حاجت روا شدیم

1397/09/07

شاید خدایی که تو میگی تو آسمون ما نیست…
بهشت و جهنم همین جاست…خوبی کنید خوبی میبینید بدی کنید بدی…همه چی دروغه حتی دین و مذهب
حالا پیش خودتون میگید این حرفا چه ربطی به داستانت داره؟خب جونم بگه براتون که اولین سکس منو رفیقم تو شب تاسوعا امسال بود…وقتی که همه داشتن عزاداری میکردن البته همه ما خوب میدونیم که عزاداری فقط اسمش عزاداری هست کثیف ترین گناهان و… همش تو همین ایام اتفاق می افته و همگی پشت پیراهن های سیاه و نقاب هاشون گرگ های پستی پنهان شده… حتی من حتی تو…
خب از بحث زیادی دور نشیم… من حسامم ۲۳ سالمه قد بلند و لاغر قیافه خوبی هم ندارم…اما همیشه بر این باورم که آدما رو نباید از روی ظاهر قضاوت کرد… همش احساس میکنم روحم و جسمم بسیار متفاوت هستن دوست داشتم ظاهر بهتری داشته باشم…
از بچگی همیشه فکر و ذهنم مشغول دختر و دختر بازی بود الان که به گذشته فکر میکنم با این قیافه نحسم با دخترای زیادی هم دوست بودم خیلی واسه دخترا خرج میکردم اما همه بی فایده بود چرا که هیچکدوم به سکس ختم نشد…عاشق هم شدم…اما به این نتیجه رسیدم که عشق دروغ محضه زندگی خانواده همه چیز تو یک کلمه خلاصه شده (پول)
بچه که بودم همش به این فکر میکردم که بزرگ بشم حتما میتونم با یه نفر سکس داشته باشم بزرگ که شدم دیدم نه خبری نیست بدون ماشین نمیشه ماشین خریدم دیدم ای بابا بازم که کسی بهم نخ نمیده مشکل از جای دیگه هست… آره مشکل قیافه نحسم بود که بخاطر خود ارضایی بیش از حد بهم ریخته شده… دیگه افسردگی گرفته بودم تو خونه تا اینکه با محمد آشنا شدم… محمد هم مثل خودم یه جقی تمام عیار بود :) تمام کار و زندگیمون شده بود ماشین اسپرت کردن و گشتن تو خیابونا که بالاخره یکی بهمون پا بده اما دریغ از یک لقمه کس حلال ?خلاصه گذشت و گذشت تا ایام محرم رسیدو ما رخت عزا رو به تن کردیمو زنجیر زنان و سینه زنان تو این هیئت ها مشغول بودیم تا اینکه شب موعود فرا رسید… شب شبه تاسوعا بود
اوج عزاداری
با محمد داشتیم تو خیابون ها پرسه میزدیم که محمد گفتش یه سورپرایز برات دارم یه دختره ای جور کردم واسه نیم ساعت سکس ۲۰۰ میگیره با مکان
من میخوام برم حسام اگه میای پول جور کن باهم بریم…آقا ما که پول نداشتیم همینجوری مونده بودیم چیکار کنیم چیکار نکنیم همش به محمد میگفتم بدبخت نرو اونجا خفتت میکنن و… نخیر اصلا گوشش بدهکار نبود عجیب شق کرده بود واسه دختره ?خلاصه سر ساعتی که دختره ردیف کرده بود حاضر شدیم هرچی زنگ میزدیم جواب نمیداد تا بالاخره گوشیو برداشت گفت الان یکاری دارم یک ساعت دیگه بیاید…حالا منو محمدم حسابی نقشه و برنامه ریزی کرده بودیم که خفتمون نکنن خیلی ریسکش بالا بود… خلاصه رفتیمو برگشتیم من ماشینو سر خیابون پارک کردم به طور نامحسوس دنبال محمد میرفتم که الکی مثلا ما باهم نیستیم و… از دور هواشو داشتم. ممل سر یه کوچه ایستاد و بعد کلی حرف زدن تلفنی با خانمه رفت داخل یه خونه…از اون لحظه به بعد همش استرس داشتم گفتم پلیس نیاد یه وقت محمدو خفت نکنن تا بعد از نیم ساعت یه دفعه گوشیم زنگ خورد…محمد بود… گفتش که همه چی اوکی هست بیا باهاش حرف بزن اگه با ۱۰۰ اوکی هست تو هم برو رو کار
آقا منم رفتم تو خونه اصلا محمد رو که دیدم یه آدم دیگه شده بود…دیگه اون جقی سابق نبود اصلا عوض شده بود…دختره هم رو مبل لم داده بود دختر که چه عرض کنم قد کوتاه و تپلی و… منم که همینجوری ساکت مونده بودم اصلا باورم نمیشد…یدفعه محمد بهش گفت این دوستم صد بیشتر نداره ولی دیوث همش میگفت فقط ۲۰۰ فقط ۲۰۰
