چشمام نگاه کرد و به کیرم بوسه ای زد و دوباره همنطور که دستش زیر تخمام بود با لبخند نگاهم کرد، تو دلم داشتم لحظه شماری میکردم و با خودم میگفتم ، بخورررش دیگه لعنتی، بخورش ، کمی از سر کیرم رو تو دهنش کرد و هنوز کیفم کوک نشده بود که جیران از روی تخت بلند شدو اومد پایین و پشتش رو به من کرد تا زیپ دامنش رو براش باز کنم و خودشم مشغول باز کردن دکمه های پیراهنش شد ، وقتی دامنش افتاد نتونستم خودم رو کنترل کنم و گردی اون کون سفید درخشنده تمام دیسیپلین و خویشتن داریم رو کنج رینگ گیر انداخت و با چند ضربه کاری هوش از سرم برد ، پشت کون جیران زانو زدم و همنطور که اون مشغول درآوردن پیراهن و سوتینش بود با دو دستم کونش رو نوازش کردم و سرم رو لای کونش گذاشتم و کون زیبا و نرم جیران رو غرق بوسه کردم ، جیران با نگاهی به پشتش لبخندی شهوتناک و تحقیرآمیز بهم کرد و دستهاش رو روی تخت گذاشت و کمی پاهاش رو باز کرد تا بتونم راحت تر کس ‌‌کونش رو بخورم، با دیدن کس تپل و سفید جیران از پشت، قلبم لرزید ، چقدر آخه تو زیبا و سکسیییی دختر ، تا اون موقع همچین تجربه‌ای نداشتم که انقدر از بدن یک زن بخوام تحریک بشم و کنترل خودم رو از دست بدم ، چون هیچ وقت از این زوایا دختری رو تجربه نکردم و شاید جیران بخاطر اختلاف سنی که با من داشت باعث شده بود مطیعش باشم و ازش چیز یاد بگیرم، هرچی بود که، تو اوج لذت بودم و کارهایی داشتم میکردم که تا اون موقع برای هیچ دختری نکرده بودم، زبونم رو روی سوراخ کونش کشیدم و با خیس شدن و لیسیدن اون سراغ کسش رفتم، بینیم رو تو سوراخ کون جیران فشار میدادم و کسش رو توی دهنم، جیران هم با مالیدن یکی از سینه‌هاش فقط آه میکنید و نفس نفس میزد و هرازگاهی یه عقب برمیگشت تا من رو در حال خوردن کونش ببینه و بیشتر لذت ببره، با تا خوردن زانوهای جیران فهمیدم میخواد تو دهنم ارضا بشه برای همین با دستهام بدنش رو بیشتر تحریک کردم و با لرزش بدنش و صدای آه کشدار جیران فهمیدم که ارضا شده ، تا خواستم بلند بشم و کیرم رو تو کس پر آب و داغ جیران بکنم دیدم از شدت ضعف روی تخت افتاد، اعصابم دیگه خورد شده بود تا حالا انقدر تحقیر نشده بودم و کون کسی رو لیس نزده بودم هرچند که لذت بخش بود اما کیرم داشت از زور شهوت میترکید و جیران با شل شدنش یجوری بهم فهموند که دیگه بسه و من حال ندارم اما کیرم این چیزها حالیش نمیشد و همینطور که روی تخت افتاده بود و پاهاش پایین تخت آویزون بود رفتم روش و کیرم رو گذاشتم لای کس و کونش ، کمی لای کس و کون خیسش کیرم رو بالا و پایین کردم و جیران همچنان بدون حرکت زیرم خوابیده بود ،با دستم کیرم رو گرفتم و یک پام رو روی تخت گذاشتم تا زاویه مناسبی به کسش پیدا کنم و با کمی فشارکیرم رو کامل کردم توش، امممممم بالاخره طعم کس جیران رو کیرم چشید ، کس جیران انقدر خیس و لزج و داغ بود و انقدر کیرم عطش وصال داشت که ظرف چند دقیقه احساس کردم از مغز سرم تا نوک انگشتم قراره از کیرم بزنه بیرون، سرعتم رو زباد کردم و جیران هم آه میکشید اما معلوم نبود از لذته با از فشار ضربه های منه! تمام بدنم خیس عرق شده بود و تمام رگ‌هام از شدت فشار ارضا بیرون زده بود با آههههی بلند کیرم رو از توی کس جیران بیرون کشیدم و انقدر فشار آبم زیاد بود که تمام کون و کمر و حتی کمی از موهای جیران رو آبیاری کردم و مثل آدمی که روح از بدنش جدا شده خودم رو به پشت روی تخت انداختم و همنطور که نفس نفس میزدم به اراده میخندیدم،
-مرسی عشقم خیییلی حال داد
-جونم
-عاااااشقتم
چشمهاش رو کمی خمار کرد و با لبخند بوسی برام فرستاد
-عزیزم دستمال تو کشو پاتختیه
-آهان باشه
پشتش رو تمیز کردم و کمی بهم غر زد که چرا آبم رو تو موهاش ریختم ، جیران به سختی خودش رو بالا کشید و به سرتخت تکیه کرد و بالشتش رو پشت کمرش داد و منم مثل بچه ها سرم رو روی کتفش گذاشته بودم و سینه مرمریش رو میبوسیدم و با دستم شکم و رون صیقلیش رو نوازش میکردم، از تو همون کشو سیگار و زیر سیگاریش رو درآورد ‌و با یک احساس پیروزمندانه‌ای سیگارش رو دود کرد ، جیران به عنوان تشکر یا خسته نباشید دست نوازش به سرم کشید و سیگارش رو به من تعارف کرد ، درحال کشیدن سیگار کنار دلبر نازم بودم که گوشی جیران زنگ خورد
