سلام.این خاطره که می خوام براتون بگم یکی از شیرین ترین خاطرات عمرمه.من یه دختر عمو دارم که اسمش زهراست و یه سال ازم کوچیکتره.ما از بچگی با هم بزرگ شدیم و همش با هم بازی های بچگانه می کردیم.اما بعدا که بزرگ شدیم به دلیل سنتهای خانوادگی یک حجب و حیایی بین ما به وجود اومد که ما رو از هم کمی دورتر کرد.البته هنوز با هم دوست بودیم و بعضی وقتها اس ام اس بازی می کردیم.تا همین چند وقت پیش که یه شب من و خواهرم و اون خواهرش با هم رفتیم سینما.برگشتنی بعد شام ما گفتیم که اونا شب بیان خونه ما با هم فیلم سون(هفت) رو ببینیم.خلاصه اونا هم قبول کردند و شب اومدن خونه ما.ما که فیلم رو گذاشتیم اول چهارتایی شروع به دیدن کردیم.اوایل فیلم اگه یه جایی صحنه بود من چون فیلم رو دیده بودم میزدم جلو. یواش یواش خواهرم خوابش گرفت و رفت تو اتاقش بخوابه.بعد هم اون یکی دختر عموم رفت.من و زهرا تنها موندیم.یه بار که اومدم یه صحنه رو رد کنم زهرا گفت که ولش کن.اینقد خودتو اذیت نکن.منم که از خدام بود گفتم باشه.ولی خیلی تعجب کردم.اخه خودش با چادر کنار من نشسته بود و اینو گفت.تا رسیدیم به اونجا که میخواست تو فیلم اون زن خرابه رو مجازات کنه.یدفعه زهرا گفت که اون چی بود که باهاش زنه رو مجازات کرد؟(ایو بگم که تو فیلم با یه کیر فلزی مثل چاقو اینقد تو کس زنه کرد تا مرد).منم یه ذره کرمم گرفت و گفتم با یه آلت مردونه فلزی.گفت مگه آلت مردونه چه جوریه؟منم منظورشو گرفتم.اول یه ذره بهش نزدیک شدم.بعد با صدای اروم بهش گفتم دوست داری یکی ببینی.اونم یه آره ای گفت که جیگرم اب شد.بعد تلویزیون رو خاموش کردم و بردمش تو اتاقم.درم بستم که کسی صدامونو نشنوه.رو تخت نشوندمشو جلوش وایسادم.گفتم زیپ شلوارمو بازکن تا یکی ببینی.اونم زیپمو باز کرد و شرتمو کشید پایین که کیرم افتاد بیرون.خیلی حال میکردم.اخه همیشه از بچگی تو کف این دختر عموم بودم.کیرم رو تو دستش گرفت و با نوک زبونش زد نوک کیرم.یه مایع لزجی از کیرم اومده بود که با نوک زبونش کش اومد.دو سه بار این کار و کرد و به حالت استبرا همه اون اب رو از سرتخمام تا نوک کیرم کشید و خورد.اینقد با نوک زبونش با نوک کیرم ور رفت که اخر ابم اومد و یه ذرش ریخت تو دهنشو یه ذرش ریخت رو مانتوش.بعد من گفتم که حالا نوبت منه و می خوام کستو ببینم.اونم گفت خودت لختم کن.اول دکمه های مانتوشو باز کردمو بعد یه تی شرت داشت که اونو در اوردم.ولی پستون بندشو باز نکردم.رفتم سراغ شلوارشو اروم براش در اوردم.با یه شورت و سوتین جلوم بود.اروم از بالای نافش شروع کردم به لیسیدن و اومدم پایین.چند بار زبونم رو تو نافش کردم.از این ناف ها داشت که عمقشون کمه.اروم اروم اومدم پایین.شورتشو که دقیقا تو خط کسش خیس شده بود در اوردم و یه کس آکبند جلوم بود.چون این اتفاق یه دفعه ای شده بود یه ذره کسش مو داشت.ولی معلوم بود یکی دو هفته پیش اصلاح کرده.خیلی حال کرده بودم.کلی با زبونم رو خط کسشو و یه ذره هم توش حال کردم.یه ملافه داده بودم گاز بزنه تا اخ اوخش خانوامو بیدار نکنه.اخر انگشت فاکمو گذاشتم لب کسشو چند بار براش جلق زدم.آب کسش با هیجان میریخت تو دسمو و تختم.(تو گوگل squirting رو سرچ کنید فیلم جلق زدن دخترا رو گیرر میارید)خلاصه تا یکی دو ساعت من با اون حال کردمو اون با من حال کرد.ولی فقط همدیگه مالوندیمو برا هم جلق زدیم.چند تا هم لا پایی حال کردیم.ولی کیرمو جز دهنش تو هیچ سوراخ دیگش نکردم.خلاصه بعد سالها بالاخره به آرزوم رسیدمو با دختر عموم زهرا حال کردم.
