حال دادنم به زوج دست و دلباز و پولدار

1400/05/12

سلام من امین هستم و اهل ساری این داستان مال زمانیه که من هجده سالم بود از خصوصیات ظاهریم بگم اینه که بینی بزرگی دارم اما پوست فوق العاده سفید و چشمام عسلیه الان که ته ریش در آوردم و صدام بم شده خیلی باب میل فاعلا نیستم اما هجده سالگیم فوق العاده فاعل کش بودم پدر من برای فروختن برنجامون گاهی میرفت تهران و من هم باهاش میرفتم وقتی کارش تموم میشد یک شب خونه ی عموش میموندیم تو خیابون مالک اشتر تهران و منم میرفتم استادیوم آزادی اگه اون روز بازی بود عموی پدرم زنش مرده بود و تنها زندگی میکرد منم تو اوج شهوت بودم و تو این پیجای گی و سایت ها پیام میذاشتم با خط دومم یه روز یه آقایی بهم زنگ زد و خودش رو فرهاد معرفی کرد و گفت که زوج هستن و میخوان با پسر کم سن رابطه داشته باشن من تو عمرم یه دخترم لمس نکرده بودم اما گی داشتم برای همین خیلی هول شدم و گفتم من پایه هستم اما خجالت میکشم جلوی خانمتون با من اونکارو کنید گفت راحت باش عزیزم اگه اونی که میخوایم باشی خیلی هواتو داریم بهم گفت بیا میدون ونک همو ببینیم من با بی آر تی رفتم ونکو پیدا کردم و جلوی یه پاساژ وایسادم یه ربع بعد گوشیم زنگ خورد و آقا فرهاد بود بهم گفت کجایی گفتم دم پاساژم و لباسم زرده بهم گفت دیدمت من تو ماشین مشکی اینورتم برگشتم و دیدم یه پرادو بود و یه خانم و آقا توش بودن سوار ماشین شدم و سلام و علیک کردم یه دفعه خانمه برگشت و منو نگاه کرد از خجالت داشتم آب میشدم یه خانم سی و پنج ساله با چشمای مشکی بینی نچرال کوچولو و لبای قشنگ که یه خالم کنار لبش داشت و پوست گندمی داشت و با لبخند بهم گفت خوبی؟ گفتم ممنون بعد رو به فرهاد کرد و گفت شبیه این بازیگره کوزی هستش کوزی و گونی فیلمی بود که اون موقع ماهواره میداد گفتم ممنون فقط بینی من بزرگ تره که خندید و گفت به صورتت میاد عیب نداره فرهاد رفت و تو یه خیابون دنج و قشنگ تو بالاشهر تهرون نگه داشت رو به من شد و شروع کرد به صحبت از خودم و درس و کار و زندگیم پرسید و بهم گفت معلومه پسر خوبی هستی ما دنبال یه پسر مثل تو بودیم که هم زیبا باشه و هم مفعول اینو که گفت باز خجالت کشیدم تا حالا جلوی خانمی نگفته بودم که مفعولم فرهاد لبخند زد و گفت سمیرا این بچه یکم خجالتیم هست که یخش کم کم آب میشه و خندیدن بعد گفت ما میخوایم قابل اعتماد باشی و هر وقت خواستیم از شمال بیای و بری یا اومدیم شمال بیای ویلای ما هزینه ی رفت و آمدت رو هم میدیم منم هرچی میگفتن رو گوش میدادم و تایید میکردم یکم رفتیم و سمیرا گفت برو دم این فروشگاه میخوام خرید کنم برای شب رفت و نگه داشت سمیرا پیاده شد به فرهاد گفت تو هم بیا که فرهاد گفت جا پارک نیست رو به من کرد و گفت رانندگی بلدی ؟ باورم نمیشد که میخواست اون ماشین رو به من بسپاره شایدم میخواست امتحانم کنه گفتم بلدم اما با این ماشین حرفه ای نیستم و نمیتونم مسئولیت قبول کنم که گفت ایراد نداره بعدا یادت میدم این رفتار باعث شد بهش اعتماد کردم و ترسم ریخت سمیرا رو به من کرد و گفت تو چیز نمیخوای ؟ گفتم نه ممنون فرهاد گفت تعارف نکن چیزی میخوای بگو گفتم دستتون درد نکنه سمیرا رفت و من و فرهاد تو ماشین بودیم یه سیگار گرون روشن کرد و گفت امروز بازیه اهل فوتبالم هستی گفتم آره من همیشه میام میرم استادیوم گوشیش رو درآورد و عکساشو تو استادیوم بارسلونا و میلان نشون داد و گفت که قبلا خیلی پیگیر فوتبال بوده و اول طرفدار میلان بوده و از وقتی مسی اومده طرفدار بارسلونا شده خلاصه از بس حرف فوتبالی زدیم که زمان گذشت و سمیرا اومد و خجالت منم کمتر شده بود دست سمیرا کلی وسایل و خوراکی بود سوار شد و رفتیم یه آپارتمان که بیرونش خیلی شیک بود تو یه محله ی ساکت رسیدیم وارد پارکینگ شدیم و از آسانسور بالا رفتیم وقتی پیاده شدیم از استایلشون بیشتر خوشم فرهاد قد متوسطی داشت بالاتنه قوی داشت یه تیشرت مشکی و ساعت و شلوار براق طوسی پاش بود و کمی شکم داشت و سمیرا هم قد متوسط و اما هیکل ظاهرا متناسبی داشت کفش پاشنه بلد و مانتو و شلوار مدرن امروزی تنش بود رفتیم بالا و سمیرا گفت بریم همگی یه دوش بگیریم دوتا حمام داشتن آپارتمانشون خیلی شیک و مدرن بود خودشون رفتن حمام دو نفره و منم یه حمام کوچیک و برام ژیلت و مام و حوله گذاشته بودن منم از همشون استفاده کردم با اینکه بدنم شیو و بی مو بود اما بازم سعی کردم صاف ترش کنم از خجالت تو حموم مونده بودم و بیرون نمیومدم با اینکه هیجان زیادی داشتم خجالتم میکشیدم بعد چند دقیقه گفتم زشته اگه نرم بیرون آب کشیدم و اومدم با حوله بیرون سمیرا به اتاق راهنماییم کرد و اونجا لباس قشنگ و تمیزی برام گذاشته بود که پوشیدم یه ست بود شلوار زرد و تیشرت زرد و صورتی که روش عکس تام و جری بود و خیلی بچه گونه و بامزه بود پوشیدم موهامم شونه کردم و رفتم بیرون تو پذیرایی نشسته بودن فرهاد گفت کجایی بابا بیا میز مزه آماده بود چه میزی ژامبون زیتون خوراکی همه چیز بود ظرف های مشروب رو آورد برای سه تامون ریخت و به سلامتی رفتیم بالا کانال رادیو جوان موزیک شاد پخش میکرد پیک چهارم پنجم فرهاد بهم گفت رقص بلدی گفتم بله یکم سمیرا گفت باید بیشتر یاد بگی فرهاد دوس داره براش با لباس دخترونه برقصی منم مشروب خورده بودم و خجالتم کمتر شده بود گفتم چشم سی دی های خردادیان رو میگیرم خندیدن و گفتن عربی هم باید بلد باشی فرهاد گفت بلند شو یکم برقص ببینیم چی بلدی بلند شدم و داغ داغ بودم مشروبش حسابی منو گرفته بود شروع کردم به رقصیدن دقیق یادم نیست ولی با رقصیدن من میخندیدن و میگفتن خیلی خوبه بعد چند دقیقا فرهاد گفت شلوارتو در بیار گفتم آخه گفتن بدو بدو درش بیار در آوردم گفتن تیشرتتم در بیار فقط شرت پات باشه با شرت سفید هفتی که پام بود فقط میرقصیدم و نگام میکردن بعد از چند دقیقه فرهاد گفت بیا اینجا رفتم بنشون نشستم سمیرا دستشو گذاشت رو کیرم سیخ سیخ بود و فرهاد لب و گردنمو میخورد ادکلن تلخ و لبای گرمی داشت سمیرا شرتمو در آورد و کیرمو میمالید بلندم کرد و گفت عزیزم پاشو اینجا تو زد رو کونم منظورش کونم بود بده به سمت من و بلند شدم و رو کاناپه ی بزرگشون که عین تخت بود چهار دست و پا قنبل کردم به سمت سمیرا فرهاد با موهام بازی میکرد و سمیرا از کنار میز یه چیزایی برداشت فرهاد شرتش رو در آورد و کیر کلفتش رو آورد جلوی دهنم با ولع میخوردم کیرشو موهامو گرفت و گفت جوون بخور کیرمو ساک بزن کیر