-سلام عزیزم، مرسی عید توهم مبارک باشه ، ممنونم از لطفت، آره خداروشکر همه چیز خوبه
با دو انگشت بازش طلب سیگار کرد، همنطور که داشت صحبت میکرد و سیگار میکشید دستم رو روی سینه اش کشیدم و بعد از روی شکمش دستم رو سور دادم به سمت کس جیرانم ، کمی روی کسش رو نوازش کردم و وقتی خواستم انگشتش رو بکشم لای کسش جیران با بالا آوردن پاش و جمع کردن کسش بهم فهموند که دیگه نمیخواد تحریک بشه ، برای همین بوسه‌ای از نوک سینه خوشگلش کردم و بلند شدم تا برم دستشویی، با دست و لبهام ازش پرسیدم دستشوی کجاست، با اشاره جیران فهمیدم منظورش همون در کنار در ورودیه، همنطور لخت رفتم سمت دستشویی و دستم رو زدم به کمرم و مشغول شاشیدن شدم و بعد آب کس جیران رو از روی کیرم شستم و رفتم سمت اتاق خواب، اتاق رو دود سیگار برداشته بود و جیران همچنان به سر تخت تکیه داده بود و همنطور لخت درحال صحبت با موبایلش بود ، شرتم رو پوشیدم و لب تخت کنار جیران نشستم و دوباره سینه هاش رو نوازش کردم و بوسیدم و آروم بهش گفتم عزیزم من میرم، قهقه‌ای زد و گفت ؛ خدا نگم چیکارت کنه!!
-با منی!؟
اخم مستانه‌ای کرد و با پشت دستش آروم به شکمم زد که نه با اونطرف خطم!
-در گوشش گفتم من رفتم در مغازه کاری داشتی زنگ بزن خوشگل خانوم، بوسی از گونه‌اش کردم و لبخندی معنا دار بهم زد و پلکش رو به معنی باشه بازو بسته کرد و این تمام خداحافظی دلبرکم از من بود ، با حال گرفته روی پیشخوان مغازه ولو شده بودم و علاوه بر بیحالی بعد سکس از نوع برخورد جیران هم اعصابم خورد بود، یک ساعت از سکسمون گذشته بود و هیچ خبری ازش نبود، احساس میکردم با برخورد ضعیفم بهش اجازه داده بودم که بهم توهین کنه ، شایدم اون رفتار همیشگیش بوده و از نظر من خیلی بد دیده شده ، حرف هایی که درباره شوهرش میزد که خیلی بزرگوارانه و مهربانانه بود، به ما که رسید چرا اینجوری شد، اصلا تقصیر خودمه وقتی هرکاری که میگفت رو کردم، بایدم سوارم بشه…
صدای زنگ تلفن مغازه رشته افکارم رو پاره کرد، با بیحالی گوشی رو برداشتم ؛
-سوپر من بفرمایید؟
جیران بود که با شنیدن صدای بیحال من زد زیر خنده و بدون سلام گفت؛
-هااا چی شده سوپرمن فِست دراومده!؟
-علیک سلام جیران خانوم خسروشاهی
-اووو چه موادب!؟ سلام عزیزم، ببخش تلفنم طول کشید نشد زودتر زنگ بزنم، بیا بالا قهوه درست کردم
-نه ممنون الان حال ندارم ، ممکنه مشتری بیاد زشته نباشم
-موقعی که داشتی روتخت لیسم میزدی اشکال نداشت حالا زشته!!!؟ پاشو بیا بالا ببینمت
جیران با قطع کردن گوشی روی من باعث شد دیگه قاطی کنم ، زنیکه جنده گوشی رو روی من قطع میکنی!!؟ در مغازه رو بستم و با توپ پر رفتم در خونه جیران در ساختمان باز بود برای همین سریع رفتم بالا ، در واحد هم چندسانتی باز گذاشته شده بود که یه وقت بخاطر در زدنم از جاش بلند نشه و به استقبالم نیاد، درو باز کردم و با عصبانیت وارد شدم و صدا زدم جیران خانم!؟
-بیا اینطرف
صدا از روی بالکن میومد، کلافه به سمت بالکن رفتم ، تا چشمم به بالکن افتاد خشکم زد ، یه دختر زیبا کنار جیران نشسته بود و فنجون قهوه به دست داشت با جیران صحبت میکرد و میخندید، این از جیران هم خوشگل تر بود ، خدای من چرا اینجوری میشدم من ، دوباره عقل از سرم پریده بود ، موهای کوتاه و فر خورده‌اش رو طوری بسته بود که دور تا دور گردنش رو گرفته بود و نور از لابلای موهاش درحال رفت و آمد بود، بند تاپ سفیدش از زیر پیراهن حریر سفیدی که تنش بود دیده می‌شد و مثل جیران دامن کوتاه پوشیده بود و مثل اون پاهای لختش رو روی هم انداخته بود، دندون‌های سفید و یک دستش لبخندش رو جادویی کرده بود و وقتی سرش رو به سمتم چرخوند یادم افتاد که قراره برم پیش اونها و به سمتشون به راه افتادم،
-سلام وقتتون، علی هستم
وقتی اون خانم با لبخند از جاش بلند شد تا به من دست بده و جیران که سرجاش نشسته بود به صندلیش تکیه داد و با لبخند گفت؛