نوشته: رامین
چقدر داستان شهوت انگیزی بود من که حسابی تحریک شدم.
اینسری خواستی حال کنی منم خبر کن که بیام برینم تو چاک کس دخترعموت بعد تو بیا با همون انگشته فاکت بکن توش و تا داغه خوب بهم بزن تا زودتر تحریک بشه.یادت نره ها…منتظرم
:-B
از نگارش داستانت خوشم نیومد،
سگ پاچتو نگرفته که!ننویس
با این وضع داستان آپ کردن سایت خوب مشخصه هر خری راحت میتونه فی البداهه و ده دقیقه ای یه کسشعر بنویسه و آپ کنه و مطمئن باشه که داستانش چاپ میشه! ادمین باید یه سری محدودیت ها واسه آپ کردن داستان لحاظ کنه تا دیگه شاهد همچین اراجیفی نباشیم!
. . .
بیژن امروز خیلی بامزه شدی
شعر هم میگی
خیلی خنده دار بود ایول
:LOLL:
ﺑﺎﻫﻢ ﻻﭘﺎﻳﻲ ﻛﺮﺩﻳﻦ ﻣﮕﻪ ﺯﻫﺮﺍ ﺩﻭﺟﺴﻨﻪ ﺑﻮﺩ؟
ﺧﻼﺻﻪ ﺑﺎﻫﻢ ﺣﺴﺎﺑﻲ ﻛﻮﻥ ﻛﻮﻧﻚ ﺑﺎﺯﻱ ﻛﺮﺩﻳﻦ
ﻋﺠﺐ ﺣﺠﺐ ﻭ ﺣﻴﺎﻳﻲ ﺑﻴﻦ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ
بد بخت بیچاره همش یه نقشه بود وقتی رفتید سینما من اومدم تو اتاق خواهرجیگرت قایم شدم وقتی هم که آجیت با اون یکی دختر عموت اومده بودن به من بدن زهرا جنده رو گزاشتیم با دودولت بازی کنه سر گرم بشی من میخواستم بیام تو رو هم بکنم دیگه خواهرت اومد خایه هامو مالید گفت تو رو خدا نکنش خودم تا صبح بهت کس میدم
فاک ساندیس خور
سلام به همه ی دوستای گلم(به نویسنده سلام نمیکنم عقده ای بشه)
خاک تو سرت ریدی با این داستان نوشتنت مگه مجبورت کردن که میای این چیزا رو می نویسی
آخه جقجقو دخترعمویی که با مانتو و چادر (به گفتهء خودت) کنارت نشسته یکاره زیپتو کشید پایین و مشغول سک زدن شد!؟
خیلی گناه داری، جقایی که بیاد دخترعموت زدی بجای کمرت، مغزتو پوکونده…
آخی طفلی زبون بسته!
لااقل فرو میکردی تو نافش تا بالاخره تو یه “سوراخی” کرده باشی. راستی نوک زبونشو میزد به آلتت، احیانا متوجه نشدی که زهرا یه لرزشی بکنه و آب اونم راه بیفته!؟
بهترین اسم رو انتخاب کردی.ضمنا داستانت کاملا واقعی بود.من به نوبه خودم بهت سه چراغ سبزمیدم و از حضار تقاضا میکنم دس قشنگه رو به افتخارت بیان بالاااااااااا:-D
دروغ محض .خیالبافی یک متوهم جلقی.احمق این همه اسم واسه چی زهرا؟نکبت فکرکن بنویس.من که تانشون دادن کیرت خوندم.توکه راست گفتی ولی دستای مجید دلبندم اونجای دروغگو.