کلفت فرهاد تا ته حلقم میرفت و از دهنم تف میریخت همینجوری سوراخ کونم خیس شد سمیرا یه کرم مالید به کونم و آروم آروم انگشت اشاره اش رو برد داخل سوراخی که حسابی قبلش تمیز کرده بودم داخلشو کونم میسوخت یکم درد داشت با دست چپش لپ کونم رو ناز میکرد و انگشت راست دستشو تو سوراخ کونم میبرد فرهاد کیرش رو تو حلقم میبرد و به سمیرا میگفت کون این جوجه چطوره سمیرا هم انگار حشری شد تخمامو گرفت و دوتا انگشت کرد تو کونم و گفت نرم و کردنیه حسابی عزیزم فرهاد در حالی که کیرش به سیخ ترین حد ممکن تو حلقم رسیده بود گفت پس آمادش کن که جرششش بدم کم کم سه تا انگشت رفت تو کونم گفتم آی که سمیرا گفت چیزی نیست عزیزم ناخن ندارم که اذیت شی دردش عادی و لذت بخش میشه برات دست گذاشت رو کمرم و گفت بده پایین دستم با انتهای مقعدت برسه که فرهاد گفت عزیزم اونجوری نمیتونه خوب ساک بزنه سمیرا سه تا انگشت تو کونم میبرد و فرهاد تو دهنم تلمبه میزد از دهنم در آورد و به سمیرا گفت ردیفه؟ اونم گفت آره فرهاد بهم گفت برو رو تخت قنبل کن تا بیام رفتم رو تخت و چهار دست و پا شدم اومدن داخل کاندوم بست رو کیرش و اومد پشتم سمیرا هم اومد جلوم و پاهاشو باز کرد پاهاش لخت بود و یه شرت سفید که کمی قسمت نازش خیس بود پاش بود فرهاد گذاشت رو سوراخم و آروم کرد تو سوراخم درد داشتم سمیرا موهامو ناز کرد و بهم گفت بغل رون پاشو بوس کنم و بخورم منم مشغول شدم درد کلفت بودن کیرش با بوسیدن رون نرم سمیرا بهت قابل تحمل شد کیرش وارد کونم شد و سمیرا شرتشو در آورد یه چوچول خیس و تپل و نرم که رنگش زیاد روشن نبود جلوم دیدم بهم گفت بخورش عزیزم دلم میخواد لب و زبونم اومد رو چوچول سمیرا میلیسیدم بهم میگفت قسمت بالاشو بخورم طعم خوبی داشت میخوردم و اه و اوه میکرد فرهاد تو کونم محکم تلمبه میزد با هر تلمبه پرت میشدم جلو و سرم عقب جلو میشد و سمیرا موهامو گرفته بود و تو دهنم خودشو جلو عقب میکرد ده دقیقه تو اون حالت بودم سمیرا نگام کرد و گفت فرهاد لنگاشو بدیم بالا؟ فرهادم گفت آره سمیرا بهم گفت لنگاتو بده بالا دادم بالا و فرهاد کیرشو تا ته کرد توم و شدیدا میکوبید سمیرا با کون اومد رو دهنم و وسط ناله هام صدامو قطع کرد و گفت خفت میکنم کونی بخور کونمو و با فرهاد لب میدادن فرهاد داشت جرم میداد جوری میکوبید کونم پاره داشت میشد مچ پاهامو سفت گرفته بودن کون سمیرا خوش مزه و خوش بو بود نشست به حالت دسشویی رو دهنم و گفت الان سوراخم باز میشه زبونتو بکن توش زبونمو بردم توش چشمتون روز بد نبینه زبونم خورد به یه چیز سفت که فهمیدم عنشه و ته مقعدشه زبونمو درآوردم و سمیرا گفت چیشد بخور گفتم میشه برم دهنمو بشورم از روم بلند شدن و گفتن برو سمیرا مرده بود از خنده گفت وای فرهاد گفت چیه گفت بعدا بهت میگم دهنمو شستم اومدم دیدم فرهاد داره کس سمیرارو میکنه و سمیرا از لذت جیغ میزنه گفتن بیا این زیر با دهن خوابیدم زیر کسش و رو صورت من میکردش بعد چند دقیقه آبشو پاچید رو کص سمیرا و موهامو گرفت گفت بیا جیگر بخور کسشو بخور تا بازم ارضا بشه انقدر لیسیدم تا سمیرا جیغ زد و موهامو سرمو چسبوند به لای پاش و ارضا شد و لرزید و آروم شد چند دقیقه بعد همه رفتیم دوش گرفتیم و…

