حاج آقا (قسمت اول)

1396/10/16

سلام
این یک رمان است و بر اساس واقعیت نیست

اگه علاقه مند شدید و دوست داشتید ادامه داشته باشه کامنتای شما بی شک نشاندهنده ی آن خواهد بود

پارت اول

با صدای زنگ ساعت مثل برق پریده ها از روی جام بلند شدم.

کمی سرمو محکم تو دستم فشار دادم تا موقعیتمو پیدا کنم.

با صدای کوبش در و صدای عصبانی دایه که می گفت:

  • تینا مادر دانشگاهت دیر میشه

گوشیمو از روی عسلی برداشتم و بادیدن ساعت گوشیم که 8:40 رو نشون می داد، جیغ بلندی کشیدم و بدون این که دستو صورتمو بشورم، شروع کردم به پوشیدن لباسام.

همونطور که داشتم با هول دکمه های مانتومو می بستم، با خودم زمزمه می کردم:

-وای خدا حتما اون استاد عمامه پوشِ امل اخراجم می کنه این ساعت لعنتی چرا دیر صدای نکرش بلند شد… خدایا دستم به دامنت لطفا امروز کلی به این حاجی جوجه ی سگ اخلاق ما خوش اخلاقی عطا بفرما!

هول هولی مقنعمو جلوی آینه مرتب کردم

و با دو از اتاق خارج شدم و سوار بی ام

وی سفید رنگم شدم و گاز دادم به طرف

دانشگاه. لبخند شیطانی زدم و از توی

داشبرت ماشین یکی از ترقه هامو که تو

مواقع فعالیت کرمام ازش استفاده می

کردمو برداشتم و همراه با فندک گذاشتم

تو جیب مانتوم.

اون مردک ریش بزی که تو شاخشه

اخراجم کنه پس چه بهتر که یه حال

اساسی ازش بگیرم حاجی قرتیه نکبت. ولی

از حق نگذریم جزو خوشگل ترین استادای

دانشگاست با اینکه آخونده.

کمی شیشه ماشین و آوردم پایین تا بادی به این کله ی بی مخم بخوره
-جوووون چشماشو

با حرص چشم از جاده گرفتم و نیم نگاهی به جوجه تیغی که سوار یه بنز سفید بود و

ادامس می جوید انداختم.

پوزخندی به نیش بازش و اون دندونای

الا کلنگیش زدم و گفتم:

-میمون انتر لیاقت تو سوار موتور س

چرخه نه ماشین بنز معلومه که ننت به

اندازه تمام عمرش داده که تو رو به اینجا رسونده.

بعد از تموم شدن حرفم خنده بلندی سر

دادم و جلوی چشمای عصبانیش و صورت مات زدش طوری گاز دادم به ماشین که

بوی گند تایرهای ماشین بلند شد. با

دیدن ماشین استاد جلوی درب دانشگاه

نزدیک بود بزنم زیر گریه. آخه خدایا

نمیشه این ریش بمبولی انترو تو راه یه خری میش بزی چیزی میزد تو کون

ماشینش. یه 10 سال میرفت تو کما تا من

یه نفس راحتی از دست این نکبت بکشم.

ندای درونم:تینا لطفا خفه شو به اون

بیچاره توهین نکن تنبلی و بی عرضگی

خودتو گردن اون حاج آقای بیچاره ننداز …

نوشته: lougee


👍 1
👎 10
17837 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

668248
2018-01-06 23:36:06 +0330 +0330

مطمئنی رمان نوشتی؟

0 ❤️

668251
2018-01-07 00:03:20 +0330 +0330

بی ام و سفیدت چه مدلیه؟! این بیشتر شبیه پیام بازرگانی قبل داستان بود تا اصل داستان. ضمنا از پولدار جماعت زیاد خوشم نمیاد عقده ایم چکار کنم خو! یه کم طولانی تر بنویس یه کم هم خرج بیماری خواهر کوچیکه دوست پسر فقیرت کن شاید نظرم به نظر شما نزدیک تر شه!

1 ❤️

668252
2018-01-07 00:05:40 +0330 +0330

خسته نباشی چقدر این رمان طولانی هم بود

0 ❤️

668254
2018-01-07 00:34:14 +0330 +0330

دیسلایک
خیلی بـــــــــــــــــــــی مزه و کلیشه ای بود
مضخـــــــــــــــــرف تموم عیار

0 ❤️

668301
2018-01-07 10:48:45 +0330 +0330

هنوز تو شوک چرا نظر من خلاف قوانین شمرده شد
چون گفتم این رمان کپی ی رمان توی… که فیلتر شده! ؟

0 ❤️

668305
2018-01-07 11:19:40 +0330 +0330

فقط نظر ایول عزیز :))))

شادی خانوم به درجات بالای نظر دادن زیر داستانا رسیدیا :)

1 ❤️

668307
2018-01-07 11:42:08 +0330 +0330

اوووووف!شاهکاره (dash) تو کجا بودی تا حالا!؟ 🙄

1 ❤️

668319
2018-01-07 14:23:35 +0330 +0330

به نظر من خوب بود ولي يكم قسمتاشو طولاني تو كن

0 ❤️

668332
2018-01-07 18:14:15 +0330 +0330

چرا اينقدر فاصله بين خطوط؟؟؟ از خواب پا شدي نشستي تو ماشين رفتي سمت دانشگاه و رسيدي
اگر فاصله خطوط رو حساب نكنيم همش با هم ده خط هم نميشه — دوست عزيز آخه به اين ميگن رمان؟؟؟؟

0 ❤️

668341
2018-01-07 20:07:39 +0330 +0330

کسخوول عقده اخونداروداری؟؟؟
فک کنم اخونده کردتت حالا اومدی توی ده خط بهش فحش دادی بعداخرش میگی راستی گناه داره بیچاره؟
شمادختراهم چقدکسمغزز شدین جدیدا

0 ❤️

668360
2018-01-07 21:34:33 +0330 +0330

خلاصه نظرات دوستان رو ميگم:

ننويس!!!بسيار مزخرفه!!!

0 ❤️

668518
2018-01-08 19:31:33 +0330 +0330

۱. این پارت اول بود
۲. فاصله ی بین خط ها و کوتاهی جملات برای دیدن راحتتر در گوشی است
۳ً حتما طول پارت ها رو بیشتر میکنم

0 ❤️

668520
2018-01-08 19:35:28 +0330 +0330

پس ادامه نخواهم داد با این وضع کامنت

0 ❤️

668627
2018-01-09 08:03:02 +0330 +0330

ننویس خو رمان مردما داری کپی میکنی اینجا به اسم داستان سکسی طلبکارم هستی عجبا

0 ❤️