خلاصه منم خوشم نمی اومد وایسم چک و چونه بزنم گفتم باشه مشکلی نیست خدافظی کردیم اومدیم بیرون همش به محمد میگفتم واسم توضیح بده و… چجوری بود…محمدم که تو پوست خودش نمیگنجید اصلا هیچی نمیگفت اصلا نمیتونست اولین سکس زندگیش رو توصیف کنه واسم فقط میگفت خاک بر سر پول جور کن بهترین موقعیت هست و… اومدیم سر خیابون یه لحظه استاد محمد کس کن گفت یا ابرفرض گوشیمو جا گذاشتم ?خلاصه با عجله برگشتیم گوشی رو ازش گرفتیم برگشتیم سمت ماشین…من که همینجور مات و حیرون مونده بودم به محمد نگاه میکردم بالاخره با هزار تا التماس محمد راضی شد بهم پول قرض بده به دختره زنگ زدیم که منم برم پیشش…اقا باز ما رفتیم داخل محمد رو مبل نشست اول پول رو واسش واریز کرد منو دختره رفتیم تو اتاق …وای من که اصلا هنگ بودم نمیدونستم باید چیکار کنم اول اسمشو پرسیدم گفت اسمم ستاره هست فقط یه مانتو نازک تنش بود درش آورد رفت خوابید رو تخت…من که همینجوری مونده بودم دو تا سینه بزرگ بدنش سفید سفید وای کسش از این کسایی نبود که سیاه و بد ریخت باشه یه خط سفید و صورتی تمیز که جوگیر شده بودم بخورمش ولی هی یاد محمد می افتادم و با توجه از شناختی که ازش داشتم پشیمون شدم? همینجوری که داشتم با کسش ور میرفتم یه دفعه دختره پرید بالا با جیغ و نا سزا رفت طرف پنجره…بعله… درست حدس زدید عاقا محمد گوشیشو برداشته داشت دزدکی از پنجره فیلم میگرفت? خلاصه تا ایشون رفت با محمد بحث کنه و… منم لخت شدم لامصب کیان از جاش تکون نخورده بوده (کیان اسم شومبولمه) به شما هم ربطی نداره دوس دارم اسمشو بزارم کیان?
عاقا ما موندیم که تو چه کنم نکنم تا دختره رفت بیرون گفتم یکم جق بزنم بلکه یکم بلند بشه آبرمون نره…عجیب بی فایده بود… خلاصه دختره برگشت اول یکم تو بغل هم خوابیدیم همینجوری به چشماش نگاه میکردم یه جورایی عذاب وجدان داشتم اول نمیخواستم باهاش سکس کنم ولی لامصب۲۰۰ هزار تومنه از ذهنم بیرون نمیرفت…لامذهب سینه نبود که سایز ۹۰ سنگین و سفت … از گردنش شروع کردم به خوردن تا رسیدم به سینه هاش…سینه نبود که هر کدومش اندازه کله محمد بود ? از این سینه های شل و ول نبود بزرگ بود و سفت اصلا چیز عجیبی بود… شاید باورتون نشه منی که ۲۴ ساعت شق میکردم اینجا اصلا تکون نمیخورد فک کنم خجالت میکشید…عجیب نمیدونم تا دست ساناز بهش خورد یکم مالیدش درجا بلند شد خودشم واسم کاندوم زد به خودشم ژل روان کننده زد لنگا رو داد هوا گفت منتظر چی هستی بیا دیگه…آقا ما خوابیدم روش تلمبه زدن یدفعه گفت هوی توش نیست داری میکنی کجا ???خودش گرفتش هدایتش کرد داخل…وای نگم براتون… الان که دارم اینا رو تایپ میکنم حس میکنم همه اونا خواب بوده…خب میگفتم آقا این سالار رفت داخل یه گرمای عجیبی رو حس کردم خیلی حس خوبی بود همینجوری که پاهاش رو دور کمرم حلقه زده بود و جون جون میکرد مثه این وحشی های کس ندیده تلمبه میزدم دوست داشتم جوری بکنمش که خودشم لذت ببره واسه بار اول که آبم آومد ریخت تو کاندوم چیزی نگفتم همینجوری هم تلمبه میزدم که متوجه نشه آخه شنیده بودم اگه آبت بیاد دیگه تمومه د برو که رفتیم واسه دور دوم… همینجوری که با سینه هاش بازی میکردم خوابیدم روش دستمو از زیر دستاش و کمرش بردم شونه هاشو محکم گرفتم که در نره یعنی چنان تلمه هایی زدم تاریخی آبم دوباره اومد دیگه بیحال همونجا افتادم روش یدفعه بهم گفت خسته شدی گفتم نه بابا آبم اومد بیچاره نمیدونست که من دو بار آبم اومده ? اگه چیزی نمیگفتم واسه دور سومم رفته بودمااا حیف وقتی دیدمش چند تا اشک روی گونه هاش بود پیشونیش رو بوس کردم گفتم ببخشید اذیتت کردم…
من همیشه یکی از فانتزی های سکسیم این بوده که من زیر باشم دختره بشینه روش که قشنگ خودم ببینم که شومبولم تا آخر غیب شده اما متاسفانه عملی نشد اما حس خوبی بودی لباس پوشیدبم اومدیم بیرون دیدم عاقا محمد رو مبل نشسته تو لحظات خدافظی بودیم که دیوث محمد سینه های سانازو از زیر لباس کشید بیرون یه خوردن اساسی کرد در آخر هم خدافظی کردیم و رفتیم… بعله … بعد از ۲۳ سال بالاخره به آرزوم رسیدم… دختره هم دم آخری بهمون گفت حالا دیگه برید هیئت عزاداری کنید? تاریخ شب تاسوعا ۹۷ رو فراموش نمیکنه ? منو محمدم دیگه آدمای سابق نیستیم… دیگه شبو روز تو کف ۲۵۰ گرم نیستیم… یه تجربه خاص بود و باید اتفاق می افتاد بعد از اون هم هنوز ماجرا ها و حرفای ناگفته زیادی دارم انشالله اگه خوشتون ادامه شو براتون مینویسم.
خب دیگ جیش بوس لالا?