نوشته: امین


👍 40
👎 24
98601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

823797
2021-08-03 00:56:40 +0430 +0430

تو فاعل کش نیستی لامصب منو کشتی با اون گه خوردنت🤣🤣🤣

3 ❤️

823807
2021-08-03 01:35:23 +0430 +0430

اولاگوه تواون کستان نوشتنت دوماخاک برسرت نکبت

2 ❤️

823814
2021-08-03 02:21:40 +0430 +0430

گند زدی تو حسمون گوه خورر

3 ❤️

823824
2021-08-03 03:23:22 +0430 +0430

چی بگم والا

0 ❤️

823826
2021-08-03 03:26:25 +0430 +0430

قشنگ معلومه این دوتا ما…در… ج. نده از بچه‌های شیطان و اجنه هستند ولو خیلی خوش‌تیپ و خوش‌پوش! بین بعضی از فانتزی‌ها با این کارا یه فرقی هست که اگه آآآدم دقت کنه متوجه میشه.

2 ❤️

823911
2021-08-03 23:51:20 +0430 +0430

کیرم تو دماغت جقول

0 ❤️

823914
2021-08-03 23:58:04 +0430 +0430

این داستان قدیمی همین سایت هست مربوط به گذشته بود

0 ❤️

823934
2021-08-04 00:50:56 +0430 +0430

خوشبحالت کاش یه زوجم اینجوری منو میکردن

0 ❤️

824378
2021-08-05 16:55:22 +0430 +0430

کصشعر بود کونی ولی از اون قسمتش ک زبونتو کردی تو کونش خوشم اومد 🤣🤣🤣🖐🏻

0 ❤️

824388
2021-08-05 17:33:28 +0430 +0430

عن خور کی بودی تو💩💩💩

0 ❤️

825693
2021-08-12 02:54:14 +0430 +0430

وقت کردی یه دقیقه از حرف زدن دست بکش تا چشات یه کم سو پیام کنه ببینی حداقل چه می‌نویسی ، حقی گشاد ، تو با انگشت خودت هم نمیتونی بکنی خودت رو بعد میای از کون دادن به زوج می‌نویسی ، حقی از بس زدی الان دماغت سه برابر شده چون صورتت خشک شده از حق زدنات 😂🤣

0 ❤️

825809
2021-08-12 20:08:46 +0430 +0430

ای کونی هم جنس گرای بدبخت رفتی با زن و شوهر مردم چی کار کردی خاک تو سرت پدر و مادرت بفهمن که دق میکنن از غصه دست از این کار بکش

0 ❤️

826078
2021-08-14 08:49:14 +0430 +0430

نوش جونت گوه خور> گوه خوربخور و باز هم به گوه خوریت ادامه بده خدا نکشتت کلی خندیدم سمیرا قربونت بره با اون تیپش که گوهی بود

0 ❤️

832616
2021-09-16 14:11:59 +0430 +0430

خیلی عالی بود با مدفوع خرابش کردی امدوارم داستان های بهتری بنویسی عزیز
من عاش داستان های بای سکس هستم

0 ❤️

904754
2022-11-30 05:22:51 +0330 +0330

عاشق این کارم

0 ❤️