-البته همه صداش میکنن سوپرمن!!
کمی خجالت کشیدم و سرخ شدم و گفت ؛
-جیران خانم به من لطف دارن
-آذر هستم، خوشوقتم از آشناییتون
آذر دستم رو بعد از چندثانیه تکون دادن رها کرد‌و مرجان با اشاره به صندلی تاشو کنارش ازم خواست تا کنارش بشینم، بنظرم این کارشم یجور توهین بود، نه از جاش بلند شده بود و نه رسم میهمان نوازی رو بجا آورده بود که حداقل یه تعارفی برای نشستن روی صندلی‌ها بهم بکنه، دوباره کفری شدم اما بخاطر آذر چیزی به روم نیاوردم ، وقتی نشستم صندلی انقدر برام کوتاه و کوچیک بود که انگاری روی زمین نشسته بودم، جیران هم دوباره پاش رو به سمت من روی پاش انداخت و تقریبا کف پاش تو سینه من بود، با دست کف پاش رو لمس کردم تا بهش بفهمونم پاش رو بدجایی گذاشته ، کمی خودش رو به سمت من متمایل کردو قهوه ام رو بهم دادو گفت ؛
-دوست داریش!؟
-چ چی قهوه ؟
-نه پاموو!
دوباره سرخ شدم و قهوه رو ازش گرفتم و به آذر رو کردم و باخنده گفتم؛
-گفته بودم که جیران جان به من لطف دارن
تو دلم داشتم جیران رو‌فحشش میدادم ، کثافت دیوث جلوی غریبه آبروم رو برد، مثل یک سگ دست آموز بامن رفتار میکنه، زنیکه جنده دعوتم کرده تا جلوی دوستش تحقیرم کنه، جیران دوباره به سمت آذر چرخید و پاش رو سمت من گرفت، وقتی دیدم جلوی آذر طبیعی کرده زدم به در پرویی و ایندفعه دستم رو از پشت پای لختش به آرومی کشیدم تا کف پاش طوری که آذر هم بتونه ببینه ، منتظر واکنششون بودم دلم میخواست بدونم جیران درباره سکسمون به آذر چیزی گفته یا نه ؟ اگه نگفته که اینطوری آبروش میره و اگرهم گفته که با دعوت من احتمالا میخواسته آذر روهم با کیر من به نوایی برسونه !
-میبینی آذر جون چقدر شیطونه!
جیران دستی به موهام کشید و با یه حس مادرانه بهم لبخند زد و آذر هم با یه لبخند تحقیر آمیز بهم نگاه کرد و گفت آررره!
این اره کش دار آذر بنظرم نظریه دومم رو تایید کرد و جیران با حالی که کرده بود رفیقشم خبر کرده تا اونم بیاد زیر کیرم حال کنه، اما چرا انقدر بی جنبه و عجله‌ای!؟ هنوز یکی دو ساعت از اولین سکسمون نگذشته ، بعد رفته به همه روفقاش خبر داده که آآآآی بیاین که من کیر پیدا کردم براتون!!!؟؟؟
با حرف آذر توجهم بهش جلب شد داشت موضوعی به صورت رمزی و کلید واژه‌ای به جیران چیزی میرسوند و هردو باهم لبخند شیطانی میزدن و برای هم سر تکون میدادن:
-همونی گفتم، فقط برای همونجا خوبه و بس!
-آره ، حالا بذار تا اون موقع درستش میکنم هنوز کار داره !
قهوه‌ام رو خوردم و خودم روی پای جیران خم کردم تا بذارمش روی میز ، وقتی نشستم جیران خیلی آمرامه گفت؛
-صندلیت رو یخورده بیار اینطرف تر
با دستش جایی جلوی خودش رو نشون داد و منم با اکراه کمی صندلیم رو کشوندم به همون سمت، جیران پاهاش رو گذاشت روی پام طوری که هر دو ساق پاش روی رونم بود و
با پایین کشیدن خودش روی صندلی تقریبا بجای کمرش فقط سرش به پشتی صندلی تکیه داده بود و کونش روی صندلی وپاهاش روی رون من، دستی به پاهاش کشیدم و با خنده به آذر گفتم، جیران هنوز خسته کار چندساعت قبلشه!!
-مگه چند ساعت قبل چیکار کردی!؟
با سوال آذر از جیران فهمیدم که آذر از سکس ما خبر نداره یا حداقل داره تظاهر به بی اطلاعی میکنه
-هیچی رفتم بیرون چند ساعت راه رفتن پاهام حسابی کوفته شده!!
با لبخند تلخی رو کرد به من و گفت ؛
-توهم بجای این حرف ها یخورده کف پام رو بمال تا خستگیم در بره سوپرمن من!!
گیج شده بودم اگه به آذر نگفته که سکس کردیم پس چی گفته که انقدر جلوش راحت پا داده!؟ من برای کجا خوب بودم !؟ داشتن چند لحظه قبل درباره چی صحبت میکردن پس!؟
آذر با همون لبخند تحقیر آمیزش همچنان به من خیره شده بود و با اینکه از جیران جوون تر دیده می‌شد اما بازهم بنظرم بزرگ‌تر از من بود ، دستی به موهاش کشید و سیگارش رو درآورد و پای خوشگلش رو روی پاش انداخت و وقتی سیگارش رو روشن کرد به صندلی تکیه داد و همچنان به من خیره شد، با نگاهش ترس به جونم انداخته بود ، سکوت و اعتماد بنفسش مثل جیران بود ا، احساس میکردم تو سرش داره برام نقشه‌های شومی میکشه که از یه سکس معمولی خیلی بیشتره…