نوشته: حسام


👍 2
👎 5
22949 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

732691
2018-11-28 21:16:59 +0330 +0330

از لکچر ضد مذهبی ای که اول داستانت دادی خوشم نیومد.

1 ❤️

732696
2018-11-28 21:47:54 +0330 +0330

حالا آخرش اسمش ستاره بود یا ساناز؟؟???

1 ❤️

732727
2018-11-29 03:15:16 +0330 +0330

از نشانه های یک مومن و یک فرد حسینی و هیئتی
همین دروغ هاست
اما اینکه از فرط گشادی یک بار از رو متن نمیخونی و اسم شخصیت اصلی داستانت تغییر میکنه
این از ویژگی های بارز شخص خودته و لاغیر
فلذا کون شما تقدیم کامنت دوستان همانا رستگار شوید

0 ❤️

732745
2018-11-29 05:51:36 +0330 +0330

کیر تمام عزادارها نوحه خون ها زنجیرزنها
با الم و کتل و تبل و سنج توی کیون تو و محمد

کیر یزید معاویه لشکر شمر تو دهنتون

0 ❤️

732754
2018-11-29 06:33:02 +0330 +0330

داشتم اسم ستاره را تو ذهنم حفظ میکردم یهو دیدم شد ساناز …ِ
دوتا شدن …؟؟؟؟؟؟
یکی اومد اون یکی رفت…؟؟؟؟؟
اسم شناسنامه ایش ساناز بود …؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

1 ❤️

732774
2018-11-29 09:48:46 +0330 +0330
NA

بهتره بری به اجدادت نگاه کنی شاید آدمهای کثیف تو اجدادت زیاد داری که فکر میکنی همه مردم پشت پراهن سیاهشون کثافت کاری میکنند

1 ❤️

732776
2018-11-29 09:58:14 +0330 +0330

دین ومذهب کربلا حج علی وعمر بد نبوده و نیستند ولی به بازار ودرآمد عده ای سود جو تبدیل شده،شده بازار درآمد

1 ❤️

732797
2018-11-29 12:20:59 +0330 +0330

ایول همون جق زدن برات کافیه
حتما خواب بودی که طرف دوتا اسم داشت ستاره یا ساناز

0 ❤️

732803
2018-11-29 14:18:13 +0330 +0330

آری دین شده ابزاری برای درآمد!

0 ❤️

732817
2018-11-29 18:15:23 +0330 +0330
NA

خیلی سعی کردی که جوری بنویسی که انگار واقعیه ولی چند تا سوتی ضایع دادی که نشون میده هنوز هم جقی هستی
۱: اسم دختره رو اول گفتی ستاره بعد کردیش ساناز
۲:یه جقی واقعی ابش با ۳ تا تلمبه میاد نه اینکه مثل گاو تلمبه بزنه بعد ابش بیاد
۳:دیوث کونی تو چجوری با کاندوم گرفتی تو کس رو حس کردی که چجوریه
و در اخر میله سرخ شده از طرف سردش تو کونت که هرکی خواست در بیاره نتونه در بیاره

0 ❤️

732826
2018-11-29 19:21:11 +0330 +0330

اول گفتی اسمش ستاره بدش شد ساناز؟

0 ❤️

733598
2018-12-03 20:21:13 +0330 +0330

داستانت خوب بود، فقط نفهمیدم بالاخره اسمش کیان بود یا سالار؟!

چیزی که تو کامنتا خیلی جالبه، طرفداران عزاداری حسینی تو این سایت چه گوهی میخورن؟ کسکشای جقی اگه انقدر تعصب دارین رو مذهب و جنگولکبازیاش به کس نـنــتون میخندین میاین تو این سایت. نمونه بارز آدم بی تکلیف ولمعطل
عمو کاندومی تا ناف تو کونتون

0 ❤️