ادامه...

نوشته: Viki


👍 44
👎 1
40501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

854158
2022-01-19 01:25:41 +0330 +0330

بعدی زودتر بگو 😁😁😁

1 ❤️

854185
2022-01-19 03:22:56 +0330 +0330

خیلی خوب می‌نویسی ولی بنظرم خیلی رو‌ تحقیر شدن حساس شدی

1 ❤️

854194
2022-01-19 04:11:20 +0330 +0330

حس جیران ۱ رو بیشتر دوس داشتم، اما از طرفی هم این تغییر دیدگاه خواننده که توی این قسمت رقم زدی رو میشه به رخ کشیدن قدرت قلمت تلقی کرد، بی صبرانه منتظر قسمت ۳ این مجموعه هستم و کاش زودتر بتونی درخواست تگ بدی که بشه تمام داستانهات رو پیدا کرد و خوند

3 ❤️

854200
2022-01-19 06:38:24 +0330 +0330

خوب بود اما نه مثل 1

2 ❤️

854204
2022-01-19 07:39:47 +0330 +0330

Blackhole007عزیز
برای داستان‌های بعدیم از تگ viki استفاده میکنم امیدوارم ادمین هم فعالش کنه، لینک تمام داستان‌هام در پروفایلم موجود هست ، میتونید از اونجا بقیه داستان‌هارو ببینید🙏🏻🌸

1 ❤️

854208
2022-01-19 08:17:30 +0330 +0330

بازهم خیلی از کلمات بخاطر سریع تایپ کردن و کلمات پیش فرض گوشی اشتباه ثبت شدن بازهم شرمنده دوستان شدم🙇🏻‍♂️
کنی»کمی
پا داد» وا داد!
مرجان» جیران
و… 🙇🏻‍♂️

2 ❤️

854214
2022-01-19 09:21:03 +0330 +0330

داره جنایی میشه…
تحقیر دوست ندارم…

1 ❤️

854283
2022-01-19 23:11:15 +0330 +0330

بینظیر بود همه چیش عالی بود …
هرچی بگم واقعا اجحاف کردم در حقت پسر…
منتظریم

1 ❤️

854285
2022-01-19 23:24:09 +0330 +0330

🙏

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها